عنکبوتی به تن قدس تنیده است بس است
تار بر پایۀ معراج رسیده است بس است
رنگ این تار چه بسیار پریده است بس است
سایه بر تاج سپیدار کشیده است بس است
وعده کرده است خدا، وعد خدا مفعولا
آن که بر قدس خدا تار تند مخذولا
یا هر آن کس که کند شاد ورا مشمولا
تا ابد در خم این دهر شود مجهولا
یا علی! قلعهی خیبر به درش مینازد
عَبدود آمده بر یال و برش مینازد
طاق حیفا به زره پوش سرش مینازد
قوم صهیون زده بر زور و زرش مینازد
قُمْ فَأَنذِر جرس فاطمه از جا برخیز
قُمْ فَأَنذِر انس فاطمه از جا برخیز
قُمْ فَأَنذِر قبس فاطمه از جا برخیز
قُمْ فَأَنذِرْ نفس فاطمه از جا برخیز
لب اگر تر کنی این خانه ز هم میریزد
ذوالفقار است که از هر طرفی میخیزد
گر به خشم آیی و نامت ز زبان انگیزد
کیست آن کس که نباشد ز علی بگریزد
اربعین لشکری از نور خدا آورده است
آیهای، آینهای را به صدا آورده است
معنی جملهای آرام به جا آورده است
راه قدسی است که از کرببلا آورده است
مرگ بر ظلمت شب بر سَقَر اسرائیل
مرگ بر غدهی بی پا و سر اسرائیل
مرگ بر پایه و زیر و زبر اسرائیل
مرگ بر نقشه و بر خشک و تر اسرائیل
#شعر