eitaa logo
پژوهش های تاریخی دفاع مقدس شهرستان های کاشان و آران و بیدگل
66 دنبال‌کننده
167 عکس
12 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🖌 یادش به خیر در سالروز کنگره 📷 ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۳ - کنگره شهدای شهرستان آران و بیدگل - مصلی نماز جمعه میهمانان : 🔸مرحوم حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام 🔸مرحوم آیت الله یثربی امام جمعه شهر کاشان 🔸مرحوم محمدرضا آغاسی شاعر و حماسی خوان انقلاب 🔹سردار حاج علی فضلی فرمانده قرارگاه ثارالله تهران 🔹سردار حاج جواد استکی فرمانده سپاه استان اصفهان 🔹سردار حاج محمود چهارباغی ، احتمالا در آن تاریخ فرمانده توپخانه ۱۵ خرداد 🔹حاج صادق آهنگران مداح معروف به بلبل جبهه ها 🔹سید محمود حسینی استاندار اصفهان
🖌 کتاب نیمبوسه - ۲ شب های کربلای پنجی پشت نهر جاسم (( ادامه پاکسازی میدان مین دیشب است . دشمن حساس شده و منور می زند . میدان اول که کارش تمام می شود معلوم می شود یک میدان دیگر تا پای خاکریز دشمن هست . چند منور شلیک می شود . خودمان را به زمین می چسبانیم . فقط صدمتر با سنگرهای دشمن که در روشنایی منورها به وضوح دیده می شود فاصله داریم . جم خوردن و نفس کشیدن ممنوع است . خیلی به دشمن نزدیکیم . هر دعایی که بلدم به طور خودکار به زبان می آید حتی دعای سرسفره . منورها که خاموش می شود ، تیرباری مماس با زمین با گلوله های رسام خطی از آتش روی سرمان ایجاد می کند . عمادی به طرفم می آید و آهسته می گوید : نعمت الله شهید شده نباید جناره اش بماند . نیم خیز خودم را بالای سرش می رسانم . پیگرش را برمی گردانم . آرام آرام. گلوله از بالای سرش وارد و از گلویش خارج شده . منوری روشن می شود و سریع می خوابم . حالا صورتم پائین پای نعمت الله و چسبیده به پوتینش است . سعی می کنم بوسه ای بر کف پوتینش بزنم . چون در دید هستیم ونمی توانم حرکت محسوسی بکنم ، نیم بوسه ای بر کف پوتین او می زنم و فقط نیمی از لب هایم از این بوسه بهره می برد .)) ✳️ کتاب نیمبوسه . معبر بیستم- صفحه ۲۱۱ 🌹 شهید نعمت اله کبیری بارچانی - فرزند علی اکبر - متولد ۱۳۴۸ - شهادت ۲۱ اسفند ۱۳۶۵ - شلمچه - مدفون در گلزار شهدای بارچان مبارکه اصفهان
🖌 کتاب نیمبوسه -۳ 🔸ای کاش رزمندگان بیشتری ، روزهای خود را به صورت منظم ثبت کرده بودند . ارزشمندترین یادگارهای دفاع مقدس ، روزنوشت هایی است که در همان روزها نوشته شده تا هم ماخذ و مرجعی باشد برای تحقیقات دفاع مقدس و هم بهترین وسیله ارتباطی نسل های بعد با آن روزها باشد . 🔸یکی از این معدود نوشته های با ارزش ، روزنوشت ها و یادداشت های روزانه ، دانش آموز و رزمنده سابق و پزشک متخصص امروز ، جناب آقای محمدرضا رضوان فر است . 🔸دانش آموزی که سال ۶۳ از پشت میز دبیرستان های کاشان خودش را به جبهه و عملیات بدر می رساند ، رزمنده گردان های پیاده می شود و بعد عضوی از واحد تخصصی و خطرناک ، تخریب لشکر ۸ نجف اشرف می گردد و تا پایان جنگ تحمیلی در جبهه ها می ماند . 🔸سال ۱۴۰۲ برادر عزیز و دوست دیرینه ام جناب آقای محسن مختصی و همرزم جناب رضوان فر در واحد تخریب ، به عنوان دومین اثر مکتوبش ، روزنوشت های آقای رضوان فر را تبدیل به کتابی به نام نیمبوسه با ۳۶۷ صفحه کرده و روانه بازار نشر برای علاقمندان ادبیات دفاع مقدس می کند . در قسمت دوم این پست چرایی نام کتاب را اشاره کرده ام . 🔸در شناسنامه کتاب ، هیچ ردی از نام آقای محسن مختصی نمی بینید ، همانطور که در کتاب اورکت (زندگینامه سرداران شهید اربابی) که حاصل ۵ سال تلاش بی وفقه ایشان و جمعی دیگر بود ، اثری نمی بینید . همین چند روز قبل در گلزار شهدا ، محسن گفت نه به خاطر جا نماز آب کشیدن ، بلکه به خاطر حس خوبی که از قرار دادن اسم خودم در کتابها ندارم ، از این کار صرف نظر می کنم . راستش ، از بچه های تخریب دفاع مقدس ، اینگونه رفتارهای مخلصانه دور از تعجب نیست ، اما به محسن گفتم ، از نظر فنی و حرفه ای نبودن نام و نشان افراد موثر در تولید یک اثر ،درست نیست و اگر امروز من اشاره ای به نام ایشان کردم که شاید موجب آزردگی ایشان هم باشد ، به دلیل همین ضرورت آشنایی با صاحبان یک اثر است . 🔸یادداشت های روزانه دکتر رضوانفر ، تبدیل به سی و چهار معبر (فصل)شده . معبر ، مسیر باریکی است که شب عملیات، بچه های واحد تخریب برای رسیدن به دشمن ، از مین پاکسازی می کردند . 🔸در این کتاب ، بسیار از تقابل و دلشوره های تحصیل یا جبهه را می بینیم که تقریبا همیشه حس وظیفه شناسی حضور در جبهه غالب می شده . اما جناب رضوانفر توانسته علیرغم حضور در جبهه به عنوان اولین وظیفه ، نیم نگاه همیشگی اش به ادامه تحصیل را هم با خود داشته باشد در خلال خاطرات روزانه ایشان ، با شهدای زیادی آشنا می شویم . این کتاب علاوه بر مخاطب عام ، مخاطب خاص خودش (رزمندگان لشکر۸ نجف اشرف) و علی الخصوص رزمندگان واحد تخریب را دارد . کتابی خواندنی و جذاب ، که جزو معدود کتاب هایی است که من بدون اینکه سروقت کتابی دیگر بروم همه اش را خواندم . شاید محتوای منبع گونه آن که من به دنبالش برای تحقیق دفاع مقدس شهرستان های کاشان و آران و بیدگل هستم موجب مطالعه کامل و فوری آن شد . 🔸علاقمندان حوزه ادبیات دفاع مقدس مطمئننا از تهیه و مطالعه این کتاب بهره زیادی برده یا خواهند برد . 🔸در پایان مراتب تشکر خودم را از رزمنده عزیز آقای دکتر رضوان فر به خاطر همت و کوشایی آن سالها در نوشتن و سپس طی گذشت سالهای زیاد ، حفظ آنها و بالاخره انتشار عمومی آن نوشته های با ارزش ، ابراز می نمایم . 🔸همچنین از دوست عزیزم ، رزمنده دیروز و فعال فرهنگی این روزها جناب آقای محسن مختصی که با هنرمندی ، دستنوشته های با ارزش همرزمش را تبدیل به خاطراتی خواندنی کرده اند بسیار سپاسگزارم . 🌹یادش به خیر خاطرات روزهایی که هنوز از خواندن و شنیدنش ، درس و عبرت و مشق ، برای ادامه مسیر می گیریم .
🖌 خاطرات سال ۱۳۶۳ سردار شهید احمدعلی بیابانپور 🔸 بسم الله الرحمن الرحيم 🔸 يا مقلب القلوب والابصار يا مدبر اليل والنهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال ساعت ۱۳ و ۵۴ دقیقه و ۳۱ ثانیه روز سه شنبه ۳۰ اسفندماه است . بعد از فراغ از نماز به رادیو گوش می دهیم. رادیو دارد سخنان شخصیت ها را پخش می نماید و ما هم خوشحال هستیم که در تعویض سال در سنگر حق در جزیره مجنون که از دست کفار آزاد شده است نشسته ایم . هواپیماهای دشمن می آیند بدون هدف بمباران می کنند. شب شد دعای توسل خواندیم و خوابیدیم . 🌹 سردار شهید احمد علی بیابانپور در این تاریخ عضو واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۴ حضرت امام حسین علیه السلام می باشند .
🖌 خاطرات سال ۱۳۶۳ سردار شهید احمدعلی بیابانپور کله پزی زیر لاستیک ۲-۱-۱۳۶۳ - پنجشنبه 🔸دیروز هوا ابری شد و از دست هواپیماهای عراقی کمی راحت شدیم ، اما بارانی گرفت که تا حالا هم حال و روزی برایمان نگذاشته . 🔸یکی از برادران از ایستگاه صلواتی مقداری کله پاچه آورده بود تا شب بپزیم برای امروز صبح . 🔸دیشب باران از سقف سنگر نفوذ کرد .هر کسی لیوان به دست گوشه ای از سقف سنگر . پر که می شد داخل یک ظرف بزرگتر می ریختیم . 🔹صبح گفتند آماده شوید به عقب بروید . مقداری از کله پزی را برداشتیم تا در مقر عقب بخوریم ولی ماشین مان در گل ها تپید و نزدیک بود به داخل هو ر بیفتد . هر کاری کردیم ماشین بیرون نمی آمد . همه زمین ها گل و شل و خاک درست و حسابی نبود زیر لاستیک بریزیم . هر طور بود مقداری خاک پیدا کردیم و باکله پزی مخلوط کردیم و ریختیم زیر لاستیک ماشین . چاره ای نبود در منطقه ای باز و زیر آتش بودیم . 🔹موقع آمدن به جزیره مجنون که نه جاده ای بود و نه پلی ، با هاور گرافت آمدیم ، اما حالا به لطف تلاش شبانه روزی بچه های مهندسی جهاد سازندگی از روی پل خیبری به عقب آمدیم . 🔹به مقر عقبه لشکر در جفیر هم که رسیدیم هنوز باران می آمد .
🖌 انقلاب خمینی کبیر با این جوانان خودش را به آن روز موعود بزرگ خواهد رساند . 📷 تصویر را ببینید : پدر شایسته ۴ فرزند - پاسدار شجاع انقلاب - مدافع حرم - خادم اهل بیت - خادم مسجد - نخبه علمی - مربی تربیتی - جهادگر عرصه سازندگی و شهید القدس ، 🌹مجاهد میثم فتح قریب🌹 🌸 درود می فرستم به دوست عزیزم ، تخریب چی دفاع مقدس ، آقا نصرالله فتح قریب با چنین فرزند نمونه و شایسته ای . 🔸تشکر از دوستان شهید در مسجد محقق بیدگل به خاطر طراحی زیبای پوسترهای شهید میثم
❣️کـُلـنا عبّاســک یا زینبــــ (س) یادواره شهدای‌ مدافع‌حرم‌ شهرستان‌آران‌وبیدگل همراه با اربعین شهدای اقتدار 📍 پنجشنبه ۲ مردادماه همراه با نماز مغرب و عشاء مسجد امیرالمؤمنین (ع) سفیدشهر 🔶ستاد برگزاری مراسم 🇮🇷💚 💚🇮🇷
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 میثم گوشی را بردار . ترا خدا بردار . جگرمان سوخت . ♦️دلتنگی‌های دختر ۳ ساله شهید هوافضای سپاه، میثم فتح قریب برای پدرش 🔹هر چند وقت یک بار زنگ میزنه به گوشی باباش بلکه گوشی رو برداره
از راست شهید حسنعلی منعمیان-جانباز مصطفی منعمیان آقای منعمیان ۱۰ اسفند ۱۳۶۲ عملیات خیبر-طلائیه مجروح شدند شهید حسنعلی منعمیان ۱۲ اسفند۱۳۶۵-کربلای۵-شلمچه
🖌 نامه و سنگر 🔸تنها وسیله ارتباطی رزمندگان با خانواده و دوستان نامه بود . البته به تدریج در مقرلشکرها خط تلفن هم آمد . اما در مناطقی که نیروها معمولا به عنوان پدافند در خط مقدم بودند ، فقط نامه ها این ارتباط را برقرار می کردند . 🔸نامه رزمندگان اوایل روی هر کاغذی که دستشان می رسید نوشته می شد . برخی رزمندگان موقع اعزام یک دفتر مشق ۵۰ یا ۱۰۰ برگ داخل ساک می گذاشتند . هم خودشان استفاده می کردند هم رزمندگانی که کاغذ نداشتند . 🔸بعد از چندسال از شروع جنگ تحمیلی که کارها سازمان یافته تر شد ، برگه های طراحی شده چاپی مخصوص نامه نگاری رزمنده ها به وجود آمد . 🔸نامه رزمنده احتیاج به تمبر نداشت . فقط آدرس فرستنده و گیرنده . 🔸بستگی به منطقه حدود یک هفته تا ۱۰ روز طول می کشید تا این نامه ها به دست خانواده برسد و تا جواب نامه هم برگردد چند روزی طول می کشید. 🔸یکی از راه های سریع تر موقع مرخصی رفتن یک رزمنده بود که هم نامه دوستان را می برد و همه جواب خانواده ها را برمی گرداند . 📷 این عکس مربوط به زمستان ۱۳۶۰ در جبهه گیلانغرب-شیاکوه می باشد و هنوز برگه های دفتر مشق مورد استفاده قرار می گرفت . از راست برادران حاج محمد داروغه و آقای علیرضا قندی که احتمالا مشغول نوشتن نامه هستند . حاج محمد قبضه آرپی جی ۷ در بغلش هست و مشغول نوشتن و اسلحه کلاشینکوف تاشو بالا سر آقای قندی . دیوار سنگر به دلیل بارندگی و رطوبت نایلون کشی شده . عکس از آلبوم برادر علیرضا قندی ✅ رزمندگان کاشان و آران و بیدگل که هنوز آلبوم آنها را اسکن نکرده ایم و تمایل دارند این گنجینه های با ارزش تاریخی ثبت و ضبط شود ، در خدمتشان هستیم .
🌹 اثر انگشتی که روی قبر ماند - یاد شهدای ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ با خاطره ای از کرامت ائمه سلام الله علیها ❇️ سه چهار سال بعد از شهادت شهید علی خدمتی همسر ایشان گرفتار سر درد شدیدی می شوند و احتمال تومور داده می‌شود. همسر شهید به کنار قبر شهید می‌رود و با او درد دل می‌کند. 🔸همسر شهید از خواب و رویای صادقه ای مرتبط با بیماری و شفایش می گوید : شبی در عالم خواب دیدم که بالای سر قبر شهید رو به قبله نشسته‌ام. چند نفر دیگه هم بودند. ناگهان سیدی با قد رشید و عبا و عمامه آمد روبه‌روی من کنار قبر، پشت به قبله نشست. نگاهی کرد و گفت: چیه؟ گفتم: سرم ... فرمود: خوب می‌شه. بعد هم به دختری که کنارش نشسته بود گفت: برو یک استکان آب و قاشق بیار. دختر رفت و سریع آمد. سید چهار انگشتش را روی سنگ قبر گذاشت. دیدم سنگ مثل ابری (اسفنج) نرم شد و دستش فرو رفت و یک چاله کوچک درست شد. آب استکان را توی آن چاله ریخت. بعد یک قاشق آب از چاله برداشت و دوباره توی استکان ریخت و به من داد و گفت: بخور. مقداری خوردم و مقداری به صورت پاشیدم. بعد هم با تعجب دست روی سنگ گذاشتم دیدم سنگ که نرم نیست. از اون بیماری خوب شدم؛ اما جای آن دست روی سنگ هنوز به شکل یک گودی خیلی خفیف باقی مانده است. 🔸به نقل از کانال شیخ علیرضا — حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ علیرضا خدمتی نژاد، برادر خانم شهید علی خدمتی 🌹 مداح شهید علی خدمتی در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در تقاطع کوچه محل سکونت با خیابان شهید رجایی کنونی شهر آران و بیدگل مورد اصابت گلوله دژخیمان پهلوی از ناحیه ران پا قرار می گیرند . ممنوعیت ومحدودیت ایجاد شده توسط رژیم مانع درمان سریع می شود و ایشان به شهادت می رسند . مزار شریف و پاک این شهید بزرگوار انقلاب اسلامی در صحن امامزاده هادی(ع) بیدگل می باشد .
🌹 هم اکنون یادواره شهدای محله مختص آباد در مرکز هیئت حسینی محله . تشریف بیاورید . 🌹 🔸در محل نماز جمعه هم مطابق چند شب گذشته مراسم برپاست .