🖌 آنان که ایران برایشان فراتر از یک کشور معمولی است
🔸برخی از ایرانی ها در روزهای سخت هجوم ارتش بعثی عراق حاضر به دفاع از کشورشان نبودند که بماند ، یا تبلیغ تسلیم شدن می کردند یا یک درجه بالاتر خیانت هم کردند .
🔸اما غیر ایرانی هایی از نژاد و ملت و کشورهای دیگر ، هم دیروز و هم امروز هستند ، که دفاع از ایران را با خون خودشان یک تکلیف و وظیفه می دانند .
🔸از این میان مردان غیور و با ایمانی از افغانستان جزو برترین های این دسته هستند .
🔸نسل های امروزی از دلاوران فاطمیون در جبهه مقاومت اسلامی بیشتر شنیده اند اما شاید ندانند در سالهای دورتر نیز این دلاوران جزو اولین نفرهای حضور در دفاع از ایران بوده اند .
🔸گروهی از رزمندگان کاشان و آران و بیدگل در زمستان ۱۳۵۹ در جبهه پاوه بودند . چند نفری از جمله برادر رزمنده سعید راحتی مجروح شدند .
همرزمان بعد از جبهه پاوه برای دیدار دوستان به بیمارستان شهدای تجریش رفتند و چند عکس یادگاری از آن ملاقات به جا مانده .
📷 رزمنده افغانستانی حسین حیدری که دو پایش را در جبهه ها از دست داده .
🌹برادر عزیز سعید راحتی نیز پایش را تقدیم مسیر شرافتمند دفاع از انقلاب اسلامی ایران نمود
🌹 طلبه شهید سید علی طاهایی
📷 اسفند ۱۳۶۴-فروردین ۱۳۶۵ - منطقه عملیاتی والفجر ۸- روحانیون شهید سیدعلی طاهایی و محمدعلی ابراهیم زاده
🌹شهید سیدعلی طاهایی ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه فاو به شهادت رسیده و در گلزار شهدای امامزاده حسین بیدگل مدفون می باشند .
🌹شهید محمدعلی ابراهیم زاده ۲۶ بهمن ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسیده و در گلزار شهدای روستای اسحاق آباد کاشان مدفون می باشند.
🌷همچنین با یادی از روحانی مردمی - انقلابی و جهادی ، مرحوم حاج آقا فضل الله طاهایی پدر شهید سید علی و پدر بزرگ فرمانده شهید حسین مختصی .
🔸روحانیت انقلابی معاصر علیرغم نقش بزرگ و بالا در عرصه جهاد رزمی و جهاد علمی ، مظلوم ترین قشر در جامعه می باشند .
🔸به نسبت جمعیت جزو بالاترین قشر حاضر در عرصه دفاع و به نسبت نقش جزو شایسته ترین ها در عرصه تربیت و اخلاق می باشند .
🔸انسان مسلمان از بدو تولد تا لحظه مرگ در انجام مناسک و اعمال متاثر از تعلیماتی است که از زمان بعثت پیامبر (ص) تاکنون توسط روحانیت متعهد و کوشا در سخت ترین شرایط و با کمترین توقعات دنیایی در همه سالها منتقل و محافظت شده است .
✅روحانیت متعهد انقلابی ، ضامن سلامت دنیا و آخرت بشر
🖌 عشق درد را چاره ساز است
🔸در ظلمات و تاریکی شب ، نزدیک سنگر عراقی ها ، موقع پاکسازی معبر از مین ، مجروح شد و بدنش پر از ترکش . ترکش هایی سوزان و دردناک . برای اینکه آه و فریادش عراقی ها را هوشیار نکند ، همانطور که خوابیده بود صورتش را با فشار داخل خاک کرد . وقتی پیکر مطهرش را به عقب آوردند ، صورتش پر از سنگریزه بود .
((برداشتی آزاد از کتاب نیم بوسه - معبر بیست و سوم -صفحه ۲۴۹))
🌹شهید حسینعلی رفیعی از نجف آباد موقع شهادت ۱۶ ساله بود . متولد ۱۳۴۹ و شهادت در ۱۳۶۵ عملیات کربلای پنج .
از اعجازها و نصرت های الهی به انقلاب اسلامی ، تحول عمیق معرفتی در نسل ها و سنینی بود که قبل از آن در تاریخ ندیده بودیم .
🌹فرازی از وصیتنامه شهید حسینعلی رفیعی :
🔸من این راه را با بینش، بصیرت، آگاهی و شناخت برگزیدهام .
🔸من در سر و صدای مسلسلها و بارش نقل گلولهها در حجله سنگر به استقبال معشوق رفته عروس شهادت را در بغل میگیرم.
🔸فساد هم از طرفی ضربه به ما می زند این مفسدین همچون آفت بر درخت انقلاب افتاده اند خطر این قشرهای ضد انقلاب به مراتب خیلی بیشتر از صدام و آمریکاست
🔸مسئله ی مهم امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنیم
🖌 یادش به خیر در سالروز کنگره
📷 ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۳ - کنگره شهدای شهرستان آران و بیدگل - مصلی نماز جمعه
میهمانان :
🔸مرحوم حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام
🔸مرحوم آیت الله یثربی امام جمعه شهر کاشان
🔸مرحوم محمدرضا آغاسی شاعر و حماسی خوان انقلاب
🔹سردار حاج علی فضلی فرمانده قرارگاه ثارالله تهران
🔹سردار حاج جواد استکی فرمانده سپاه استان اصفهان
🔹سردار حاج محمود چهارباغی ، احتمالا در آن تاریخ فرمانده توپخانه ۱۵ خرداد
🔹حاج صادق آهنگران مداح معروف به بلبل جبهه ها
🔹سید محمود حسینی استاندار اصفهان
🖌 کتاب نیمبوسه - ۲
شب های کربلای پنجی پشت نهر جاسم
(( ادامه پاکسازی میدان مین دیشب است . دشمن حساس شده و منور می زند . میدان اول که کارش تمام می شود معلوم می شود یک میدان دیگر تا پای خاکریز دشمن هست .
چند منور شلیک می شود . خودمان را به زمین می چسبانیم . فقط صدمتر با سنگرهای دشمن که در روشنایی منورها به وضوح دیده می شود فاصله داریم . جم خوردن و نفس کشیدن ممنوع است . خیلی به دشمن نزدیکیم .
هر دعایی که بلدم به طور خودکار به زبان می آید حتی دعای سرسفره .
منورها که خاموش می شود ، تیرباری مماس با زمین با گلوله های رسام خطی از آتش روی سرمان ایجاد می کند .
عمادی به طرفم می آید و آهسته می گوید : نعمت الله شهید شده نباید جناره اش بماند .
نیم خیز خودم را بالای سرش می رسانم . پیگرش را برمی گردانم . آرام آرام.
گلوله از بالای سرش وارد و از گلویش خارج شده .
منوری روشن می شود و سریع می خوابم . حالا صورتم پائین پای نعمت الله و چسبیده به پوتینش است . سعی می کنم بوسه ای بر کف پوتینش بزنم . چون در دید هستیم ونمی توانم حرکت محسوسی بکنم ، نیم بوسه ای بر کف پوتین او می زنم و فقط نیمی از لب هایم از این بوسه بهره می برد .))
✳️ کتاب نیمبوسه . معبر بیستم- صفحه ۲۱۱
🌹 شهید نعمت اله کبیری بارچانی - فرزند علی اکبر - متولد ۱۳۴۸ - شهادت ۲۱ اسفند ۱۳۶۵ - شلمچه - مدفون در گلزار شهدای بارچان مبارکه اصفهان
🖌 کتاب نیمبوسه -۳
🔸ای کاش رزمندگان بیشتری ، روزهای خود را به صورت منظم ثبت کرده بودند . ارزشمندترین یادگارهای دفاع مقدس ، روزنوشت هایی است که در همان روزها نوشته شده تا هم ماخذ و مرجعی باشد برای تحقیقات دفاع مقدس و هم بهترین وسیله ارتباطی نسل های بعد با آن روزها باشد .
🔸یکی از این معدود نوشته های با ارزش ، روزنوشت ها و یادداشت های روزانه ، دانش آموز و رزمنده سابق و پزشک متخصص امروز ، جناب آقای محمدرضا رضوان فر است .
🔸دانش آموزی که سال ۶۳ از پشت میز دبیرستان های کاشان خودش را به جبهه و عملیات بدر می رساند ، رزمنده گردان های پیاده می شود و بعد عضوی از واحد تخصصی و خطرناک ، تخریب لشکر ۸ نجف اشرف می گردد و تا پایان جنگ تحمیلی در جبهه ها می ماند .
🔸سال ۱۴۰۲ برادر عزیز و دوست دیرینه ام جناب آقای محسن مختصی و همرزم جناب رضوان فر در واحد تخریب ، به عنوان دومین اثر مکتوبش ، روزنوشت های آقای رضوان فر را تبدیل به کتابی به نام نیمبوسه با ۳۶۷ صفحه کرده و روانه بازار نشر برای علاقمندان ادبیات دفاع مقدس می کند . در قسمت دوم این پست چرایی نام کتاب را اشاره کرده ام .
🔸در شناسنامه کتاب ، هیچ ردی از نام آقای محسن مختصی نمی بینید ، همانطور که در کتاب اورکت (زندگینامه سرداران شهید اربابی) که حاصل ۵ سال تلاش بی وفقه ایشان و جمعی دیگر بود ، اثری نمی بینید .
همین چند روز قبل در گلزار شهدا ، محسن گفت نه به خاطر جا نماز آب کشیدن ، بلکه به خاطر حس خوبی که از قرار دادن اسم خودم در کتابها ندارم ، از این کار صرف نظر می کنم .
راستش ، از بچه های تخریب دفاع مقدس ، اینگونه رفتارهای مخلصانه دور از تعجب نیست ، اما به محسن گفتم ، از نظر فنی و حرفه ای نبودن نام و نشان افراد موثر در تولید یک اثر ،درست نیست و اگر امروز من اشاره ای به نام ایشان کردم که شاید موجب آزردگی ایشان هم باشد ، به دلیل همین ضرورت آشنایی با صاحبان یک اثر است .
🔸یادداشت های روزانه دکتر رضوانفر ، تبدیل به سی و چهار معبر (فصل)شده . معبر ، مسیر باریکی است که شب عملیات، بچه های واحد تخریب برای رسیدن به دشمن ، از مین پاکسازی می کردند .
🔸در این کتاب ، بسیار از تقابل و دلشوره های تحصیل یا جبهه را می بینیم که تقریبا همیشه حس وظیفه شناسی حضور در جبهه غالب می شده . اما جناب رضوانفر توانسته علیرغم حضور در جبهه به عنوان اولین وظیفه ، نیم نگاه همیشگی اش به ادامه تحصیل را هم با خود داشته باشد
در خلال خاطرات روزانه ایشان ، با شهدای زیادی آشنا می شویم . این کتاب علاوه بر مخاطب عام ، مخاطب خاص خودش (رزمندگان لشکر۸ نجف اشرف) و علی الخصوص رزمندگان واحد تخریب را دارد .
کتابی خواندنی و جذاب ، که جزو معدود کتاب هایی است که من بدون اینکه سروقت کتابی دیگر بروم همه اش را خواندم . شاید محتوای منبع گونه آن که من به دنبالش برای تحقیق دفاع مقدس شهرستان های کاشان و آران و بیدگل هستم موجب مطالعه کامل و فوری آن شد .
🔸علاقمندان حوزه ادبیات دفاع مقدس مطمئننا از تهیه و مطالعه این کتاب بهره زیادی برده یا خواهند برد .
🔸در پایان مراتب تشکر خودم را از رزمنده عزیز آقای دکتر رضوان فر به خاطر همت و کوشایی آن سالها در نوشتن و سپس طی گذشت سالهای زیاد ، حفظ آنها و بالاخره انتشار عمومی آن نوشته های با ارزش ، ابراز می نمایم .
🔸همچنین از دوست عزیزم ، رزمنده دیروز و فعال فرهنگی این روزها جناب آقای محسن مختصی که با هنرمندی ، دستنوشته های با ارزش همرزمش را تبدیل به خاطراتی خواندنی کرده اند بسیار سپاسگزارم .
🌹یادش به خیر خاطرات روزهایی که هنوز از خواندن و شنیدنش ، درس و عبرت و مشق ، برای ادامه مسیر می گیریم .
🖌 خاطرات سال ۱۳۶۳ سردار شهید احمدعلی بیابانپور
🔸 بسم الله الرحمن الرحيم 🔸
يا مقلب القلوب والابصار يا مدبر اليل والنهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال
ساعت ۱۳ و ۵۴ دقیقه و ۳۱ ثانیه روز سه شنبه ۳۰ اسفندماه است . بعد از فراغ از نماز به رادیو گوش می دهیم. رادیو دارد سخنان شخصیت ها را پخش می نماید و ما هم خوشحال هستیم که در تعویض سال در سنگر حق در جزیره مجنون که از دست کفار آزاد شده است نشسته ایم .
هواپیماهای دشمن می آیند بدون هدف بمباران می کنند. شب شد دعای توسل خواندیم و خوابیدیم .
🌹 سردار شهید احمد علی بیابانپور در این تاریخ عضو واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۴ حضرت امام حسین علیه السلام می باشند .
🖌 خاطرات سال ۱۳۶۳ سردار شهید احمدعلی بیابانپور
کله پزی زیر لاستیک
۲-۱-۱۳۶۳ - پنجشنبه
🔸دیروز هوا ابری شد و از دست هواپیماهای عراقی کمی راحت شدیم ، اما بارانی گرفت که تا حالا هم حال و روزی برایمان نگذاشته .
🔸یکی از برادران از ایستگاه صلواتی مقداری کله پاچه آورده بود تا شب بپزیم برای امروز صبح .
🔸دیشب باران از سقف سنگر نفوذ کرد .هر کسی لیوان به دست گوشه ای از سقف سنگر . پر که می شد داخل یک ظرف بزرگتر می ریختیم .
🔹صبح گفتند آماده شوید به عقب بروید . مقداری از کله پزی را برداشتیم تا در مقر عقب بخوریم ولی ماشین مان در گل ها تپید و نزدیک بود به داخل هو ر بیفتد . هر کاری کردیم ماشین بیرون نمی آمد . همه زمین ها گل و شل و خاک درست و حسابی نبود زیر لاستیک بریزیم . هر طور بود مقداری خاک پیدا کردیم و باکله پزی مخلوط کردیم و ریختیم زیر لاستیک ماشین . چاره ای نبود در منطقه ای باز و زیر آتش بودیم .
🔹موقع آمدن به جزیره مجنون که نه جاده ای بود و نه پلی ، با هاور گرافت آمدیم ، اما حالا به لطف تلاش شبانه روزی بچه های مهندسی جهاد سازندگی از روی پل خیبری به عقب آمدیم .
🔹به مقر عقبه لشکر در جفیر هم که رسیدیم هنوز باران می آمد .
🖌 انقلاب خمینی کبیر با این جوانان خودش را به آن روز موعود بزرگ خواهد رساند .
📷 تصویر را ببینید :
پدر شایسته ۴ فرزند - پاسدار شجاع انقلاب - مدافع حرم - خادم اهل بیت - خادم مسجد - نخبه علمی - مربی تربیتی - جهادگر عرصه سازندگی و شهید القدس ، 🌹مجاهد میثم فتح قریب🌹
🌸 درود می فرستم به دوست عزیزم ، تخریب چی دفاع مقدس ، آقا نصرالله فتح قریب با چنین فرزند نمونه و شایسته ای .
🔸تشکر از دوستان شهید در مسجد محقق بیدگل به خاطر طراحی زیبای پوسترهای شهید میثم
❣️کـُلـنا عبّاســک یا زینبــــ (س)
یادواره
شهدای مدافعحرم شهرستانآرانوبیدگل
همراه با اربعین شهدای اقتدار
📍#وعده_ما
پنجشنبه ۲ مردادماه
همراه با نماز مغرب و عشاء
مسجد امیرالمؤمنین (ع) سفیدشهر
🔶ستاد برگزاری مراسم
🇮🇷💚 #ایران_حرم_است 💚🇮🇷
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 میثم گوشی را بردار . ترا خدا بردار .
جگرمان سوخت .
♦️دلتنگیهای دختر ۳ ساله شهید هوافضای سپاه، میثم فتح قریب برای پدرش
🔹هر چند وقت یک بار زنگ میزنه به گوشی باباش بلکه گوشی رو برداره