eitaa logo
دارالقرآن سردار سلیمانی نهاوند
1.6هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
11.5هزار ویدیو
544 فایل
به‌نامِ‌خُدا به‌یادِ‌خُدا برایِ‌خُدا 🌟ایتا : @q_sr_nahavand ارتباط با ادمین: @sejjil2023 ارسال نظرات و پیشنهاداتتون https://harfeto.timefriend.net/16940356452107
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا تا داد نزنم فرزندم به حرفم گوش نمیکنه؟؟ والد از کودک می‌خواهد؛ کاری را در همان لحظه انجام دهد!! و کودک یا آنرا به تعویق می‌اندازد یا اصلا انجام نمی‌دهد. و والد این‌بار با صدایی بلندتر آنرا تکرار می‌کند و ممکن است عصبانی شده؛ تند و پرخاشگرانه باشد. ▪️در این فرآیند کودک چه چیزی یاد میگیرد؟ تا زمانی که مامان یا بابا عصبانی نشده و داد نزده؛ میتونم کاری که میگه رو انجام ندم و اتفاقی نمی افته 👈نتیجه: در مرحله اول خواسته‌های والدین رد می‌شود. تا والدین دادنزنند ، حرفشان عملی نمی‌شود. محیط خانه متشنج می‌شود. 👈راه حل درخواست‌هایتان را با شیوه‌های منطقی بگویید به کودک زمان بدهید ، مثلا بگویید تا ده؛ دقیقه دیگه تلویزیون را خاموش کن، یااا تا یک ربع دیگه، که عقربه بزرگ به عدد شش رسید بیا غذات رو بخور. برای درخواست از کودک کنار او بروید نه اینکه از آشپزخانه فریاد بزنید. ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
دارالقرآن سردار سلیمانی نهاوند
💠زندگینامه شهید ایوب بلندی💠 #قسمت۳ پرسیدم: چی؟؟؟؟ _ قضیه برای من کاملا روشن است. من فکر می کنم تو ه
💠زندگی نامه شهید ایوب بلندی💠 حرف ها شروع شد. ایوب خودش را معرفی کرد. کمی از آنچه برای من گفته بود به آقاجون هم گفت. گفت از هر راهی رفته است. بسیج، جهاد و . حالا هم توی کار می کند. صحبت های مردانه که تمام شد، آقاجون به مامان نگاه کرد و سرش را تکان داد که یعنی راضی است. تنها چیزی که مجروحیت ایوب را نشان می داد دست هایش بود. جانبازهایی که آقاجون و مامان دیده بودند، یا روی ویلچر بودند یا دست و پایشان قطع شده بود. از ظاهرشان میشد فهمید زندگی با آنها خیلی سخت است اما از ظاهر ایوب نه مامانم با لبخند من را نگاه کرد، او هم پسندیده بود. سرم را پایین انداختم مادر بزرگم در گوشم گفت تو که نمیخواهی جواب رد بدهی؟؟خوشگل نیست که هست، جوان نیست که هست، آن انگشتش هم که توی راه جانتان این طور شده. توکه دوست داری. توی دهانش نمیگشت اسم امام را درست بگوید. هیچ کس نمیدانست من قبلا بله را گفته ام. سرم را آوردم بالا و به مامان نگاه کردم جوابم از چشم هایم معلوم بود. وقتی مهمانها رفتند. هنوز لباس های ایوب خیس بود. و او با همان لباس های راحتی گوشه ی اتاق نشسته بود. گفت: مامان! شما فکر کنید من آن پسرتان هستم که بیست و سه سال پیش گمش کرده بودید. حالا پیدا شدم. اجازه می دهید تا لباسهایم خشک بشود اینجا بمانم؟؟ لپ های مامان گل انداخت و خندید.? ته دلش غنج میرفت برای اینجور آدمها… آقا جون به من اخم کرد. ازچشم من می دید که ایوب نیامده شده عضوی از خانواده ی ما ! چند باری رفت و آ مد و به من چشم غره رفت. کتش را برداشت و در گوش مامان گفت: آخر خواستگار تا این موقع شب خانه مردم می ماند؟؟ در را به هم زد و رفت. صدای استارت ماشین که آمد دلمان آرام شد. می دانستیم چرخی می زند و اعصابش که ارام شد برمی گردد خانه. مامان لباس های ایوب را جلوی بخاری جا به جا کرد. اینها هنوز خشک نشده اند، شهلا بیا شام را پهن کنیم. بعد از شام ایوب پرسید: الان در خوابگاه جهاد بسته است ،من شب کجا بروم؟؟ مامان لبخندی زد و گفت؛خب همین جا بمان. پسرم،فردا صبح هم لباس هایت خشک شده اند، در جهاد هم باز شده است. یک دفعه صدای در آمد. اقا جون بود. ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
دارالقرآن سردار سلیمانی نهاوند
💠زندگی نامه شهید ایوب بلندی💠 #قسمت۴ حرف ها شروع شد. ایوب خودش را معرفی کرد. کمی از آنچه برای من گفت
💠زندگی نامه شهید ایوب بلندی💠 ۵ صدای در امد. آقا جون بود. ایوب بلند شد و سلام کرد. چشم های آقاجون گرد شد. آمد توی اتاق و به مامان گفت: این چرا هنوز نرفته می دانید ساعت چند است؟؟ از دوازده هم گذشته بود. مامان انگشتش را روی بینیش گذاشت: “اولا این بنده ی خدا است. دوما اینجا غریب است، نه کسی را دارد نه جایی را ،کجا نصف شب برود؟؟ مامان رخت خواب آقاجون را پهن کرد. پتو و بالش هم برای ایوب گذاشت. ایوب آن ها را گرفت و برد کنار آقاجون و همان جا خوابید. سر سجاده نشسته بودم و فکر می کردم. یک هفته گذشته بود و منتظرش بودم. قرار گذاشته بود دوباره بیایند خانه ما و این بار به سفارش آقاجون با خوانواده اش. توی این هفته باز هم عمل جراحی دست داشت و بیمارستان بستری بود. صدای زنگ در آمد. همسایه بود. گفت: تلفن با من کار دارد. ما تلفن نداشتیم و کسی با ما کار داشت، با منزل اکرم خانم تماس می گرفت. چادرم را سرم کردم و دنبالش رفتم. پشت تلفن صفورا بود. گفت: شهلا چطوری بگویم، انگار که اقای بلندی منصرف شده اند. یخ کردم. بلند و کش دار پرسیدم چی؟!؟؟؟ + مثل اینکه به هم حرف هایی زده اید، که من درست نمی دانم. دهانم باز مانده بود. در جلسه رسمی به هم بله گفته بودیم. آن وقت به همین راحتی منصرف شده بود؟ مگر به هم چه گفته بودیم؟ خداحافظی کردم و آمدم خانه. نشستم سر سجاده، ذهنم شلوغ بود و روی هیچ چیز تمرکز نداشتم. آمده بود خانه، شده بود پسر گمشده ی مامان ! آن وقت… مامان پرسید کی بود پای تلفن که به هم ریختی؟؟ گفتم: صفورا بود، گفت آقای بلندی منصرف شده است . قیافه ی هاج و واج مامان را که دیدم، همان چیزی که خودم نفهمیده بودم را تکرار کردم. “چه می دانم انگار به خاطر حرف هایمان بوده.” یاد کار صبحم که می افتم شرمنده میشوم. می دانستم از عملش گذشته و می تواند حرف بزند. با مهناز دختر داییم رفتیم تلفن عمومی. شماره ی بیمارستان را گرفتم و گوشی را دادم دست مهناز، و گوشم را چسباندم به آن خودم خجالت میکشیدم حرف بزنم. مهناز سلام کرد. پرستار بخش گفت: با کی کار دارید؟؟ مهناز گفت: با آقای بلندی ایوب بلندی، صبح عمل داشتند. پرستار با طعنه پرسید: شمااا؟؟ خشکمان زد. مهناز توی چشم هایم نگاه کرد، شانه ام را بالا انداختم. من و من کرد و گفت از فامیل هایشان هستیم. پرستار رفت. صدای لخ لخ دمپایی آمد. بعد ایوب گوشی را برداشت بله؟؟! گوشی را از دست مهناز گرفتم و گذاشتم سر جایش. رنگ هر دویمان پریده بود و قلبمان تند تند میزد. ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
دارالقرآن سردار سلیمانی نهاوند
💠زندگی نامه شهید ایوب بلندی💠 #قسمت ۵ صدای در امد. آقا جون بود. ایوب بلند شد و سلام کرد. چشم های آقا
💠زندگی نامه شهید ایوب بلندی💠 صدای کلید انداختن به در آمد. آقا جون بود. به مامان سلام کرد و گفت: طلا حاضر شو به وقت آقا ایوب برسیم. اقاجون هیچ وقت مامان را به اسم اصلیش که ربابه بود صدا نمی کرد. همیشه می گفت طلا خیلی برایم سنگین بود. من، ایوب را پسندیده بودم و او نه? آن هم بعد از ان حرف و حدیث ها… قبل از اینکه آقاجون وارد اتاق شود چادر را کشیدم روی سرم و قامت بستم. مامان گفت: تیمورخان انگار برای پسره مشکلی پیش آمده و منصرف شده. ایرادی هم گرفته ک نمیدانم چیست؟! وسط نماز لبم را گزیدم. آقاجون آمد توی اتاق و دست انداخت دور گردنم بلند گفت: من می دانم این پسر برمی گردد. اما من دیگر به او دختر نمی دهم. می خواهد عسلم را بگیرد قیافه ام می آید. یک هفته از ایوب خبری نشد. تا اینکه باز، اکرم خانم زنگ زد و با ما کار داشت. گوشی را برداشتم: + بفرمایید؟ گفت: سلام ایوب بود چیزی نگفتم _ من را به جا نیاوردید؟ محکم گفتم: نخیر _ بلندی هستم. + متأسفانه به جا نمی آورم. _ حق دارید ناراحت شده باشید، ولی دلیل داشتم. + من نمی دانم درباره ی چی حرف می زنید. ولی ناراحت کردن دیگران با دلیل هم کار درستی نیست. _ اجازه دهید من یک بار دیگه خدمتتان برسم. + شما فعلا کنید تا ببینم چه می خواهد. خداحافظ. گوشی را محکم گذاشتم. از اکرم خانم خداحافظی کردم و برگشتم خانه. از عصبانیت سرخ شده بودم. چادرم را پیچیدم دورم و چمباتمه زدم کنار دیوار. اکرم خانم باز آمد جلوی در و صدا زد: شهلا خانم تلفن. تعجب کردم: با ما کار دارند؟؟ گفت: بله همان آقاست. ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه برام روضه بخونی؟ ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
22.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠خصوصیات اخلاقی شهیدحسن صیادخدایی به روایت تصویر😔 شهید حسن صیاد خدایی ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
برایش صبحانه آماده کردم برگشت رو به من گفت : «آخرین صبحانه را با من نمیخوری؟!» خیلی دلم گرفت. گفتم: «چرا این طور میگی ، مگه اولین باره میری مأموریت ؟!». موقع رفتن به من گفت: «فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم بقیه هم هستن چطوری بگم دوستت دارم؟ بقیه که میشنون من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم.» به حمید گفتم :«پشت گوشی بگو یادت باشه من منظورت رو میفهمم» . قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه ! خوشش آمده بود ، پله ها را می رفت پایین بلند بلند میگفت: «فرزانه یادت باشه!» من هم لبخند میزدم میگفتم :«یادم هست» شهید حمید سیاهکلی ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
خبر 📢📣 خبر📢📣خبر📢📣 ایستگاه حفظ قران کریم
رسول الله(ص) می‌فرمایند: “حَمَلَةُ القُرْآنِ هُمُ المَحْفُوفونَ بِرَحمَةِ اللهِ، المُلَبِّسونَ نُورَ اللهِ، المُعَلِّمونَ کَلامَ اللهِ مَنْ عاداهُم فَقَدْ عادَی اللهَ و مَنْ والاهُم فَقَدْ والَی اللهَ.”
رسول اکرم در این حدیث فرموده‌اند: رحمت پروردگار مشمول حافظان قرآن می‌شود. آنان حافظان نور خدا و آموزگاران کلام الله هستند و دوستی با این افراد دوستی با پروردگار خواهد بود. (منبع: مستدرک الوسائل، جلد چهارم، صفحه ۲۵۴) طرح تابستانه حفظ قرآن کریم با محوریت سوره یس و واقعه در کانال دارالقران شهرستان نهاوند برگزار می گردد در همین راستا هرشب دوآیه راس ساعت ۲۲_ ۲۳ بارگزاری می شود و حفظ به صورت ترتیبی و از سوره های شاخص خواهد بود؛ علاقه مندان میتوانند بعد از اتمام سوره در آزمون شرکت نموده و جوایزی دریافت کنند، از سایر شهرها هم می توانند در این طرح شرکت کنند ولی ملاک شهرستان نهاوند که هرشب میتوانند همراه با دارالقران شهرستان نهاوند حفظ کنندودر زمان مقرر قبل از آزمون حضوری جهت رفع اشکال به آدرسی که تعیین می شود صوت آیات بفرستن ( بعد از اتمام سوره آزمون به صورت حضوری برگزار می شود) ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━
1) آثار ده گانه خواندن سوره یس: پیامبر اکرم (ص) به امام علی (ع) فرمودند: ای علی! سوره «یس» را قرائت کن که در آن 10 اثر و فایده است؛ هر کسی یاسین را بخواند: چنانچه گرسنه باشد، سیر شود تشنه باشد، سیراب شود، برهنه باشد، پوشانده شود مجرد باشد، ازدواج کند چنانچه بترسد، امنیت یابد بیمار باشد، شفا پیدا کند در زندان باشد، آزاد شود گمشده ای داشته باشد، پیدا کند چنانچه در مسافرت باشد، در سفرش به او یاری رسدو چنانچه برای شخصی که فوت کرده، خوانده شود؛ خداوند بر او آسان گیرد ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━
💥دوره حفظ💞 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان   يس ﴿۱﴾ يس[/ياسين] (۱)   وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ﴿۲﴾ سوگند به قرآن حكمت‏ آموز (۲)   إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿۳﴾ كه قطعا تو از [جمله] پيامبرانى (۳)   عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۴﴾ بر راهى راست (۴)   تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ ﴿۵﴾ [و كتابت] از جانب آن عزيز مهربان نازل شده است (۵)   لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ ﴿۶﴾ تا قومى را كه پدرانشان بيم‏ داده نشدند و در غفلت ماندند بيم دهى (۶)   لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۷﴾ آرى گفته [خدا] در باره بيشترشان محقق گرديده است در نتيجه آنها نخواهند گرويد (۷)   إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ ﴿۸﴾ ما در گردنهاى آنان تا چانه ‏هايشان غلهايى نهاده‏ ايم به طورى كه سرهايشان را بالا نگاه داشته و ديده فرو هشته‏ اند (۸)   وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ ﴿۹﴾ و [ما] فراروى آنها سدى و پشت‏ سرشان سدى نهاده و پرده‏ اى بر [چشمان] آنان فرو گسترده‏ ايم در نتيجه نمى‏ توانند ببينند (۹)   وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۱۰﴾ و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى به حالشان تفاوت نمى ‏كند نخواهند گرويد (۱۰) إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ ﴿۱۱﴾ بيم دادن تو تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حق را پيروى كند و از [خداى] رحمان در نهان بترسد [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده (۱۱)   إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ ﴿۱۲﴾ آرى ماييم كه مردگان را زنده مى‏ سازيم و آنچه را از پيش فرستاده‏ اند با آثار [و اعمال]شان درج مى ‏كنيم و هر چيزى را در كارنامه‏ اى روشن برشمرده‏ ايم (۱۲) وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿١٣﴾ و برای آنان [که با تو برخورد خصمانه دارند] اهل آن شهر را مثل بزن، هنگامی که پیامبران به آنجا آمدند، (۱۳) إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ ﴿١٤﴾ زمانی که دو پیامبر را به سوی آنان فرستادیم، پس آن دو را انکار کردند و با پیامبر سومی آنان را تقویت کردیم، پس [همگی] گفتند: ما را به سوی شما فرستاده اند. (۱۴) قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَٰنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ [اهل شهر] گفتند: شما جز بشرهایی مانند ما نیستید و [خدای] رحمان هیچ چیزی نازل نکرده است، شما فقط دروغ می گویید. (۱۵) قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ گفتند: پروردگارمان می داند که یقیناً ما به سوی شما فرستاده شده ایم، (۱۶)
🌹حفظ جدید🌺 وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾ و بر عهده ما جز رساندن آشکار [پیام وحی] نیست. (۱۷) قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ ۖ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ گفتند: همانا ما شما را به شومی و فال بد گرفته ایم، اگر [از دعوت خود] باز نایستید، قطعاً شما را سنگسار می کنیم، و از سوی ما شکنجه دردناکی به شما خواهد رسید. (۱۸)
نکات مهم در مرور محفوظات: 🌹 برای اینکه محفوظات کامل تثبیت شود وباعث تعمیق شود وبه مرور زمان تبدیل به تسلط کامل شود باید مرور ها روزانه منظم وبادقت کامل انجام گیرد 🌹 در مرور محفوظات کمیت وکیفیت به میزان مساوی هم هستند،باید برنامه ریزی دقیق ومنظم صورت گیرد تا محفوظات عمق پیدا کند.کم خواندن و کم مرورکردن با کیفیت در ظاهر به کمیت ربط دارداما در باطن به کیفیت لطمه می زند. 🌹 یکی از آفت های تعمیق نبودن محفوظات گفتن کلمه می باشد ودر عمل هم انجام ندادن دوره است. ☹ 🌹مرور و مباحثه منظم و دقیق لایه های دفاعی حفظ را قوی کرده و باعث تعمیق محفوظات می شود 💞 در نتیجه مرور با فاصله منظم وبا در نظر گرفتن کمیت وکیفیت ان به میزان مساوی باعث تعمیق محفوظات خواهد شدو این تازه اول کار یک حافظ قرآن می باشد. 🌺 ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━
🌺 با آرزوی موفقیت برای حفاظ محترم🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌●اطلاعیه اقامه عزا دهه اول محرم الحرام هیئت حسینی شاهزاده محمد(ع) متوسلین به حضرت علی اصغر(ع) . کاروان و دسته روی فقط روز تاسوعا و عاشورا برگزار می‌شود . مراسم عزاداری هرشب ساعت ۲۲ در آستان مقدس شاهزاده محمد(ع) با حضور برادران و خواهران . بانوی ذاکرین اهل بیت(ع): کربلایی هاشم نادی_ کربلایی احمد سوری_ کربلایی بهروز سوری_ شیخ علی نثاری . ذاکرین مهمان: حاج فریبرز سپندجی سیدکریم موسی زاده(شب سوم) . شماره کارت کمک های مردمی و نذورات : IR 130130100000000176012321 نزد بانک رفاه شعبه ابوذر نهاوند بنام هیئت حسینی شاهزاده محمد(ع) روابط عمومی هیت حسینی شاهزاده محمد(ع) کانال تلگرامی: @heyat_shahzademohamad_nahavand صفحه اینستاگرام: Www.instagram.com/heyat_shahzadehmohamad ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
مراسم عزاداری پیشواز محرم همراه با غبار روبی مضجع شریف آستان مقدس شاهزاده محمدوعلی (ع)و 60شهید والا مقام سخنران :حجت الاسلام هاتف ذکر مصیبت و عزاداری :ذاکرین اهل بیت (ع) با دمام زنی گروه مدافعان حرم زمان:سه شنبه 27تیرماه ساعت17 آستان مقدس شاهزاده محمدوعلی (ع) @shahzadeh_mohamadvaali ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
✅ سبزی شوید چه فوایدی دارد ؟ 🔻 کاهش دهنده چربی خون ▫️ متوقف کننده سکسکه ▫️ سرشار از کلسیم، فیبر، آهن و منگنز ▫️ اشتها را زیاد کرده و معده ▫️را تقویت می کند 🔺 کنترل کننده پوکی استخوان است. ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━
چطوری بسکوییت هارو ترد و تازه نگه داریم ؟ 🤔 👈 کافیه داخل جعبه یا پلاستیک بسکوییت ها چند حبه قند بندازید تا رطوبت رو به خودشون جذب کنند ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امام علی علیه السلام : هر کس مشکلات و گرفتاری های خود را برای دیگران ، بیان کند به خواری و ذلت تن داده است . 📚غررالحکم ۸۲۱۷ ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
🌹امام على عليه السلام : دَوامُ العِبادَةِ بُرهانُ الظَّفَرِ بِالسَّعادَةِ استمرار در عبادت ، نشانه دستيابى به خوشبختى است 📚غررالحكم حدیث5147 ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
♦️ 🔹️سخنگوی پلیس: صدور گذرنامه زیارتی با یک هشتم قیمت و در کمترین زمان ممکن برای ایام محرم و سفر، در دستور کار پلیس قرارگرفت. 🔹️دادستان ایلام از دستگیری ۵ اخلالگر در نظام توزیع نهاده‌های دامی خبر داد. 🔹اردوغان: نمی‌توانیم از شمال سوریه خارج شویم. ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛