✳️ باز نشر قسمت دهم روایت عملیات آورتین
به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید محمد جندقیان 🌹🌷
🔹 روزها و یادها – عملیات آورتین – قسمت دهم
17-8-1373– سه شنبه روز چهارم عملیات – روز پایانی عملیات در آورتین
اشرار تا ساعت 10 صبح در مخفیگاه می مانند اما چون پرواز بالگردها و نزدیکی نیروهای عملیاتی را احساس می کنند به دنبال محل مناسبت تری برای پنهان شدن و یک درگیری احتمالی می گردند ، تا اینکه در مسیر رودخانه پشت تخته سنگی که به صورت آبشاری مسلط به مسیر بوده سنگر می گیرند .
گروه ردزنان عشایری تیپ سلمان امروز در دو گروه به فرماندهی شهیدان معمار و جندقیان در دو مسیر مختلف اقدام به تعقیب اشرار کرده بودند .
حوالی ظهر که گروه شهید جندقیان برای نماز و نهار و استراحت توقف کرده بودند . شهید جندقیان حالاتی متفاوت از همیشه دارد . بیشتر در خودش فرو رفته و در فکر است . برای چند دقیقه ای با برادر نوری صحبت از دلتنگی خانواده و اینکه در زاهدان چندین روز است بی خبر هستند . برادر نوری به محمد می گوید خوب برنامه ریزی می کردی بچه ها را می آوردی ایرانشهر پیش بچه های ما . محمد طوری با برادر نوری صحبت می کند که اینجا دیگر پایان کار من است و خون من در این منطقه ریخته خواهد شد .
شهید جندقیان و حسن نوری مشغول همین درد و دل ها هستند که حاج قاسم با بالگرد در کنار آنها فرود می آید . اخبار و اطلاعات حکایت از حرکت اشرار در مسیر گروه شهید معمار دارد به همین خاطر گروه شهید جندقیان با سوار شدن بر بالگرد به همراه سردار سلیمانی به طرف موقعیت شهید معمار می روند .
حاج قاسم در مسیر که هستند می گوید وقت تنگ است و فرصت کم . ساعت حدود سه و نیم عصر است و تا تاریگی هوا چیزی نمانده . قرار می شود گروه 13 نفری شهید جندقیان حرکت کنند و گروه شهید معمار با یک استراحت کوتاه پشت سر آنها به راه بیفتند .
شهید سید محمد فولادی (چاچا) علیرغم اینکه در گروه شهید معمار بود و خسته ، خود را به گروه شهید جندقیان ملحق می کند . گروه به شکلی حرکت می کند که برادر نوری با چند نفر جلوتر می روند و شهید جندقیان و تعدادی دیگر با فاصله چند متری پشت سر آنها . نوری و همراهانش به آثار به جا مانده از اشرار برمی خورند و رد زن اعلام می کند ، ردپاها خیلی تازه است . شهید جندقیان با بی سیم به شهید معمار موضوع را اطلاع می دهد . شهید معمار به محمد می گوید خیلی نزدیک هستند و مواظب باش و ما هم راه افتادیم .
شهید جندقیان با اشاره سر و چشم به برادر نوری که مشغول بررسی وسائل اشرار است اعلام می کند ما حرکت کردیم . از اینجا به بعد جندقیان – فولادی – کرد و رئیسی در جلو و تعدادی با برادر نوری در پشت سر حرکت می کنند . به فاصله 5 متری تخته سنگی می رسند که گروه عیدوک از صبح تا به حال پشت آن مخفی شده اند .
مسیر پیچ دار رودخانه و و سایه های افتاده بر کف رودخانه و همچنین موقعیت قرارگیری تخته سنگ اشرار به شکلی بوده ، که عیدوک متوجه نزدیک شدن نیروها نمی شود . حسین رئیسی از عشایر نیکشهر در همین فاصله 5 متری به یکباره متوجه حضور اشرار در زیر تخته سنگ شده و اعلام می کند عیدوک زیر تخته سنگ است و شروع به تیراندازی می نماید .
در کمتر از ثانیه عیدوک که در نقطه ای مسلط سنگر دارد ، تازه متوجه حضور نیروها شده و بلافاصله اقدام به تیراندازی می کند و در همان رگبار اول شهیدان جندقیان – فولادی و کرد که در سمت چپ حسین رئیسی و در تیر رس بوده اند از فاصله 5 متری به سختی مورد اصابت قرار می گیرند و به شهادت می رسند .
با تیراندازی و مقاومتی که گروه چندین نفره عیدوک انجام می دهند ، اجازه ورود نیروها به محل درگیری را نمی دهند . این درگیری تا تاریکی کامل ادامه پیدا می کند و از جمع اشرار که در این درگیری تعدادی کشته و زخمی می شوند ، تنها سه نفر که یکی از آنها عیدوک بامری بوده ، باز هم موفق به فرار از محل می شود .
هدایت شده از پژوهش های تاریخی جبهه مقاومت اسلامی
✅ فلسطین در کلام رزمنده شهیدی که به تنهایی یک لشکر بود .
🌹 سردار شهید سید مصطفی حسن زاده – ۸ اردیبهشت ۱۳۶۱– دو روز قبل از آغاز عملیات آزادسازی خرمشهر- بیت المقدس :
(( اگر گوش خود را تیز کنیم صدای مظلومانه برادران خود را از سرزمین آتش و خون فلسطین می شنویم . صدایی که جز حق خواهی و آزادیخواهی چیز دیگر نیست که این صدا زیر پای مجسمه آزادی غرب هر لحظه خفه می شود .
این انسان ها هر لحظه می گویند هل من ناصر ینصرنی و امید لبیک گفتن از هیچکس و ملتی دیگر ندارند جز شما مردم ایران .
پس باید به فکر خود نباشیم و برحسب وظیفه شرعی و اسلامی خود لبیک گوئیم .
انقلاب اسلامی و اسلام مرز و بوم ندارد . سیاه و سفید ندارد . عرب و عجم هم ندارد . ))
🌹 سردار شهید حاج حسین خرازی در وصف شهید حسن زاده :
(( شهید حسن زاده به تنهایی یک لشکر بود ))
✅ روزهای قبل از عملیات کربلای چهار
🔹 یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۶۵ - شوشتر - پادگان انبیا
یادداشت های برادر جواد گدازچی :
بعد از صبحگاه ۴۰ دقیقه دو و نرمش داشتیم حسابی خسته شدیم ولی جالب بود .
ساعت ۳ بعد از ظهر کل گردان به خط شدیم . عکاس تبلیغات لشکر آمد و از دسته ها و گروهان ها عکس دسته جمعی گرفت .
بعد برادری از حفاظت اطلاعات لشکر مقداری درباره اطلاعات و ضداطلاعات صحبت کرد .
شب موقع خواب گفتند یکساعت با ماسک بخوابید که این کار را کردیم . برای آموزش و عادت کردن با ماسک .
📷 لشکر ۸ نجف اشرف - گردان فتح - گروهان امام حسن مجتبی علیه السلام - دسته دوم
🔴 سال ۱۳۶۴ - اهواز - دانشگاه شهید چمران
🔹 لشکر۸ نجف اشرف در مجموعه دانشگاه شهید چمران دو مقر داشت به نام های شهید مدنی ۱ و شهید مدنی۲
مدنی ۱ ستاد و فرماندهی لشکر و مدنی ۲ استقرار نیروها
🔹 پایگاه شهید مدنی ۱ در حاضر دانشکده تربیت بدنی و پایگاه شهید مدنی ۲ کتابخانه دانشگاه می باشند .
📷 عکس یادگاری رزمندگان آٰران و بیدگل . تعدادی از رزمندگان که در لشکرامام حسین علیه السلام (شهرک دارخوئین۶۰کیلومتری جاده آبادان) هستند برای دیدار دوستان به لشکر نجف آمده اند .
شهید عنایتی - شهید فتح قریب-اصغر زاهدی- غلامرضا زاهدی - حسن دهقانی - اصغر استادیان-حسن محمودیان از دارخوئین آمده اند .
📷 عکس یادگاری چهار شهید اسفندماهی
🌹 شهید محمدرضا الماسی - اسفند ۱۳۶۵ - کربلای پنج- گلزار شهدای دارالسلام کاشان
🌹 شهید خلیل قسمت کننده - اسفند ۱۳۶۲ - خیبر- گلزار شهدای دارالسلام کاشان
🌹 شهید جواد حاجی حسینی - اسفند ۱۳۶۲ - خیبر- گلزار شهدای امامزاده محمد هلال آران
🌹 شهید علی محمد آردی اسفند ۱۳۶۵ - کربلای۵- گلزار شهدای امامزاده محمد هلال آران
🔴 از اولین مهندسی های جنگ - پل چوبی معروف به پل دایی همتی
🔹 شهر سوسنگرد در محاصره کامل ارتش بعثی بود . تنها راه ورود به شهر از طریق رودخانه کرخه در شمال سوسنگرد بود .
🔹 فتح الله همتی بسیجی نجار اعزامی از خرم آباد که به جبهه سوسنگرد آمده بود گفت روی رودخانه پل می زنیم . ۸۵ متر عرض رودخانه را با تخته های چوب و بکسل زیر آتش دشمن پل چوبی نفر رو را احداث کردند .
🔹 پل چوبی معروف شد به پل دایی همتی . دوستان به شوخی و مزاح آقای همتی را مهندس دایی همتی صدا می زدند .
📷 چهارده خرداد ۱۳۶۰ - سوسنگرد-رودخانه کرخه-پل چوبی معروف به پل دایی همتی - چند ماه بعد از آزادی سوسنگرد - سرباز ارتش علیرضا صابری
🔴 چند روزی است از آزادسازی شهر بستان در آذر ۱۳۶۰ می گذرد . جمع زیادی از رزمندگان کاشان و آٰران و بیدگل در ۴ تیپ تازه تشکیل شده امام حسین-امام سجاد-عاشورا و کربلا هستند .
🔹 مقدمات تشکیل تیپ المهدی(عج) که بدنه اصلی آن رزمندگان کاشان و آٰران و بیدگل بودند از همینجا آغاز می شود .
🔹 یادداشت های موسی کیخا – سوسنگرد – مقر شهید بهشتی – در حیاط مقر علی فضلی شیلنگ آب و سطل آب دستش بود ، علی معمار جارو به دست بود ، سیدمصطفی سید حسن زاده نایلون به دست زباله ها را جمع می کرد ، محمد راجی معاون ابهری دستشوئی ها را تمیز می کرد و سید علی ابهری هم جلو پایگاه را تمیز و مرتب می کرد و جارو به دست در حال رفت و آمد بود . قرار بود نیرو از کاشان اعزام شود و فرماندهان مشغول مرتب کردن مقر بودند .
🔹 ۱۶-۹-۱۳۶۰ – دوشنبه
علی عباس آبیاری – پاسداران کاشانی به دهکده سوسنگرد منتقل شده بودند
🔹 آقای موسی کیخا :
مقر نیروهای جهاد سازندگی کاشان در سوسنگرد – جنب پارک شهر – نزدیک تانکر هوائی بزرگ – مقر شهید بهشتی
۶۰-۹-۱۸ – چهارشنبه
علی عباس آبیاری - امروز در بستان رفتیم مقر جهاد اصفهان که در مدرسه ای افتتاح کرده بودند . کتاب های درسی که عراقی ها از 3 سال پیش برای مردم بستان چاپ کرده بودند دیدیم .
چون تلمبه خانه سوسنگرد شلوغ بود رفتیم تلمبه خانه حاجیه .
برای تعمیر کلاچ رفتیم جهاد خراسان در سوسنگرد و آنجا فهمیدیم که آقای سید علی ابهری (شهید) سرپرست جهاد کاشان در آبادان آمده سوسنگرد . این خبر توسط ترنجی که پل آهنی برای رودخانه درست می کردند به ما داده شد .
در فلکه مسجد سوسنگرد با برادران سید علی ابهری – مهدی اقبالی بیدگلی (از حوزه علمیه یثربی) و علی پور محمدیان از بچه های جهاد کاشان برخورد کرده و روبوسی کردیم .
بعد از نماز مغرب و عشا رفتیم به پایگاهی که نیروهای جدید پاسدار و بسیجی آمده اند و در هنرستان سوسنگرد است .
🌹 سردار شهید سید علی ابهری عضو جهاد سازندگی کاشان بود اما از همان سال ۱۳۵۸ با شروع غائله کردستان به جمع یاران سپاهی گروه ضربت علی معمار پیوست و تقریبا در همه مقاطع تا زمان شهادت به جز عملیات شکست حصرآبادان و آزادسازی بستان که در جهاد سازندگی بود در یگان های رزمی بود .
📷 14-9-60-شنبه
علی عباس آبیاری – پس از آب دادن به بهداری بستان که صحرائی است رفتیم نزد 12 نفر از سپاهیان که 3 نفر آرانی که یکی علی اصغر اقبالیان و دیگر آبانی و دیگری نمی دانم(احتمالا منظورش سیف الله حاجی حسینی ) و یکی از سپاهیان هم علی قرائتی داداش آقای محسن قرائتی بود . عکس گرفتیم .
بعد آمدیم به توپخانه و در راه محل شهادت یکی از همشهری ها را نشان دادیم .
به سوسنگرد و خانه که رسیدیم آقای ساطع رفت پیت حلوا را آورد تا بدهیم به پاسداران کاشانی در بستان .
#طریق_القدس_آزادی_بستان
📷 عکسی تازه یافته از سه برادر شهید و سه فرمانده بزرگ
سال۶۰- ۱۳۵۹- نوجوانی علی اصغر و علی محمد و جوانی علی آقا - از راست علی اصغر - علی آقا - علی محمد
🌹 به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید علی محمد اربابی در ۴ دی ۱۳۶۵ عملیات کربلای چهار
🔹 علی محمد که با نان حلال دسترنج کارگری پدر و معنویت مادر به سن رشد رسیده بود در مکتب دفاع مقدس به تکامل شخصیتی والایی رسید .
🔹 دائم الوضو بودن - دائم الذکر بودن - به جا آوردن مرتب نماز شب و روزه داری همیشگی رفتار عملی ایشان در دانشگاه دفاع مقدس شد .
🔹 در این مسیر ایشان به معلم عملی اخلاق - فردی منظم و مودب - مدیر ی با کلامی نافذ و تاثیرگذار - شخصیتی خستگی ناپذیر با سیمایی گرم و دلنشین تبدیل شد .
🔹 خواسته اش خدمت به انقلاب اسلامی در بالاترین حد و آرزویش رسیدن به مرتبه ای از تکامل تا شهادت بود .
🔹 مجموع خصایل و فضائل به دست آورده در مکتب عشق و سربازی روح الله موجب شد تا در سن ۲۰ سالگی به ریاست یکی از قدرتمندترین لشکرهای سپاه یعنی لشکر۸نجف اشرف نائل گردد .
🌹 راه و یادش مستدام باد .
✅ دهه ۶۰ اوج فعالیت های متنوع غیر درسی دانش آموزان بود .
🔹 انواع مسابقات ورزشی در سطح شهر و شهرستان و استان - اردوهای تفریحی و زیارتی و ورزشی - اجرای برنامه های فرهنگی مناسبتی .
🔹 هر محله و مدرسه برای خودش گروه تئاتر و سرود داشت .
🔹 اینها همه ممکن می شد چون معلمانی بودند که علاوه بر مسئولیت های آموزشی ، عاشق و دوست بچه ها بودند .
📷 معلم شهید حسن خدمتی سال ۶۰-۶۱ - کوهنوردی دانش آموزان راهنمایی نیکبخت بیدگل - احتمالا حوالی سوک چم یا خمب دره کاشان
حسن آقای عزیز ورزشکار با اخلاق معلم دلسوز سنگ صبور دوستان حلال مشکلات فامیل و اقوام عاشق و دلسوز خانواده
حسن آقا برای جبهه ای شدن دچار تحول عمیق روحی و فکری شد . افق نگاه اش به مسائل انقلاب و جامعه تکامل یافت و جهاد را برگزید .
آقا ایمانش هفت ماهه به دنیا آمد تا بابا او را ببیند و راهی جزایر مجنون در عملیات خیبر شود . او از ناحیه دیسک کمر دچار ناراحتی بود ولی شغل سخت بهداری رزمی و انتقال مجروحین و شهدا از جزیره مجنون را انتخاب کرد . در یکی از رفت و برگشت ها آمبولانسش مورد هدف قرار گرفت و حسن عزیز در آب های هورالعظیم به شهادت رسید . یادش گرامی و راهش مستدام 🌹🌷
🔴 رفقای حسن ، آن روزها و این روزها
🔹 حسن دوست و رفیق زیاد داشت . از مدرسه ابتدایی تا دوستان دانشگاه اصفهان - از زمین های خاکی فوتبال اطراف شهر تا زمین آسفالت والیبال تربیت بدنی در مركز شهر - از کوچه و محل و اقوام تا مدرسه و اداره آموزش و پرورش .
به همین خاطر آلبوم معلم شهید حسن خدمتی عکس های زیادی را در خود جای داده .
🔹 یک دسته از عکس های حسن ، عکس های ورزشی است . تیم فوتبال و والیبال شاهین بیدگل محله دروازه .
🔹 عمو سیف الله عزیز در خلد برین میهمان حسن است که خوشا به حالش و خاله جان اقلیما در بستر بیماری که امیدوار به شفا و عنایت خداوند هستیم .
📷 دیروز رفقای ورزشی حسن به دیدن خاله جان اقلیما آمدند و این قسمت را اختصاص دادم به تلفیق عکس های دیروز و امروز رفقای حسن البته با یادی از سید اصغر عزیز .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 در سالگرد شهادت سردار علی معمار حسن آبادی جانشین تیپ ۴ سلمان فارسی
📽 نماهنگی از حضور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید علی معمار حسن آبادی در مراسم چهلم سردار شهید محمد جندقیان .
🔹محمد که رفت ، معلوم بود که او هم رفتنی است. اندک تعلقات دنیایی را هم پشت سر گذاشته بود . همه فکر می کردند ، یاد و فکر محمد او را از تاب و توان خواهد انداخت ، گوشه گیر خواهد شد ، دل به کار نخواهد داد ، مایوس خواهد شد .
اما بر عکس تلاشش دو برابر شد . تلاشی که حکایت از یک هجرت داشت .
برای چهلم محمد که آمده بود ، محل دفن خودش در حسینیه محل را به دوستان نشان داده بود و توصیه به دفن در آن محل کرده بود .
🔹 دهم دی ماه 1373 در ادامه عملیات آورتین و تعقیب شرور عید محمد بامری در منطقه بمپور ایرانشهر به همراه سردار شهید رجبعلی امینی و تعدادی دیگر از همرزمان آسمانی شد و به یار سالهای هجرت و مجاهدتش پیوست .
🌹 حاج قاسم در شهادت علی گفت : کمرم شکست .
🔴 در جنگ حق و باطل ، سلاح و تجهیزات وقتی به درد می خورد که معنویت و انگیزه الهی پشت آن باشد .
🔹 حدود دو هفته قبل سردار شهید علی معمار حسن آبادی 🌹 را در خواب دیدم . داخل اتاقی بودیم که نفرات دیگری هم بودند . علی گرمش بود . از اتاق آمدیم بیرون و صحبت می کردیم . اینجا که ایستاده بودیم یک ردیف طولانی پله رو به پائین بود . از آن پائین یکی علی را صدا زد و چیزی گفت . به علی گفتم : چی گفت ؟
علی گفت : بچه های توپخانه منزل آقا فخرالدین جلسه دارند و من هم رفتم .
خداحافظی کرد و رفت و خواب من تمام شد .
🔹 آقا فخرالدین ابوی شهید بزرگوار سید اصغر مصطفوی 🌹 از بیدگل است و علی از حسن آباد کاشان که هیچوقت ارتباطی با هم نداشته اند .
🔹 چند شب بعد خاله جان (مادر شهید مصطفوی) را دیدم و خواب را تعریف کردم .
با حالتی همراه با تعجب و خوشحالی گفت : همان شب که می گویی ، اتفاقا بچه ها (خواهر و برادرهای شهید ) جلسه دورهمی دعا برگزار کرده بودند .
🔹 توپخانه و نیروی جنگی معتقدین به امدادهای غیبی الهی دعا و مناجات و تضرع و عبادت است . همان چیزی که صحنه جنگ را در دفاع مقدس اول در جنگ با بعثی ها و در دفاع مقدس دوم در جنگ با تکفیری ها عوض کرد و انشاالله در جنگ با صهیونیست ها نیز عوض خواهد کرد .
🔴 جای خالی قهرمانان اصلی
🔹 مستند عیدوک(عیدمحمدبامری) شرور منطقه جنوبشرق کشور دیشب از شبکه دو پخش شد . چند وقت قبل هم مستند آورتین با همین موضوع پخش شده .
موضوع هر دو مستند مربوط به عملیات پاکسازی بخشی از ارتفاعات جبال بارز در محدوده مشترک سه استان کرمان-هرمزگان و س و ب با فرماندهی مستقیم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است .
🔹 نکته قابل تامل در این دو مستند ، خالی بودن جای قهرمانان اصلی این عملیات بزرگ است .
عملیات آورتین چند محور عملیاتی با ماموریت های مختلف داشت . بخشی ماموریت تامین و ارتفاع گیری داشتند و بخشی ماموریت اصلی یعنی درگیری و تعقیب تجمع اشرار را داشتند .
نیروی اصلی تک و هجوم ، نیروهای تیپ سلمان و عشایر سیستان و بلوچستان با فرماندهی سرداران شهید علی معمار و محمد جندقیان بودند .
اما چون این دو مستند با استفاده از آرشیو موجود در کرمان و لشکر ۴۱ ثارالله ساخته شده و بیشتر فیلم های حاشیه عملیات است و نیروهای تک اصلی که از تیپ سلمان و زاهدان آمده اند احتمالا با خود دوربین و تجهیزات تصویر برداری نداشته اند و به همین خاطر فیلم سازان و نویسندگان این عملیات بزرگ از قهرمانان اصلی این ماجرا غفلت می کنند .
🔹 نکته قابل ذکر اینکه اولین شناسایی منطقه این عملیات که بنده نیز افتخار حضور به همراهی سرداران شهید سلیمانی - معمار و جندقیان را داشتم یکسال قبل از عملیات در سال ۹۲ صورت گرفت که عناصر اصلی این ماموریت همه از زاهدان به جبال بارز آمده بودیم .
🔴 جای خالی قهرمانان اصلی
🔹 مستند عیدوک(عیدمحمدبامری) شرور منطقه جنوبشرق کشور دیشب از شبکه دو پخش شد . چند وقت قبل هم مستند آورتین با همین موضوع پخش شده .
موضوع هر دو مستند مربوط به عملیات پاکسازی بخشی از ارتفاعات جبال بارز در محدوده مشترک سه استان کرمان-هرمزگان و س و ب با فرماندهی مستقیم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است .
🔹 نکته قابل تامل در این دو مستند ، خالی بودن جای قهرمانان اصلی این عملیات بزرگ است .
عملیات آورتین چند محور عملیاتی با ماموریت های مختلف داشت . بخشی ماموریت تامین و ارتفاع گیری داشتند و بخشی ماموریت اصلی یعنی درگیری و تعقیب تجمع اشرار را داشتند .
نیروی اصلی تک و هجوم ، نیروهای تیپ سلمان و عشایر سیستان و بلوچستان با فرماندهی سرداران شهید علی معمار و محمد جندقیان بودند .
اما چون این دو مستند با استفاده از آرشیو موجود در کرمان و لشکر ۴۱ ثارالله ساخته شده و بیشتر فیلم های حاشیه عملیات است و نیروهای تک اصلی که از تیپ سلمان و زاهدان آمده اند احتمالا با خود دوربین و تجهیزات تصویر برداری نداشته اند و به همین خاطر فیلم سازان و نویسندگان این عملیات بزرگ از قهرمانان اصلی این ماجرا غفلت می کنند .
🔹 نکته قابل ذکر اینکه اولین شناسایی منطقه این عملیات که بنده نیز افتخار حضور به همراهی سرداران شهید سلیمانی - معمار و جندقیان را داشتم یکسال قبل از عملیات در سال ۷۲ صورت گرفت که عناصر اصلی این ماموریت همه از زاهدان به جبال بارز آمده بودیم .
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ
علی ، همه رفتارها را از پدر به ارث برده بود و به همین خاطر هر وقت حاج اصغر را می دیدیم ناخودآگاه به یاد علی می افتادیم .
متانت و صبر و ادب حاج اصغر معمار حسن آبادی اولین جلوه و اولین برداشتی بود که در اولین ملاقات به هر کسی دست می داد .
میهمان نوازی و مرام و معرفتش مخصوصا وقتی دوست و رفیقی از علی شهيدش را در برابر خود می دید خجالت زده ات می کرد .
برق غرور و افتخاری که در چشمان حاج اصغر ، موقعی که می شنید علی شهيدش فریادرس مردم مظلوم و ستمدیده بلوچستان بوده ، علی دست راست عملياتى حاج قاسم بوده علی .... بوده دیدنی بود .
حالا حاج اصغر آسمانی شده و در سفره پر کرامت الهی در خلد برین میهمان علی شهیدش شده .
دلخوشی ما از دیدن روی گشاده حاج علی تبدیل به غم فراق او شده ولى علی را برای پیشوازی از ابوی گرامی اش شایسته تر از دیدارهای دنیایی خودمان می دانیم .
حاج اصغر آسمانی شد و بدین وسیله خدمت همسر گرامی اش و مادر شهید سرافراز علی آقای معمار حسن آبادی و سایر وابستگان و خانواده معزز عرض تسلیت خود را ابراز و از درگاه خداوند منان صبر بر فراق این پدر گرامی را خواهانیم .