امشب شب سردی بود. یکی از راههای مقابله با سرمای هوا، اونم توی این شبهای بلند، خوندن کتابه! لذا امشبم رو به خوندن این کتاب شعر گذروندم. شعرهای زیبا و پرمفهومی داشت.
مثل شعر زیر:
آن روز باید روز دشوار جهان باشد
روزی که پایان زمین و آسمان باشد
سِیلی بجوشد از تنور سینهی دنیا
سیلی که حتی کوهها در آن روان باشد
بیرون کشتی در هجوم وحشت و توفان
فریاد در مرد و زن و پیر و جوان باشد
با نفخهای که "یَبعثُ مَن فی القُبور" آن روز
انسان گریزان از خودش از این و آن باشد
لب میگشاید در گلویش بغض سنگینیست
باید "زمین" در هر نفس آتشفشان باشد
از خاک برمیخیزی و عالم پریشان است...
از خواب برمیخیزی و شاید اذان باشد
الله اکبر این چه خوابی بود؟
بیتابی
روی لبت نامیست... باید همچنان باشد
از داغ عشقی در دلت عمری قیامت بود
این صحنهها انگار تکرار همان باشد
با من در آن تاریکی و وحشت چراغی هست
هرچند ظلمانیترین روز جهان باشد
نام تو را نام تو را فریاد خواهم زد
روزی که چشم و گوش و دست و پا، زبان باشد
کتاب #شعر از دوشنبه تا جمعه
#حسن_بیاتانی
انتشارات #پنج_دری
#اهل_کتاب بمانیم
https://eitaa.com/ahleketabsadegh
خرید از غرفه کتاب هیئت میثاق
🌐 zaya.io/misaqbook
🧾 @misaqbook_admin