🔴 اگر در مسأله حجاب، راه امام را نرویم، سیلی خواهیم خورد
🔰رهبر انقلاب در مورد راه امام ره فرمودند که:
« اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد »
👈 از طرفی معظم له، نه یک بار بلکه چند بار به این مطلب اشاره کرده اند که در موضوع #حجاب، امام خمینی ره محکم و قاطع پای این مسأله ایستاد.
◀️ راه امام در مسأله حجاب این بود که به هجمه ها، فشارهای داخلی و خارجی و بهانه ها و توجیهات اهمیت نداد. اگر در زمینه حجاب راه امام را نرویم، همان اتفاقی که مقام معظم رهبری در مورد کنار گذاشتن راه امام فرمودند، برای ما پیش خواهد؛ یعنی « ملت ایران سیلی خواهیم خورد ! »
🔴 سستی برخی از مسئولین در زمینه حجاب؛ مصلحت نظام یا مصلحت مسئول⁉️
🔹برخی از مسئولین در چند ماه گذشته در زمینه حجاب عقب نشینی های ویرانگر داشته اند. در حقیقت با توجیهاتی نظیر دو قطبی نشدن!!! مقابله قاطع و بازدارنده با ولنگاری های رخ داده را به #مصلحت ندانستند!
👈 به این افراد باید بگوییم که اگر به دنبال مصلحت نظام هستید، مصلحت نظام این است که پیام ضعف و #عقب_نشینی به هنجارشکنان ندهد و آنها را جری نکند؛ مصلحت نظام این است که به نص #قانون عمل شود. مصلحت این است که در برابر حرام شرعی و سیاسی و یک جرم قانونی، با قاطعیت بایستیم.
⚠️ اما برخی از مسئولین به جای مصلحت نظام، مصلحت خود و جایگاهشان را در نظر می گیرند؛ یعنی در جایی که باید از آبرو، اعتبار و همه توان خود برای نظام #هزینه کنند، به نظام هزینه تحمیل می کنند❗️
🔴 اظهار نظری از رهبر انقلاب در مورد نیروی انتظامی و امنیت اخلاقی که فراموش شده است❗️
🔰رهبر انقلاب مدظله العالی:
" همین مسئلهی #امنیت_اخلاقی که این روزها #نیروی_انتظامی و وزارت کشور دنبالش هستند، بسیار مسئلهی #مهمی است. بله، #جنجال میکنند - مثل همان قضیهی بنزین و مثل خیلی از قضایای دیگر - ولی به این جنجالها #نباید توجه بکنند؛ باید ببینند تکلیف چیست، آن را انجام بدهند "
https://khl.ink/f/3389
✍پ.ن:
🔻متاسفانه این روزها برخی از خواص و مسئولین، خودشان جزو کسانی شده اند که اتفاقاً هم متاثر از جنجال آفرینی ها هستند و هم خودشان با سخنان و رفتار خود در این زمینه #جنجال_آفرینی می کنند.
به نیروی انتظامی و پلیس امنیت اخلاقی حمله می کنند.
👈 یعنی نه تنها به تکلیف و وظیفه خود عمل نمی کنند بلکه چوب لای چرخ اقدامات نیروی انتظامی می گذارند تا آنها به وظیفه خود در زمینه مقابله با #هنجارشکنان عمل نکنند❗️
تنبلی و بی حوصلگی 20.mp3
9.18M
#تنبلی_و_بی_حوصلگی ۲۰
#استاد_شجاعی🎤
توانایی در ارتباط صحیح با خداوند
بطوریکه ضامنِ آرامش و شادیِ دائمی انسان باشد؛
نتیجه ی تلاش در آموختنِ مهارتهایِ ارتباط با غیب است.
تنبلی در این بخش، ما را در زمین محبوس و از ارتباط با غیب، بازمیدارد.
🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼
صوت تماااااام دعا و مناجاتها اینجا
👇
🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت دویست و شصت و هشتم
حتی به خواب هم نمیدیدم که بدون هیچ پول پیش و اجارهای و تا هر وقت که بخواهیم، چنین خانه دلباز و زیبایی نصیبمان شود و پروردگارمان در برابر اینهمه مصیبت، با چه معجزه شیرینی وجودمان را غرق شادی کرده بود. با اینکه بیشتر کارها را خود آسید احمد انجام داده بود، همین چند ساعت سرِ پا ایستادن، مجید را حسابی خسته کرده بود که دوباره رنگ از صورتش پریده و نفس نفس میزد. برایش لیوانی آب آوردم و همانطور که کنارش مینشستم، با شیرین زبانی تشکر کردم: «دستت درد نکنه مجید! خیلی قشنگ شده!» لیوان آب را از دستم گرفت، در برابر لحن شیرینم لبخندی زد و به کلامی شیرینتر جواب داد: «من که کاری نکردم الهه جان! دست تو درد نکنه که همه جوره با من ساختی! به خدا خیلی ازت خجالت میکشیدم!» و نمیدانم دریای دلش به چه هوایی موج زد که نگاهش پیش چشمانم شکست، گلویش از بغضی مردانه پُر شد و با لحنی لبریز شرمندگی ادامه داد: «هنوزم ازت خجالت میکشم! خیلی اذیت شدی الهه!» و من ناراحت خودم نبودم و هنوز حسرت حضور حوریه را میخوردم و داغدار دخترم بودم که چشمانم در دریای اشک فرو رفت. مجید هم میدانست دلم از چه داغی میسوزد که خجالتزده سرش را به زیر انداخت و من زیر لب زمزمه کردم: «ای کاش الان حوریه هنوز تکون میخورد! ای کاش هنوز پیشم بود...» و دیدم همانطور که صورتش را به سمت زمین گرفته، قطرات اشک از زیر چانهاش میچکد و نمیخواستم بیش از این جانش را آتش بزنم که دیگر چیزی نگفتم، ولی حالا دل عاشق او برای اینهمه بیقراریام به تب و تاب افتاده بود که سرش را بالا آورد، سوختن جراحت پهلویش را به جان خرید و با همه دردی که رنگ از صورتش بُرده بود، به سمتم چرخید. دست راستش در اتصال آتل بود و دست چپش را نمیتوانست از روی پهلویش جدا کند که با نرمی نگاه نمناکش، صورتم را نوازش میداد و عاشقانه زمزمه میکرد: «الهه جان! آروم باش عزیز دلم!» و شاید سوز گریههای مظلومانهام بیش از سوختن پارگی پهلویش، دلش را آتش میزد که زخمش را رها کرد تا دستش را از قطرات اشکم پُر کند و به پای اینهمه دلشکستگیام به التماس افتاده بود: «فدات بشم! ای کاش میدونستم چی کار کنم تا آروم شی...» و من میدیدم نگاه مردانهاش به طپش افتاده و سرانگشتانش روی گونهام میلرزد که عاشقانه شهادت دادم: «من آرومم! همین که تو کنارمی، آرومم میکنه...» و نتوانستم جملهام را تمام کنم که کسی به در زد. مجید اشکهایش را پاک کرد و برای باز کردن در از جا بلند شد که صدای «یا الله!» آسید احمد مرا هم از جا بلند کرد. با عجله چادرم را سر کردم و آسید احمد با تعارف مجید وارد خانه شد.
❤️.
I #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
برای مشاهده قسمت های قبل روی👆# بزنید
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
برایعضویت و دسترسی به صوت تمام ادعیه ومناجاتهادر«ایتا»از👇واردشوید
🌍 https://eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
رادیو عقیق - حاج محمود کریمی.mp3
7.1M
🎧 سلام کشته ی زهر کینه
🎙 حاج محمود کریمی
🔸 #شهادت_امام_محمد_باقر (علیهالسلام)
🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼
صوت تماااااام دعا و مناجاتها اینجا
👇
🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔 چرا جن سُنّی نداریم ؟
👳🏻♂ آیت الله بهجت
🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼
صوت تماااااام دعا و مناجاتها اینجا
👇
🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7