eitaa logo
ادعیه و مناجات صوتی 🎧 زیارت عاشورا دعای کمیل عهد توسل ندبه عرفه امین الله حدیث کسا آل یاسین امام زمان
18.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
290 فایل
دعای جوشن کبیر صغیر نادعلی فرج مجیر مشلول یستشیر معراج ابوحمزه علقمه سمات صباح عشرات عدیله زیارت وارث جامعه مناجات خمس عشر ماه رجب شعبانیه رمضان عید فطر غدیر روز سحر نماز شب قدر نور گنج العرش استغفار افتتاح حرز امام حدیث کسا زهرا امیرالمومنین علی @m_mehr0
مشاهده در ایتا
دانلود
🙌 دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش مادر. از او خواست که فردا به مدرسه بیاد. مادر هم با عصبانیت او را فرستاد پیش پدر و گفت: «این دفعه با پدرت برو! چقدر من بیام ضمانتت رو بکنم؟» پدر دست های قرمز مهدی را تو دستش گرفت و گفت: « دوباره به معلمات گیر دادی؟ مگه نگفتم کاری به کارشون نداشته باش، بی حجابند که باشند، تو درس ات رو بخون. ببین چطوری کتکت زدند.» مهدی که هشت سال بیشتر نداشت گفت:« برای چی باید چیزی نگم! مگه اونها مسلمان نیستند؟ مگه تو قرآن نیومده باید حجاب داشته باشند!؟» 📙 روزهای نبردسخت، ص ۱۵
🙌 دستهای کبودش را پشتش پنهان کرد و آمد پیش مادر. از او خواست که فردا به مدرسه بیاد. مادر هم با عصبانیت او را فرستاد پیش پدر و گفت: «این دفعه با پدرت برو! چقدر من بیام ضمانتت رو بکنم؟» پدر دست های قرمز مهدی را تو دستش گرفت و گفت: « دوباره به معلمات گیر دادی؟ مگه نگفتم کاری به کارشون نداشته باش، بی حجابند که باشند، تو درس ات رو بخون. ببین چطوری کتکت زدند.» مهدی که هشت سال بیشتر نداشت گفت:« برای چی باید چیزی نگم! مگه اونها مسلمان نیستند؟ مگه تو قرآن نیومده باید حجاب داشته باشند!؟» 📙 روزهای نبردسخت، ص ۱۵ شادی روحشان 100شاخه گل صلوات و یک آیه الکرسی قرائت بفرمایید ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ صوت‌ تماااااام دعا و مناجات‌ها اینجا 👇 🌍 eitaa.com/joinchat/4293591059Cbf2d1beda7