«جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت ششم
صبح شنبه اول مهر ماه سال 91 فرصت مغتنمی بود تا عقده یک هفته دوری از حیاط زیبای خانهمان را خالی کنم. عبدالله به مدرسه رفته بود، پدر برای تحویل محصولاتش راهی بازار شده و مادر هم به خانه خاله فهیمه رفته بود تا از شوهر بیمارش حالی بپرسد. آقای عادلی هم که هر روز از وقتی هوا گرگ و میش بود، به پالایشگاه میرفت و تا شب باز نمیگشت. همان روزی که انتظارش را میکشیدم تا بار دیگر خلوت دلم را با حضوری لبریز احساس در پای نخلها پُر کنم.
با هر تکانی که شاخههای نخلها در دل باد میخوردند، خیال میکردم به من لبخند میزنند که خرامان قدم به حیاط گذاشته و چرخی دور حوض لوزی شکلمان زدم. هیچ صدایی به گوش نمیرسید جز کشیده شدن کف دمپایی من به سنگ فرش حیاط و خزیدن باد در خم شاخههای نخل! لب حوض نشسته و دستی به آب زدم. آسمان آنقدر آبی بود که به نظرم شبیه آبی دریا میآمد. نگاهی به پنجره اتاق طبقه بالا انداختم و از اینکه دیگر مزاحمی در خانه نبود، لبخند زدم. وقتش رسیده بود آبی هم به تن حیاط بزنم که از لب حوض برخاسته و جارودستی بافته شده از نخل را از گوشه حیاط برداشتم. شلنگ پیچیده به دور شیر را با حوصله باز کردم و شیر آب را گشودم.
حالا بوی آب و خاک و صدای پای جارو هم به جمعمان اضافه شده و فضا را پر نشاط تر می کرد. انگار آمدن مستأجر آنقدرها هم که فکر میکردم، وحشتناک نبود. هنوز هم لحظاتی پیدا میشد که بتوانم در دل نخلستان کوچکم، خوش باشم و محدودیت پیش آمده، قدر لحظات خرامیدن در حیاط را بیشتر به رخم میکشید که صدای چرخیدن کلید در قفل درِ حیاط، سرم را به عقب چرخاند. قفل به سرعت چرخید، اما نه به سرعتی که من خودم را پشت در رساندم. در با نیرویی باز شد که محکم با دستم مانع شدم و دستپاچه پرسیدم: «کیه؟!!!» لحظاتی سکوت و سپس صدایی آرام و البته آمیخته به تعجب: «عادلی هستم.» چه کار میتوانستم بکنم؟ سر بدون حجاب و آستینهای بالا زده و نه کسی که صدایش کنم تا برایم چادری بیاورد. با کف دستم در را بستم و با صدایی که از ورود ناگهانی یک نامحرم به لرزه افتاده بود، گفتم: «ببخشید... چند لحظه صبر کنید!»
شلنگ و جارو را رها کرده و با عجله به سمت اتاق دویدم، به گونهای که به گمانم صدای قدمهایم تا کوچه رفت. پردهها را کشیده و از گوشه پنجره سرک کشیدم تا ببینم چه میکند، اما خبری نشد. یعنی منتظر مانده بود تا کسی که مانع ورودش شده، اجازه ورود دهد؟ باز هم صبر کردم، اما داخل نمیشد که چادر سورمهای رنگم را به سر انداخته و دوباره به حیاط بازگشتم. در را آهسته گشودم که دیدم مردد پشت در ایستاده است. کلید در دستش مانده و نگاهش خیره به دری بود که به رویش بسته بودم. برای نخستین بار بود که نگاهم بر چشمانش میافتاد، چشمانی کشیده و پُر احساس که به سرعت نگاهش را از من برداشت. صورتی گندمگون داشت که زیر بارش آفتاب تیز جنوب کمی سوخته و حالا بیش از تابش آفتاب، از شرم و حیا گل انداخته بود. بدون اینکه چیزی بگویم، از پشت در کنار رفته و او با گفتن «ببخشید!» وارد شد. از کنارم گذشت و حیاط نیمه خیس را با گامهایی بلند طی کرد. تازه متوجه شدم شیر آب هنوز باز است و سر شلنگ درست در مسیرش افتاده بود، همانجایی که من رهایش کرده و به سمت اتاق دویده بودم. به درِ ساختمان رسید، ضربهای به در شیشهای زد و گفت: «یا الله...» کمی صبر کرد، در را گشود و داخل شد.
به نظرم از سکوت خانه فهمیده بود کسی داخل نیست که کارش را به سرعت انجام داد و بازگشت و شاید به خاطر همین خانه خالی بود که من هم از پشت در تکان نخوردم تا بازگردد. نگاهم را به زمین دوختم و منتظر شدم تا خارج شود. به کنارم که رسید، باز زیر لب زمزمه کرد: «ببخشید!» و بدون آنکه منتظر پاسخ من بماند، از در بیرون رفت و من همچنانکه در را میبستم، جواب دادم: «خواهش میکنم.» در با صدای کوتاهی بسته شد و باز من در خلوت خانه فرو رفتم، اما حالِ لحظاتی پیش را نداشتم. صدای باد و بوی آب و خاک و طنازی نخلها، پیش چشمانم رنگ باخته و تنها یک اضطراب عمیق بر جانم مانده بود. اضطراب از نگاه نامحرم که اگر خدا کمکم نکرده بود و لحظهای دیرتر پشت در رسیده بودم، او داخل میشد. حتی از تصور این صحنه که مردی نامحرم سرم را بیحجاب ببیند، تنم لرزید و باز خدا را شکر کردم که از حیا و حجابم محافظت کرده است. با بیحوصلگی شستن حیاط را تمام کردم و به اتاق بازگشتم. حالا میفهمیدم تصوراتی که دقایقی پیش از ذهنم گذشت، اشتباه بود. آمدن مستأجر همانقدر که فکر میکردم وحشتناک بود. دیگر هیچ لحظهای پیدا نمیشد که بتوانم در دل نخلستان کوچکم، خوش باشم. دیگر باید حتی اندیشه خرامیدن در حیاط را هم از ذهنم بیرون میکردم.
#رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
برای مشاهده قسمت های قبل روی👆# بزنید
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
10مناجاتالمتوسلین۩الفتلاوی.mp3
1.52M
👌 فوق زیبا 💕 بسیار 💗دلنشین 💖
🤲 مناجات المتوسلین ( توسل کنندگان )
🔟 دهمین مناجات خمس عشر
💠 امام زین العابدین حضرت سجاد ﷺ
📖 متن و ترجمه مناجات👇
✅🔝 eitaa.com/ppt_doa/2485
🎙 با نوای احمد الفتلاوی
#مناجات_خمس_عشر
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان (عج)
64BitR📀2MB⏰Time=3:4
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
دلنشین ترین ادعیه و مناجات صوتی
👇
@ppt_doa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بهوقتسخنرانے🎤
💢بــلاهایےڪهنمــازنخواندنســرآدممیاره‼️
🎙حجتالسلاممومنے
🔆به نیت فرج حداقل براے یڪ نفر ارسال ڪنید🍃🌺
اَلّلهُـّمعجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَبِحَقْزِینَبْڪُبْرےٰ♥️
🌸
•{🌙}
شما #نمازشب نخونے
چپ نمیکنے بیفتے توی درّه📛▒
ولی سحرها یه چیزایی میدن
○● که هیچوقتِ دیگھ نمیدن 😍●○
#استادپناهیان
#امتحانکن
#دلتآروممیگیره
#کمپیننمازشبخوانها🌸•
••
تصویرروبازکنبههمینسادگیهها✌️
#شبتونرویاےحرم💫
YEKNET.IR - zamine - hafteghi 24 aban 1401 - borouman.mp3
2.68M
#بهوقٺمداحے🎤
چھاردهمعصــومهمگےبہماھا
گفتندبراےفــــرجدعـــاڪنید
🎙امیــربرومنــد
🔆به نیت فرج حداقل براے یڪ نفر ارسال ڪنید🍃🌺
اَلّلهُـّمعجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَبِحَقْزِینَبْڪُبْرےٰ♥️
ای آرامش من - محمدحسین پویانفر.mp3
2.18M
#بهوقٺمداحے🎤
اے آرامــش مــن
اے خواهش مــن
🎙محمدحسینپویانفــر
🔆به نیت فرج حداقل براے یڪ نفر ارسال ڪنید🍃🌺
اَلّلهُـّمعجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَبِحَقْزِینَبْڪُبْرےٰ♥️
👇تقویم نجومی چهارشنبه👇
✴️چهارشنبه 👈2 آذر / قوس1401
👈28 ربیع الثانی 1444👈23 نوامبر 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛امشب ساعت 23:48 قمر از برج عقرب خارج می شود.
👶 برای زایمان مناسب و نوزاد روزی دار و عمر زیادی دارد.
🚖سفر:مسافرت اکیدا مکروه و در صورت نیاز حتما همراه صدقه و خواندن ایه الکرسی باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خارج ساختن دمل و خال و زگیل.
✳️جراحی چشم.
✳️کشیدن دندان.
✳️کندن چاه و کانال و آبراه و تونل.
✳️جابجا کردن درخت.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️خرید زمین و باغ.
✳️و آبیاری خوب است.
📛ولی برای کارهای اساسی و زیر بنایی مثل ازدواج خوب نیست
💑مباشرت امشب:
مباشرت امشب : مباشرت مکروه است.
💉💉 حجامت.
#حجامت خون دادن و فصد سبب قوت دل می شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت خوب نیست.
😴🙄 تعبیر خواب:
خوابی که (شب پنجشنبه )دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 29 سوره مبارکه" عنکبوت" است.
قال رب انصرنی علی القوم المفسدین...
و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و همه احوالات او شاید نیک شود ان شاءالله.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت و دوز.
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله.
✴️️ وقت استخاره.
در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
قم:انتشارات حسنین علیهما السلام
نمازهای قضای کسی که خودکشی کرده انجام را بخوانیم یا نه؟ خیرات برایش انجام دهیم یا نه؟.mp3
725.5K
#صوت 🔈نمازهای قضای کسی که خودکشی⛔️ کرده انجام را بخوانیم یا نه؟
🍀☘️🌿🌱🌴🌳🌲
#احکام_نماز
#پرسمان
#نماز_قضا
#نماز
#حجت_الاسلام_محمدی
سلام پدر مهربان ما صبحت بخیر ❤️
#سلام_امام_زمانم✋
من سجده به خاک جمکران
میخواهم
از یوسف گمگشته
💔 نشان میخواهم
فریاد و فغان، از غم تنها
😔 بودن
من مهدی صاحب الزمان
💚 میخواهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲🏻
38.mp3
412.2K
#کلیپ_صوتی
🔴موضوع: موجود ، معدوم نمی شود
✨وَأَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ، نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ
💠كردار بندگان در دنيا، فردا در پيش روى آنان جلوه گر است.
📘#حکمت_7
☄💥☄💥☄
🎤حضرت آیه الله جوادی #آملی
══💝══════ ✾ ✾ ✾
#نگهبانان_انسان
#نهج_البلاغه
💥 اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ عَلَيْكُمْ رَصَداً مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ عُيُوناً مِنْ جَوَارِحِكُمْ وَ حُفَّاظَ صِدْقٍ يَحْفَظُونَ أَعْمَالَكُمْ وَ عَدَدَ أَنْفَاسِكُمْ
🌕ای بندگان خدا! بدانید كه از شما نگاهبانانی بر شما گماشته اند، و دیدبان هایی از پیكرتان برگزیده و حافظان راستگویی كه اعمال شما را حفظ می كنند و شماره نفسهای شما را می شمارند.
📚 #خطبه_157
IMG_20211031_122956_793.m4a
212.1K
چرا دائم آرزوی شهادت میکنید؟؟
شهادت زود مردن نیست...
🎙 #روایتگری حجت الاسلام راجی
#هفته_بسیج گرامی باد
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
برای عضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه و مناجات ها در«ایتا»از این👇لینک وارد شوید
🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🌷🌷هفته بسیج گرامی باد 🌹🌹
#بسیج #هفته_بسیج
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
برایعضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه ومناجاتهادر«ایتا»از👇واردشوید
🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
دست خالی هرکسی آمد زیانش کمتر است
معتصم وقتی شدی حال و هوایت بهتر است
کیسه ی زر را نمیخواهم فقط ردّم نکن
باز کن در را رضاجان، سائلت پشت در است
از میان این همه کفتر که دورت میپرند
میخری تو آن کبوتر را که بی بال و پر است
یک سفر رفتم قم و دور حرم گفتم رضا
مشهدی که آمدم سوغات صحن خواهر است
آنقدر که بامرامی مثل بابایت علی
می نشینی در کنار آنکه آلوده تر است
بارها بین حرم برگشته ام باب الجواد
دیدن گنبد از این زاویه لطفی دیگر است
زودتر از عرض حاجت، حاجتم را می دهند
چون گرفتارم، قسم هایم به جان مادر است
خواهشاً خرج نجف تا کربلایم را بده😭
خرج آن حتی اگر جان دادن این نوکر است♥️
.
#دعاهای_روزانه
🌸🍃
🍃
❤ بسم الله الرحمن الرحیم ❤
يَا أَرْأَفَ مِنْ كُلِّ رَؤُوفٍ
ای مهربانتر از هر مهربان
🌹 دعای جوشن کبیر
🍃
🌸🍃
💠#تلاوت_روزانـہ یــڪ صفحـہ قرآטּ بـہ همراـہ ترجمـہ
📖#سوره_مبارڪه_یونس آیه 26 تا 33
📄#صفحـہ_212
༻🍃🌸🍃༺