شیوهی اسلام برای اجرایی شدن احکام
همان گونه که مکرّر گفتهایم، اسلام در ابلاغ تکالیف، به بیانِ صِرف اکتفا نمیکند، بلکه به اجرای احکام عنایت دارد و با شیوهای زیبا و متین، به از بین بردن عواملی که ممکن است مانع اجرای احکام گردد، میپردازد. این عوامل و موانع ممکن است در طرز فکر آدمی و روح و درون او باشد یا موانعی خارجی و بیرونی باشد.
یکی از راههای برداشتن موانع، بیان علل احکام است. اشاره به منافع احکام و دستورات الهی، و مضرّاتِ منهیّات اسلام، راهی برای اجرای دستورات خداوند متعال است. آنچه در منافع نماز آمده: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْکَرِ»، یا آنچه در بیان مضرّات خمر و میسر فرموده: «إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصابُ وَالْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطان»، همه در راستای فراهم ساختن مسیر اجرای فرامین الهی و بسترسازی برای حاکمیّت قانون، و تسهیل در اقامهی دین خدا است.
این روش، در بیانِ حکم «جهاد در راه خدا» نیز اجرا شده است. در این راستا قرآن به بیان موانع قیام در راه خدا و مجاهدهی با کفّار پرداخت و حکیمانه به از بین بردن موانع درونی و خارجی جهاد اقدام کرد. از جملهی موانع، دل بستن به ارزشهای ظاهری رایج در جامعه، همانند سقایت حاج و عمارت مسجدالحرام بود که به جای آن، «ارزشِ ایمان به خدا و روز جزا و جهاد در راه او» مطرح شد و از راحتطلبی و عافیتطلبی و دل بستن به پیوندهای خانوادگی و دلبستگی به مادّیّات، با لحن تهدیدآمیزی مذمّت شد.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص ۱۰۹
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
معنای نزول سکینه در قرآن
سکینه معجونی است روحی که از مخلوط شدن چند حالت و از مجموع آنها به دست میآید:
حالت اوّل، «حالت آرامش روحی» است که در مقابل آن، «حالت دغدغه، اضطراب، تشویش و نگرانی» است.
حالت دوّم، «حالت وثوق و ثقه و یقین» است که در مقابل آن، «حالت دودلی و تردید» است که معمولاً در طول مسیر دربارهی آیندهی راه و مقصد برای انسان پیش میآید و آن هنگام که انسان با مشکلی مواجه میشود، تردید میکند که آیا این همان راهی است که باید بروم؟
حالت سوّم، «حالت استقرار» است که در مقابل آن، «حالت تزلزل» است. حالت استقرار، ناشی از استحکام بنای فکری و ثباتِ اندیشه است که مانع از افتادن انسان به این سو و آن سو میشود؛ همانند بنایی که پایههای آن در اعماق زمین است و هیچ طوفان و زلزلهای آن را تکان نمیدهد.
از مجموع آیاتی که دربارهی سکینه نازل شده است، معلوم میشود که این سه حالت باهم، حالت سکینه را به وجود میآورند که از یک سو آرامش روانی در آن است، و از سویی یقین و ثقه، و از دیگر سو حالت تعمّق و استقرار دارد.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص ۱۱۱
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
ناپایداری ایمان احساسی
باید بدانیم که اگر انسان از راه احساسات، ایمان آورد و طرز فکری را قبول کرد، این ایمان نمیپاید و با جلوههای اوّلین دشورای از بین میرود. اگر مسلمانان به صِـرف غلبهی احساسات و اینکه قرآن حماسی است، مسلمان میشدند، نمیتوانستنـد زهر شکنجههای ابوجهلها را تحمّل کنند.
آنان اسلام، فکر و هدف آن را در عمق قلبشان فهمیده بودند و به درک خاصّی از آن دست یافته بودند که ما، هم از آن درک دوریم و هم با بسیاری از ساخته و پرداختههای تاریخی آلودهایم.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص ۱۱۲
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
خدا راه را باز خواهد کرد
در ادامه برای زمینهسازی اجرای این حکم و آسان نمودن پذیرش آن میفرماید: «وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنیکُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللهَ عَلیمٌ حَکیمٌ»؛ اگر شما بترسید که با نیامدن مشرکان فرصت تجارت را از دست بدهید و به این خاطر فقیر شوید، چنانچه خدا بخواهد از فیض خود شما را بینیاز خواهد کرد.
اگر میبینید که اجرای یک حکم الهی به حسب ظاهر موجب آن است که راهی از راههای روزی شما بسته شود، بدانید که اگر این تکلیف را عمل کردید، خدا راه شما را باز خواهد گذاشت، پس به این خاطر، حکم الهی را نادیده نگیرید، همانا خدا دانا است و مصالح جامعهی اسلامی را میداند.
اگر میگوید با فلان جامعه قطع رابطه کنید، میداند که این به سود شما است. او ازرویِ آگاهی و دانایی، شما را به ترک معاشرت با آنان حکم میکند، و حکیم است که کارها را با حکمت و حساب انجام میدهد.
انسان گاهی بر سر دو راهی قرار میگیرد: از سویی زندگیِ مرفّه مادّی و خوشی و آرامش، و از سوی دیگر راه خدا، که ممکن است در آن سختی هم باشد. در این دو راهی باید این آیه مدّنظر باشد.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص ۱۱۷
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
لزوم پایبندی اهل کتاب به قوانین جامعهی اسلامی
«قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَلا بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللهُ وَرَسُولُهُ»؛ با آن کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت و پاداش ندارند و آنچه را که خدا حرام و ممنوع کرده است، ممنوع نکردهاند و از آن اجتناب نمیکنند، مقاتله کنید.
در جامعهی اسلامی مانند هر جامعهی دیگر، قوانین و حدودی وجود دارد که آحاد افراد جامعه، موظّف به رعایت آن هستند؛ از آن جمله ممنوعیّت بعضی از روابط و رفتارهای اجتماعی است.
شمول آیه نسبت به محرّمات خودِ اهلِ کتاب واضح است و لازم است آنان آنچه را که در دینشان ممنوع شده، مراعات کنند؛ امّا در مورد شمول آیه نسبت به محرّمات دین اسلام، برای اهلِ کتاب که به اسلام معتقد نیستند و طبعاً محرّمات آن را حرام نمیدانند، باید گفت «هر کاری که در جامعهی اسلامی ممنوع و حرام است، مثل شرب خمر، برای یهودی و نصرانی هم حرام است»، و این ممنوعیّت امری طبیعی است؛ زیرا وقتی جامعهی اسلامی پذیرای بیگانه در درون خود شد و تمام امتیازات آزادی و بهرهبرداری از مزایای آن حکومت را به آنان داد، توقّع رعایت حدود جامعهی اسلامی از آنان، زورگویی نیست، بلکه امری کاملاً عقلایی و برطِبق عرف و صلاح آن کشور است.
بنابراین اهلِ کتاب نباید خلاف مقرّرات و ممنوعیّتهای جامعهی اسلامی کاری انجام دهند و باید قوانین کشور اسلامی را محترم بشمارند، و این یکی از شرایط اهلِ ذمّه و اهلِ کتاب است.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص ۱۲۰
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
عقاید خرافی اهل کتاب
🔸قرآن بعد از ابلاغ حکمِ قتال با یهود و نصارا و بیان دلیل آن، فصل دیگری از خرافات اهلِ کتاب و چهرهی آنان را برای مسلمانان نمایانتر میکند: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَرُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ»؛ اهلِ کتاب، به جایِ خدا، احبار و رُهبانِ خود را ارباب دانستند.
🔸اهلِ کتاب به جایِ اینکه خدا را «رَبّ» خود بدانند، احبار و رهبانِ خود را رَب میدانستند و همچنین عیسیبن مریم را رَبّ خود میانگاشتند؛ درحالیکه اینها در کتب مقدّس خودشان، دستور نداشتند مگر اینکه خدای واحد را عبادت کنند، نه اینکه خدایان متعدّد را بپذیرند.
🔸«لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ»؛ منزّه است خدا از آنچه که برای او شرک میوَرزند. «رَب» در لغت از ماده «رَبَوَ» یا «رَبَبَ» گرفته شده است. رَب، یعنی «مربّی و کسی که رشد میدهد»، و نیز به معنای «صاحب» و «حاکم» به کار رفته است؛ لکن راغب میگوید: اگر رَب، مطلق استعمال شد و به چیزی اضافه نشد، فقط مخصوص پروردگار است که پرورشدهندهی عالَم است؛ ولی اگر اضافه شد، بهمعنای صاحبِ همان چیزی است که به آن اضافه شده است.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 134
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
ربوبیت آنبهآن الهی
خلقت عالم این گونه نیست که خدا آن را خلق کرده باشد و بعد کنار رفته باشد، بلکه او آنبهآن باید عالَم را در تدبیر و ارادهی خود نگه دارد. همچنان که در عالم تکوین این گونه است، در عالم تشریع نیز چنین است.
اگر کسی معتقد بود یک نفر، غیرِ خدا، همین منصب را دارد، یعنی در عالم تکوین وجودش بر وجود انسان مسلّط است، یا در عالم تشریع از طرفِ خود، حکم و فرمانی برای انسانیّت میآورد که در سعادت انسان دخالت دارد، این شخص، ربِّ غیرِ خدا را قبول کرده و این از نظرِ قرآن، محکوم است.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 135
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
تلازم ربوبیّت و الوهیّت
در قرآن دو تعبیر داریم: تعبیر «رَب» و تعبیر «اِلَه». دربارهی رَب، که همان مربّی و پرورشدهندهی انسان است، گمان شده عبادت مستقیماً دخالت ندارد. امّا «اِلَه» معنای دیگری دارد و آن را از هر مادّهای که بگیریم به معنای «محبوب» است. إلَه عبارت است از: «آن موجود و عنصری که مورد عبادت و پرستش است».
در هر امری که انسان نگاه میکند این دو معنا از هم متمایزند. ممکن است کسی رَب باشد، امّا الَه نباشد، یا الَه باشد و رَب نباشد؛ یعنی مدبّر و قانونگذار و دستوردهنده باشد، ولی معبود نباشد.
این دو معنا به ظاهر متفاوتند، ولی در خارج بینشان هیچ تفاوتی نیست: هرکسی در جامعه رَب دانسته شد، معبود هم قرار میگیرد و هرکه معبود قرار گرفت و ستایش شد، به عنوان رَب پذیرفته میشود.
پس این دو به یک معنایند و مدّعای ما این است که ربوبیّت و الوهیّت در معنا یکی هستند و در ربوبیّت نیز معنای اطاعت گنجانده شده است.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 136
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
تلازم عبادت و اطاعت
الوهیّت که پرستش معنا میشود، با ربوبیّت که معنای اطاعت دارد یک چیزند. همچنان که عبادت به معنای «تقدیس و ستایش و پرستش» به کار رفته، رَب نیز به معنای «اطاعت و فرمانبرداری و تابع کسی بودن» آمده است.
قرآن از زبان موسی میفرماید: «وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنی إِسْرائیلَ»؛ آیا تو بر من منّت میگذاری که بنیاسرائیل را به بندگی و بردگی خویش گرفتهای و آنها را اسیر، و تحت اطاعت خود درآوردهای! در این آیه، عبادت به معنای اطاعت به کار رفته است.
در جملهای از امیرمؤمنان علیهالسلام نیز چنین آمده است: «لا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرّاً»؛ عبودیّت غیر خود را قبول نکن که خدا تو را آزاد آفریده است. معنای این جمله این نیست که کسی را به عنوانِ تقدیس و ستایش عبادت نکن، بلکه مراد آن است که کسی را اطاعت نکن. مؤمنان و مسلمانان صدر اسلام هم، همین معنا را میفهمیدند.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 136
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
عبودیّت نکوهیده در قرآن
این چه عبادت و عبودیّتی است که قرآن آن را نکوهش میکند؟ آیا عبادت اهلِ کتاب نسبت به احبار و رهبان، کاری غیر جایز است و نباید از آنها اطاعت کرد؟ ظاهر آیه همین را میرساند. آیا اگر یهود و نصارا یک حکم شرعی را از احبار و رهبان میشنیدند، اطاعت از آنان جایز بود؟ اگر جایز نبود، پس از کجا باید احکام دینشان را یاد بگیرند؟
در پاسخ باید گفت در هر رشته اگر کسی تخصّصی دارد، مراجعه به او در مسائل آن رشته، عیب ندارد و مراجعه به علمای یهود و نصارا هم برای یادگیری احکام تورات و انجیل لازم و بدون اشکال بود، امّا پیروی از آنان در احکامی که با دستورات کتب آسمانی مخالف بود، هرچند ظاهری مستدل و محکم میداشت، جایز نبود؛ چراکه نوعی پذیرفتن عبادت و اطاعت «من دون الله» است و این شرک است.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 137
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
موضع و برنامهی دشمنان دین
مضمون این دو آیه با کمی تفاوت در الفاظ آن، در آیهی 8 و 9 سورهی صف نیز آمده است: «یُرِیدُونَ لِیُطْفئُواْ نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُون هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کَرِه الْمُشْرِکُون»؛
در هر دو سوره، این آیات، بعد از اشاره به اهلِ کتاب است که میخواهند با دهانشان نور خدا را خاموش کنند. روایاتی نیز در ذیل این آیات وارد شده که نشان میدهد این آیات دربارهی اهل کتاب نازل شده است.
مفاد این دو آیه، نشاندهندهی موضعگیری اسلام در برابر دشمنان اسلام از سایر ادیان و نیز، نشاندهندهی برنامههای دشمنان اسلام، چه در زمان ظهور اسلام و چه بعد از آن میباشد. همچنین طبیعت و حالت قهری دین در این دو آیه نمایانده شده است.
این دو آیه، دو صف و گروه را در قبال هم، در ذهن مستمع ترسیم کرده و با قضاوت میان دو گروه، غالب و پیروز را معرّفی میکند.
آیهی اوّل، دین خدا را به نور و شعلهای فروزان و دائمی تشبیه میکند که هر لحظه و سال به سال رو به فروغ بیشتر است و مخالفان این نور و کانون گرم و خورشید پُرفروغ را به انسانی عاجز تشبیه میکند که جز وسیلهی کوچک و بیاثری، در اختیار ندارد.
اگرچه درظاهر، آن مخالفان، بزرگ جلوه کردهاند، ولی آنها انسانهایی ضعیف در مقابل شیئی قوی و محکم هستند که میخواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش کنند.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 141
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
حقارت دشمنان در بیان قرآن
«یُریدُونَ أَنْ یُطْفِئوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ». در این آیه نکتهی لطیفی است. اطفاء، «خاموش کردن با پف و فوت کردن» است و این بیان در کوچک کردن و حقیر نشان دادن دشمنان بسیار عجیب است؛ زیرا پف دهان، در نور و آتشِ ضعیف اثر میکند، ولی در نور شدید اثری نمیگذارد.
علاوه بر آن، در بین عرب اگر به وسیلهی بزرگی، آتش را خاموش نمایند، از آن به اطفاء تعبیر نمیکنند. این بیان، در کوچک نشان دادن آنان عجیب است؛ مثل اینکه بگویند: فلانی با دست کوچک و حقیر خود به کوه میکوبد! این کار تحقیر است و کوچکی عمل آنها را مینمایاند. آیه میفرماید بیچارهها میخواهند با نفخ دهان، نور با عظمت اسلام را خاموش کنند!
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 142
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir