eitaa logo
شهدای روحانیت استان قزوین
233 دنبال‌کننده
121 عکس
10 ویدیو
0 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم زنده نگه داشتن یاد شهدا، کمتر از شهادت نیست کانال به منظور خاطرات، عکس، دل نوشته و زندگی نامه شهدای روحانیت استان قزوین ایجادشده آیدی مدیر : @Hosseini990
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات شهید 🌷 مهدی کیامیری از خاطراتش با شهید میگه : نزدیکی‌های صبح، قرار بر این شد که به پشت خاکریز نیمه کاره‌ای، که محل اولین «پاتک» دشمن بود، سر بزنیم. به علت تیرگی زیاد خاکریز و فاصله‌ی کم ما با عراقی‌ها، تعدادی از بچه‌ها، به ستون زدند. از جمله «جمال قاسمی»، که بعد از رسیدن به پشت خاکریز، «سید باقر علمی» و «حسن شهسواری» را صدا زد و گفت: «حسن آقا! این دو اسیر را که لودرچی اسیر کرده، به پشت خط (اسکله) ببرید.» «حسن» هم بدون این که چیزی بگوید، گفت: «چشم!» و به همراه اسرا به طرف اسکله حرکت کرد. بعد از چند دقیقه صدای رگبار از دور به گوش رسید و «حسن» برگشت و همه متعجب از این که چرا او این قدر زود برگشت. «سید باقر» گفت: «حسن! اسرا را بردی عقب؟» «حسن» جواب داد: «بله! … فرستادم خودشان به عقب برگردند!» با روشن شدن هوا، مشغول تثبیت خط و استحکامات خاکریز و آماده‌ی پاتک دشمن ‌شدیم. ادامه دارد ...... 🌷کانال شهدای روحانیت استان قزوین 🌷 https://eitaa.com/qazvin_shohada_rohanit
خاطرات شهید🌷 با وقوع حادثه تلخ زلزله بویین زهرا در سال ۱۳۴۱ هجری شمسی، به منطقه مراجعت کرد و در امداد رسانی به آسیب دیدگان این فاجعه، قدم‌های مثبتی برداشت که از جمله فعالیت‌های او در این ایام، ساختن مسجد، حمام و لوله کشی آب آشامیدنی روستاهای عصمت آباد و قاسم آباد بود. شیخ نصرت الله پس از اتمام عملیات کمک رسانی و بعد از بهبود نسبی اوضاع، دوباره به شهر قم بازگشت که همزمان بود با آغاز نهضت امام خمینی (س)، او نیز مشتاق و هوادار امام (ره) گردید و عشق به امام در او تحولی عظیم ایجاد کرد. این روحانی شهید در همین ایام به همراه برخی دیگر از علما صندوق تعاون اسلامی را در قم تأسیس کردند تا به طلاب و روحانیون نیازمند تسهیلات ارائه کنند. بعد از دستگیری و تبعید حضرت امام خمینی (ره) به عراق، شهید انصاری به عشق امام و دیدار ایشان و زیارت عتبات عالیات، به طور مخفیانه راهی نجف اشرف شد و توانست مراد و مقتدای خویش را زیارت کند...... ادامه دارد..‌‌ 🌷کانال شهدای روحانیت استان قزوین🌷 https://eitaa.com/qazvin_shohada_rohanit
وصیت نامه الهی شهید 🌷 رضا وهابی محقق خدایا این چه نمک خوردن و نمکدان شکستنی است ... شهید🌷اینگونه وصیت نامه الهی خود را شروع می فرماید: وقتى به پرونده ی پُر از عصیان و سیاه گذشته ام نظاره مى کنم و وقتى عُمر تلف شده در جهل و حرمان خویش را می نگرم و وقتى به درون پُر از هوا و هوس خویش رجوع می کنم و آن گاه قلبِ سیاه مملو از خطورات شیطانى را مشاهده می کنم، وجودم را سراسر اضطراب می گیرد 😥و خود را یکپارچه خجل و شرمنده می یابم🥀و از خویشتنِ خود مُتنفِّر و از کرده هاى زشت خود می ترسم؛ طورى که الآن که خود را در اواخر عُمر و سفر آخرین احساس می کنم، چیزى جز اظهارِ عجز، انابه، ندامت و پشیمانى براى گفتن و نوشتن ندارم😓. خداوندا! تا حیات داشتم و قدرت و فرصت، غرق در هوس هاى جاهلانه بودم. زرق و برق دنیا و ما فیها، عقلم را مغلوب و قلبم را تیره کرده بود و من هم سال هاى متمادى در این کره ی خاک، زمین گیر و محبوس شده بودم. خدایا!🤲 هر چه دقت می کنم تا یک نقطه نورانى در این عُمر بر باد رفته پیدا کنم، اثرى نمی یابم و هر چه بوده، معصیت، نافرمانى، عصیان، گناه، پرده درى و غفلت بوده است. الهى! ما در ظلمت هاى گمراهى و ظلالت غرقیم و در دریاى غفلت و بى خبرى غوطه وریم و سر در لاک خود کرده ایم و در حصار منیَّت و خودپرستى محبوس و مَتروکیم. خداوندا! این نَفْسِ سرکش و پلید، اختیار ما را از کفمان خارج کرده است و دایم ما را به پیروى از شیطان وا می دارد😭 ....... ادامه دارد......... 🌷کانال شهدای روحانیت استان قزوین🌷 https://eitaa.com/qazvin_shohada_rohanit
روایت مسیر سعادت آقا حجت _ کبوتر حرم یک روز قبل از شهادت حضرت زهرا س است، آقا حجت پنجره اتاق خود را در زینبیه باز می‌کند و از پنجره‌ای که تنها 30 متر تا حرم بی‌بی زینب(س) فاصله دارد و گنبد و گلدسته‌های حرم حضرت زینب به‌وضوح قابل مشاهده است عرضی خدمت حضرت زینب می‌کند که دل همه را می‌لرزاند؛ «15 سال نوکری کردم، یک شبش را قبول کن و در شب شهادت حضرت زهرا سند شهادت را امضا کن». شاید این عبارت و نوع مناجات "آقاحجت" با ناموس رواق العظمه حضرت زینب(س) سبب تعجب هم‌اتاقی‌هایش هم شده ولی "آقا حجت" در فضای دیگری سیر می‌کند و نغمه‌های مستانه‌ خود را زمزمه می‌کند، شاید هم در آن زمان 15 سال نوکری خود را مرور می‌کند، از آن روزهایی که با سه نفر هیئتی را تأسیس کردند تا آن روزی که هیئتش در مراسمات به سه هزار نفر شاید هم بیشتر هم می‌رسید. ساعت‌ها به‌سرعت در حال سپری شدن است، "آقا حجت" آخرین تماس صوتی را هم با اهل خانه برقرار می‌کند، شاید بغضی که در هنگام بردن اسم پسر دوم از "آقاحجت" مشاهده می‌شود حکایت از این دارد که آخرین بار است که اسم مجتبی بر دهانش جاری می‌شود.... ادامه پارت دوم 🌷کانال شهدای روحانیت استان قزوین🌷 https://eitaa.com/qazvin_shohada_rohanit