پارلمان و سنای استرالیا قانون ممنوعیت شبکههای اجتماعی برای کودکان زیر ۱۶ سال را تصویب کردند، این قانون از نیمه دوم سال ۲۰۲۵ به اجرا درمیآید
🆔 @YjcNewsChannel
28.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀صلی الله علیکِ ایتها
الصدیقة الشهیدة 🥀
🔻🔻🔻🔻
سوگواره تجسمی کوچه بنی هاشم
روایتی از غربت وشهادت حضرت زهرا
(سلام الله علیها)
با اجرای تئاتر
زمان؛ از جمعه ۹ آذر الی جمعه ۱۶ آذر
از ساعت ۱۸:۳۰ طی ۴ سانس
۲۱:۳٠،۲٠:۳٠،۱۹:۳٠،۱۸:۳٠
رزرو نمایش امسال از دوطریق امکان پذیر میباشد
۱_ از طریق مراجعه حضوری به محل نمایشگاه
۲_ از طریق لینک زیر👇
https://soo.is/7JTpA
همراه با غرفه کتاب وخطاطی
وکودک و نوجوان
زهرا شدی که نام علی را
عَلَم کنی
پنهان شدی که هردو جهان را
حرم کنی
☑️هیئت محبان الزهرا(س)
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
@Moheban313zahra
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
هدایت شده از موسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا علیه السلام میبد
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از موسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا علیه السلام میبد
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از خواجه شَدیدُالبینْ ๏๏
ما همه فرعونیم!
فکر می کردم با این همه بگیر و ببندی که دولت سر نان در آورده، دیگر بساط دزدی آرد تمام شده.
اما زهی خیال باطل!
صبح آمد دم مغازه بار بزند. وانت پیکان سفیدی دارد و علاوه بر کشاورزی و دامداری، کمک یکی از مغازه دارها، بار جابجا می کند. یعنی دربست در خدمت اوست. هم مزد شاگردی هم مزد کرایه حمل بار. البته با تخفیفی چون شاگرد دائمش هست.
ما در مغازه آرد گندم کامل را هم می فروشیم از من پرسید: « آرد شما کیلویی چند؟»
جوابش دادم بیست و پنج هزار تومان برای هر کیلو.
نیشخندی زد و با انگشتانش عدد نه را نشان داد. آهسته گفت: « من کیلویی نه تومن می خرم!»
فهمیدم ماجرا از چه قرار است البته همانطور که گفتم تصورم این بود بساط اینها جمع شده. اما مثل اینکه نشده! چکار می شود کرد آدمیزاد است و شیر خام خورده.
هر جور بخواهی زورکی مال حلالش بدهی و بهشتی اش کنی. مثل اینکه مال دزدی مزه ی دیگری دارد.
بی معطلی گفتم: « اون که دزدیه»
تلخ گفتم و گزنده. بلکه اگر به خودش رحم نمی کند، به گاوهایش رحم کند. بی فایده بود آدمیزاد حسابگر، به خیالش این دنیا نقد است آن دنیا نسیه. نقد را با نسیه عوض نمی کند.
وجدانش اما، قلقلکی خورد. اوه بلندی کشید و گفت: « اینقدر تو این مملکت دزدی های گُنده می شه اینها توش گُمه».
و شروع کرد به اینکه چه ثروت عظیمی تو این مملکت هست و آن بالایی ها همه اش را دارند می دزدند و اصلاً همه دزدند و فلان کس چه کرده و چه نکرده....
بعضی وقت ها شیطنتم گُل می کند. دیدم او که صراط مستقیم برو نیست. گفتم کمی بیشتر وجدانش را ناخوش کنم. شاید در آینده اثری کرد. گفتم: « دزدی، دزدیه... اگه همه عالم هم دزدی کنند دلیل نمی شه شما هم دزدی کنی. اونها حساب خودشون را باید بدهند شما هم حساب خودتون رو»
فهمید امروز اوضاع خیطه. سری تکان داد و دوباره یک اوه بلند دیگری کشید و در رفت...
اینبار من نیشخندی پشت سرش زدم و البته بر خودم ترسیدم!؟
یاد حرف استاد علی صفایی حائری افتادم که می گفتم
ما همه فرعونیم، مصرهایمان کوچک و بزرگ می شود.
#روایت
خواجه شَدیدُالبینْ ๏๏
@khajeshadidolbin
هدایت شده از آموزش و پرورش شهرستان میبد
⚫️ سوگواره بزرگ فاطمی
◾️همراه با:
💠 اجرای گروه نمایش دانش آموزی « سوگ خورشید »
💠 اجرای گروه سرود ایما
💠 مراسم گلریزان کمک به کودکان مظلوم غزه
◽️زمان: یکشنبه مورخ ۱۴۰۳/۹/۱۱ الی ۱۴۰۳/۹/۱۳ ساعت ۱۸:۳۰
◽️مکان: شهرک امام جعفر صادق (ع)؛ سالن طوبی کانون فرهنگی تربیتی شهید رجایی
https://eitaa.com/kanoonmeybod
💠روابط عمومی مدیریت آموزش و پرورش میبد
🆔@meybodedu
━━💠🍃🍃🌺🍃🍃💠━━
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زن، زندگی، آگاهی☺️👌
قسم به فاطمه(س) که برترین زن است
حجاب عاشقانه خارِ چشم دشمن است ...
#حجاب
#بانوی_ایرانی
کانال آموزشی، معرفتی ♡ویژه بانوان♡
https://eitaa.com/ommabiha0032
📸 ۹ مدال رنگارنگ حاصل تلاش تکواندوکاران میبدی در مسابقات تکواندو المپیاد ورزشی بسیج و محلات استان یزد
در مسابقات تکواندو المپیاد ورزشی بسیج و محلات استان یزد که جمعه مورخ ۹ آذرماه ۱۴۰۳ در محل سالن ورزشی شهید صدوقی استان یزد برگزار گردید آقایان تکواندو کار میبد توانستند دو طلا، چهار نقره و سه برنز کسب نمایند.
اسامی مدال آوران شهرستان میبد در این دوره از مسابقات به شرح زیر است:
🥇محسن رشیدی
🥇محمدحسین دهقانی
🥈یونس فلاح
🥈امیرحسین رفیعی
🥈امیرحسین زارع
🥈علیرضا خاکزار
🥉دانیال شاهی نژاد
🥉مجید شاکر
🥉حسین پورحسینی
هدایت شده از نوشتههای مهدی جمشیدی
🔻آقای خسروپناه! دوران رهاییست!
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. چند سال پیش در یکی از مدارس، چند جلسهای برای دانشآموزان، اخلاق جنسی تدریس کردم؛ اما از تدریس، پا فراتر نهادم و به دانشآموزان نزدیک شدم و از دنیای درونی آنها مطلع شدم. عجیب بود؛ نسبت به نسل و دهۀ من، انحرافهای جنسی، بسیار گسترده شده و آلودگیهای اخلاقی، ریشه دوانیده بودند. بااینحال، این نوجوانان غوطهور در معصیت، مشاور و راهنمای دلسوزی نداشتند که مسألههای درونیشان را با او در میان بگذارند. یکی از دانشآموزان میگفت مبتلا به خودارضایی است و مشاور رسمی آموزشوپرورش به او گفته هفتهای یکبار انجام این عمل اشکالی ندارد. حجم آفتها و انحرافها آنچنان بود که علاج ریشهای و ساختاری میطلبید.
[دوم]. برای گفتگو با دانشآموزان، به یکی از مدارس دخترانه رفته بودم. مشخص بود که به زور و اجبار به نشست آمده بودند. هرچه میگفتم در ذهنها جا نمیگرفت؛ گویا یک شکاف هویّتیِ بزرگ پدید آمده بود که امکان تفاهم و گفتگو را از میان برده بود. این همه فاصله و زاویه، عجیب بود. پس از برنامه، یکی از دانشآموزان کنارم آمد و گفت فقط میخواهم به شما بگویم که بسیار دیر آمدید. او درست میگفت اما مخاطبش من نبودم؛ نویسندهای که تمام توان خود را در دو دهۀ اخیر، صرف روشنگری و اعتراض و انتقاد و مناظره و تبیین کرده است.
[سوم]. در جریان اغتشاشات سال ۱۴۰۱ که برای اولین بار، دامنۀ کشمکشها و تضادها به مدرسهها هم کشیده شد، دخترم که در یک مدرسۀ دولتی تحصیل میکرد، بهشدت از سوی همکلاسیهایش مورد فشار و تحقیر قرار گرفت. همکلاسیهای او که همگی غیرچادری بودند و ذهنیّت منفی نسبت به انقلاب داشتند، چادریبودن او و عقاید دینی و انقلابیاش را به دستاویزی برای بایکوتکردن وی و سرزنش و ملامتش تبدیل کرده بودند. فشارها و کنایهها به دخترم در حدی بود که در مدت کوتاهی، نشانههای افسردگی در او نمایان گردید. بسیار احساس انزوا و تنهایی میکرد و میگفت در مدرسه، دوستی ندارد که سبک زندگی و تفکرش مانند او باشد. در اینجا بود که من در این اندیشه فرو رفتم که آیا من مقصرم که به دلیل قرار داشتن در طبقۀ متوسط، توان پرداخت شهریۀ مدرسۀ غیردولتی را ندارم، یا نهادهای فرهنگی و از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی که بیخاصیّت و بیکفایت هستند؟!
[چهارم]. از کنار مدرسۀ دولتی پسرم میگذشتم. صدای بلند فحاشیهای ناموسیِ بسیار رکیک دانشآموزان را با یکدیگر شنیدم. گویا با یکدیگر درگیر شده بودند. از پسرم در این باره پرسیدم. پاسخ داد همیشه در مدرسه نزاع هست و هرچه میخواهند میگویند و یکبار هم که معاون مدرسه میخواست اینان را مهار کنند، خودش را کتک زدند. دریافتم مدرسه، رهاست و کنکور و دیوانسالاری و شبکههای اجتماعیِ غربی و بیعملی نهادهای فرهنگی، همهوهمه، هویّت را بر باد دادهاند. نه معاون پرورشی دارند و نه کمترین خبری از کار فرهنگی است و نه معلمان در جهت تربیت تلاشی میکنند و ... . به معنی واقعی کلمه، مدرسه رهاست.
[پنجم]. حجتالاسلام خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، چندیست که به منتقدان کارنامۀ شورا میتازد و آنها را بیاطلاع و غیرمیدانی و بیادب میخواند و به دفاع از شورا میپردازد. دیگران را نمیدانم اما من از زندگی روزمرّۀ فرهنگی نوشتم، از عینیّتهای محسوس، از واقعیّتهای کنونی، از زیر پوست جامعه، از ذهنیّتهای فرسودهشده، از لیبرالیسم فرهنگی، از اغتشاش معنایی و زوال هویّت، از سرمایهسالاری در نظام آموزشی، از خاموشی و انحطاط شورای عالی انقلاب فرهنگی، از دوگانگی فرساینده در درون نظام، از منافقان انقلاب و ... . من از آن انقلابیهایی نیستم که فرزندانم را از جامعۀ واقعی جدا کنم و به درون گلخانههای شبهمذهبی که مدرسه نام گرفتهاند ببرم. همین که انقلابیها، فرزندانشان را از مدرسههای دولتی جدا کردهاند، به معنی شکست نظام در انقلاب فرهنگی نیست؟! مگر بنا نبود توحید در ساخت اجتماعی و زندگی روزمره، مستقر شود و جامعه، به بستری برای کمالات معنوی و ایمانی تبدیل گردد؟! آنقدر از واقعیّتهای جامعه احساس خطر کردهاند که برای خود، کلونیهای آموزشی ساختهاند و فقرا و طبقۀ متوسط را در مدارس دولتی رها کردهاند. این وضع، نه عدالت است و نه اخلاق. و من در شورای عالی انقلاب فرهنگی، یک مرد نمیشناسم که این دردهای عمیق و مزمن را فریاد بزند و یقه چاک بدهد و از کارگزاران فرهنگیِ بیکفایت و ضعیفالنفس، پاسخ و عمل بطلبد. همه با هم تعارف دارند. سیاست، حقیقت را بلعیده و قدرتطلبی، خدایی میکند و آرمانها، در دهۀ شصت جا ماندهاند.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60