eitaa logo
دارالقرآن سردار سلیمانی نهاوند
1.5هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
12.5هزار ویدیو
552 فایل
به‌نامِ‌خُدا به‌یادِ‌خُدا برایِ‌خُدا 🌟ایتا : @q_sr_nahavand ارتباط با ادمین: @sejjil2023 ارسال نظرات و پیشنهاداتتون https://harfeto.timefriend.net/16940356452107
مشاهده در ایتا
دانلود
4.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پویش قرائت سوره قدر سر سفره افطار 🌱جلسات خانگی قرآن و عترت نهاوند باباقاسم 🌹رقیه ذوالفقاری 🌷همین قدر ساده سر سفره افطار سوره قدر بخونیم.. 🌱🌷🌹🌷🌱 نهاوند
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پویش قرائت سوره قدر سر سفره افطار 🌱جلسات خانگی قرآن و عترت نهاوند کوهانی 🌹رکسانا بحیرایی و فاطمه بحیرایی 🌷همین قدر ساده سر سفره افطار سوره قدر بخونیم.. 🌱🌷🌹🌷🌱 نهاوند
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پویش قرائت سوره قدر سر سفره افطار 🌱جلسات خانگی قرآن و عترت نهاوند باباقاسم 🌹دیانا ذوالفقاری 🌷همین قدر ساده سر سفره افطار سوره قدر بخونیم... پایگاه نجمه حوزه حضرت آسیه ( س ) 🇮🇷سپاه ناحیه نهاوند🇮🇷 🌱🌷🌹🌷🌱 ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
4.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پویش قرائت سوره قدر سر سفره افطار 🌱جلسات خانگی قرآن و عترت نهاوند باباقاسم 🌹نرگس ولی اللهی 🌷همین قدر ساده سر سفره افطار سوره قدر بخونیم... پایگاه نجمه حوزه حضرت آسیه ( س ) 🇮🇷سپاه ناحیه نهاوند🇮🇷 🌱🌷🌹🌷🌱 ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
3.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پویش قرائت سوره قدر سر سفره افطار 🌱جلسات خانگی قرآن و عترت نهاوند باباقاسم 🌹نرگس پیرزادی 🌷همین قدر ساده سر سفره افطار سوره قدر بخونیم... پایگاه نجمه حوزه حضرت آسیه ( س ) 🇮🇷سپاه ناحیه نهاوند🇮🇷 🌱🌷🌹🌷🌱 ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پویش قرائت سوره قدر سر سفره افطار 🌱جلسات خانگی قرآن و عترت نهاوند باباقاسم 🌹ستایش ذوالفقاری 🌷همین قدر ساده سر سفره افطار سوره قدر بخونیم... پایگاه نجمه حوزه حضرت آسیه ( س ) 🇮🇷سپاه ناحیه نهاوند🇮🇷 🌱🌷🌹🌷🌱
4.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پویش قرائت سوره قدر سر سفره افطار 🌱جلسات خانگی قرآن و عترت نهاوند باباقاسم 🌹رقیه ذوالفقاری 🌷همین قدر ساده سر سفره افطار سوره قدر بخونیم... پایگاه نجمه حوزه حضرت آسیه ( س ) 🇮🇷سپاه ناحیه نهاوند🇮🇷 🌱🌷🌹🌷🌱
3.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پویش قرائت سوره قدر سر سفره افطار 🌱جلسات خانگی قرآن و عترت نهاوند باباقاسم 🌹ریحانه ذوالفقاری 🌷همین قدر ساده سر سفره افطار سوره قدر بخونیم... پایگاه نجمه حوزه حضرت آسیه ( س ) 🇮🇷سپاه ناحیه نهاوند🇮🇷 🌱🌷🌹🌷🌱
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پویش قرائت سوره قدر سر سفره افطار 🌱جلسات خانگی قرآن و عترت نهاوند باباقاسم 🌹مهیا ذوالفقاری 🌷همین قدر ساده سر سفره افطار سوره قدر بخونیم... پایگاه نجمه حوزه حضرت آسیه ( س ) 🇮🇷سپاه ناحیه نهاوند🇮🇷 🌱🌷🌹🌷🌱
4.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پویش قرائت سوره قدر سر سفره افطار 🌱جلسات خانگی قرآن و عترت نهاوند باباقاسم 🌹فاطمه ذوالفقاری 🌷همین قدر ساده سر سفره افطار سوره قدر بخونیم... پایگاه نجمه حوزه حضرت آسیه ( س ) 🇮🇷سپاه ناحیه نهاوند🇮🇷 🌱🌷🌹🌷🌱
دارالقرآن سردار سلیمانی نهاوند
💠زندگی نامه شهید ایوب بلندی💠 #قسمت۲۲ وقتی برگشتیم ایران، ایوب رفت دنبال درمان فکش تا بعد برود #جبهه
💠زندگی نامه شهید ایوب بلندی💠 از آموزش و پرورش برای ایوب نامه آمده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان خسارت بدهی. پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود. گفتم: + بالاخره چه کار میکنی؟ _ برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر، می رویم اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم قره چمن، روستایی که با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت. ایوب یا بیمارستان بود یا جبهه یا نامه می فرستاد یا هر روز تلفنی صحبت می کردیم. چند روزی بود از او خبری نداشتیم. تنهایی و بی هم زبانی دلتنگیم را بیشتر می کرد. هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم. از صدای مارشی، که تلویزیون پخش می کرد معلوم بود عملیات شده. شب خواب دیدم ایوب می گوید “دارم می روم ” شَستم خبر دار شد دوباره مجروح شده. صبح محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم. خودم هم روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام. نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای “عیال، عیاااااال” گفتن ایوب به خودم آمدم. تمام بدنش باندپیچی بود. حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند. + چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟ _ میدانستم هول می کنی، داشتند مرا می بردند بیمارستان مشهد. گفتم خبرش به تو برسد نگران می شوی، از برادرها خواستم من را بیاورند شهر خودم، پیش تو.. شیمیایی شده بود با مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت. توی بیمارستان آمپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتاً نابینا شده بود. پوستش تاول داشت و سخت نفس می کشید. گاهی فکر می کردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت ندارد و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید. برای ایوب فرقی نمی کرد. او رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و خدا ذره ذره از او می گرفت. نفس های ثانیه ای ایوب جزئی از زندگیمان شده بود. تا آن وقت از شیمیایی شدن فقط این را می دانستم که روی پوست تاول های ریز و درشت می زند. دکتر برای تاول های صورتش دارو تجویز کرده بود. با اینکه دارو ها را می خورد ولی خارش تاول ها بیشتر شده بود. صورتش زخم می شد و از زخم ها خون می آمد. ریشش را با تیغ زد تا زخم ها عفونت نکند. وقتی از سلمانی به خانه برگشته بود خیلی گرفته بود. گفت: “مردم چه ظاهر بین شده اند، می گویند تو که خودت جانبازی، تو دیگر چرا؟؟” ┄┅═☘••❀🌹❀••☘═┅┄ 🖋 دارالقران سردار سلیمانی نهاوند ┏━━🌹💠🌹━━┓ @q_sr_nahavand ┗━━🌹💠🌹━━┛
گزارش تصویری؛ برگزاری محفل انس با قرآن در مسجد امام حسین علیه السلام روستای شریف آباد به مناسبت میلادباسعادت امام حسن علیه السلام باتلاوت زیبای قاریان کربلایی حسین حسنگاویار_حاج آقا سعید سلگی و کربلایی یاسین خیشه در روز سه شنبه ۷ فروردین ماه ۱۴۰۳ برگزار شد شریف آباد