eitaa logo
کانال قزوین سلام 💠
2هزار دنبال‌کننده
74.4هزار عکس
21.3هزار ویدیو
404 فایل
امید مانند ستونی است که جهان را سرپا نگه می‌دارد. امید آفرینی سر مشق و سر تیتر ماست
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ مرجع رسمی اخبار قزوین ❌️ اخبار رسمی استان قزوین را در خبرگزاری تسنیم بخوانید . . اخبار: 🔸قزوین 🔹البرز 🔸آبیک 🔹آوج 🔸بوئین زهرا 🔹تاکستان لینک عضويت 👇 لینک عضویت 👇 https://eitaa.com/tasnimqazvin https://eitaa.com/tasnimqazvin https://eitaa.com/tasnimqazvin https://eitaa.com/tasnimqazvin
هدایت شده از S.Azizjolfa
🌺 سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) بر منتظران آن حضرت مبارک باد. ✅با ما همراه شوید. 🇮🇷 🌐 کانال قزوین سلام 🆔 @qazvinsalam
هدایت شده از استاد محمدی | جریان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 حلقه جهنمی ✅ گاهی به این فکر میکنم که اگر مشکلات بزرگ زندگی وجود نداشت چقدر داستان بی روح و کسل کننده‌ای داشتیم، شرایط سخت لحظه‌ای به وجود میاد که قراره ادامه فوق‌العاده‌ای داشته باشیم 🚀 همراه با استاد محمدی در جریان موفقیت باشید 🔺تو هم میتونی در جریان باشی 🔻ارسال کن همه در جریان باشن 🆔 @jarayan_ir
اطلاعیه قطع گاز منطقه پونک قزوین شرکت گاز قزوین اعلام کرد: به علت انجام عملیات اضطراری جریان گاز منطقه پونک قزوین شامل بلوار نخبگان و بلوار امیر کبیر تقاطع نخبگان تا ابتدای بلوار حکیم بلوار ایران از فلکه امیر کبیر تا انتهای شمالی بلوار لب اتوبان خیابان مصیب مرادی کوچه های ایران ۹ تا ایران ۲۱ خیابان مصیب مرادی کوچه های بهار ۲۲ تا بهار ٣٤ ، خیابان مصیب مرادی کوچه های نرگس ۲۲ تا نرگس ٣٤ خیابان مصیب مرادی امیر کبیر ۱، ۱۲، ۱۰ و ۱۳، بعد از خیابان امیر کبیر ۱۲ فردوس، خیابان بشارت کوچه های انتظار ٤ و ١٤ " در روز شنبه ١٤٠٣/٠٦/٢٤ از ساعت ۸:۳۰ صبح الی ۱۸ قطع می شود.   کانال قزوین سلام🇮🇷 🆔 @qazvinsalam
♦️کشف سوخت قاچاق در بوئين‌زهرا جانشين فرمانده انتظامی استان قزوین: 🔹در پی کسب خبری مبني بر انتقال محموله سوخت قاچاق در يکی از روستاهای همجوار شهرستان بوئين‌زهرا، بررسى موضوع در دستور کار ماموران انتظامی پاسگاه شهرستانک اين شهرستان قرار گرفت. 🔹متهم اصلی پرونده به همراه يکی از همدستان خود حين انتقال سوخت قاچاق با يک دستگاه کاميونت فوتون شناسايی و دستگير شد. 🔹در بازديد از قسمت بار خودرو ۵ هزار و ۸۰۰ ليتر به همراه ۲ هزار ۲۰۰ ليتر گازوئيل قاچاق که در مخازن ويژه ذخيره سوخت در مخفيگاه متهم دپو شده و فاقد هرگونه مجوز مثبته از شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی بود کشف شد. 🔹ارزش ريالی سوخت کشف شده بالغ بر ۲ ميليارد و ۸۰۰ ميليون ريال برآورد شده است.   کانال قزوین سلام🇮🇷 🆔 @qazvinsalam
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آغاز امامت حضرت ولی‌عصر، امام زمان (عج) مبارک باد   کانال قزوین سلام🇮🇷 🆔 @qazvinsalam
«شمس‌آذر قزوین» برای بهبود شرایط خود به زمان نیاز دارد 🔹کارشناس قزوینی رشته فوتبال با تحلیل عملکرد تیم شمس‌آذر در سه هفته ابتدایی لیگ برتر امسال، گفت این تیم به دلیل از دست دادن تعدادی از بازیکنان تاثیر‌گذار خود و تغییرات صورت گرفته در کادرفنی آن، برای ترمیم و بهبود وضعیت خود به زمان نیاز دارد. 🔹عطایی: «شمس آذر» در ایام نقل و انتقالات امسال کش و قوس فراوانی را تجربه کرد و همین مساله سبب عقب ماندن این تیم از برنامه‌های آماده‌سازی پیش فصل خود شد. https://farsnews.ir/mehdi_bigdelo/1726149104293699637 @QazvinFars
هدایت شده از نسیم قزوین
🔸نسیم قزوین @nasimqazvin
هدایت شده از دوستداران ولایت
وپنجم پارت2 در این لحظات حساس و پرهیاهو ، یکی از افراد گارد ویژه نادری بنام حمزه ، بسوی سعادت خان فرمانده کل ستون سوم ارتش هند که بر پشت فیلی سفید ، از داخل هودَجی (هودج اتاقکی بود که بر پشت فیل ها تعبیه و نصب می کردند) افراد خود را رهبری می کرد رفت ، وی ابتدا فیلبان را با پرتاب نیزه ای به هلاکت رسانید و با چابکی تمام سوار بر فیل شد ، حمزه در ابتدا با ضربه شمشیر ، سعادت خان را موقتا از پا انداخته و با تیزهوشی تمام ، در آن هنگامه عظیم و در میان خیل محافظان و سربازان هندی موفق شد ، سعادت خان با فیلش را به اردوی ایران منتقل کند و به اسارت بگیرد ، البته حمزه نمی دانست درون هودج کیست ولی مطمئن بود شخص مهمی را اسیر نموده است ، جنگ با غروب آفتاب موقتا متوقف شد و دو طرف با آماده باش کامل به اردوهای خود بازگشتند در دومین روز جنگ ، در میان کشته شدگان هندی ، سردار واصل خان فرمانده گارد ویژه محمد شاه و چند شخصیت مهم نظامی دیگر منجمله ، اشرف خان ، شهداد خان ، یادگارخان ، میرحسین کوکه ، اعتبار خان ، علی احمد خان دیده می شد نادر به نزد سعادت خان ، که توسط حمزه زخمی و خون زیادی از او رفته بود رفت و ضمن احترام به وی ، دستور داد پزشک ویژه شاهی را بر بالین وی حاضر نمایند ، عاشور خان و شیر جنگ خان نیز که زخمی بودند نیز مورد تکریم و بزرگداشت نادر قرار گرفتند نادر در آن شب تا به صبح نخوابید و لحظه به لحظه گزارش جاسوسان و دیگران را که برای بررسی اوضاع ارتش هند ، در رفت و آمد بودند مطالعه می کرد ، استقامت بدنی و پشتکار نادر ، حتی برای زیر دستانش که سالهای دراز در کنار او بودند شگفتی آور بود از آن سو ، محمد شاه سران سپاه را به اردوی خود فراخواند ، نظام المللک و سربلند خان باز هم پیشنهاد کرد نیروهای هندی در سنگرهای خود بمانند و به دفاع بپردازند زیرا با توجه به تلفات سنگینی که داده بودند هنوز از لحاظ تعداد نفرات بر سپاه ایران برتری داشتند ، یکی از معتمدین محمد شاه در آن جلسه گفت ، با توجه به اینکه اغلب سرداران و افراد موثر ارتش هند ، کشته و یا اسیر شده اند روحیه سربازان هندی بشدت تضعیف شده و هر لحظه امکان تمرد و نافرمانی ، دور از انتظار نیست ، در آن جلسه قرار بر آن شد سربازان در روز سوم جنگ ، حالت دفاعی بگیرند و به دفاع بپردازند ♨️سومین روز نبرد دشت کرنال🔥 با سر زدن آفتاب روز سوم در حقیقت ، خورشید پیش از تحرکات دو سپاه ، تیرهای زرین و گرما بخش خود را بسوی دو طرف پرتاب میکرد ، با روشن شدن هوا ، فرماندهان هندی با شگفتی تمام دیدند بسیاری از سنگرها خالی است و سربازان هندی شب هنگام ، از تاریکی سود جسته و گریخته اند ، فرماندهان هندی بیدرنگ از نیروهای ذخیره برای پر کردن سنگرها استفاده کردند ، در این اثناء خبر رسید خانِ دوران فرمانده کل ارتش هند ، بعلت زخم های عمیقی که برداشته بود جان به جان آفرین تسلیم کرده است ، انتشار خبر مرگ وی ، اثری ناگوار بر روی همه سپاهیان به ویژه بر محمد شاه گذاشت ، بدستور محمد شاه ، آئین ویژه ای برای تشییع پیکر خان دوران تدارک دیده شد ، نادر علیرغم اصرار سردارانش مبنی بر تاخت و تاز علیه هندیان به آنان گفت ، از جوانمردی به دور است که مراسم مذهبی آنان را بر هم بزنیم ، روز به نیمه رسید و آئین تشییع پیکر خان دوران پایان گرفت ، در این زمان نادر و افرادش آرایش جنگی گرفتند و با دمیدن در بوق های بزرگ و کوس و کرنا ، آماده حمله ای شدید و همه جانبه علیه هندیان شدند محمد شاه که یکسره روحیه خود را باخته بود دوباره سردارانش را فرخواند تا پیرامون درخواست متارکه جنگ با آنان به مشورت و رایزنی بپردازد ، در این جلسه محمد شاه لب به سخن گشود و گفت به نظر من ، جنگ و ستیز با این گرگ بیابان و پلنگ خونخوار ، بجز از میان رفتن جوانان و سربازان ما سودی ندارد ، ما در یک روز هشت سردار دلاور خود را از دست دادیم لذا پیشنهاد می کنم که درخواست متارکه جنگ بنمائیم ، چهره سرداران هندی با شنیدن این سخن از هم شکفت و جملگی پیشنهاد محمد شاه را به صلاح ملت هند دانستند ، لحظات چندانی از این فرمان نگذشته بود که نظام الملک ، وزیر محمد شاه از سرا پرده شاهی بیرون آمد و قبل از حمله نادر ، با شتاب چندین پرچم سفید برافراشته و بهمراه چند افسر بلندمرتبه بسوی اردگاه نادر براه افتاد # دوستداران _ولايت https://eitaa.com/doostdaranvelayat
هدایت شده از دوستداران ولایت
پرچم داران و پیام آوران صلح و آشتی به اردوی ایران رسیدند و یکسره به سراپرده نادر رفتند و پیام محمد شاه را در خصوص متارکه جنگ و جلوگیری از خونریزی بیشتر ، به آگاهی نادر رسانیدند ، نادر به آنان گفت احترام متقابل از شرایط همسایگی است ، به محمد شاه بگویید ما هم‌ راضی به جنگ نبودیم ولی بخاطر بی توجهی دولت هند و پناه دادن به عده ای شورشی افغان که بهمراه اشرف افغان دست به جنایت زده اند و همچنین کشته شدن سردار عزیزمان محمد خان ترکمن ، ناچار و ناگزیر شدیم دست به جنگ بزنیم ، بروید به محمد شاه  بگوئید درخواست او را درباره متارکه جنگ می پذیریم و چشم براه نمایندگان رسمی او هستیم مدت زیادی طول نکشید که نمایندگان ویژه محمد شاه بهمراه نظام الملک مجددا به اردوی ایران آمدند ، نخستین شرط نادر برای متارکه و صلح ، خلع سلاح ارتش هند و حضور شخص محمد شاه ، در اردوی ایران بود این درخواست برای هیئت هندی غیر قابل قبول و غیر منتظره بود ، لذا نظام الملک که انتظار چنین شرطی را نداشت گفت ، آمدن حضرت پادشاه ، به اردوی ایران ممکن نخواهد بود زیرا باعث سرشکستگی مقام شامخ و والای سلطنت است ، اعلیحضرت به ما اختیار تام‌ داده اند  که درباره بستن پیمان صلح گفتگو کنیم ، نادر اما زیر بار نرفت و در حالیکه خشم خود را فرو میخورد گفت ، شرط متارکه جنگ همین است که گفتم و بهیچوجه ، از آن باز نمی گردم ، پادشاهتان باید شخصا به اردوی ایران بیاید در غیر اینصورت منتظر جنگ باشید ، ولی این را هم بدانید که در صورت شکست قطعی سپاه هند ، ما با محمد شاه و دیگر بزرگان هندی مانند یک اسیر جنگی رفتار خواهیم کرد نظام الملک به نادر گفت ، محمدشاه بسیار رئوف و مهربان است و نمیخواهد خانواده های بیشتری از دو طرف داغدار شوند ، نادر با تمسخر و طعنه گفت ، ایشان خیلی زودتر ، پیش از آنکه آتش جنگ روشن شود هم ، می توانستند لطف و مهربانی خود را نشان دهند نادر با احترام فراوان نمایندگان هندی را بدرقه کرد ، ولی هنوز آنها از اردوی نادر خارج نشده بودند که شیپور آماده باش در شرایط جنگی ، در سپاه ایران بصدا درآمد نظام الملک شرط نادر را برای محمد شاه و درباریان بازگو کرد ، محمدشاه برآشفت و با تندی گفت ، معلوم می شود این مرد درنده ، بسیار کینه توز تمامیت خواه نیز هست ، نظام الملک که نادر را از نزدیک دیده بود کرنش و تعظیمی کرد و گفت ، البته هر دستوری که اعلیحضرت بفرمایند با دیده منت تا پای جان بر آن می ایستیم ، ولی نادری که من دیدم ، علاوه بر اندام درشت و چشمان گیرا و نافذش که تا مغز استخوان آدمی را می سوزاند ، دارای اراده و پشتکاری بسیار قوی است و لشگریانش مانند کودکی که از پدرش اطاعت می کند از وی اطاعت می کنند ، سر و وضع وی و چهره آفتاب سوخته اش ، با یک سرباز ساده ایرانی ، هیچ فرقی ندارد ، او مرد روزهای سخت است ، لذا در حال حاضر ، صلاح مُلک و سلطنت هند را ، در گروی مدارا با این اعجوبه دوران می دانم تا در آینده چه پیش آید محمد شاه مانند مات زدگان ، نظام الملک را می نگریست و پس از مدتی خاموشی گفت ، پس با این اوصاف چاره ای نیست و باید شرایط نادر بپذیریم ، نظام الملک با شنیدن سخن شاه ، گوئی که کوهی را از دوشش برداشته باشند ، نفسی به راحتی کشید ♻️دو پادشاه در مقابل هم* محمد شاه بهمراه جند تن از بزرگان هند و نظام الملک ، بسوی اردوی نادر براه افتاد ، بدستور نادر ، احترام ویژه ای در استقبال از محمد شاه بعمل آمد ، نادر حتی چند مرد تنومند را برگزیده بود تا هنگام پیاده شدن محمدشاه از پیل جنگی ، او را درون تخت روان زیبائی جای دهند و بر روی دوش خود حمل کرده و بهمراه دویست نفر گارد ویژه شاهی با لباس های زیبا و رسمی ، او را اسکورت و به چادر نادر راهنمائی کنند قلب محمد شاه به سختی می تپید ، او داستانهای زیادی از سخت گیریها و جنگاوری نادر شنیده بود و نگران بود که نادر چگونه با او رفتار خواهد کرد ، سرانجام پرده چادر نادر بدست پرده دار کنار رفت و محمد شاه بدرون سراپرده نادر ، گام نهاد نادر با دیدن محمدشاه از جای خود برخاست و با احترامی که بوی دوستی از آن به مشام می رسید ، به او خوش آمد گفت و محمد شاه را که اندامی لطیف و کوچکتر از او داشت را مانند کودکی در آغوش گرفت و چهره وی را بوسید ، محمد شاه اختیار از کف داد و اشک از دیدگانش سرازیر شد ، حاضران از دو طرف ، علی الخصوص بزرگان هند ، با دیدن اشک های محمدشاه ، زار زار شروع به گریستن کردند ، نیم ساعتی طول کشید تا مجلس به آرامش رسید و نادر شروع به صحبت کرد و گفت # دوستداران _ولايت https://eitaa.com/doostdaranvelayat