🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سردار حسین همدانی
و
حاج سیدقدرت سیدی زاده
در سالگرد بازگشت آزادگان سرافراز به میهن
و روزهایی که نام و یاد حاج حسین همدانی بر سر زبان هاست ، خاطره ی آزادهی قهرمان حاج قدرت سیدیزاده از آن شهید سعید را تقدیم میدارم.
زمستان سال ۱۳۶۶ در یکی از محورهای عملیاتی کردستان که بودیم
عصری برای چند نخ سیگار بدجور بی طاقت شدم
و میخواستم برای تهیه ی سیگار برم روستا یا هر شهر نزدیکی
که با توجه به خطرات فراوان ان محورها و حضور گروهکهای ضدانقلاب همه مرا از رفتن منع کردن و حاج نعمان غلامی بهم گفت:
اگر کشته بشی شهید راه سیگاری و ازین حرفا...
گفتم: من که میرم....
نمیدانم چرا ولی برا یه نخ سیگار بیقرار شده بودم
راه افتادم از شهری که نزدیک خودمان بود سیگار خریدم
و در برگشت که مصادف با غروب بود در ان جاده ی پر دست انداز و غرق گل و شل چسبیده به ارتفاعی تویوتا استیشنی را دیدم که منهدم شده بود و معلوم بود تازه کمین خورده
اما زیاد توجه نکردم و از کنارش رد شدم چند متر جلوتر و زیر سایه ی ارتفاع کسی داد زد وایسا !! وایسا !!
سمت صدا را نگاه کردم دیدم
آقای حسین همدانیه ، ترمز کردم سوار شد
گفت: ماشینم را زدن و...
ترس و اضطراب و دلهره ای تو روحیه ش نبود
پرسید این وقت غروب اینجا چکار میکنی؟
گفتم: والا راستش اومدم سیگار بخرم..
گفت: خجالت نمیکشی!؟
مرد حسابی! تو این وقت سیگار برا چت بود؟!؟
گفتم:
بدطاقت شده بودمُ و شدم فرشته ی نجات تو..
خلاصه رسوندمش تا قرارگاه و برگشتم مقر خودمان..
اگر نمی رسیدم یا گیر ضدانقلاب میفتاد
یا از سرما تلف میشد و یا هر احتمال دیگر..
خدا منو رسوند
خلاصه آن بیقراری من بی حکمت نبود..
راوی:
رزمنده ی دلاور و آزاده ی قهرمان
جانباز شهید حاج سیدقدرت سیدی زاده
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
📌 *دنیا را از دریچه دید شهید رسول خلیلی
🔹️ *شهید خلیلی* همیشه به دوستان و رفقایش می گفت : این دنیا با تمام زیبایی ها و انسانهای خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن!
◇ تمامی ما باید برویم و راه این است ، دیر یا زود فرقی نمی کند اما
چه بهتر که زیبا برویم ...
*#رفیق_آسمانی*
*#شهید_رسول_خلیلی*
🔹️ *شهید محمدحسن خلیلی* معروف به *«رسول»*، هنوز بیست و هفت سالش تمام نشده بود که در روز ۲۷ آبان سال ۹۲ خبر شهادتش را از جبهه سوریه آوردند.
◇ *رسول* متولد ۱۳٦۵ بود. پدرش رمضانعلی خلیلی، خود از جانبازان دوران دفاع مقدس است.
🔹️ *شهید خلیلی* در بخشی از وصیت نامه اش خطاب به پدر و مادرش مینویسد : برایم گریه نکنید ، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان *اباعبدالله الحسین (ع)* باید باشد .
◇ اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است.
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گریههای انوش معظمی بازیگر نقش حرمله در مختارنامه؛ من با کس دیگه معامله کردم ولی خیلی جاها دلم شکست .
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢تنها آرزوی مادر وهب💢
این شیرزن که در نقش همسر وهب شوهر جوانش را تقدیم اسلام و اهلبیت کرده، حالا در نقش #مادر_وهب آرزوئی دارد که بهتر است از زبان خودش بشنوید.
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
*آیا با 313 نفر میشود قیام کرد*
=== === === ===
در مقالهای که یک *اندیشکده یهودی* چاپ نموده، عنوان کرده است:
وقتی یک ژنرال ایرانی شیعه به نام "قاسم سلیمانی" *میتواند ارتشی نیمسری و نیمنظامی چریک را در سطح خاورمیانه آماده سازی و تا آمریکای جنوبی و افریقا گسترش دهد که هیچ ارتشی درسطح جهانی تاب مقابله با آن را نداشته باشد،*
یا وقتی در مانورها بهترین ارتشهای جهان همچون ارتش آمریکا و اسرائیل مقابل آنها قرار میگیرند، به سمت نبرد فرسایشی پیش میروند و در نهایت درمانده و خسته، یا باید آتشبس استراتژیک، و یا شکست مذبوحانه را پذیرا باشند، میتوان گفت: *اگر در سطح جهانی فقط ۱٠٠ نفر نه ۳۱۳ نفر، از این چنین افرادی را شخصی در اختیار داشته باشد میتواند، ادعای رهبری و حکومت بر کل گیتی را داشته باشد!!!*
*همین اندیشکده* عنوان کرد:
👇🏻👇🏻👇🏻
در زمانی که "داعش" به کردستان عراق یورش برد، کردستان عراق ۹٠ هزار نیرو و انواع سلاحهای سبک، نیمهسنگین، و سنگین را در اختیار داشت، که *در عرض فقط چند ساعت شکست خورد!* و ناچاراً در آخرین لحظات سقوط، دست به دامان سردار ایرانی "حاج قاسم سلیمانی" شدند، *او فقط با ۴٠ نیرو برای مقابله با اشغالگران داعشی وارد کردستان عراق شد،* خودِ سرکرده کردهای عراق *"آقای بارزانی"* میگوید:
وقتی او و چهل نیرویش را دیدم، پاهایم سست شده بود و گفتم: *فقط همین چند نفر؟!*
*اما وقتی خبر حضور "حاج قاسم" به گوش داعشیها رسید، در نهایت ناباوری دیدیم که با شنیدن خبر حضور "حاج قاسم"،* چند کیلومتر عقب نشینی استراتژیک نمودند!🇮🇷🇮🇷
جالب آنکه این چهل نفر، *هر کدام متخصص یک قسمت از امور نظامی بودند؛* مثل:
▪︎ اطلاعات،
▪︎ خمپاره انداز،
▪︎ بیسیمچی،
▪︎ نقشه خوان،
▪︎ طراح جنگهای درون شهری،
▪︎ طراح جنگهای چریکی و شبانه،
▪︎ طراح جنگهای نامنظم و خط شکن
▪︎ و...
بعد از پیروزی بر "داعش" بود که بارزانی میگوید: *تازه فهمیدم چرا همه جا صحبت "لشکر یک نفره" در میان است!* مابا ۹٠ هزار نیرو *در چند ساعت شکست خورده بودیم* و "کردستان عراق" طومارش داشت در هم میپیچید،
*ولی یک نفر با ۴٠ نیروی زبده داعشِ تا بن دندان مسلح* را عقب راند و کردستان را باز پس گرفت!
*نکته:*
تنها سردار ایرانی که، *"آیتالله سیستانی"مرجع عالیقدر عراق* با شنیدن خبر شهادتش گریست و پیام همدردی و اعلام عزای عمومی نمود *"حاج قاسم"* و "دوستش *ابومهدی المهندس"* بود!
آری وقتی خداوند وعده منجی را با حضور۳۱۳ یار میدهد،
منظورش من و امثال من نخواهد بود، بلکه آنانی که در خود باوری به اعلا درجه رسیده باشند و خداوند را با چشم دل مشاهده کرده باشند، آنچنان فرماندهی و سربازی کنند که از صفر تا صد سربازی تا فرماندهی آنان فاصلهای کمتر از دو چشم از هم باشد، سر سپرده و تابع امر ولی زمانه خویش.
*وقتی سردارانی از جنس شهدا، تابع امر ولی فقیه و همسو با آرمانهای والای مهدوی،* همچون سلیمانیها هستند، آن زمان به این ادراک خواهیم رسید
👇🏻👇🏻👇🏻
*که با۳۱۳نفرمیتوان درزیر پرچم امام زمان(ع)* دنیا را از تمام امراض، گرفتاری ها وبی عدالتی ها نجات داد.
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
سربازِ جهاد تبیین
💢مکتب سلیمانی 💢 🌹🌹 *خاطراتی از شهید حاج_قاسم_سلیمانی* 🔸 *قسمت دوم* ✅ *راوی سردار چهارباغی* پ
🌹 *خاطراتی از شهید حاج_قاسم_سلیمانی*
🔸 *قسمت سوم*
✅ *راوی سردار چهارباغی*
تروریستها به نزدیک جاده آمدهبودند ...!!!
هیچکداممان خبر نداشتیم که تروریستها بخشی از مسیر را گرفتهاند ...
وقتی تیراندازی شد، تازه فهمیدیم که در دام افتادهایم.
حالا راننده یا باید ترمز میکرد و برمیگشت که امکان نداشت ؛ چون اگر ترمز میکرد او را میزدند و میگرفتند و یا به رفتن ادامه میداد که در این صورت هم تیراندازی میکردند.
فقط پایش را روی گاز گذاشته بود و با سرعت ۷۰-۸۰ کیلومتر میرفت به طوری که ماشین را به سختی میشد کنترل کرد.
یک لحظه دیدم ماشین دارد چپ میکند. به راننده گفتم یواشتر برو.
گفت دارند میزنند. گفتم متوجهم، اینها شاید ما را بزنند ولی حتما با این وضع رانندگی، ماشین چپ میکند.
یکی از همراهان در ماشین اسلحه داشت و شروع به تیراندازی به بیرون کرد تا اینکه نهایتا به یاری خدا با اینکه تیرهای زیادی به ماشین خورده بود، ولی ما آسیبی ندیدیم و رد شدیم ...
💠ادامه دارد ...
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
شهید رضا اسماعیلی؛را داعشی ها دورش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیرش تموم شد،داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش، همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود،خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه سرشو از ترس پایین نیاورد،تشنه بود آب جلوش می ریختن روزمین، فهمیدن حاج قاسم توی منطقهاس، برا این که روحیه حاج قاسم روخراب کنن بیسیم رضا اسماعیلی گرفتن جلو دهن رضا و چاقو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم، اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید! ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خِرخِر گلو آمد این پسر فقط چندتا کلمه میگفت، اصلا من آمدم جونم بدم اصلا من آمدم فدابشم برا حضرت زینب اصلا من آمدم سرم رو بدم یا علی یا زهرا،میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد، بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن برا حاج قاسم 😓😓 ✍امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان چقدر سر ها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم!شادی روح سید الشهدا مقاومت شهید حاج قاسم سلیمانی و تمامی شهدا و شهید رضا اسماعیلی صلواتی ختم کنید🌷🇮🇷
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
سردار ابوالفضل علیجانی در مأموریت مستشاری در سوریه سحرگاه امروز به شهادت رسید.
روحش شاد و با اباعبدالله الحسین علیه السلام و اصحاب آن حضرت محشور باد.
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
امام سجاد میفرمایند:
*با اهل و عیال خود خوشاخلاق و خوشبرخورد باش تا ایمانت کامل و گناهانت بخشیده شود.*
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
سربازِ جهاد تبیین
🌹 *خاطراتی از شهید حاج_قاسم_سلیمانی* 🔸 *قسمت سوم* ✅ *راوی سردار چهارباغی* تروریستها به نزدی
🌹🌹 *خاطراتی از شهید حاج_قاسم_سلیمانی*
🔸 *قسمت چهارم*
✅ *راوی سردار چهارباغی*
شب شده بود. در دمشق ما را به خانهای بردند و خوابیدیم تا صبح ، پیش حاج قاسم برویم.
حاج قاسم در حرم حضرت رقیه سلام الله علیها بود. در واقع مقر فرماندهیاش را آنجا قرار داده بود.
وقتی او را دیدم، در کمال آرامش در حرم نشسته بود و فرماندهی میکرد. آقای همدانی و آقا (...) هم آنجا حضور داشتند. دقیقا برج 9 سال 91 بود.
خدمت ایشان رفتم. حاج قاسم از من خواست تا بروم و از وضعیت توپخانههای سوریه گزارشی تهیه کنم و به ایشان بدهم.
با هواپیما به لاذقیه رفتیم. در آنجا شهید شاطری را دیدم و چند شب باهم بودیم. چند جای دیگر هم رفتیم و وضعیت ارتش سوریه را دیدیم و متوجه شدیم تخصصشان خوب است و تجهیزات خوبی هم دارند ولی مشکل این بود که بخشی از ارتش سوریه رفته و به دشمن پیوسته بودند و ارتش آزاد (جیش الحر) را تشکیل داده بودند.
توپ و مهمات بود اما نیرو نبود که اینها را به کار بگیرد. البته در برخی جاها تجهیزات و توپها را هم با خودشان برده بودند.
تجهیزات روسی کامل و خوبی داشتند ازجمله توپهای 130 م.م که هنوز هم جزو بهترین توپهاست. کاتیوشاهای خوب و دقیقزن و مهمات خوبی هم داشتند ولی همانطور که عرض کردم، کاربرهایشان رفته بودند.
یک گزارش کامل تهیه کردم و آن را ارائه دادم. کل ماموریت ما در سال 1391 همین بود.
💠ادامه دارد ...
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
سربازِ جهاد تبیین
🌹🌹 *خاطراتی از شهید حاج_قاسم_سلیمانی* 🔸 *قسمت چهارم* ✅ *راوی سردار چهارباغی* شب شده بود. د
💢 *خاطراتی از شهید حاج_قاسم_سلیمانی*💢
🔸 *قسمت پنجم*
✅ *راوی سردار چهارباغی*
چند روز بعد که کارم تمام شد و خواستم به ایران برگردم، در هواپیما دوباره حاج قاسم را دیدم که دخترش هم کنارش نشسته بود و از دمشق به تهران میآمدند.
تعجب کردم. در آن شرایط که دشمن تا پشت دیوارهای کاخ بشار اسد آمده و به نزدیک حرم حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها رسیده و شرایط بسیار سخت بود، حاج قاسم دخترش را هم آورده بود؛ این که آیا همسر و دیگر فرزندانش هم بودند یا نه نمیدانم چون من فقط دخترش زینب را دیدم.
شرایط آنقدر سخت و خطرناک بود که من فکر میکنم خیلی از افراد در ازای پول زیاد هم حاضر نبودند به آنجا بروند و فقط زیارت کنند اما او با آرامش آمده، جلسه میگذارد، نیروها را هدایت میکند و حتی دخترش را هم با خودش آورده است.
خلاصه من به ایران آمدم و اینجا هم یک گزارشی از وضعیت سوریه دادم
مدتی بعد، من از فرماندهی توپخانه و موشکی نیروی زمینی رفتم و فرمانده دانشگاه امیرالمومنین علیه السلام سپاه در اصفهان شدم که چند دانشکده دارد و محل آموزش نیروی زمینی است.
یک روز من برای رفتن به دانشگاه، در اتوبان کاشان به اصفهان بودم که تلفنم زنگ خورد.
شماره عجیب و غریبی بود. گوشی را برداشتم. تا صحبت کرد، شناختم که آقای [سردار] اسدی است. آقای اسدی (ابو احمد) که قبلا فرمانده نیروی زمینی بود ، فرمانده سوریه شده بود و با بنده هم دوست بود.
ایشان گفت من سوریه هستم و اینجا مشغول شدم؛ آیا آمادگی داری بیایی توپخانه اینجا را راه اندازی کنی؟ گفتم از افتخاراتم است که به آنجا بیایم ولی یک سالی هست که به دانشگاه امیرالمومنین علیه السلام آمدم. گفت من آن را حل میکنم؛ خودت آمادهای؟ گفتم بله.
ایشان با آقای [سردار] پاکپور (فرمانده نیروی زمینی سپاه) و دوستان دیگر صحبت کرده بود. خلاصه با رفتن ما موافقت شد و من از دانشگاه امیرالمومنین علیه السلام تودیع شدم و دو سه روز بعد به سوریه رفتم.
آقای اسدی در سوریه تصمیم گرفته بود تا از رستهها استفاده کند و برای توپخانه هم بنده را پیشنهاد داده بود
💠ادامه دارد ...
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms
سربازِ جهاد تبیین
💢 *خاطراتی از شهید حاج_قاسم_سلیمانی*💢 🔸 *قسمت پنجم* ✅ *راوی سردار چهارباغی* چند روز بعد که کا
💢 *خاطراتی از شهید حاج_قاسم_سلیمانی*💢
🔸 *قسمت ششم*
✅ *راوی سردار چهارباغی*
هشتم آبان سال 93. یادم هست وقتی به سوریه رسیدم، شب تاسوعا بود.
آقای اسدی که ما را دید، خیلی تحویل گرفت و خوش آمد گفت ...
پرسیدم باید چه کار کنم؟ گفت میخواهیم توپخانه اینجا را راه اندازی کنیم. بعد گفت اول شما یک دوری در صحنه سوریه بزن تا وضعیت دستت بیاید و بعد کار را شروع کن.
من را به «ابو محمد» سپرد که آن موقع فرمانده «حماه» بود و میخواست با یکی دیگر از دوستان به منطقه برود.
بخشی از جاده اصلی اتوبان دمشق به حمص در دست مسلحین بود. برای همین قسمتی از راه را از مسیرهای فرعی رفتیم تا به حمص رسیدیم و از آنجا به حماه رفتیم.
همان شب اول در حماه، «حسین بادپا» را دیدم که به او «حسین کرمونی» میگفتند.
ابومحمد کار داشت و برای همین به من گفت با حسین [بادپا] برو تا مناطق را به شما نشان بدهد. او هم من را به خطوط مقدم برد و جاهای مختلف را نشانم داد. بسیاری از مناطق، روستاها، خانهها و خیابانها ویران شده بودند.
این مناطق قبل از آن دست مسلحین بود. حسین میگفت شخصی به نام «عقید [سرهنگ] سهیل» اینجا را با توپ و تانک پس گرفته است.
💠ادامه دارد ...
#کانال_جهاد_تبیین
@pow_ms