معنای نزول سکینه در قرآن
سکینه معجونی است روحی که از مخلوط شدن چند حالت و از مجموع آنها به دست میآید:
حالت اوّل، «حالت آرامش روحی» است که در مقابل آن، «حالت دغدغه، اضطراب، تشویش و نگرانی» است.
حالت دوّم، «حالت وثوق و ثقه و یقین» است که در مقابل آن، «حالت دودلی و تردید» است که معمولاً در طول مسیر دربارهی آیندهی راه و مقصد برای انسان پیش میآید و آن هنگام که انسان با مشکلی مواجه میشود، تردید میکند که آیا این همان راهی است که باید بروم؟
حالت سوّم، «حالت استقرار» است که در مقابل آن، «حالت تزلزل» است. حالت استقرار، ناشی از استحکام بنای فکری و ثباتِ اندیشه است که مانع از افتادن انسان به این سو و آن سو میشود؛ همانند بنایی که پایههای آن در اعماق زمین است و هیچ طوفان و زلزلهای آن را تکان نمیدهد.
از مجموع آیاتی که دربارهی سکینه نازل شده است، معلوم میشود که این سه حالت باهم، حالت سکینه را به وجود میآورند که از یک سو آرامش روانی در آن است، و از سویی یقین و ثقه، و از دیگر سو حالت تعمّق و استقرار دارد.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص ۱۱۱
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
ناپایداری ایمان احساسی
باید بدانیم که اگر انسان از راه احساسات، ایمان آورد و طرز فکری را قبول کرد، این ایمان نمیپاید و با جلوههای اوّلین دشورای از بین میرود. اگر مسلمانان به صِـرف غلبهی احساسات و اینکه قرآن حماسی است، مسلمان میشدند، نمیتوانستنـد زهر شکنجههای ابوجهلها را تحمّل کنند.
آنان اسلام، فکر و هدف آن را در عمق قلبشان فهمیده بودند و به درک خاصّی از آن دست یافته بودند که ما، هم از آن درک دوریم و هم با بسیاری از ساخته و پرداختههای تاریخی آلودهایم.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص ۱۱۲
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
خدا راه را باز خواهد کرد
در ادامه برای زمینهسازی اجرای این حکم و آسان نمودن پذیرش آن میفرماید: «وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنیکُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللهَ عَلیمٌ حَکیمٌ»؛ اگر شما بترسید که با نیامدن مشرکان فرصت تجارت را از دست بدهید و به این خاطر فقیر شوید، چنانچه خدا بخواهد از فیض خود شما را بینیاز خواهد کرد.
اگر میبینید که اجرای یک حکم الهی به حسب ظاهر موجب آن است که راهی از راههای روزی شما بسته شود، بدانید که اگر این تکلیف را عمل کردید، خدا راه شما را باز خواهد گذاشت، پس به این خاطر، حکم الهی را نادیده نگیرید، همانا خدا دانا است و مصالح جامعهی اسلامی را میداند.
اگر میگوید با فلان جامعه قطع رابطه کنید، میداند که این به سود شما است. او ازرویِ آگاهی و دانایی، شما را به ترک معاشرت با آنان حکم میکند، و حکیم است که کارها را با حکمت و حساب انجام میدهد.
انسان گاهی بر سر دو راهی قرار میگیرد: از سویی زندگیِ مرفّه مادّی و خوشی و آرامش، و از سوی دیگر راه خدا، که ممکن است در آن سختی هم باشد. در این دو راهی باید این آیه مدّنظر باشد.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص ۱۱۷
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
لزوم پایبندی اهل کتاب به قوانین جامعهی اسلامی
«قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَلا بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَلا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللهُ وَرَسُولُهُ»؛ با آن کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت و پاداش ندارند و آنچه را که خدا حرام و ممنوع کرده است، ممنوع نکردهاند و از آن اجتناب نمیکنند، مقاتله کنید.
در جامعهی اسلامی مانند هر جامعهی دیگر، قوانین و حدودی وجود دارد که آحاد افراد جامعه، موظّف به رعایت آن هستند؛ از آن جمله ممنوعیّت بعضی از روابط و رفتارهای اجتماعی است.
شمول آیه نسبت به محرّمات خودِ اهلِ کتاب واضح است و لازم است آنان آنچه را که در دینشان ممنوع شده، مراعات کنند؛ امّا در مورد شمول آیه نسبت به محرّمات دین اسلام، برای اهلِ کتاب که به اسلام معتقد نیستند و طبعاً محرّمات آن را حرام نمیدانند، باید گفت «هر کاری که در جامعهی اسلامی ممنوع و حرام است، مثل شرب خمر، برای یهودی و نصرانی هم حرام است»، و این ممنوعیّت امری طبیعی است؛ زیرا وقتی جامعهی اسلامی پذیرای بیگانه در درون خود شد و تمام امتیازات آزادی و بهرهبرداری از مزایای آن حکومت را به آنان داد، توقّع رعایت حدود جامعهی اسلامی از آنان، زورگویی نیست، بلکه امری کاملاً عقلایی و برطِبق عرف و صلاح آن کشور است.
بنابراین اهلِ کتاب نباید خلاف مقرّرات و ممنوعیّتهای جامعهی اسلامی کاری انجام دهند و باید قوانین کشور اسلامی را محترم بشمارند، و این یکی از شرایط اهلِ ذمّه و اهلِ کتاب است.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص ۱۲۰
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
عقاید خرافی اهل کتاب
🔸قرآن بعد از ابلاغ حکمِ قتال با یهود و نصارا و بیان دلیل آن، فصل دیگری از خرافات اهلِ کتاب و چهرهی آنان را برای مسلمانان نمایانتر میکند: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَرُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ»؛ اهلِ کتاب، به جایِ خدا، احبار و رُهبانِ خود را ارباب دانستند.
🔸اهلِ کتاب به جایِ اینکه خدا را «رَبّ» خود بدانند، احبار و رهبانِ خود را رَب میدانستند و همچنین عیسیبن مریم را رَبّ خود میانگاشتند؛ درحالیکه اینها در کتب مقدّس خودشان، دستور نداشتند مگر اینکه خدای واحد را عبادت کنند، نه اینکه خدایان متعدّد را بپذیرند.
🔸«لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ»؛ منزّه است خدا از آنچه که برای او شرک میوَرزند. «رَب» در لغت از ماده «رَبَوَ» یا «رَبَبَ» گرفته شده است. رَب، یعنی «مربّی و کسی که رشد میدهد»، و نیز به معنای «صاحب» و «حاکم» به کار رفته است؛ لکن راغب میگوید: اگر رَب، مطلق استعمال شد و به چیزی اضافه نشد، فقط مخصوص پروردگار است که پرورشدهندهی عالَم است؛ ولی اگر اضافه شد، بهمعنای صاحبِ همان چیزی است که به آن اضافه شده است.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 134
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
ربوبیت آنبهآن الهی
خلقت عالم این گونه نیست که خدا آن را خلق کرده باشد و بعد کنار رفته باشد، بلکه او آنبهآن باید عالَم را در تدبیر و ارادهی خود نگه دارد. همچنان که در عالم تکوین این گونه است، در عالم تشریع نیز چنین است.
اگر کسی معتقد بود یک نفر، غیرِ خدا، همین منصب را دارد، یعنی در عالم تکوین وجودش بر وجود انسان مسلّط است، یا در عالم تشریع از طرفِ خود، حکم و فرمانی برای انسانیّت میآورد که در سعادت انسان دخالت دارد، این شخص، ربِّ غیرِ خدا را قبول کرده و این از نظرِ قرآن، محکوم است.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 135
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
تلازم ربوبیّت و الوهیّت
در قرآن دو تعبیر داریم: تعبیر «رَب» و تعبیر «اِلَه». دربارهی رَب، که همان مربّی و پرورشدهندهی انسان است، گمان شده عبادت مستقیماً دخالت ندارد. امّا «اِلَه» معنای دیگری دارد و آن را از هر مادّهای که بگیریم به معنای «محبوب» است. إلَه عبارت است از: «آن موجود و عنصری که مورد عبادت و پرستش است».
در هر امری که انسان نگاه میکند این دو معنا از هم متمایزند. ممکن است کسی رَب باشد، امّا الَه نباشد، یا الَه باشد و رَب نباشد؛ یعنی مدبّر و قانونگذار و دستوردهنده باشد، ولی معبود نباشد.
این دو معنا به ظاهر متفاوتند، ولی در خارج بینشان هیچ تفاوتی نیست: هرکسی در جامعه رَب دانسته شد، معبود هم قرار میگیرد و هرکه معبود قرار گرفت و ستایش شد، به عنوان رَب پذیرفته میشود.
پس این دو به یک معنایند و مدّعای ما این است که ربوبیّت و الوهیّت در معنا یکی هستند و در ربوبیّت نیز معنای اطاعت گنجانده شده است.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 136
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
تلازم عبادت و اطاعت
الوهیّت که پرستش معنا میشود، با ربوبیّت که معنای اطاعت دارد یک چیزند. همچنان که عبادت به معنای «تقدیس و ستایش و پرستش» به کار رفته، رَب نیز به معنای «اطاعت و فرمانبرداری و تابع کسی بودن» آمده است.
قرآن از زبان موسی میفرماید: «وَتِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنی إِسْرائیلَ»؛ آیا تو بر من منّت میگذاری که بنیاسرائیل را به بندگی و بردگی خویش گرفتهای و آنها را اسیر، و تحت اطاعت خود درآوردهای! در این آیه، عبادت به معنای اطاعت به کار رفته است.
در جملهای از امیرمؤمنان علیهالسلام نیز چنین آمده است: «لا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرّاً»؛ عبودیّت غیر خود را قبول نکن که خدا تو را آزاد آفریده است. معنای این جمله این نیست که کسی را به عنوانِ تقدیس و ستایش عبادت نکن، بلکه مراد آن است که کسی را اطاعت نکن. مؤمنان و مسلمانان صدر اسلام هم، همین معنا را میفهمیدند.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 136
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
عبودیّت نکوهیده در قرآن
این چه عبادت و عبودیّتی است که قرآن آن را نکوهش میکند؟ آیا عبادت اهلِ کتاب نسبت به احبار و رهبان، کاری غیر جایز است و نباید از آنها اطاعت کرد؟ ظاهر آیه همین را میرساند. آیا اگر یهود و نصارا یک حکم شرعی را از احبار و رهبان میشنیدند، اطاعت از آنان جایز بود؟ اگر جایز نبود، پس از کجا باید احکام دینشان را یاد بگیرند؟
در پاسخ باید گفت در هر رشته اگر کسی تخصّصی دارد، مراجعه به او در مسائل آن رشته، عیب ندارد و مراجعه به علمای یهود و نصارا هم برای یادگیری احکام تورات و انجیل لازم و بدون اشکال بود، امّا پیروی از آنان در احکامی که با دستورات کتب آسمانی مخالف بود، هرچند ظاهری مستدل و محکم میداشت، جایز نبود؛ چراکه نوعی پذیرفتن عبادت و اطاعت «من دون الله» است و این شرک است.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 137
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
موضع و برنامهی دشمنان دین
مضمون این دو آیه با کمی تفاوت در الفاظ آن، در آیهی 8 و 9 سورهی صف نیز آمده است: «یُرِیدُونَ لِیُطْفئُواْ نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُون هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کَرِه الْمُشْرِکُون»؛
در هر دو سوره، این آیات، بعد از اشاره به اهلِ کتاب است که میخواهند با دهانشان نور خدا را خاموش کنند. روایاتی نیز در ذیل این آیات وارد شده که نشان میدهد این آیات دربارهی اهل کتاب نازل شده است.
مفاد این دو آیه، نشاندهندهی موضعگیری اسلام در برابر دشمنان اسلام از سایر ادیان و نیز، نشاندهندهی برنامههای دشمنان اسلام، چه در زمان ظهور اسلام و چه بعد از آن میباشد. همچنین طبیعت و حالت قهری دین در این دو آیه نمایانده شده است.
این دو آیه، دو صف و گروه را در قبال هم، در ذهن مستمع ترسیم کرده و با قضاوت میان دو گروه، غالب و پیروز را معرّفی میکند.
آیهی اوّل، دین خدا را به نور و شعلهای فروزان و دائمی تشبیه میکند که هر لحظه و سال به سال رو به فروغ بیشتر است و مخالفان این نور و کانون گرم و خورشید پُرفروغ را به انسانی عاجز تشبیه میکند که جز وسیلهی کوچک و بیاثری، در اختیار ندارد.
اگرچه درظاهر، آن مخالفان، بزرگ جلوه کردهاند، ولی آنها انسانهایی ضعیف در مقابل شیئی قوی و محکم هستند که میخواهند نور خدا را با دهانهای خود خاموش کنند.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 141
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
حقارت دشمنان در بیان قرآن
«یُریدُونَ أَنْ یُطْفِئوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ». در این آیه نکتهی لطیفی است. اطفاء، «خاموش کردن با پف و فوت کردن» است و این بیان در کوچک کردن و حقیر نشان دادن دشمنان بسیار عجیب است؛ زیرا پف دهان، در نور و آتشِ ضعیف اثر میکند، ولی در نور شدید اثری نمیگذارد.
علاوه بر آن، در بین عرب اگر به وسیلهی بزرگی، آتش را خاموش نمایند، از آن به اطفاء تعبیر نمیکنند. این بیان، در کوچک نشان دادن آنان عجیب است؛ مثل اینکه بگویند: فلانی با دست کوچک و حقیر خود به کوه میکوبد! این کار تحقیر است و کوچکی عمل آنها را مینمایاند. آیه میفرماید بیچارهها میخواهند با نفخ دهان، نور با عظمت اسلام را خاموش کنند!
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 142
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
بیتأثیر بودن توطئههای کافران برای خاموش کردن دین
«وَیَأْبَى اللهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ»؛ و خدا اِبا و منع دارد مگر اینکه نورش را تمام و تکمیل کند. در سورهی صف تعبیرِ «خدا نورش را تمام میکند» آمده است: «وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ» ولی اینجا میفرماید خداوند حاضر نیست نورش را که مستند به او است، تمام نکند.
برافروزندهی این نور، خدا است. این چراغ پُرنور به دست خداوندِ خالقِ تمام جهان، روشن شده و خدا هم هر ساعت این نور را بالاتر میبرد و به آن عظمت عنایت میکند و آن را به کمال میرساند و این شعله با تأییدات حضرت حق، رو به ازدیاد است. حال اگر در برابر این نور پُرفروغ که هرآن، در عظمت است، یک آدم بیقدرت و ضعیف بنشیند و با دهان پف کند، این کار او چقدر ناچیز است! «وَلَوْ کَرِه الْکافِرُونَ»، هرچند کافران کراهت داشته باشند و حاضر نباشند نور خدا زیاد شود.
کفر در لغت به معنای «پوشاندن» است. به دهقان که کافر میگویند، به این خاطر است که دانه را در زمین پنهان میکند. کافِر به دین، پوشانندهی دین است و کافر به نور خدا، پوشانندهی نور خدا است. خداوند متعال علیرغم میل آنها، دین خود را عظمت میدهد و روزبهروز نور حقیقت را زیادتر میکند و به آنچه آنها در دل دارند، توجّهی نمیکند.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 142
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
🔰ارادهی خداوند در گسترش روزافزون دین
🔸«يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّآ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»؛ آیه میگوید خداوند حقیقت دین، نور اسلام و قرآن و راه آن را قهری و طبیعی قرار داده و این دین، روزبهروز در حال تکامل است که این «رو به تکامل بودن» را باید فهمید.
🔸با توجّه به این آیه، دین رو به بلوغ و ریشهدار شدن است و هر روز توسعه مییابد. ریشههای دین، مانند درخت، در اعماق جان مردم و سراسر دنیا جای میگیرد.
🔸ماهیّت تمام ادیان آسمانی چنین است؛ یعنی از روز اوّل چنین بوده که هر دینی از جانب حقتعالی آمده، در دوران خود رو به تکامل رفته است؛ مانند دین مسیح.
🔸در اسلام هم یک روز متدیّنان به دین، سه نفر بودند که به تدریج افزایش یافتند و امروز بیشتر و عمیقتر شدهاند و خداوند بنا ندارد که اجازه دهد این دین رو بِه ازدیاد نباشد.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 142
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
🔰فلسفهی مخالفت با دین در طول تاریخ
🔸مطلب قابلِ توجّه و آموزندهی دیگر اینکه، معمولاً هر وقت حرف حسابی در اجتماع زده شود، سختگیریها نسبت به آن حرف و مرام زیاد میشود و جبههی مخالفی در برابر آن قد علم میکند. این سختگیریها و سدّ راه شدنها انواع و اقسامی دارد و با صور مختلف جلوه میکند.
🔸در صدر اسلام همین یهود و نصارا چقدر کارشکنی میکردند! اوّل حبّ ریاست، آنها را وادار کرد که آن بشارتِ آمدنِ نبیّ اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را که در کتب خود آنها بود و خود هم به آن یقین داشتند، تحریف کردند و کاری کردند که مردم در کتب آسمانی خود، سیمای حضرت را نشناسند و آن حضرت شناخته نشود.
🔸یکی دیگر از صور اختلافافکنی آنان این بود که در ذهن و فکر مسلمانان و مسیحیان، القای شبهه میکردند و حضرت را وارونه معرّفی میکردند.
🔸تحمیل جنگهایی مانند جنگ بنیقریظه و بنیقینقاع و بنینضیر تا جنگ با روم در موته و تبوک، از دیگر انواع کارشکنیهای اهلِ کتاب بود.
🔸کار آنان از تحریف کتاب شروع شد و درجهی نهایی آن، جنگهای خونین روم شرقی با اسلام بود.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 144
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
🔰دلگرمی دادن آیات در دوران غربت اسلام
🔸«يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّآ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»... در زمان نزول این آیات، اسلام چیزی نبود، قدرتی نداشت و دشمنان در مقابل اسلام مقاومت میکردند. از کارشکنیها تا تحریف کتاب تورات، و تا جنگهای روم... محیط دین عبارت بود از یک نقطهی کوچک و یک دولت کوچک که در گوشهای از عربستان به وجود آمده بود.
🔸این آیه، آن سیزده سال و آن دولت کوچکِ موردِ تهاجم را به نوری دائمی و روشن و خورشیدی نورانی که اصل آن به خدا متّصل است، تشبیه میکند، و خدا یعنی معدن فناناپذیر. تمام قدرتها در مقابل آن نور تابناک و عالمآرا و فناناپذیر مانند پف است.
🔸این تشبیه معنادار، به ما میآموزد که دین و کلمهی حق استوار است و از اعماق فطرت انسان سرچشمه میگیرد و هر درختی که در عمق زمین ریشه داشته باشد، خشک نمیشود... اگرچه طرفداران طریق ضلالت زیادند، ولی حق پیروز است. اگر انسان پیرو حق بود، بداند این کارشکنیها در او اثر ندارد.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 145
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
🔰مفهوم غلبهی اسلام بر دیگر مکاتب
🔸ممکن است بگویید اگر خدا دین را فرستاد که بر سایر ادیان غلبه دهد پس چرا تاکنون چنین نشده است؟ از صدر اسلام تاکنون ادیانی باقی ماندهاند و حتّی در بعضی از مناطق، اسلام را از بین بردهاند؛ مانند اندلس و جاهای دیگری از آفریقا که مسلمانان را رنگ مسیحیّت دادند.
🔸نیز ممکن است بگویید این غلبه در آخرالزمان، در زمان دولت حضرت مهدی (عج) خواهد بود، و اگر بناست این غلبه در آن وقت باشد، پس دلیل سالها فاصله تا این هدف چیست و چرا همان روز اوّل این اصل را اجرا نکرد؟
🔸در پاسخ باید گفت معنای آیه این است که خداوند، پیامبر اکرم (ص) را فرستاد و دین و برنامهی هدایت و حجّت و بیّنه به او داد تا آن را بر سایر ادیان غلبه دهد و با این برنامه رنگها را ببَرد و پاک کند و خودش رنگ ثابت شود.
🔸دین خدایی برای این آمده که مردم هر شکل و برنامهای که در زندگی دارند، رها کرده، این دین و شکل را قبول نمایند. نبیّ اکرم (ص) که میآید، حرف حساب او این است که هرطور زندگی میکردید باید کنار بگذارید؛ آن برنامه برود و این برنامهای که من آوردهام، جای آن را بگیرد.
🔸هر حرف تازهای که اسلام آورده، معنایش همین است که بشر هر شکل و قالبی که در زندگی داشته، آن شکل و قالب را به هم بزند و قالب دین را قبول نماید. بنابراین خداوند هر دینی را که میفرستد، شکل زندگیها را عوض میکند؛ شکل اوّل میرود و شکل دوّم میآید. این است معنایِ «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ».
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 147
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
جامعهی دیندار آن است که دین، برنامهی زندگی افراد آن جامعه باشد
دین و آیین بشری و طاغوتی، ثبات و دوامی ندارد؛ ولی دین حق، منطبق است با سرشت عالَم و آدم؛ یعنی دینی که باقی میمانَد و اگر مردم آن را بخواهند و قبول کنند، میتواند آنها را به وجه احسن اداره کند. فرق حق و باطل همین است.
جامعهی دیندار آن است که دین، برنامهی زندگی افراد آن جامعه باشد. اگر برنامهی زندگی آنها دین بود، دین دارند. ما باید دین حق را بشناسیم تا مشرک و غیرِ مشرک را بشناسیم؛ یعنی حق از خدا ناشی میشود و بس؛ برنامه مال خدا است.
پس طرفدار دین حق، موحّد است، امّا آن که مایل است زندگیاش طبق خیال و هوس باشد، مشرک است. مخالف دین؛ یعنی مشرک. خداوند دین را آورده تا جایگزین همهی امور شود. این آیه اطمینان و امید به آیندهی بشریّت میدهد.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 149
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
شیوهی اسلام در بیان احکام
همانطور که پیش از این نیز مکرّر گفتیم، اسلام بیش از آنچه به بیانِ موضعگیری و بیان حکم، اهمّیّت میدهد، به بیان فلسفهی حکم و علّت و اهمّیّت آن، اهتمام دارد، و با این روش، زمینهی اجرای احکامش را در جامعه فراهم میکند تا احکام بخوبی اجرا شوند.
اسلام، اوّل بهترین پشتوانه را برای حکم ایجاد و وضع میکند، بعد وجه و پشتوانهی آن حکم را میفهماند تا مردم، ایمانی عمیق و بیشبهه نسبت به آن پیدا کنند. این شیوهی بیان حکم، در مسائل اجتماعی بسیار مورد اهمّیّت است.
در آیات مربوط به قتال هم، از این شیوه در بیان حکمِ قتال استفاده شده است؛ یعنی ابتدا حکمِ قتال با اهلِ کتاب را بیان میکند، سپس در توضیح علّت حکم میفرماید اگرچه اینها به ظاهر پیرو دین آسمانی هستند، ولی از روح آن دین و کتب آسمانی و حقیقت آن، جدا میباشند.
در آیهی 34 [سورهی توبه]، موضع اَحبار و رُهبان در مقابل اسلام بیان میشود؛ چه اینکه اینها، به عنوانِ متولّیان مذاهب اهل کتاب، نخستین افرادی بودند که در آن جامعه، مقابل اسلام، تشکیل موضع دادند و با اسلام به ستیز برخاستند و از این روی، اسلام از میان اهلِ کتاب، اوّل با آنها جنگ را آغاز کرد و آیهی جنگ، اوّل آنها را فرامیگیرد.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 152
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
بقای مکتب در این است که بجنگی و اگر کشته شوی، فکر تو باقی میمانَد
سنّت الهی بر این نیست که تو بخوابی و خدا صبح دشمن را ذلیل و اسیر کند. اگر واقعاً میخواهی که حرف حقّت و مکتب و ایدهات پیروز شود و دشمن خطرناک، تحت اختیارت قرار گیرد، یک راه طبیعی دارد که آن، رفتن به میدان جنگ و مقاتله با دشمن است، نه ماندن در رختخواب راحت؛ البتّه رنج دارد، زخم هست، احتمال کشته شدن هست؛ امّا غلبهی تو بر او فقط از این راه است. پیروزی فکر، اندیشه و بقای مکتب تو، در این است که بجنگی و اگر کشته شوی، بِدان که فکر تو باقی میمانَد.
بنابراین «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللهُ بِأَیْدیکُمْ...»، یعنی با آنها بجنگید تا خداوند آنها را به دست شما عذاب کند و آنها را ذلیل نماید و اگر چنین نکنید این کار انجام نخواهد شد. پس درحقیقت این آیه روح سهلاندیشی و سهلگرایی در مسلمانان صدر اسلام را سرکوب میکند و به یاد میآورد که رسیدن به پیروزی تنها از میدان جنگ است؛ نه در رختخواب راحت.
امیرمؤمنان دراینباره میفرماید: «لو کنّا نأتی ما أتیتم ما قام للدین عمود»؛ اگر ما هم مثل شما سستی میکردیم و از رنج میترسیدیم و به میدان جنگ نمیرفتیم، یک ستون هم برای دین برافراشته نمیشد.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص ۷۸
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
دلیل انحراف اَحبار و رُهبان و ثروتمندان و تقابل اسلام با آنان
این جامعهی اَحبار و رُهبان و ثروتمندان که اسلام در این آیات (34 و 35 سوره توبه) در مقابل آنها موضعگیری کرده، چه نقشی در اجتماع داشتند و برنامهی آنها چه بود و چه موضعی در قبال اسلام گرفته بودند؟ این آیه به بیان اعمال و رفتار آنان میپردازد.
در قسمت اوّل آیه که دربارهی احبار و رهبان است، خطاب به مؤمنان و آنانی که صفت ایمان در آنان زنده است، میفرماید: به تحقیق بسیاری از احبار و رهبان که پاسبانان دین یهود و مسیح و اهلِکتابند، اموال مردم را بناحق میخورند و مردم را از راه خدا بازمیدارند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کَثیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَالرُّهْبانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ».
قسمت دوّم آیه دربارهی پولداران است: «وَالَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ»؛ آنان را که مال انباشته میکنند و در راه خدا انفاق نمیکنند به عذابی دردناک خبر ده؛ اگرچه همین قسمت، شامل احبار و رهبان هم میشود؛ زیرا آنان ثروتمند هم بودهاند و علاوه بر پُست روحانیّت، از راه باطل، ثروت هم انباشته بودند.
تفاوت این دو گروه در مخالفت و ستیز با اسلام، در عنوان بود. ریاست و مقام در احبار و رهبان باعث شده بود آنان با اسلام جنگ کنند، و ثروت و مکنت در ثروتمندان دلیل ستیزگی آنان با اسلام بود.
📖 کتاب تفسیر سورهی برائت، ص 152
#تفسیر
#مطالعه
#برائت
#توبه
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
🔰کید و تدبیر دشمنان به ثمر نمیرسد
🔸این سوره به نام سورهى حشر نامیده شده؛ حشر یعنى اخراج قدرتمندانه. علّت اینکه این سوره را به این نام نامیدهاند این است که در این سوره، خبر و سخن از اخراج یکى از طوایف یهود، از منازل و جایگاه و مساکن خودشان است که در اطراف مدینه بوده.
🔸این حادثه یکى از حوادث مهمّ صدر اسلام، و از حوادثى است که میتواند مایهى عبرت و اعتبار باشد، و نشاندهندهى یک قانونى است.
🔸همهى چیزهایى که عبرت انسانها باید قرار بگیرند، قوانین آفرینش و تاریخ هستند؛ یعنى انسان حادثهاى را ببیند، از آن درس بگیرد، پند بگیرد، و بداند که حوادث مشابه این در عالم اتّفاق مىافتد.
🔸این حادثه از این نظر مهم است که براى مؤمنین وسیلهى امید و اطمینان به آیندهى اسلام و آیندهى حرکت اسلامى، میتواند باشد؛ و در زمان خود ما، آن قانونى که در این سوره به آن اشاره شده، بارها عمل کرده و در مقابل چشم خودمان این قانون در خارج تحقّق پیدا کرده و باز هم تحقّق پیدا خواهد کرد.
🔸آن قانون این است که کسانى که با خدا دشمنى میکنند، در مقابل مؤمنانِ به خدا آسیبپذیر هستند و هیچ تدبیرى از تدابیر آنها در مقابل حملهى الهى و کید الهى و نیروى ایمان مؤمنان به خدا، قابل مقاومت کردن نیست.
📖 کتاب تفسیر سورهی حشر، ص 18
#تفسیر
#مطالعه
#حشر
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
معنا و آثار تسبیح خدا
میفرماید که «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ»؛ تسبیح میکند براى خدا، همهى اشیائى و چیزهایى که در آسمانها و در زمین هستند؛ همهى اینها خدا را تسبیح میکنند. تسبیح، یعنى تنزیه پروردگار از همهى صفات نقص؛ هیچ یک از آن چیزهایى که داراى شائبهى نقص و قصور است، در خداى متعال نیست.
تسبیح یعنى منزّه کردن و پاک دانستن خداى متعال از همهى آن خصوصیّات و صفاتى که در آنها نشانهاى از نقص، از ضعف، از قصور، از ناتوانى وجود دارد؛ این معناى تسبیح است.
وقتى که انسان، خدا را از همهى نشانههاى ضعف و قصور تنزیه میکند و تقدیس میکند و او را مبرّا میداند از این صفات، معناى این تسبیح و تنزیه این خواهد بود که خداى متعال در نهایتِ کمال و قدرت و عظمت است، در نهایتِ علم و بصیرت و معرفت است.
و انسانى که خود را بندهى آن خداىِ مظهر کمال و مظهر عظمت میداند، احساس پشتگرمى و دلگرمى میکند و میفهمد که متّکى به یک نقطهاى است که این نقطه هرگز دچار ضعف و تزلزل نمیشود؛ لذا در حرکت خود به سوى نقطهى کمال و به سوى آرمانهاى عالى و شریف انسانى و اسلامى، بازوان او نیرومند، زانوان او قدرتمند، و دل او پُرامید میشود؛ تسبیح، خاصیّتش این است؛ یعنى خاصیّت عملى تسبیح این است.
📖 کتاب تفسیر سورهی حشر، ص 20
#تفسیر
#مطالعه
#حشر
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
کسی که وابسته به خدا است قدرتمند است
آنچه ما در عمل خودمان، در وضع زندگى معمولى خودمان احساس میکنیم این است که وقتى خدا را تسبیح میکنیم و میگوییم خداوند هیچ ضعفى، هیچ قصورى، هیچ جهالتى در وجودش راه ندارد و خودمان را هم که بندهى آن خدا میدانیم، متّکى به قدرت او میدانیم، مستمِدّ از مدد او میدانیم، طبعاً احساس قدرت میکنیم و قدرت ما وابستهى به قدرت خدا خواهد بود.
اگر به شما بگویند شما با اینکه تجهیزات و لوازم و امکانات معمولى قدرتمندان بزرگ عالم را ندارید، به چه امیدى فکر میکنید که «لِيُـظهِرَه عَلَي الدّينِ كُلِّه» خواهد شد؟ یعنى اسلامِ شما همهى شیوهها و راههاى دیگر و غلط و خطهاى کج و معوج زندگى را پاک خواهد کرد و خودْ خطّ زندگى انسانها خواهد شد؛ به چه دلیل، از کجا؟ خواهید گفت که من بندهى خدا هستم و خدا قادر است، خدا میتواند، خدا چیزهایى را که دیگران نمیتوانند بکنند و فکر نمیکنند که بشود، انجام میدهد.
در تجربهى زندگى خودتان هم وقتى نگاه میکنید، مىبینید همین کارها شد؛ شاه رفت، شما خیال نمیکردید برود؛ رژیم سلطنت واژگون شد، شما خیال نمیکردید بشود؛ قدرت عظیم آمریکا در مقابل شما به زانو درآمد، شما خیال نمیکردید این جورى بشود.
ببینید این، آن حالت تسبیح خدا است، تنزیه خدا است که وقتى انسان خدا را از ضعف و از نقص و از جهالت و از همهى شوائبِ نقص و نقیصه مبرّا میکند، تقدیس میکند، تسبیح میکند، طبعاً یک چنین حالتى در انسان به وجود مىآید. این معناى تسبیح است
📖 کتاب تفسیر سورهی حشر، ص 21
#تفسیر
#مطالعه
#حشر
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
کیفیّت تسبیح خداوند توسّط موجودات عالم
دو نکته را اینجا در باب تسبیح بگویم: اوّلاً در اینجا میفرماید که «سَبَّحَ لِله ما فِي السَّمّْوّْتِ وَ ما فِي الاَرض»؛ یعنى تنها تسبیحکنندهى خدا، شما نیستید که انسانید و عاقلید و باشعورید بلکه همهى اشیاء عالم، چه آنچه در زمین است و چه آنچه در آسمانها است و از دسترس شما دور است، همهى اینها، خدا را تسبیح میکنند. خب، تسبیح میکنند یعنى چه؟
بعضى گفتهاند که تسبیح موجودات عالم عبارت است از اینکه موجودات عالم با وجود خودشان، [یعنى] همین که «هستند»، حکایتکنندهى از وجود خدا، و از عظمت خدا، و از کمال خدا هستند... بعضى دیگر گفتهاند که معناى تسبیح موجودات این است که همهى موجودات در یک حال حرکت دائمى هستند، و «سَبَّحَ» و «سَبَحَ» را از یک مادّه گرفتهاند، به یک معنا گرفتهاند، به معناى شناورى.
تسبیح موجودات چیزى فراتر از این است. فقط زبان بىزبانى موجودات نیست که خدا را تسبیح میگوید؛ یعنى این سنگ غیر از اینکه با اصلِ وجود خود میفهماند خدا هست و خدا کامل است، علاوهى بر این، تسبیح میکند خدا را؛ حالا آن تسبیح چیست؟ ما نمیدانیم. دلیل بر این ادّعا آیهى دیگر قرآن است که میفرماید: وَ اِن مِن شَيءٍ اِلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِه؛ هیچ چیزى نیست مگر اینکه تسبیح میکند به حمد پروردگار و ستایش پروردگار؛ بعد دنبالش میگوید: وَلـّْكـِن لاتَفقَهونَ تَسبيحَهُم؛ امّا شما تسبیح آنها را نمیفهمید.
📖 کتاب تفسیر سورهی حشر، ص 22
#تفسیر
#مطالعه
#حشر
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir
🔰تسبیح مایهی عروج است
🔸اگر قرار بود که با اصلِ خلقت و وجود یک شىء، تسبیح حاصل شود، «لاتَفقَهون» [لازم] نداشت، چون این را که میفهمیم؛ اینکه سنگ با وجود خودش خدا را ثابت میکند، براى ما قابل فهم است، براى هر انسانى قابل فهم است، براى هر آدم ساده و بسیطى قابل فهم است، براى هر کافرى قابل فهم است؛ پس آن [تسبیحى] که ما نمیفهمیم ــ لاتَفقَهونَ تَسبيحَهُم ــ باید چیزى ماوراى اصل وجود او باشد.
🔸ما چون اهل دل هنوز نشدهایم، نمیفهمیم؛ خدا هم به ما میگوید: لاتَفقَهونَ تَسبيحَهُم؛ شما نمیفهمید که این آب و خاک و گُل و درخت و حیوان و بقیّهى موجودات، تسبیح خدا میکنند؛ راست است، صَدَقَ اللّهُ العَلىُّ العَظیم؛ ما نمیفهمیم تسبیح آنها را امّا چون به صدق پروردگار مذعن و معترف هستیم، میدانیم که خداى متعال درست گفته است و اینها یک نطقى دارند، یک تسبیحى دارند و آن تسبیح مایهى عروج موجودات است.
🔸ممکن نیست کسى خدا را عبادت کند و عروج نکند؛ ممکن نیست کسى تسبیح خدا بکند و تکامل پیدا نکند. پس اگر چه ما نپذیرفتیم که تسبیح به معناى شناور شدن و شنا کردن و حرکت کردن باشد امّا پذیرفتهایم و قبول داریم که خود تسبیح، مستلزم حرکت به سوى خدا و مستلزم حرکت به سوى کمال است؛ هر موجودى ــ اعم از انسان و غیر انسان ــ خدا را تسبیح میکند و تسبیح خدا مایهى تعالى است، مایهى تکامل است؛ پس هر موجودى از طریق تسبیح الهى تکامل و تعالى دارد.
📖 کتاب تفسیر سورهی حشر، ص 24
#تفسیر
#مطالعه
#حشر
پیوند خرید
@qom_khamenei_ir