─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─
🕊یا امام رضا این آرزوهایی که ما داریم، همه از خواسته های شما نشئت می گیره، آرزوی تک تک ماست، واسه ارباب بی کفنمون جون بدیم، شما هم همین کارو کردید، اون لحظات آخر، دیدند، فرشای حجره رو جمع کردید، فرمود می خوام رو خاک جون بدم مثل جد غریبم حسین، نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید، یا نه، عرضم تمام همین یک جمله، اما خدار و صد هزار مرتبه شکر، وقتی می خواستی جون بدید، دیگه زن و بچه کنارت نبود، دخترت نبود، لحظه جون دادن تو رو ندید،
─═༅1⃣4⃣༅═─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─
🕊 وقتی تابوت ِ آقا رو آوردند، زن های نوغان به شوهرهاشون گفتند: ما مهریه هامون رو می بخشیم، فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه پسر فاطمه، آقامون نباید غریب بمونه، شاخه های گل آوردند روی تابوت امام رضا ریختند، جوری كه وقتی می خواستند بدن رو دفن كنند، گلها رو كنار می زدند تا بدن آقا رو از توی ِ تابوت دربیارن
─═༅1⃣5⃣༅═─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─
🕊اما بمیرم برای اون آقایی که، وقتی که می خواست جون بده، زینب آمد بالای تل زینبیه، از اون بالای بلندی نگاه کنه، ببینه دور حسین حلقه زدند، های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه، شمشیر دار با شمشیر می زنه ، حسین....
●لذا وقتی برگشت مدینه، این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل، باورش برا، آدم سخت بود، مگه می شه، دو تا همسر، دو ماه همدیگر رو ندیدند، همدیگر رو نشناسند، عبدالله چشم تو چشم زینب، گفت: تو خانم منو ندیدی، گفت عبدالله حق داری منو نشناسی، خودم دیدم بین دو نهر آب.... حسین....
─═༅1⃣6⃣༅═─
1751008545.mp3
2.44M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #عماریون_رهبریم
🌒☆◁#حسینیه_مجاری
🌘☆◁از #مشهد تا #مدینه
🎙ارائه:جناب استاد #کربلایی
🔮 #اتحادیه_عماریون
┄═❁1⃣7⃣❁═┄
503.9K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #عماریون_رهبریم
🌒☆◁#حسینیه_مجاری
🌘☆◁از #مشهد تا #مدینه
🎙ارائه:جناب استاد #بابایی
🔮 #اتحادیه_عماریون
┄═❁1⃣8⃣❁═┄
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─
🕊تیرباران تابوت امام حسن علیه السلام خیلی برای حضرت ابوالفضل علیه السلام سخت گذشت .
●تیرها به تابوت اصابت نمیکرد ؛ بر قلب حضرت ابوالفضل مینشست و جگر او را میخراشید . تحمل نکرد و دست به شمشیر برد ؛ اما امام حسین علیه السلام مانع شد . فرمود : برادر صبر کن . وصیت امام حسن علیه السلام این است که هیچ خونی در تشییع جنازه ایشان ریخته نشود .
🕊عرض میکنیم : یا ابوالفضل تیرباران تابوت امام حسن علیه السلام را تحمل نکردی پس چه میکردی اگر با زینب روی تل زینبیه می بودی ؟ آن هنگامی که حضرت زینب سلام الله نگاه کرد دید شمشیر ها بالا میروند نیزه ها بالا میروند و همه در یک نقطه فرود می آیند .
─┅═༅2⃣0⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─
📖اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ وَ اَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
♡خدايا از تو مى خواهم و به سویات میآيم با توسل به پيامبرت، پيامبر رحمت، حضرت محمد صلوات الله علیه
📖يا اَبَاالْقاسِمِ يا رَسُولَ اللّهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَ مَوْلينا
🕊اى ابا القاسم، اى رسول خدا، اى پيشواى رحمت، اى آقاى ما و سرور ما
📖اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا
●ما رو آورديم و شفيع گرفتيم و توسل جستيم به وسيله تو به درگاه خدا و خواستهی خود را بين دستانمان تقديم شما نموديم
يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ
ای آبرومند در نزد خدا براى ما نزد خدا شفاعت ما رو بكن
─┅═༅2⃣1⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─
🕊پیغمبر در خانه غسل داده شد،کفن شد،ولی تشییع نشد،در همان خانه ی خودش به خاک سپرده شد.اَنس بن مالک می گوید: وقتی پیغمبر را به خاک سپردیم،سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم،دیدم یک خانم کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه است.
●شب بود،تاریک بود،جلو آمد،عرض کرد:اَنَس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم بله خانم. فرمود:چه طور طاقت آوردید جسم پیغمبر را زیر خاک کنید؟! چه طور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش فشاندید؟۳ اتاق را خلوت کردیم، فاطمه وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است.
─┅═༅2⃣2⃣༅═┅─
804.2K
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🏴 #عماریون_رهبریم
🌒☆◁#حسینیه_مجاری
🌘☆◁از #مشهد تا #مدینه
🎙ارائه:جناب استاد #بابایی
🔮 #اتحادیه_عماریون
┄═❁2⃣3⃣❁═┄
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─
نبی در بستر و زهرا کنارش
عزیز قلب او شد بی قرارش
بگوید دخترم کمتر نوا کن
برای رفتن بابا دعا کن
🕊شب رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و شب یتیمی جهان اسلام است. امشب همه ی جهان اسلام عزادار و در واقع مصیبت دیده اند . از همه بیشتر ، بر تنها یادگارش زهرای مرضیه سلام الله علیها سخت بود.
●بر امیرالمؤمنین علیه السلام و بر نوادگان پیغمبر علیهم السلام ، حسن و حسین علیهما السلام و زینب کبری سلام الله علیها و ام کلثوم سلام الله علیها سخت بود. چون یک اُنس عجیبی بین پیغمبر صلی الله علیه و آله و فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بود.
─┅═༅2⃣4⃣༅═┅─
─┅═༅🕊🕋🕊༅═┅─
🕊فاطمه ی زهرا پنج سال داشت که مادرش را از دست داد. فاطمه برای پیغمبر هم دختری کرد و هم مادری. پیامبر اکرم خطاب به فاطمه می فرمود:اُم ابیها؛ تو مادر من هستی.
●روزی که پیغمبر مدینه بود و فاطمه را نمی دید به او خیلی سخت می گذشت، حتماً باید زهرا را می دید. پدر و دختر خیلی ارتباط شان با هم صمیمی بود؛خانه شان نزدیک هم بود حتی بعد از ازدواج،رفت و آمد می کردند. اما این دو سه روزی که پیغمبر حالش خوب نبود دیگر فاطمه خانه ی خودش نرفت،خانه ی پیامبر ماند.
📖نوشته اند همین که پیامبر حالش بد می شد و رنگش تغییر می کرد؛ زهرا گریه می کرد و می فرمود: آه وفغان ازرنج ومصیبت تو ای پدرجان° همین که پیغمبر متأثر می شد، اشک فاطمه جاری می گشت.
─┅═༅2⃣5⃣༅═┅─