هدایت شده از آشپزخونه بهشتی(آشپزی اسلامـی)
🔵#حکایت_عجیب_گدا_و_درویش😳🔞
روزی گدایی به دیدن درویشی رفت و دید که او برروی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است.
گدا وقتی اینها را دید فریاد کشید: «این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیدهام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملا سرخورده شدم.»
درویش خنده ای کرد و گفت : «من آماده ام تا تمامی اینها را ترک کنم و با تو همراه شوم.»
با گفتن این حرف درویش . . . .😳🤯🔞👇
🚷https://eitaa.com/joinchat/3664183432C5797543f3c
🔞https://eitaa.com/joinchat/3664183432C5797543f3c
🔴حکایت عجیبی که کمتر کسی شنیده☝️😳