eitaa logo
پروفایل ناب مذهبی
893 دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
27.4هزار ویدیو
48 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ➰〰〰〰〰〰〰➰ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
این روز ها اینقدر زیاد شده بود و خراب شده بودکه همش استرس عید رو داشتم 😢به خاطر دید بازدید ها و ها بعد ۵ماه رفتم خونه داداشم و خیلی تغییر کرده بودن قشنگ 15سال جوون تر شده بودن کم رویی رو گذاشتم کنار به زنداداشم گفتم که اونم محبت کردبهم گفت چی کار کرده ☺️ مشاورش واقعا دلسوزانه مشاوره میده اونم واردشید خودتون ببینید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2872574007C4a286ba323
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
چند وقتی بود شوهرم زیاد بهم بها نمی‌داد و مدام سرش تو بود. تا اینکه یه شب مامانم زنگ زد گفت: لیلا دختر عموت که داشت فوت کرده و فردا ساعت 8برا مراسم بیاید روستای برقان صبح با سامان سوار ماشین شدیم چند کیلومتری از شهر تا روستامون فاصله نبود و اومدیم مراسم، خاکسپاری که تموم شد هر چی به سامان زنگ میزدم گوشیش خاموش بود، از چند نفر سوال کردم یکیشون گفت چند دقیقه پیش با یه خانومی سوار ماشین شدند و به سرعت رفتند سمت جاده شهر، تا این حرفو شنیدم به گفتم فورا منو ببر خونه کار واجبی دارم.! چند کیلومتری که از روستا دور شدیم یه مرتبه زیر یه درخت سامان و با یه خانم دیدم که دارن... ❤️‍🔥🔥🥶😱 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 سرگذشت تلخ و واقعی زندگیم😔👆
چند وقتی بود شوهرم زیاد بهم بها نمی‌داد و مدام سرش تو بود.تا اینکه یه شب مامانم زنگ زد گفت لیلا جان دختر عموت که داشت فوت کرده و فردا ساعت 8برا مراسم بیاید روستا. صبح با سامان سوار ماشین شدیم چند کیلومتری از شهر تا روستامون فاصله نبود و اومدیم مراسم، که تموم شد هر چی به سامان زنگ میزدم گوشیش بود، از چند نفر سوال کردم یکیشون گفت چند دقیقه پیش با یه خانومی سوار ماشین شدند و به سرعت رفتند سمت جاده شهر،تا این حرفو شنیدم به گفتم فورا منو ببر خونه کار واجبی دارم.چند کیلومتری که از روستا دور شدیم یه مرتبه زیر یه درخت سامان و با یه خانم دیدم که دارن...😱❤️‍🔥🔥 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 سرگذشت تلخ و واقعی زندگیم😔👆