🔴 جای خالی قهرمانان اصلی
🔹 مستند عیدوک(عیدمحمدبامری) شرور منطقه جنوبشرق کشور دیشب از شبکه دو پخش شد . چند وقت قبل هم مستند آورتین با همین موضوع پخش شده .
موضوع هر دو مستند مربوط به عملیات پاکسازی بخشی از ارتفاعات جبال بارز در محدوده مشترک سه استان کرمان-هرمزگان و س و ب با فرماندهی مستقیم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است .
🔹 نکته قابل تامل در این دو مستند ، خالی بودن جای قهرمانان اصلی این عملیات بزرگ است .
عملیات آورتین چند محور عملیاتی با ماموریت های مختلف داشت . بخشی ماموریت تامین و ارتفاع گیری داشتند و بخشی ماموریت اصلی یعنی درگیری و تعقیب تجمع اشرار را داشتند .
نیروی اصلی تک و هجوم ، نیروهای تیپ سلمان و عشایر سیستان و بلوچستان با فرماندهی سرداران شهید علی معمار و محمد جندقیان بودند .
اما چون این دو مستند با استفاده از آرشیو موجود در کرمان و لشکر ۴۱ ثارالله ساخته شده و بیشتر فیلم های حاشیه عملیات است و نیروهای تک اصلی که از تیپ سلمان و زاهدان آمده اند احتمالا با خود دوربین و تجهیزات تصویر برداری نداشته اند و به همین خاطر فیلم سازان و نویسندگان این عملیات بزرگ از قهرمانان اصلی این ماجرا غفلت می کنند .
🔹 نکته قابل ذکر اینکه اولین شناسایی منطقه این عملیات که بنده نیز افتخار حضور به همراهی سرداران شهید سلیمانی - معمار و جندقیان را داشتم یکسال قبل از عملیات در سال ۷۲ صورت گرفت که عناصر اصلی این ماموریت همه از زاهدان به جبال بارز آمده بودیم .
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ
علی ، همه رفتارها را از پدر به ارث برده بود و به همین خاطر هر وقت حاج اصغر را می دیدیم ناخودآگاه به یاد علی می افتادیم .
متانت و صبر و ادب حاج اصغر معمار حسن آبادی اولین جلوه و اولین برداشتی بود که در اولین ملاقات به هر کسی دست می داد .
میهمان نوازی و مرام و معرفتش مخصوصا وقتی دوست و رفیقی از علی شهيدش را در برابر خود می دید خجالت زده ات می کرد .
برق غرور و افتخاری که در چشمان حاج اصغر ، موقعی که می شنید علی شهيدش فریادرس مردم مظلوم و ستمدیده بلوچستان بوده ، علی دست راست عملياتى حاج قاسم بوده علی .... بوده دیدنی بود .
حالا حاج اصغر آسمانی شده و در سفره پر کرامت الهی در خلد برین میهمان علی شهیدش شده .
دلخوشی ما از دیدن روی گشاده حاج علی تبدیل به غم فراق او شده ولى علی را برای پیشوازی از ابوی گرامی اش شایسته تر از دیدارهای دنیایی خودمان می دانیم .
حاج اصغر آسمانی شد و بدین وسیله خدمت همسر گرامی اش و مادر شهید سرافراز علی آقای معمار حسن آبادی و سایر وابستگان و خانواده معزز عرض تسلیت خود را ابراز و از درگاه خداوند منان صبر بر فراق این پدر گرامی را خواهانیم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم حاج اصغر معمار ابوی سردار شهید علی معمار حسن آبادی :
علی ۱۶ سالش بود با هم رفتیم آموزش مقدماتی بسیج .
علی گفت سه ماه می روم سیستان و بلوچستان و برمی گردم و سه ماه سه ماه شد ۱۵ سال .
🔴 مراسم تشیع مرحوم حاج اصغر معمار امروز ساعت ۱۴/۳۰ در حسن آباد کاشان
🔴 لشکرهای ۸ نجف اشرف و حضرت امام حسین علیه السلام از استان اصفهان در اولین روز عملیات کربلای ۵ در شلمچه
✅ بخشی از سازمان این دو لشکر در این عملیات
🔹 لشکر 8 نجف اشرف اشرف
گردان حضرت علی اصغر علیه السلام
گردان حضرت امام سجاد علیه السلام
گردان چهارده معصوم علیه السلام به فرماندهی سید اکبر اعتصامی
گردان حضرت امام حسین علیه السلام به فرماندهی برادر گردانی
گردان قمربنی هاشم علیه السلام به فرماندهی حسین صباغ زاده
گردان یا زهراء سلام الله علیها : کادر گردان یازهرا(س) پس از کربلای چهار، گردان امام رضا(ع) را تحویل گرفتند و گردان با نام یازهرا(س) در عملیات شرکت کرد.
🔹 لشکر 14 امام حسین علیه السلام
گردان یا مهدی به فرماندهی جواد صالحی
گردان یازهراء به فرماندهی حاج اسماعیل صادقی
گردان امام حسن به فرماندهی فرزانه خو
گردان امیرالمومنین به فرماندهی حاج محمد سلمانی
گردان امام موسی کاظم به فرماندهی حاج ناصر بابائی
گردان امام محمد باقر به فرماندهی حاج اکبر احسن زاده
گردان امام رضا به فرماندهی زاهدی
گردان امام حسین به فرماندهی بیدرام
گردان مالک اشتر
گردان یکان دریائی فرمانده حاج عباس عطائی
گردان زرهی – برادر رجبی
گردان تخریب فرمانده شهید محمود قنبری
🌹 شهید حسن ابوالفضل در برشی از کتاب ((سفر))
🔹 شهید حسن ابوالفضلی از نیروهای با سابقه واحد دیده بانی لشکر۱۴ حضرت امام حسین علیه السلام در 21 دی 1365 در منطقه شلمچه در سومین روز عملیات کربلای پنج ، شیمیایی و پس از انتقال به اورژانس حدود سه ماه مفقودالاثر می شود .
🔹 کتاب سفر چاپ اول :
۱۳۶۵-۱۰-۲۱ یکشنبه
(( هنوز به خط نرفته ام . افشار و قینانی و رضا عابدی و ناظم در دیدگاه خط هستند .
خبر دادند عابدی زخمی شده و باید کسی را به جای او ببریم . قرار شد ابوالفضلی و امینی را ببرم خط .
سوار موتور شدم و آنها ترک موتور نشستند و راه افتادیم . چند متری از سنگر دور نشده بودیم که موتور در گل گیر کرد . ابوالفضلی و امینی پیاده شدند و من به هر زحمتی بود موتور را از گل بیرون آوردم .
همین که از گل بیرون آمدم صدای هواپیما و صدای سوت راکت هایش را که به سمت ما شلیک کرده بود شنیدم .
به ابوالفضلی و امینی که حدود 20 متر از من جلوتر بودند گفتم برید توی سنگر و خودم هم موتور را روی زمین ول کردم و به سمت سنگر شنود که نزدیکترین سنگر بود دویدم .
به دهانه سنگر رسیده بودم که صدای انفجار آمد و دود سفیدی همراه با بوی سیر تازه فضای منطقه را پر کرد .
سریع داد زدم : شیمیایی شیمیایی و ماسکم را درآورده به صورت زدم . چند دقیقه بعد که باد دودهای سفید رنگ را برد ماسک هایمان را درآوردیم ولی هنوز بوی سیر می آمد .
از سنگر بیرون آمدم و دیدم راکت شیمیایی درست خورده همانجایی که برای آخرین بار ابوالفضلی و امینی را دیده بودم .
سریع رفتم ببینم چه شده است . امینی درست در کنار چاله راکت افتاده بود . شکم و پهلوی راستش پاره شده بود . روده هایش ریخته بود بیرون و در جا شهید شده بود .
چند متر آنطرف تر ابوالفضلی افتاده بود . در حالی که چندتا از گونی های سنگر افتاده بود روی پایش . رفتم بالای سرش صدایش کردم جواب نداد در حالی که شانه هایش را تکان می دادم باز صدایش زدم چشمانش را با زحمت باز کرد . رنگش زرد شده و دندان هایش به هم قفل شده بود . هرچه سعی کردم دهانش را باز کنم موفق نشدم . برانکارد آوردیم و او را به اورژانس که در ۲۰۰ متری مان بود رساندیم .
ابوالفضلی را که بردم اورژانس سریع برگشتم پیش امینی که شهید شده بود و با خودکار روی پیشانی اش نوشتم (کمال امینی از خوانسار ) تا جنازه اش در منطقه گم و گور نشود . ))
۱۳۶۶-۲-۱ - سه شنبه
(( امروز درست صد روز است که در بیمارستان هستم .
یک هفته پیش پدر حسن ابوالفضلی برای دیدن من و خبرگیری از حسن آمده بود بیمارستان ظاهرا جنازه حسن گم شده و او را مفقودالاثر اعلام کرده بودند . من که می دانستم که حسن شهید شده می خواستم به آنها بگویم که سردخانه ها را خوب بگردید تا مطمئن شوید ولی نتوانستم به آنها بگویم به همین خاطر به یکی از فامیل هایشان که همراه آنها بود گفتم که شما باید سردخانه ها را بگردید .
در همین لحظه معمار که تازه از جبهه آمده بود وارد اتاق شد و قرار شد فردا معمار هم دنبال آنها برای شناسایی برود .
صبح روز بعد خانواده شهید ابوالفضلی نیامدند ولی خود معمار رفت و توانست در سردخانه جنازه شهید ابوالفضلی را شناسایی کند . فامیل ها و پدر حسن هم رفتند جنازه را دیدند و تائید کردند .
چند روز پیش هم پیکر حسن را در کاشان تشیع و به خاک سپردند . ))
✅ کتاب سفر ، خاطرات و یادداشت های روز شمار شهید حسین کهتری از دوران دفاع مقدس است که از ۲۹ شهریور ۱۳۵۹ شروع و تا ۱۷ خرداد ۱۳۶۸ که در طبقه ششم بیمارستان بقیه الله تهران است ادامه دارد . یادداشت های روزانه دفاع مقدس از بهترین و معتبرترین اسناد آن دوران می باشد و یادداشت های شهید بزرگوار یکی از برترین این یادداشت هاست .
آخرین یادداشت های ایشان در این روز با موضوع رحلت امام خمینی (ره) و انتخاب امام خامنه ای به رهبری است . شهید بزرگوار ۱۰ روز بعد پس از دو سال و پنج ماه تحمل دردهای جانگاه عوارض بمب های شیمیایی به شهادت رسیدند و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان مدفون گردیدند .
🌹 سردار شهید حسین کهتری در روز مجروحیت شیمیایی در ۲۱ دی ۱۳۶۵ از فرماندهان واحد توپخانه لشکر ۱۴ حضرت امام حسین علیه السلام بوده اند
🔴 یک روز قبل از فرار ، در کاشان چه گذشت ؟
🔹 چند روزی است شایعه فرار شاه از کشور و بازگشت امام خمینی(ره) قوت گرفته و این شروع خوشحالی های مردم بعد از چندین ماه تظاهرات و مبارزه و شهید دادن است . همین چند روز قبل جمعه ۱۵ دی ۱۳۵۷ آخرین شهید شهر تا این تاریخ ، مبارز جوان و پرشور شهید اکبر نقاده در میدان کمال الملک به ضرب گلوله دژخیمان به شهادت رسیدند و تعدادی نیز مجروح شدند .
🔹 موسی کيخا نویسنده کتاب ((پایان مجسمه )) که روزشمار وقايع انقلاب در کاشان است حال و هوای یک روز قبل از فرار شاه يعنى دوشنبه 25 دى ماه در کاشان اینگونه نوشته است :
از ساعت 8 صبح مردم هجوم خود را به مسجد میانچال آغاز کردند . کتاب فروشی ها و نوار فروشی هاى سیار ، اطراف و در مقابل ورودی مسجد به چشم می خورد . هوا ابری و سرد است . صحن و شبستان مملو از جمعیت و علاوه بر آن پشت بام و قسمتی از بازار جلوی مسجد هم مردم به صورت فشرده تجمع کرده اند . قسمت وسیعی از بازار زیر پوشش بلندگوها قرار گرفته . پس از سخنرانی یکساعت و 10 دقیقه ای واعظ محترم یکی از برادران که اخیرا به جای آقای مشکینی انجام وظیفه می کند آخرین اطلاعیه رهبر انقلاب امام خمینی را قرائت و تفسیر کردند .
سپس تظاهرات عظیم مردم و حركت در خيابان ها با این اشعار آغاز شد :
دسته اول :
رهبر مقتدر داده به ملت پیام
شاه خائن بود در شرف انهدام
راه باطل مجوی ، ای برادر بگو
مرگ بر شاه - مرگ بر شاه
دسته دوم :
پیک فتح و ظفر مژده به ما می دهد
روز پیروزی روح خدا می رسد
راه باطل مجوی ، ای برادر بگو
مرگ بر شاه - مرگ بر شاه
جمعیت با نظم خاصی مسیر خیابان های محتشم - میدان امام خمینی و دروازه دولت را طی نمودند و در این محل اشعار عوض شد .
دسته اول :
توحید و قرآن دینم
آزادگی آئینم
نهضت من حسینی ، رهبر من خمینی
می گویم هر زمان ، تا باشد مرا جان
مرگ بر این شاه - مرگ بر این شاه
دسته دوم :
دست او خون آلود است
ما می خواهیم جمهوری حکومت اسلامی
می گوئیم هر لحظه ، زیر شکنجه
مرگ بر این شاه - مرگ بر این شاه
در پایان تظاهرات ، یک هلیکوپتر از فراز جمعیت گذشت . شبانگاه نیز تظاهرات در پشت بام ها با شعار ((الله اکبر - خمینی رهبر)) و ((مرگ بر شاه)) ساعت ها ادامه یافت .
کانال پژوهش های تاریخی دفاع مقدس شهرستان های کاشان و آٰران و بیدگل
https://eitaa.com/ptdmkab
🔴 پایان مجسمه
کاشان - ۲۷ دی ماه ۱۳۵۷
🔹 بعد از نماز صبح و با طلوع آفتاب این خبر مثل بمب در سطح شهر پیچید که دیشب مزدوران شاه با دست خود تنها مجسمه فرعونی شاه را پایین کشیده و به زبالهدانی سپردهاند . امروز برای مردم کاشان یک روز فراموش نشدنی خواهد بود
🔹 بلافاصله سیل جمعیت از تمام نقاط شهر به این محل سرازیر شد و مردم به هم میگفتند اگر عاشورا آیت الله یثربی جلوی ما رو نمیگرفت با آن سنگرگیری که رژیم شاه در اطراف مجسمه کرده بودند بیش از ۱۰۰ نفر ما کشته میشدند و مجسمه هم پایین نمیآمد ولی امروز مزدوران شاه خودشان با استفاده از تاریکی شب مجسمه را پایین کشیدند و بردند .
🔹 برای جمعیت از سوی روحانیت سخنرانی انجام گرفت . روی ستونی که قبلاً مجسمه فرعونی شاه نصب بود عکسهای امام خمینی و پارچه شعار نصب شد و میدان به نام پانزدهم خرداد نامگذاری شد . مردم با اجتماع در میدان شادی میکردند . برداشتن مجسمه از سوی ماموران شاه خود بهترین دلیل نابودی آثار شوم شاهان در شهرهاست .
🔹 گروهی از جوانها که آرم مخصوص بر بازو و پرچمهای قرمز در دست داشتند به عنوان مامور راهنمایی در چهارراهها مستقر شدند همچنین اکثر طلاب شهر در حفظ نظم خیابانها میکوشیدند دو طلبه ، راهنمایی وسایل نقلیه را در میدان پانزدهم خرداد به عهده گرفته بودند و چند طلبه هم در پمپ بنزین برای حفظ نظم و امنیت مستقر بودند .
🔹 خیلی زود شادی امروز مردم کاشان تبدیل به سوگواری شد زیرا این خبر در کاشان پخش شد که یکی از هفت مجروح عاشورا به نام اکبر جهانی بعد از ۳۹ روز بستری بودن به جمع شهدای اسلام پیوست .
از ساعت ۲ بعد از ظهر برای تشییع جنازه شهید هجوم زن و مرد به خیابان پمپ بنزین آغاز شد . اکثر مردم سیاه پوشیده و غم عمیقی بر چهرهها نمایان بود .
مقارن ساعت ۳ بعد از ظهر جنازه پاک شهید روی دوش جوانان بود که یکباره شیون هزاران زن که اکثراً بچه به بغل بودن فضا را در هم شکافت . چهرههای انقلابی و مصمم مردان هم زیر قطرات اشک قرار گرفت .
انبوه جمعیت ضمن فریاد لا اله الا الله شعارهای دیگری را هم طنین انداز کردند از جمله :
اکبر جان شهادتت مبارک
برادر جان خانه نو مبارک
مرگ بر شاه
لحظه به لحظه گویم
زیر شکنجه گویم
یا مرگ یا خمینی
🌹 جنازه شهید با شکوه بینظیری در میان اشکها و فریادهای جمعیت تشییع گردید و در زیارت حبیب موسی به خاک سپرده شد .
از ساعت ۹ شب مردم به پشت بامها هجوم آوردند و در سرمای شدید زمستان فریاد :
لا اله الا الله
الله اکبر
خمینی رهبر
و شعارهای گوناگون دیگر را ساعتها طنین انداز کردند .
📚 کتاب پایان مجسمه . یادداشت های روزشمار آقای موسی کیخا از روزهای انقلاب در کاشان
🔹 کانال پژوهش های تاریخی دفاع مقدس شهرستان های کاشان و آٰران و بیدگل
https://eitaa.com/ptdmkab
🌹 در سالگرد شهادت سردار شهید جواد عنایتی
🔹 روز سخت و سنگینی برای واحد اطلاعات عملیات لشکر مقدس ۱۴ حضرت امام حسین علیه السلام بود .
جمعی از بهترین های واحد اطلاعات لشکر بعد از چندین روز فعالیت طاقت فرسای عملیات کربلای ۵ در سنگر مشغول استراحت بودند که ارتش بعثی اقدام به حمله شیمیایی کرد .
بچه های اطلاعات برخی همانجا به شهادت رسیدند و برخی از جمله جواد با شدت جراحات به اورژانس خط و سپس به بیمارستان منتقل شدند .
بعد از چندین روز زجرآور و سخت جواد در ۲۷دی۱۳۶۵ آسمانی شد .
جواد در عملیات های فتح المبین - رمضان - والفجر۴ - خیبر-بدر-والفجر۸-کربلای۳-کربلای۴ و کربلای۵ حضور داشت .
در عملیات رمضان به گمان شهادت به سردخانه منتقل شد ولی موقع انتقال وقتی او را از یخچال بیرون آوردند متوجه بخار روی نایلون شدند که یعنی او زنده است و به بیمارستان منتقلش کردند .
📷 سردار شهید حاج حسین خرازی در میان جمعی از نیروهای واحد اطلاعات عملیات . سال ۱۳۶۳ قبل از عملیات بدر - شط علی
دسته گونی هایی که روی آن نشسته اند طرحی ابتکاری برای استتار کردن قایق ها و وسایل در هورالعظیم بوده .
🔴 عملیاتی که امید برگشت در آن وجود نداشت
🔹 دیروز در (کانال تاریخی اجتماعی سیاسی ) به شرایط ویژه ایالت بلوچستان پاکستان که مجموعه ای از عوامل باعث شده این منطقه به مامن و پناهگاهی غیر قابل دسترس برای ضدانقلاب - اشرار - فراریان - مافیای مواد مخدر - کاروان های مواد مخدر - لابراتوارهای ساخت مواد مخدر - باراندازهای مواد مخدر تبدیل شود اشاره ايى کردم و اكنون اشاره ايى مصداقى به يكى از صدها مورد توليد ناامنى ها در اين منطقه براى ايران می نمایم .
🔹 در سال ۱۳۶۶ گزارشات متعددی از انتشار گسترده اسکناس های تقلبی در سطح کشور می رسید كه موجب اختلال بزرگی در چرخه اقتصادی کشور شده بود . منبع چاپ و انتشار که ابتدا تا مدت ها نامشخص بود با کار اطلاعاتی ویژه به عمق ۱۰۰ کیلومتری ایالت بلوچستان پاکستان رسید که توسط عناصر ضدانقلاب ایرانی دایر شده بود .
🔹 دسترسی و نفوذ در این عمق برای انهدام ، کار بسیار سخت و در نگاه بسیاری اجراى آن توسط نیروی عملیاتی غیر ممکن بود . از دستگاه با تعداد زیادی تفنگدار محافظت می شد و راه ۱۰۰ کیلومتری تا هدف ، غیر قابل دسترس برای آدم های معمولی بود . نیروی عملیاتی اين ماموريت باید داوطلبان از جان گذشته ای باشند که ضمن ایمان و اعتقاد بالا ، متخصص در عمليات ويژه - رزم نزدیک - درگیری تن به تن - آشنا به منطقه و متخصص انفجارات باشند .
🔹 ماجرای انهدام و تخریب این پایگاه چاپ اسکناس توسط (سردار شهید محمد جندقیان 🌹و ۵ نفر از همراهانش ) را در فرصتی دیگر خواهیم نوشت .
✅ دلاورن این عملیات توسط ریاست جمهوری وقت حضرت آيت الله خامنه ای مورد تقدیر و تشویق قرار گرفتند .
⏳ یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۵۷ - کاشان
🔹 کاشان همچنان غرق اعتصاب و تظاهرات است. با فعالیت مجتهدین کاشان کمیته ها و فروشگاههای اسلامی آنچنان انجام وظیفه میکنند که مایحتاج مردم ارزان تر از همیشه ارائه میشود . پمپ بنزین در اختیار روحانیون قرار دارد و هیچ صف طولانی ماشین در پمپ بنزین وجود ندارد .
🔹 هیچ پلیسی در کاشان دیده نمیشوند و همه در شهربانی جمع هستند . از وقتی شاه رفته پاسبانها شب و روز در پاسبانی به سر میبرند و مردم آماده هرگونه حمله احتمالی از سوی ماموران چماق به دست هستند . جوانان شب و روز انتظامات و کشیک محله ها و خیابان ها را به عهده دارند، کاشان اکنون به دست مردم اداره میشود.
🔹 امروز به عنوان یک روز به یادماندنی و شاد در تاریخ ملت ایران ثبت خواهد شد . ساعت ۶:۲۰ صبح رادیو بی بی سی اعلام کرد جمعه آینده امام خمینی وارد ایران میشود . اشک شوق در چشمان ملتی که در فراق رهبر واقعی خود میسوزد حلقه زده است .
این خبر بلافاصله در کاشان پیچید، مردم با خوشحالی فریاد میزدند رهبرمان جمعه می آید ، آقا میآید.
به میمنت این خبر کاشان امروز آرام تر از همیشه بود. در اکثر مساجد از جمله مسجد گذر باباولی، کیهان و پشت مشهد. مجالس تعلیم قرآن برای کوچک و بزرگ ادامه دارد.
🔹 با درخواست آیت الله صبوری و آیت الله یثربی روز به روز همبستگی طبقات مستحکم تر میگردد .
📚 کتاب پایان مجسمه . یادداشت های روزشمار آقای موسی کیخا از روزهای انقلاب در کاشان
📷 شهریور و مهر ۱۳۶۲ - سنندج
🌹 شهید هاشم جلوداریان :
🔹 عزیزان گفتن « اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمّداً رسول اللّه و اشهد ان علیاً ولی اللّه » اسلامیّت شما را به تنهایی امضا نمی کند ، بلکه خداوند وعده داده است شما را مورد آزمایش قرار می دهد .
« احسب النّاس ان ینزکوا ام یقولو آمنا فهم لایمتنون »
🔹 به راستی که ما برای آزمایش خلق شده ایم و بر این گیرودار زندگی رسالتی عظیم بر دوش داریم به عنوان خلیفه خدا بر روی زمین هستیم و می بایست ثابت کنیم که به حق خلیفه اوییم . بیندیشید که هدف از زندگی چیست ؟ آیا هدف از آن چند صباحی را در رفاه و آسایش بودن است ؟
آیا چون حیوانات خورد و خواب است ؟ آیا زندگی دنیوی کسب مقام های زودگذر است ؟ آیا رسیدن به آمال و آرزوهای بی پایان است ؟ و هزاران آیا دیگر به همین مضمون . نه ، نه .
اگر بنا بود هدف زندگی خورد و خواب و خوشگذرانی باشد همانا حیوانات از این جهت از بشریّت جلوترند ، ولی کدام عقل می پذیرد که حیوانات مقدّم باشد ، چرا که بشر اشرف مخلوقات است .
🔴 با خیبریون
📷 دو برادر در خیبر
🔹 پنج روز از شروع عملیات خیبر در سوم اسفند ۱۳۶۲ می گذرد .
رزمندگان دفاع مقدس هشت ساله به حق گله مند بودند از برخی کسانی که بدون اینکه باری از کشور و مردم را به دوش بکشند فقط غر می زدند و مخالفت می کردند . همین اعتراض و گلایه ای که شهدای امروز میدان مقاومت نیز دارند .
این گلایه و اعتراض در وصیت نامه شهدا نیز آورده می شد و برخی حتی نمی خواستند اینگونه افراد در تشیع جنازه آنها شرکت کنند .
🌹 شهید علی محمد احسن زاده ۴ روز قبل از شهادت در پایان وصیتنامه اش این اعتراض و گلایه را اینگونه بیان می کند :
ـ((وصیت دیگر من به شما این است نمی خواهم در تشیع جنازه ام افرادی بیایند که دائم برای این انقلاب و رهبر و وضع اقتصادی نق می زنند و بر سر گورم نمی خواهم کسانی بیایند که دشمن نماز جمعه و دشمن رهبر هستند .))
🌹🌷 دانش آموز شهید علی محمد احسن زاده در تاریخ سوم اسفند ۱۳۶۲ در جبهه پاسگاه زید و برادر شهیدش دانشجوی شهید حسین احسن زاده در خرداد ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه آسمانی شدند .
🔴 با خیبریون
🌹 آنها که جانشان را خانوادگی وقف راه مقدس جمهوری اسلامی کردند .
📷 اطلاعیه مراسم پدر شهید به همراه یادبود فرزندان شهیدش
🌹 احمد که در خیبر شهید شد اولین شهید خانه نبود و آخرین نیز نبود .
🌹 برادرش علی اکبر سال ۱۳۵۹ مقابل بعثیون در آبادان دفاع کرد و به شهادت رسید .
🌹 پدر بزرگوار نیز که با سن بالا و چندین فرزند از همان سالهای آغازین تجاوز در کسوت نیروی جهاد سازندگی به جبهه ها رفته بود در سال ۱۳۶۴ در آب های هورالعظیم با بمباران بعثیون به مقام شهادت نائل گشت .
✅ این بزرگان و نام آوران حجت - نشانه و دلیل اصالت و درستی مسیر انقلاب آخرالزمانی مردم ایران می باشند .
🌹 دانش آموز شهید احمد زاهدی :
((وحدت الهی خود را حفظ کنید .))
🔴 وداع آخر
عکس - غروب نهم اسفند ۱۳۶۵ - شهرک دارخوئین - آخرین وداع شهرک و رزمندگان با علمدار جبهه ها حاج حسین خرازی قبل از انتقال پیکر به اصفهان
🔹 ۶۵-۱۲-۸ - جمعه
داوود متولی رزمنده گردان حضرت امام محمدباقرعلیه السلام- شلمچه – موقعیت مهدی-
اسیری که صبح گرفته بودیم ، حاج اکبر(احسن زاده) گفت ببرید خط دوم پیش حاج حسین .
حاج حسین پای تانکر آب بود . اسیر را تحویل دادیم و رفتیم . مقداری که دور شدیم صدای خمپاره ای همان حوالی آمد و ما بعد فهمیدیم حاج حسین شهید شده .
🔴 با خیبریون
📷 اطلاعیه مراسم برادران شهید
عباس برادر کوچکتر در ۲۲ سالگی که در خیبر به شهادت رسید متاهل و صاحب فرزند بود .
علی برادر بزرگتر نیز که در سن ۳۰ سالگی در کربلای ۵ به شهادت رسید متاهل و صاحب فرزند بود .
نکته قابل توجه در وصیتنامه شهید عباس نیک سرشت سفارش چندباره ایشان درباره امام خمینی (ره) است:
🔹 سلام بر نایب بر حق امام زمان خمینی بت شکن .
🔹 همسر عزیزم ، گوش به فرمان امام باشیم .
ای امت حزب الله ، امام و اسلام را یاری کنید .
🔹 امام را تنها نگذارید .
🔹 دعا به جان امام خمینی را فراموش نکنید .
انشاالله انقلاب را به دست صاحب اصلی اش امام زمان(عج) برسانید .
🔴 با خیبریون
🔹 انسان باید ریشه و اصل هایی باشد تا در یک بزنگاه ظرفیتش آنقدر شده باشد که به بالاترین مقام انسانیت که همان مقام شهادت و قرب الی الله است برسد .
🔹 اصغرآقا پسر بزرگ خانه - حساس به حلال و حرام خدا و معتقد به کسب روزی حلال و کمک به دیگران و ظلم ستیز و یاور بی پناهان و مستمندان بود . احترام به پدر و مادر و گرامی داشتن همسرش که از جامعه فرهنگی آموزش و پرورش بود از خصلت های ایشان بود .
🔹 جمع صفات خوب و برجسته در این جوان رشید و دلاور بود که وقتی کشور و اسلام را در خطر دید هیچیک از علائق مادی مانع انجام وظیفه اش نشد و اینگونه نوشت :
(( اینک که در راه خدا پا به جبهه می گذارم به یاد همه شما هستم . پای به خطی می گذاریم که دشمنان اسلام در پی نابودی آن هستند . من آمده ام تا اگر لازم باشد جان بی ارزشم را فدای اسلام کنم .))
🌹 شهید اصغر منعمی در نوزدهم اسفندماه ۱۳۶۲ در ادامه عملیات خیبر به شدت مجروح و بعد از چند روز بر اثر شدت جراحات در بیمارستان تبریز به درجه شفیع شهادت نائل آمد .
📷 نوه های عمه جانم علی آقا و عباس آقای گل که حالا برای خودشان آقا و سالاری هستند .
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۱)
🔹 امیرحسین متولد تیرماه ۱۳۴۷ بود . اولین بار در سال ۶۱ در سن ۱۴ سالگی عازم جبهه شد . از این تاریخ تا زمان شهادتش در عملیات بدر همه را در جبهه بود . اگر در مرخصی بود جایش پایگاه بسیج صاحب الزمان(عج) بیدگل بود .
در اوقات فراغت ، مطالعه کتاب های استاد شهید مطهری و شهید آيت الله دستغیب را از دست نمی داد .
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۲)
🔹 سال ۶۱ امیرحسین در حالی که ۱۴ سال داشت سه مرتبه به جبهه اعزام شد .
مرتبه اول در تابستان ۱۳۶۱ بعد از اینکه به او گفتند سنت کم است و نمی توانی به عنوان نیروی رزمی بسیج اعزام شوی رفت به دنبال آموزش های فنی تا با جهاد سازندگی اعزام شود و موفق به این کار شد .
امیرحسین همزمان با عملیات رمضان در جبهه ها در قسمت تاسیسات سنگر سازی جهاد در اهواز مشغول به کار بود اما او را به خط نمی بردند . سماجت و اصرار او برای رفتن به خط برای کارهای سنگر سازی بالاخره جواب داد و او توانست برای اولین بار در سن ۱۴ سالگی میدان واقعی جنگ را از نزدیک ببیند .
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۳)
🔹 اعزام اول امیرحسین ۴۰ روز طول کشید . این اعزام امیرحسین مقدمه ای بود تا علیرغم سن کم بتواند ادعا کند سابقه جبهه دارد و می تواند به عنوان نیروی رزمی بسیج اعزام شود .
🔹 امیرحسین شهریور ۱۳۶۱ آموزش جبهه را در پادگان غدیر اصفهان به مدت یک ماه گذراند و بعد از چند روز مرخصی به کردستان اعزام شد .
🔹 معمولا نیروهای رزمی نوجوان را در اعزام های اول به عنوان نیروهای پاسگاه های تامین کردستان اعزام می کردند .
این اعزام امیرحسین در پاسگاه های ارتفاعات اطراف سنندج که همزمان با فصل سرما و برف بود ۱۰۰ روز طول کشید .
۱۰۰ روزی که امیرحسین در خاطراتش از سختی های آن زیاد می گفت . مقابله با گروههای ضدانقلاب - کمبود تدارکات و پشتیبانی در ارتفاعات و از همه سخت تر نگهبانی در شرایط یخبندان .
🔹 او یکی از شب ها را اینگونه تعریف می کند : ۳ ساعت نگهبانی داشتم . از شدت سرما گریه می کردم . با اسلحه ژ-س که داشتم بی جهت شلیک می کردم تا لوله اش داغ شود و با دست لوله را بگیرم . بعد از نگهبانی به سنگر که آمدم یخ زده بودم . یکی کلاهم را در آورد یکی پوتینم را یکی .....
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۴)
🔹 امیرحسین بعد از ماموریت ۱۰۰ روزه کردستان فقط ۴ روز در شهر و خانه طاقت آورد و مجددا برای اعزام ثبت نام کرد . در آستانه عملیات والفجر مقدماتی در فکه بود .
این بار امیدوار بود به جبهه جنوب اعزام و در یگان های رزم باشد .
به جنوب و لشکر امام حسین علیه السلام اعزام شد ولی با اینکه سومین اعزامش بود باز هم کم سن بودن کار دستش داد .
امیرحسین در دفتر خاطرات اینگونه می نویسد :
به شهرک دارخوئین که رسیدیم گفتند شما کوچک هستید . برادر اعتصام مسئول پرسنلی تیپ ۳ ما را سوار ماشین کرد و به اهواز فرستاد . ما را به پادگان شهید صدوقی فرستادند و از آنجا مامور شدیم برای دژبانی قرارگاه فتح مرکز سپاه سوم صاحب الزمان (عج)
🔹 این ماموریت امیر حسین نیز نزدیک به سه ماه طول کشید . آشنایی با بچه های اطلاعات قرارگاه در این ماموریت ناخواسته زمینه های ورود او به واحد اطلاعات لشکر امام حسین علیه السلام را فراهم کرده بود .
🔴 با خیبریون
🌹در سالگرد آخرین شهید عملیات خیبر شهرما - معلم شهید حسن خدمتی (۱)
🔹 یکهفته از آغاز عملیات خیبر گذشته بود که حسن آقا از طرف دانشگاه اصفهان به جبهه اعزام می شود .
خانواده عباس جندقیان در نامه ای با چند خبر دیگر از شهر خبر اعزام حسن را هم می گویند :
(( نامه ات را عباس کاظمی امروز بعدازظهر آورد . حسن امروز بعدازظهر از اصفهان آمده و قرار است چهارشنبه (10-12-62) از دانشگاه اصفهان به جبهه اعزام شوند . اصغر صباغیان مجروح شده و در بیمارستان شیراز بستری است . امروز بعدازظهر دو شهید آورده اند . ))
📷 حسن آقا که تکلیف تقسیم شدنش در جبهه معلوم می شود و می داند خانواده دلواپس او هستند اولین نامه خود را می نویسد :
(( پنجشنبه ۱۱-۱۲-۱۳۶۲ به مقر شهید مدنی در اهواز رسیدیم . اینقدر اینجا نیرو زیاد است که کسی نگاه هم به ما نمی کند . دو ماه است اینجا خوابیده اند هنوز آنها را به خط نبرده اند . نیروهایی که صد برابر من آموزش رزمی دیده اند . پس خاطرتان جمع باشد بادمجان بم آفت نمی گیرد . ))
🔴 با بدریون
🌹 سردار شهید امیرحسین نیکروش (۵)
🔹 امیرحسین بعد از سه ماه ماموریت دژبانی قرارگاه به خانه بازگشت .
🔹 ایام ماه مبارک رمضان بود . ماه رمضان سال ۶۲ را که از ۲۳ خرداد شروع شده بود در بیدگل بوده و روزه هایش را گرفت و بلافاصله بعد از ماه مبارک برای چهارمین بار در حالی که هنوز ۱۵ سالش نشده بود به جبهه اعزام شد .
🔹 این ایام همزمان با دو عملیات در غرب کشور بود . ابتدا عملیات والفجر۲ در پیرانشهر و بعد والفجر۴ در مریوان .
🔹 امیرحسین نحوه اعزامش به منطقه عملیاتی والفجر۲ را اینگونه می نویسد :
از شهرک دارخوئین به پایگاه امیدیه اهواز که پایگاه پنجم شکاری است آمدیم . با هواپیما به تبریز و از آنجا با اتوبوس به پادگان جلدیان پیرانشهر رفتیم . از پادگان جلدیان با هلیکوپتر پشت خط اول منطقه عملیاتی هلی برن شدیم .
📷 از راست شهید امیرحسین نیکروش - مرحوم عباس حق پرست - شهید مهدی نجفی دوست