eitaa logo
پروفایل ناب مذهبی
893 دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
27.4هزار ویدیو
48 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ➰〰〰〰〰〰〰➰ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
مُرده ای که به خِیراتش نفرین میفرستاد ⁉️ بعد از مرگِ پدر شوهرم ، خواهرشوهرم هر هفته براش خیرات میداد ... اما یه ماهی میشد که هربار خیرات میپخت غذاش بشدت میگرفت😳 و مجبور میشدیم قابلمه رو با جاش خالی کنیم تو جوب !!!!!! خیلی حالش بد بود و دیگه خیرات پختنو تعطیل کرده بود تااینکه یه شب پدرشوهرم به خوابم اومد و گفت چرا خیراتمو ... ❌ادامه داستان واقعی❌👇 https://eitaa.com/joinchat/1136263199C437710bf87
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
مُرده ای که به خِیراتش نفرین میفرستاد ⁉️ بعد از مرگِ پدر شوهرم ، خواهرشوهرم هر هفته براش خیرات میداد ... اما یه ماهی میشد که هربار خیرات میپخت غذاش بشدت میگرفت😳 و مجبور میشدیم قابلمه رو با جاش خالی کنیم تو جوب !!!!!! خیلی حالش بد بود و دیگه خیرات پختنو تعطیل کرده بود تااینکه یه شب پدرشوهرم به خوابم اومد و گفت چرا خیراتمو ... ❌ادامه داستان واقعی❌👇 https://eitaa.com/joinchat/1364656341C892be99676
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
مُرده ای که به خِیراتش نفرین میفرستاد ⁉️ بعد از مرگِ پدر شوهرم ، خواهرشوهرم هر هفته براش خیرات میداد ... اما یه ماهی میشد که هربار خیرات میپخت غذاش بشدت میگرفت😳 و مجبور میشدیم قابلمه رو با جاش خالی کنیم تو جوب !!!!!! خیلی حالش بد بود و دیگه خیرات پختنو تعطیل کرده بود تااینکه یه شب پدرشوهرم به خوابم اومد و گفت چرا خیراتمو ... ❌ادامه داستان واقعی❌👇 https://eitaa.com/joinchat/1364656341C892be99676
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
مُرده ای که به خِیراتش نفرین میفرستاد ⁉️ بعد از مرگِ پدر شوهرم ، خواهرشوهرم هر هفته براش خیرات میداد ... اما یه ماهی میشد که هربار خیرات میپخت غذاش بشدت میگرفت😳 و مجبور میشدیم قابلمه رو با جاش خالی کنیم تو جوب !!!!!! خیلی حالش بد بود و دیگه خیرات پختنو تعطیل کرده بود تااینکه یه شب پدرشوهرم به خوابم اومد و گفت چرا خیراتمو ... ❌ادامه داستان واقعی❌👇 https://eitaa.com/joinchat/1364656341C892be99676
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
مُرده ای که به خِیراتش نفرین میفرستاد ⁉️ بعد از مرگِ پدر شوهرم ، خواهرشوهرم هر هفته براش خیرات میداد ... اما یه ماهی میشد که هربار خیرات میپخت غذاش بشدت میگرفت😳 و مجبور میشدیم قابلمه رو با جاش خالی کنیم تو جوب !!!!!! خیلی حالش بد بود و دیگه خیرات پختنو تعطیل کرده بود تااینکه یه شب پدرشوهرم به خوابم اومد و گفت چرا خیراتمو ... ❌ادامه داستان واقعی❌👇 https://eitaa.com/joinchat/1364656341C892be99676