💢عوامل ذهنی در سادهنویسی
رضا بابایی
بهترین راه برای مهارتیابی در سادهنویسی، انس با آثار بزرگانی است كه ساده و نغز مینوشتند. نویسندهای كه كیمیای سعادت غزالی را میخواند ناخودآگاه میپذیرد كه میتوان بزرگترین دانشمند عصر خود بود و از همه سادهتر و شیرینتر نوشت.
افزون بر آن، برای سادهنویسی، دو گروه از عوامل را میتوان نام برد: گروه نخست زمینههای ذهنی و روحیات نویسنده است و گروه دوم، عوامل فنّی و زبانی. شماری از عوامل گروه نخست به این شرح است:
اهتمام و اعتقاد به فضیلت سادگی در نوشتار: اگر سادگی در رفتار، بر گیرایی و جذابیت ما نزد مردم میافزاید، سادگی در گفتار و نوشتار نیز همین خاصیت را دارد. نویسنده باید بداند كه هر قدر با خواننده خود راحتتر باشد، در برقراری ارتباط با او موفقتر است. ساده گفتن و ساده نوشتن، اگر نزد عوام برهان كمسوادی است، نزد دانایان نشانۀ درآمیختن معلومات با ذهن و ذهن با زبان است.
پختگی و شفافیت مطلب در ذهن نویسنده: فقط كسانی قادر به رعایت سادگی در نوشتار خود هستند كه درباره آنچه مینویسند، خود دچار ابهام و گنگی نباشند. جملههای گنگ و سردرگم، حكایت از ذهنی آشفته و ناتوان دارد.
تصور مخاطب واحد: نویسندهای كه هنگام نوشتن، مخاطبی آشنا را تصور میكند و گویی فقط برای او مینویسد، خودبهخود قلمش ساده و مهربان میشود؛ همچنانكه هر یك از ما در گفتوگوهای دوستانه با هر یك از اطرافیان خود، زبانی ساده و مهرآمیز داریم. نمونۀ تاریخی و بسیار شكوهمند اینگونه سخنوری و اثرآفرینی، مثنوی معنوی و دیوان غزلیات شمس تبریزی است كه مخاطب اثر نخست، حسامالدین چلبی و مخاطب دومین، شمس تبریزی است.
نوشتن برای شنیدن: نوشتار باید مرزهای باریك خود را با گفتار حفظ كند، اما میسزد كه پیوسته از لطایف، ظرایف، تواناییها، شیوۀ واژهسازی، شگردهای زبانی و حتی لحن و موسیقی محاورات مردمی سود برد. باید چنان نوشت كه خواننده گمان كند كسی در حال گفتوگوی رودررو و شفاهی با او است. نوشتهای خواندنی است كه شنیدنی نیز باشد. اگر برخی چنان میگویند كه گویی در حال نوشتناند! برخی نیز چنان مینویسند كه گویا مشغول گپوگفت دوستانهاند. مردم از ساعتها گفتوگو با یكدیگر خسته نمیشوند و اگر نویسندگان نیز بهگونهای بنویسند كه خواننده بیش از احساس خواندن، احساس شنیدن كند، به توفیقی بزرگ در جذب خواننده دست یافتهاند.
مدیریت اطلاعات و صرفهجویی در دادهها: نویسنده نمیتواند در هر نوشته یا هر جمله، همۀ آنچه میداند یا لازم میداند، در هم ادغام كند و تحویل خواننده دهد. بسیاری از نوشتهها، فقط به این دلیل ناخواندنی و دشوارند كه بیش از ظرفیت خود، بار برداشتهاند. درست آن است كه به تعداد واحدهای مستقل معنایی، جملههای مستقل ساخت و از تودرتو كردن عبارات پرهیز كرد.
خودداری از فضلفروشی: برخی را بهغلط گمان بر آن است كه نباید به همان آسانی و راحتی كه سخن میگویند، قلم بزنند؛ وگرنه متهم به بیسوادی میشوند! این گمان خام، شماری از نویسندگان را به ورطه «لفظ قلم» و «دشوارنویسی» انداخته است.
اعتماد بهنفس: روحهای شجاع، سادگی را دوست دارند و خود را نیازمند پیرایهها و آرایههای مصنوعی نمیبینند. اگر نویسندهای، به سخنش اطمینان نداشته باشد، نمیتواند آن را ساده بگوید. لاجرم به لفّاظی و شعبدهبازی با كلمات روی میآورد و میكوشد ادراك خواننده را درگیر الفاظ كند. نیز سادهنویسی، نوعی كلیشهستیزی و گاهی حتی ساختارشكنی است و بیاعتنایی به قالبهای غالب و كلیشههای حاكم، كار دلیران عرصه قلم است.
معناگرایی: كسی میتواند ساده و روان بنویسد كه قصدش از نوشتن، پیامرسانی باشد، نه بازی با كلمه. به قول مولوی نمیتوان هم به قافیه اندیشید و هم به دیدار؛ هم «حرف» را دید و هم «غرض» را:
ناطقی یا حرف بیند یا غرض
كی شود یكدم محیط دو غـرض
چون به معنی رفت شد غافل ز حرف
پیش و پس یكدم نبیند هیچ طرف
برگرفته از کتاب «آیین قلم»
۱۴۰۳/۰۱/۱۹
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢فُوت کوزهگری
رضابابایی
فُوت کوزهگری در نوشتن، حضور قلب است. نويسنده بايد با موضوعی که دربارۀ آن مینويسد، ارتباط ذهنی، روحی و قلبی داشته باشد. مدتی با آن زندگی کند و از صبح تا شب دربارۀ آن با ديگران حرف بزند. بدون اين ارتباط همهجانبه، چيز مايهداری توليد نمیشود. به همين دليل است که معمولا کارهای سفارشی و توصيهای و نوشتههای از سر تکليف و صرف احساس مسئوليت، چنگی به دل نمیزند؛ چون ارتباط نويسنده با آنها، ارتباط شغلی يا فقط ذهنی است، نه قلبی و عاشقانه. وقتی همۀ روح و قلب انسان با موضوعی درگير میشود، دربارۀ آن بهتر و زيباتر و مؤثرتر مینويسد.
۱۴۰۳/۰۴/۱۰
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢کم بنويس ولی هميشه بنويس
رضابابایی
نوشتن، ورزش ذهن و روح است. يک روز که ننويسی (ولو چند سطر)، همانمقدار ذهن و روحت را تنبل کردهای. قاعدۀ «کار نيکو کردن از پر کردن است» را هم که شنيدهايد. البته برای نشر نوشتهها و ارائۀ عمومی آنها، بايد دست به انتخاب و حذف و اصلاح زد. يکی از درخشانترين تعريفها برای ادبيات، اين جملۀ سارتر است که «ادبيات، يعنی حذف». در ويرايش هم هيچچيز به اندازۀ حذف، نوشته را زنده نمیکند؛ از حذف کلمه تا حذف جمله و پاراگراف و گاهی حتی بخشی از مقاله.
۱۴۰۳/۰۴/۱۱
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢نوشتن يعنی انديشيدن
رضابابایی
نويسندگی، بيش از آنکه از جنس مهارتهای قلمی باشد، از مقولۀ هنر انديشيدن است. شايد کمتر از بيست درصد نويسندگی، مربوط به واژهيابی و جملهسازی و عبارتپردازی باشد. بيشتر وامدار روشمندی در انديشيدن و معناآفرينی است. نويسندگی، هنر تبديل انديشه به واژهها است. نوشتن بدون استقلال فکری، هياهو برای هيچ است. ما میخواهيم از آب کره بگيريم. از هيچ يا يک مشت مشهورات و مقبولات و شنيدهها و خواندهها، کتاب و مقاله بسازيم. نمیشود. يعنی میشود، ولی اين میشود که الان شده است.
۱۴۰۳/۰۴/۱۸
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢پدر و مادر نویسندگی
رضا بابایی
پدر نويسندگی، انديشه است و مادر آن دموکراسی و دايۀ آن قلم. دربارۀ پدر و دايۀ اين فرزند دلبند، توضيح دادم. اما اين فرزند مشروع، مادر بزرگواری هم دارد که نام آن دموکراسی است. مرادم از دموکراسی، فقط مفهوم سياسی آن نيست. دموکراسی در نوشتن، يعنی آزادگی و استقلال و احترام «عملی» به ديگران. آدمهای دموکرات، همهچيز را برای خودشان نمیخواهند. وقتی مینويسند، قدرت شگفتی در همذاتپنداری دارند. در مقام گردآوری، جامعيت دارند و در نوبت داوری، انصاف. چارچوبهای ذهنی خود را میشناسند و میدانند که غير از اين، چارچوبهای ديگری هم وجود دارد که برای فهم و درک آن بايد تلاش کنند. معمولا لحن اين گروه از نويسندگان، لحن پيشنهاد است، نه فتوا. میدانند که ذهنشان اسير دانستهها و تربيت خاص است و ممکن است ديگران اين ذهنيتها را برنتابند. فرق است ميان کسی که مینويسد تا ديگران بدانند او چگونه میانديشد با کسی که مینويسد تا ديگران بدانند که بايد چگونه بينديشند.
۱۴۰۳/۰۴/۲۱
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢درستنویسی
جواد محدثی
مقصود درستنویسی از نظر املای کلمات نیست، که آن هم مهم است.
منظور، درستنویسی از جهت رسمالخط کلمات و علائم نگارشی و نقطهگذاری و ... هم نیست، گرچه این نیز ضروری است.
رعایت قواعد دستور زبان و صحیح نوشتن جملات هم مورد نظر نیست، که البته این هم سهمی عمده در «درستنویسی» دارد.
«درستنویسی» از نظر «محتوا» و مطلب، محور تأکید ما در این قسمت است.
ممکن است آثاری با شیواترین قلم، با رعایت کامل قواعد دستوری و علائم نگارشی و بدون کوچکترین غلط املایی یا اشتباه چاپی، نوشته شود، ولی عیب کار در جای دیگر باشد و اثر را از ارج و اعتبار بیندازد و آن جهت، درستی مطلب است.
چقدر کتابها، در ردّ کتب دیگر نوشته شده است.
چه بسیار مقالهها، در پاسخ و اعتراض به مقالات دیگر در مطبوعات و مجلات درج میشود.
و کلاً دنیای «نقد» (البته نقد محتوایی) دنیای گسترده و جنجالی است که همیشه بوده و اکنون نیز در زمینههای مختلف وجود دارد.
درستی یا نادرستی نوشتهها از کجاست؟
ملاک در «نقد محتوایی» آثار چیست؟
به یقین، بیدقتی در نقل و بیان، مسألهساز است. معلومات اندک و مطالعۀ ناقص درباره موضوعی، باز نویسنده را ممکن است به اشتباه افکند. پیشداوری یا غرضورزی در تحقیق و ارائه، غلطانداز است. استناد به منابع ضعیف و سست نیز، اشکال ایجاد میکند، سست بودن پایه و مبنای استدلال و استشهاد برای نظریههای ابراز شده، از سوی دیگر مطلب را ناصحیح میسازد، حرفی را بدون تحقیق گفتن و نوشتن نیز چنین است.
برگرفته از کتاب «با اهل قلم»
۱۴۰۳/۰۴/۲۴
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢چند توصیۀ قلمی به دوستان جوان
رضا بابایی
۱. چه و چگونه
هر متنی که خواندید و بر دل شما نشست، همه یا بخشهایی از آن را دستکم دوبار بخوانید. خوانش دوم و سوم، چشم شما را به ظرایف و دقایقی از متن باز میکند که در خوانش اول به چشم نمیآید. بار اول میخوانیم که بدانیم نویسنده «چه» گفته است؛ اما اینکه «چگونه» نوشته است، در خوانش دوم صید میشود.
۲. چارچشمی
پس از آنکه یادداشت یا مقاله یا کتاب خود را نوشتید، چارچشمی در آن بنگرید؛ یعنی حداقل چهار بار آن را بخوانید و هر بار با چشمی. بار اول را وقف غنیسازی متن کنید؛ بار دوم از چشم منتقد در متن خویش بنگرید تا بتوانید کاستیها و ناراستیهای آن را ببینید؛ بار سوم با چشم مخاطب متوسط و حواسپرت بخوانید تا ابهامها و اغلاقهای نوشتارتان را بیابید و بستُرید. چهارمبار را به نیت نازککاری و غلطزدایی از صورت متن بخوانید.
۳. گشودگی به اندیشههای دیگران
دربارۀ هر چه مینویسید، غیر از مراجعه به منابع و آثار مرتبط، حتما با چند نفر دربارۀ آن گفتوگو کنید. و اگر کسی را برای گپوگفت نیافتید یا نیازی به آن ندیدید، دستکم با خودتان گفتوگو و محاجّۀ طولانی کنید. نوشتن، ورود به میدان مین است. تنها و بیکس وارد این میدان خطرناک نشوید.
۴. احترام به شعور مخاطب
من عاملی را نمیشناسم که به اندازۀ احترام به شعور مخاطب در توفیق متن مؤثر باشد. کسی که به شعور مخاطب احترام میگذارد، سخن تکراری نمیگوید، مغلطه نمیکند، بیمایه نمینویسد، وقت خواننده را همچون عمر خویش گرانبها میشمارد، جانب حقیقت را فرونمیگذارد، فروتن است و هیچ نوشتهای را بدون غلطگیریهای مکرر و بدون اطمینان از پاکیزگی آن، منتشر نمیکند.
۵. آهستگی
هیچکس از راه پُرنویسی و پُرچانگی به جایگاهی بلند نرسیده است و اگر هم برسد، زودا که سرنگون گردد.
۶. پیوستگی
اگر هوای نویسندگی در سر دارید، نباید روزی بر شما بگذرد که در آن چند سطری ننوشته باشید؛ هرچند برای خویش و نه برای انتشار.
۷. مثنویخوانی
همچنان معتقدم که خواندن هیچ کتابی به اندازۀ مثنوی مولانا، قلم را قدرتمند و چابک نمیکند. من هیچگاه فرصت نکردم که دلایلم را دربارۀ این توصیه بهتفصیل بنویسم. اینجا همینقدر میگویم که زبان فارسی در کمتر اثری به اندازۀ آثار مولانا زنده و پویا است. انس با این زبان نیرومند، قلم را برای خلاقیتهای بسیار مستعد میکند. تقلید از او و از هیچ کس دیگر جایز نیست؛ اما بیگانگی از سرمایههای پیشینی، ابتری و سترونی است.
۱۴۰۳/۰۴/۲۸
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢سادهنویسی
رضا بابایی
نویسندهٔ ماهر، از دو جملهٔ هممعنا که یکی ساده است و دیگری کمی پیچیده اما زیبا، اولی را برمیگزیند و عطای دومی را به لقای آن میبخشد. حتی اگر زیبایی و شیوایی را خواستار باشیم، باید بدانیم که سادگی و روانی، طبیعیترین اصل زیبانویسی است؛ زیرا نوشتاری که هموار و بیگیروگره است، چنان گرموگیراست که نیاز چندانی به آرایهها و بزکهای لفظی ندارد. طبیعی ساختنِ سخن، منتهای صنعتگری است و نویسنده تا اندیشهٔ بسیار نکند، سخن، طبیعی نتواند گفت. کلام باید عادی به نظر آید و مأنوس باشد. الفاظ و عبارات هر چه معمولتر و به اذهان نزدیکتر، بهتر. سخن باید چنان طبیعی باشد که هر کس بشنود، گمان کند، خود میتواند چنین بگوید.
۱۴۰۳/۰۵/۰۱
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢آهنگ کلام
رضا بابایی
به همان دلیل که شعر باید وزن و موسیقی داشته باشد، نثر باید نرم و روان باشد. دستانداز و ناهمواری کلام، رشتۀ کلام را در ذهن خواننده پاره میکند و او را به زحمت میاندازد. کلام هر قدر نرمتر، هموارتر و آهنگینتر باشد، خواندن آن لذتبخشتر است.
آهنگ کلام در نثر، هیچ قانون و قاعدهای ندارد؛ جز داوری گوش و پسند ذوق. بهمثل «از ماهی تا ماه» ناهموار است و گویی زبان در وقت خواندن آن سکندری میخورد؛ اما عکس آن« یعنی «از ماه تا ماهی» هموار و آهنگین است. چرا؟ پاسخ این سوال در موازین دستوری وجود ندارد. فقط حس خواننده و گوش اوست که «از ماه تا ماهی» را بیشتر میپسندد و اگر پیام و مفاد کلام هم به نویسنده اجازه بدهد، باید آن را بر «ماهی تا ماه» ترجیح دهد. همچنین است این سخن سعدی که میگوید: «آشپز که دوتا شد، آش یا شور میشود یا بی نمک.» اگر سعدی میگفت: «آشپز که دو تا شد، آش یا بینمک میشود یا شور.»همان را گفته، بدون آهنگ و همواری کلام. آنچه اولی (یا شور میشود یا بینمک) دارد و دومی (یا بینمک میشود یا شور) ندارد، آهنگ است و خواننده بدون اینکه دلیلش را بداند، از جملۀ اولی لذت و تأثیر بیشتری میپذیرد.
مردم نیز دوست و عادت دارند کلمات را به گونهای ردیف کنند که از دل آنها آهنگی به گوششان برسد و همین موسیقی نامرئی رشته پیوند آن کلمات را با یکدیگر بیشتر میکند و از بَر کردن آنها را آسانتر. مثلاً «آب برق گاز تلفن» به دلیل آهنگی که دارد، بهتر و آسانتر در خاطر میماند تا «گاز تلفن برق آب». برتری و بهتری «دل جگر قلوه»بر «جگر قلوه دل» از همین روست.
نمونههای دیگر:
- دانش و آگاهیای که در این راه لازم است، فقط نزد کارشناسان و متخصصان است.
با جابحایی «دانش» و «آگاهی» وزن و آهنگ کلام بسیار بهتر میشود:
«آگاهی و دانشی که در این راه لازم است، فقط نزد کارشناسان و متخصصان است.»
-همچنین «گرفتاری و بلایی» بهتر از «بلا و گرفتاریای» است.
-در دعوا، حلوا پخش نمیکنند.
در این جمله «دعوا» و «حلوا» چنان موسیقی و آهنگی تولید کردهاند که شنونده را مسحور میکند و حتی به او اجازه نمیدهد که بیندیشد آیا واقعا چنین است.
و...
برگرفته از کتاب «بهتر بنویسیم»
۱۴۰۳/۰۵/۰۳
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢 دیکته یا انشا
محمد اسفندیاری
نویسندگان را به دو دسته میتوان تقسیم کرد: آنان که دیکته مینویسند و آنان که انشا. دیکتهنویس کسی است که موضوع یا محتوای نوشتهاش را دیگری تعیین میکند و انشانویس، متفکّری است که خود معیّن میکند چه بنویسد و چه نویسندگان بزرگ، انشانویس هستند، اما دیکتهنویسان هم کم نیستند. شاید بشود گفت که اینها فراوانند، ولی چون کپی یکدیگرند، کم به نظر میآیند. به هرحال کم یا زیاد، لازم است پدیدۀ دیکتهنویسی کالبد شکافی شود.
گاه نویسندهای به سفارش دیگری در موضوعی مینویسد؛ بی آنکه به آن راغب باشد، این، منزل اول دیکتهنویسی است. منزل بعد و بدتر این است که دیگری برای نویسنده تعیین کند که سمت و سوی نوشتهاش چه باشد. پس دیکتهنویس کسی است که حداقل، موضوع نوشتهاش و حداکثر، محتوای آن به فرموده دیگری است.
البته ممکن است نویسندهای به تقاضای دیگری در موضوعی بنویسد، اما آن تقاضا، مطابق خواسته خودش نیز باشد. هیهات که چنین نویسندهای را بتوان دیکتهنویس خواند. کسی که به تقاضای آن مجلّه و به خواهش آن نهاد علمی چیزی مینویسد و آن دغدغه خاطر او نیز هست، هرگز دیکتهنویس نامیده نمیشود.
یک گروه از دیکتهنویسان، تاجران علمی هستند. اینها با علم از طریق قلم تجارت میکنند. برایشان فرقی نمیکند که از این موضوع بنویسند یا آن موضوع. به فرمان این و آن مینویسند و به فرموده آن و این. نمینگرند چه باید نوشت، مینگرند چه میخواهند تا نوشت. روزی از تمدّن ری مینویسند و روزی از تمدّن روم. گاهی از دیالکتیک مینویسند و گاهی از هرمنوتیک. یک بار از اتیک مینویسند و دیگر بار از پولیتیک.
برگرفته از کتاب «اخلاق نگارش»
۱۴۰۳/۰۵/۱۰
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢كوتاهنویسی
رضا بابایی
اگر كوتاهترین فاصله میان دو نقطه، خط راست است، كوتاهترین فاصله میان دو مغز نیز جملۀ كوتاه و رسا است. هر چه جملهها كوتاهتر باشد، خواندن و فهم آنها برای خواننده آسانتر است. برای كودكان، جملههای بیش از پنج كلمه دشوار است. این رقم در نوشتههای علمی تا پنجاه هم میرسد؛ اما تا میتوان باید از شمار كلمات جمله كاست.
مهمترین عوامل درازنویسی، تکرار کلمات مشابه در یک یا چند جمله و توضیح واضحات است. در بسیاری از مواقع میتوان واژگان مکرر را حذف کرد و جملهها را به هم جوش داد. توضیحات اضافی و تكرارهای بیهوده، پیام اصلی عبارت را در زیر آوار كلمات پنهان كرده، خواننده را برای درك منظور نویسنده به زحمت میاندازد. هر كلمه، مقداری از هوش و حواس خواننده را میرباید. هر كلمه باید بخشی از مسئولیت جمله را بر عهده بگیرد و اگر یك كلمه میتواند بهخوبی از عهدۀ مسئولیتش برآید، نباید آن مسئولیت را میان چند كلمه تقسیم كرد.
بیماری درازنویسی، با «حذف كلمات و توضیحات اضافی» یا «تجزیۀ یك جملۀ بلند به چند جملۀ كوتاه» درمان میشود. در مثالهای زیر، جملهها از طریق حذف و پیرایش، كوتاه و در نتیجه رساتر شده است:
ـ هدف و نهایت چیزی كه این گروه از گفتن و نوشتن اینگونه سخنان دنبال میكنند، این است كه نباید به زندگی خیلی اهمیت داد.
«هدف آنان از اینگونه سخنان، این است كه زندگی را نباید جدی گرفت.»
«هدف آنان از اینگونه سخنان، جدی نگرفتن زندگی است.»
ـ تقاضا میشود نسبت به ثبت نام كسانی كه برای كلاسهای نویسندگی حضور به هم میرسانند و علاقهمند به فراگیری این فن مهم و شریف میباشند، اقدام مقتضی به عمل آید.
«خواهشمند است علاقهمندان را به كلاسهای آموزش نویسندگی، ثبتنام فرمایید.»
ـ در سخنان امام علی(ع) هیچ چیزی به اندازۀ تقوای دینی و پرهیز از دنیای دون، مورد تأكید و سفارش ایشان قرار نگرفته است.
«در سخنان امام علی(ع) بر هیچ امری به اندازه تقوا تأكید نشده است.»
ـ محقق واقعی تمام سعی و كوشش و تلاش خود را مصروف آن میسازد كه در تحقیقات و پژوهشهای خود به نقطهای برسد كه برای كشوری كه در آن زندگی میكند و همۀ افراد جامعه و انسانها مثمر ثمر و مفید فایده باشد.
«محقق واقعی میكوشد برای جامعۀ خود سودمند باشد.»
گاهی نیز برای كوتاه كردن جملۀ بلند، چارهای جز تجزیۀ آن به چند جملۀ كوتاه و تبدیل جملههای فرعی به جملههای مستقل نیست:
ـ مقالۀ كوتاه و خواندنی یكی از روشنفكران فرانسوی به نام لوكاس كه در روزنامه فیگارو چاپ شده است و طی آن بر این واقعیت صحه میگذارد كه دشوارنویسی به دلیل كمحوصلگی خوانندگان معمولی، موجب بیرونقی مطالعه و كتابخوانی در جامعه میشود، ضرورت سادهنویسی را بهخوبی ثابت میكند.
«لوكاس، روشنفكر فرانسوی، در مقالهای كه روزنامۀ فیگارو آن را چاپ كرد، بهخوبی ضرورت سادهنویسی را آشكار میكند. وی در این مقالۀ كوتاه و خواندنی، از این واقعیت سخن میگوید كه دشوارنویسی نویسندگان و كمحوصلگی خوانندگان، موجب بیرونقی كتاب و كتابخوانی در جامعه شده است.»
برگرفته از کتاب «آیین قلم»
۱۴۰۳/۰۵/۱۷
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢راحت بنویس
محمدکاظم کاظمی
🔻 متن اصلی
«از سال۱۳۷۶ به بعد طی چندین سال به عنوان استاد در دانشگاه کابل و دارالمعلمین ولایت غزنی ایفای وظیفه نموده است.»
خوب عزیز جان! راحت بنویس «از سال۱۳۷۶ به بعد، چند سال استاد دانشگاه کابل و دارالمعلمین ولایت غزنی بوده است.» این که آسانتر است.
چرا این قدر «به عنوان» و «تحت عنوان»؟ چرا این قدر «ایفای وظیفه کردن» و «ایفای نقش کردن»؟ به راستی شما به هماتاقیتان میگویید «تو امروز باید به عنوان آشپز ایفای نقش کنی.» یا مثل آدم میگویید «تو باید امروز آشپزی کنی.» چرا زبان نوشتار با زبان گفتار این قدر فاصله داشته باشد؟ در حالی که زبان اصلی، زبان گفتار است و زبان نوشتار سایهای از آن است.
۱۴۰۳/۰۵/۲۰
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢قانون طلایی نویسندگی
رضا بابایی
در نویسندگی، درستی، سادگی و نغزگویی كافی است؛ گو اینكه اگر كسی نوشتن برای او آسان باشد، بسیار مینویسد و بسیارنویسی، خواهناخواه به زیبانویسی طبیعی میانجامد؛ زیرا كار نیكو كردن از پر كردن است. آن كه بسیار مینویسد و از قلم خود بیش از دیگران كار میكشد، بهحتم قلم توانمندتری مییابد؛ چنانكه از دو دست ما، دستی قویتر است كه از آن كار بیشتری میكشیم. بنابراین قانون زیر را باید قانون طلایی نویسندگی دانست:
راحت نوشتن ← بسیار نوشتن ← زیبا و سنجیده نوشتن.
غیر از این، نویسندۀ مطلوب، ویژگیهای دیگری نیز دارد: نواندیشی، آزاداندیشی، جامعیت نسبی، سختكوشی در جمعآوری اطلاعات و مواد اولیه، تردید در اقوال و آرای مشهور، اهتمام به درستنویسی و آراستگی در حد معمول، توانایی در پرورش مطالب و نگاه مهندسی به سازۀ نوشتار، از آن میان است.
برگرفته از کتاب «آیین قلم»
۱۴۰۳/۰۵/۲۴
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢تصور مخاطب واحد
رضا بابایی
نویسندهای كه هنگام نوشتن، مخاطبی آشنا را تصور میكند و گویی فقط برای او مینویسد، خودبهخود قلمش ساده و مهربان میشود؛ همچنانكه هر یك از ما در گفتوگوهای دوستانه با هر یك از اطرافیان خود، زبانی ساده و مهرآمیز داریم. نمونۀ تاریخی و بسیار شكوهمند اینگونه سخنوری و اثرآفرینی، مثنوی معنوی و دیوان غزلیات شمس تبریزی است كه مخاطب اثر نخست، حسامالدین چلبی و مخاطب دومین، شمس تبریزی است.
برگرفته از کتاب «آیین قلم»
۱۴۰۳/۰۵/۳۱
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢زبان علمی
رضا بابایی
زبان نوشتاری را به زبانهای علمی، ادبی، محاورهای و طنز تقسیم میکنند. مناسبترین زبان برای مقالات و آثار محققانه، زبان علمی است. در این نوع نگارش، الفاظ باید گویا، کوتاه و آسانیاب باشند. بنابراین لفظ نباید چندان خودنمایی کند و بیش از مجرایی برای عبور آسانتر معانی باشد. از ویژگیهای زبان علمی آن است که در آن از کنایات دور و تشبیهات ادیبانه و نازکخیالیهای شاعرانه پرهیز میشود و معانی با مأنوسترین کلمات خود میآیند. نویسنده وقتی با چنین زبانی سخنی میگوید، از امثال عبارات زیر میپرهیزد:
عرصۀ خاکی را به نور افلاکی خود روشن کرد؛ به جای «به دنیا آمد».
اسب حکومت را به زیر ران گرفت؛ به جای «به حکومت رسید».
شاهد مقصود را در آغوش گرفت؛ به جای «به مقصود رسید».
حضور به هم رسانید؛ به جای «آمد».
زیبایی و شیوایی در هر زبانی، معنایی دارد که باید بدان پایبند بود. شیوایی در همۀ انواع نثر پسندیده، و بلکه لازم، است. میتوان علمی نوشت و زبان را به عبارات عاطفی و احساساتی نیاراست، و در عین حال از چاشنی ذوق سود برد. آنچه در زبان علمی ممنوع است، تعابیر شاعرانه و نثرهای ادبی است، نه زیبایی و استواری که در هر زبانی، معنا و خصلتهای مربوط به خود را دارد. به نمونۀ زیر توجه شود:
زبان ادبی:
چهل سال از هجرت پیامبر (ص) به مدینه میگذشت که فرشتۀ شهادت، درهای بهشت وصال را به پاداش عمری عشق و جانبازی در راه معشوق ازلی، در وعدهگاه همیشگی، به روی عاشق دلسوخته کوفه، مولای خوبان، گشود.
زبان علمی، همراه با شیوایی:
در سال چهلم هجری، آن امام گرامی، پاداش عمری فداکاری را در راه حق و حقیقت در محراب نماز گرفت.
۱۴۰۳/۰۶/۰۸
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢بازی با اعصاب خواننده
رضا بابایی
بند زیر، حدود ۵۰ کلمه دارد و هشت غلط و چند مشکل بلاغی و ویرایشی و یک عیب بزرگ که من آن را «بازی با اعصاب خواننده» مینامم:
«جنبه های بسیار حائز اهمیتی از دین، جدای از محتوای گزاره ای باور های دینی، در دسترس درک و فهم ما قرار دارند. بنابراین مطالعه دین می تواند از اتخاذ یک رویکرد پراگماتیکی در باره معنا بهره مند گردد، در حالی که همزمان به این نکته نیز توجه دارد که این دیدگاه پیشاپیش متکی به مفروضات معناشناسانه خاص خود است .»
از غلطهای تایپی و ویرایشی آن میگذرم که چندان مهم نیست. به مشکلات بلاغی و بیانی آن(مانند گرتهبرداری و تتابع اضافات در برخی عبارات) هم کاری ندارم. مشکل اصلی این بند که در قلم نویسندگان دیگر نیز کموبیش به چشم میخورد، «ابهام ساختگی» است؛ یعنی ابهامی که دلیلی ندارد جز اعتیاد برخی نویسندگان به خوانندهآزاری و پیچاندن مطلب. آنان گمان میکنند اگر بگویند «فلان شخص، پسر زنی است که او مادر من است و نیز همسر پدرم»، علمیتر و باکلاستر از آن است که بگویند او برادر من است. سرراست نوشتن و سادهگویی را در شأن خود نمیدانند؛ وجاهت علمی را در گرهافکنی بر مفاهیم ساده میبینند، و آب را گلآلود میکنند تا به نظر عمیقتر بیاید. این گروه از نویسندگان را که متأسفانه شمارشان هم کم نیست، باید از مهمترین عوامل بیرغبتی جوانان به مطالعۀ آثار فلسفی و علمی شمرد.
من سعی کردم پاراگراف بالا را بازنویسی کنم؛ اما نتوانستم؛ چون ارتباط جملات بسیار سست و مبهم است و دقیقا معلوم نیست که نویسنده چگونه از برخی جنبههای حائز اهمیت در دین، به این نتیجه رسیده است که «بنابراین مطالعه دین میتواند از اتخاذ یک رویکرد پراگماتیکی درباره معنا بهرهمند گردد.» باقی عبارات نیز بر دامنۀ ابهامات میافزاید. خوانندگان، معمولا با مطالعۀ این دست نوشتارها، خود را متهم به بیسوادی یا نداشتن تمرکز میکنند؛ اما بهواقع مشکل در فرستنده است، نه گیرنده. اگر نویسندگان ما بپذیرند که اهمیت و ارزش آنان در گرهگشایی است، نه در زحمتی که برای فهم مطلب به خواننده میدهند، خدمتی بزرگ به رشد علمی جامعه کردهاند.
۱۴۰۳/۰۶/۱۹
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢سودمندی و خوشایندی نوشتار
رضا بابایی
هر نوشتهای با دو ویژگی، «خواندنی» میشود: سودمندی و خوشایندی.
یک. سودمندی
نوشتۀ سودمند، همه يا بيشتر ویژگیهای زیر را دارا است:
۱. از مضمون و معنایی تازه و بکر برخوردار است؛ یا در مقدمات، یا در نتیجه. اگر نویسندهای نه مقدمات و استدلالی تازه دارد و نه به نتیجهای جدید رسیده است، به هیچ وجه صلاح نیست که دست به قلم ببرد؛ وگرنه عرض خود برده و به دیگران زحمت داده است.
۲. به سمت کلیگویی نمیرود. کلیگویی، متن را به انشا تبدیل میکند. انشانویسی، خطری مهلک برای هر نوشتهای است. انشا مانند فشار دادن پا بر پدال گاز خودرو است، در حالی که خلاص است. گاز بدون دنده، سر و صدای بیهوده تولید میکند و آزاردهنده است. خطر انشانویسی را از راههای مختلف میتوان از پیش پای نوشتار برداشت؛ مانند ورود به جزئیات و مصادیق، غنیسازی علمی متن، هدفمندی و ارجاع به منابع لازم یا مفید.
۳. ذهن خواننده را یا قانع میکند یا درگیر.
۴. افقی جدید پیش روی خواننده میگشاید.
۵. بیش از استدلال یا اطلاعاتی که ارائه میدهد، مدعایی ندارد.
دو. خوشایندی
خوشایندی یا لذتبخشی متن، به اندازۀ سودمندی آن، مهم و کارساز است؛ اما اکثر نویسندگان ما به آن نمیاندیشند یا برای رسیدن به آن، ناشیگری میکنند. خواندن، بهخودیخود کاری سخت و ریاضتگونه است و نویسندۀ ناشی، بر سختی کار و زحمت خواننده میافزاید. زبان فارسی نیز چالاکی و توانمندی زبانهای اصلی دنیا را ندارد. به همین دلیل، متأسفانه بیشتر نوشتههای فارسیزبانان خوانندهآزار است. لذتبخشی، صفت اختیاری برای متن نیست؛ بلکه ضروری است و اگر کسی از عهدۀ آن برنمیآید، بهتر است کار و باری دیگر برگزیند یا جز بهضرورت دست به قلم نبرد.
لذتبخشی متن در گرو طیفی از مهارتهای قلمی و آرایههای زبانی است؛ از تایپ پاکیزه تا تصویرسازیهای هنرمندانه و مهندسی ماهرانۀ متن و تنوع در تعبیر و زاویۀ دید. برخی از مهمترین مهارتها و آرایههایی که ممکن است متنی را «خواندنی» کند، به این شرح است:
۱. پاکیزگی.
۲. سادگی.
۳. برابری کمّی و کیفی لفظ با معنا.
۴. صمیمت.
۵. ابتکار در تعبیر و اعتدال در استفاده از کلیشهها.
۶. طنر ملیح، ملایم و پراکنده.
۷. تدوین و چیدمان منطقی.
۸. استفاده از آرایههای زیرپوستی.
۹. مراعات شعور خواننده.
۱۰. غنای واژگانی.
۱۱. مناعت طبع و پرهیز از شیوههای دستمالیشده در بیان.
۱۲. اهتمام به تغییر ذائقۀ خواننده در ایستگاههای بینراهی.
۱۳. تبدیل مطلب به نکته و نکته به مطلب در برخی پاراگرافها.
۱۴. استفاده از شگردهای روایت در داستان و سینما، مانند بازگشت(فلشبک) و پایان باز در آخر متن.
۱۵. ظهور حالات روحی نویسنده(مانند خشم، شادی، غم و هیجان) در متن؛ آن مقدار که به فضای علمی بحث لطمه نزند و بیش از حد آن را شخصی نکند.
۱۶. برخی آرایههای سنتی، مانند تناسب و تلمیح و حسن مطلع.
خوشایندی نوشتار، بر پایههای دیگری نیز استوار است. شرح اصول نامبرده و غیر آن را به فرصتی دیگر میسپارم.
۱۴۰۳/۰۶/۲۷
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢بازنویسی بهتر از بسیارنویسی
محمد اسفندیاری
نویسنده باید رنج بکشد و عرق از جان بریزد و به مرارت تن بدهد. پاداش باریکنویسی، دقیقخوانی است و کیفر سرسرینویسی، سرسریخوانی. «آنکه باد میکارد، طوفان درو میکند»؛ و آنکه چون باد مینویسد، نوشتهاش به سرعت طوفان خوانده میشود. نویسندهای که مینویسد و میگذرد، خوانندهاش نیز میخواند و میگذرد. اما نویسندهای که در صفحه به صفحۀ کتابش بماند، خواننده نمیتواند از آن بگذرد. هرچه بدون زحمت نوشته شود، بدون لذت خوانده میشود. کشش هر نوشته در گرو کوشش نویسنده است. نویسنده باید مرارت بکشد تا خواننده حلاوت بچشد. جان کَند تا خواننده جان پرورد. رنج بَرد تا خواننده گنج یابد.
پایان این مقاله، پایان سخن نویسنده نیست. پس سخن را با یک سخن کوتاه، کوتاه کنیم که بازنویسی فرصتی است برای نویسنده تا نوشتهاش را بسامانتر کند. دریغ است نویسنده این فرصت را از خود دریغ دارد. پس نویسندگان! بازنویسی کنید.
برگرفته از کتاب«اخلاق نگارش»
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢 نوشتۀ خوب
سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)
۱. ویژگیهای نوشته خوب از حیث پیام
یک. تناسب با مقتضیات زمان
نوشته خوب باید با نیازهای روزگار خود همساز و دمساز باشد. گذشته از اصول ثابت اعتقادی و برخی احکام عملی که در همه روزگاران ثابتند، دیگر اصول و فروع را باید به تناسب مقتضیات زمان دریافت و به خواننده انتقال داد.
دو. هماهنگی با نیاز مخاطب
نوشته خوب پیش از شکلیابی و استوار شدن، مخاطب خود را ارزیابی میکند. برخی از نیازهای مخاطب فطریاند، یعنی پاسخگویی به آنها عین تعهّد است؛ و برخی زاید و «نیازنما» یند. در نوشته خوب، خواننده باید پاسخ نیازهای فطری خود را بیابد، خواه علمی باشد و خواه احساسی، کاربردی، تفریحی، و جز آنها. از این رو، پیش از دست بردن به قلم، باید بدانیم:
برای چه کسانی مینویسیم.
آن کسان چه نیازهای فطری و اصیلی دارند.
راه پاسخگویی به آن نیازها چیست.
آن راه را چگونه با قالب و زبان گفتار خود هماهنگ و همنوا سازیم.
سه. اصالت و استواری مفهوم
نوشته خوب باید مبانی و اصول خود را از سرچشمهای وام بگیرد که تشنگی انسان و جهان را سیراب کند، نه آن که او را به امید آب به سوی سراب بکشاند. نویسندگانی که اصول فکری خویش را از شرق و غربِ اندیشهای وام میگیرند، حتّی اگر مطلب خُنثا بنویسند - البتّه به اعتقاد ما، مطلب خُنثا وجود ندارد- به هر حال روزی خواننده خود را به بیراهه میبرند. هر نوشتهای، با هر موضوع و فضایی، باید رو به قبله حقیقی داشته باشد و محراب عبادتی عاشقانه باشد. اگر نوشتهای از سرچشمه وحی خداوند و سنّت پاکان سیراب گردد، نیازهای فطری مخاطب را حتماً پاسخ میگوید. اگر میبینید که بیگانگان و نیز خودیهای بیگانه پیمان، گاه در گرفتن مهار فکری جامعه پیشتازند، نه از آن رو است که برحقّند. این، از کمکاری و کمکوشی و کمحوصلگی بعضی از مؤمنان اهل قلم است! در این میان، باید دقّت ورزیم که به نام دین، هر تر و خشکی را بر سفره اندیشه مردم ننشانیم و تا اطمینان نیافتهایم که سخنی ریشه در وحی خداوند و سنّت پاکان دارد، آن را به قلم نیاوریم، حتّی اگر میان دینداران مشهور باشد.
۲. ویژگیهای نوشته خوب از حیث آیین
یک. درستنویسی
دو. شیوانویسی
نوشته خوب باید هم بر پایه قواعد و هنجارهای شناخته شده ادبی استوار باشد و هم دلکش و شیوا جلوه کند. درستی سخن در دانشهای دستور زبان، لغت، بافتشناسی و ساختشناسی ارزیابی میگردد. از این رو، نوشته درست آن است که با معیارهای این چهار دانش برابری کند. نیز برای شیوانویسی (فصیح و بلیغنویسی) راهکارهایی یافت میشوند که در دانشهای معانی، بیان، بدیع، و سبکشناسی مطالعه میگردند. ناگفته نگذاریم که معمولاً جز با درستنویسی، شیوانگاری ممکن نیست. برخی بر این عقیدهاند که کسی با آموختن قواعد درستنویسی، به ویژه دستور زبان، نویسنده نمیشود. ما نیز با این گروه همنواییم، امّا نباید از این مقدّمه درست به نتیجهای نادرست رسید. آموختن قواعد درستنویسی، برای نویسنده شدن «کافی» نیست، امّا مسلّماً «لازم» است. مشکل امروز ما این است که قواعد درستنویسی را بَد میآموزیم، یعنی آنها را به مثابه ضوابطی خشک و غیرکاربردی تعلیم میدهیم. هر نویسندۀ خوب باید قواعد را فراگیرد تا هم از راهی کوتاه به مقصد برسد و هم بتواند پشتوانۀ اصولی و استدلالی برای کار خود فراهم آورَد و هم در آموزشِ سبْک و شیوه خویش به دیگران موفّق باشد.
برگرفته از کتاب «بر بال قلم»
۱۴۰۳/۰۷/۰۳
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢واژهپردازی
رضا بابایی
زبانها برای ماندن و بالیدن، باید پیوسته بر گسترۀ واژگانی خود بیفزایند. گسترش واژگانی، مهمترین عامل پایایی و پویایی زبان نیست؛ اما جزء نیازهای ضرور هر زبانی است که میخواهد عمری درازتر داشته باشد. افزایش واژگان در زبانها، معمولا از سه طریق است: وامگیری از زبانهای بیگانه؛ احیای واژههای کهن و فراموششده؛ ساختن واژههای جدید.
راه چهارمی هم وجود دارد که بیشوکم به آن عمل میشود، اما هنوز رسما جزء راههای واژهسازی به شمار نیامده است. من نام این راه را «واژهپردازی» میگذارم؛ در مقابل «واژهسازی». در واژهسازی، ما کلمه یا ترکیبی را که پیشتر نبوده است، میسازیم؛ مثل «پوشه» یا «پرونده» یا «فناوری» یا «آسیبشناسی». در واژهپردازی، کلمۀ جدیدی ساخته نمیشود، بلکه کلمههای موجود و رایج، در شکل یا معنایی جدید با روابطی متفاوت، پردازش یا پرورش مییابد. روشن است که این شکل یا معنای جدید، باید همسانیهایی با شکل و معنای قدیم کلمه داشته باشد؛ اما به هر حال، «کلمۀ جدید» به حساب میآید. پیش از مثال، بگویم که در واژهپروری، کلمهای که بازپروری میشود، باید همراه قرینهای باشد که معنای جدید و پرداخته را پیش چشم خواننده بیاورد.
مثال روش این شیوۀ واژهافزایی، کلمۀ «راهنما» در ترکیب «راهنما زدن» است. کلمۀ راهنما در پیشینۀ زبان فارسی، هیچ گاه با «زدن» به کار نرفته بود؛ اما وقتی در ماشینها چراغ راهنما نصب کردند، نیاز بود که برای استفاده از آن، کلمهای بیابیم یا بسازیم. مردم ترکیب «راهنما زدن» را ساختند و گرفت. در واقع کلمۀ «راهنما» در ترکیب «راهنما زدن»، تغییر کاربری داده و با پذیرفتن فعل «زدن»، چهرهای جدید از خود را به نمایش گذاشته است. پیش از این ابتکار، با «راهنما» هر کاری میکردند جز «زدن»! در اینجا، کلمۀ «راهنما» ساخته یا احیا نشده است؛ بلکه از رهگذر بازپروری و پردازش، معنایی جدید یافته است که البته پیوستگی آشکاری با معنای قدیم خود دارد. «حروفچینی» هم مثال خوبی است. حرف و چیدن، جدید نیست؛ اما نسبت دادن آنها به یكدیگر كه در چاپخانهها اتفاق افتاد، جدید است. از همین دست است کلمۀ «ارتباطگیری» که در روابطعمومی مؤسسات و ادارهها ساخته شد و جا افتاد. «پرینت گرفتن» و «نظر گذاشتن = کامنت» هم همین حکایت را دارد.
واژهپردازی غیر از ترکیبسازی است. در ترکیبسازی، کلماتی کنار هم مینشینند که پیشتر نیز میان آنها همنشینی یا همراهی بوده است. بنابراین «آسیبشناسی» و مانند آن، ترکیبسازی است، نه واژهپردازی؛ زیرا «آسیب را شناختن»، جدید نیست؛ بر خلاف – مثلا – ارتباط گرفتن یا راهنما زدن، که جدید است.
واژهپردازی، گرتهبرداری هم نیست. در گرتهبرداری، بر اثر تقلید از زبانهای بیگانه، گاهی دو کلمه کنار هم میآیند که پیشتر با هم نمیآمدند و اکنون نیز نیازی به همنشینی آن دو با یکدیگر نیست. مثلا وقتی کسی میگوید: «اجازه بدهید نخست خدمت شما سلامی داشته باشم» سلام را با داشتن، همراه کرده است که نه ریشۀ تاریخی دارد و نه نیازی به آن است؛ چون میتوانست بگوید: «اجازه بدهید نخست سلامی کنم». از همین گونه است: دوش گرفتن و خواب افتادن.
این را هم بگویم که ما میتوانیم برای غنیسازی زبان، رابطههای متفاوت میان کلمات را از متون گذشته کشف کنیم و به کار ببریم. مثلا من با نگاهی سطحی و سریع به باب نخست گلستان(سیرت پادشاهان)، دهها رابطۀ واژگانی به چشمم خورد که امروز برای ما «متفاوت» محسوب میشود. چند نمونهاش را در زیر میآورم:
«برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند»
حسد بردن = حسادت ورزیدن، حسودی کردن.
زهر در عذا کردن= زهر در غذا ریختن.
«فرصت نگاه میداشتند.»
فرصت را نگه داشتن = قدر فرصت را دانستن.
«فریدون ... پادشاهی یافت.»
پادشاهی یافتن = به پادشاهی رسیدن.
«ملک را عجب آمد.»
عجب آمدن = تعجب کردن.
«خیال باطل بست.»
خیال بستن = پنداشتن.
«چندان نعمت را به چندین مدت برانداخت.»
نعمت برانداختن = هدر دادن نعمت.
استفاده از اینگونه رابطههای متفاوت، نیاز به مهارت و تجربه دارد و کار نویسندگان تازهکار نیست؛ چون اندکی نابلدی در استفاده از این رابطهها، زبان را از ریخت میاندازد. در عین حال، دیدهام که نویسندگان ورزیده و هنرمند، بدون اینکه به دام کهنگرایی و زبان باستانی بیفتند، این رابطهها را به نثر خود راه دادهاند و از این رهگذر به نثری رنگارنگ و سرشار از واژگان غیر تکراری دست یافتهاند. بر هم زدن روابط کلیشهای میان واژگان، اگر هنرمندانه صورت بگیرد، بسامد واژگانی نویسنده را بالا میبرد و میدانیم که یکی از عوامل مهم در آفرینش نثرهای اثرگذار، بسامد واژههای غیر تکراری است.
۱۴۰۳/۰۷/۱۲
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢تناسب واژه با سبک و مخاطب
سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)
در نوشتههای عمومی، واژه نه باید فنّی و خاص باشد و نه سَخیف و سَبُک. باید اعتدال رعایت گردد و سعی شود که مخاطب واژهها را به راحتی بفهمد. از آفات گویندگی و نویسندگی در میان بعضی عالمان، «به کارگیری واژه های خاص و اصطلاحی» است. کم نیستند دانشجویان و جوانانی که با همۀ علاقهشان به مباحث علمی، گاه از اینگونه سخن گفتن و قلم زدن گله دارند. اکنون بعضی تعبیرهای این چُنین را ذکر میکنیم و برابرهای پیشنهادی را می آوریم. شایان تذکّر است که در ارائه برابرها، به جنبۀ کاربردی تعابیر نظر داشتهایم و نه معادلِ لفظ به لفظ:
به شَرحْ ایضاً: این نیز مثلِ همان است
علی ای حال / علی ای تقدیر: به هر حال
إنْ قُلْت کردن / زدن: اِشکال گرفتن
ذاتِ اقدس اِلاه: وجود پاک خداوند
ائمه هُداهِ مَهدیین: امامان راهنمای رهیافته
مسبوق به ذهن: آشنا
طابَقَ النّعلُ بالنّعلِ: درست مثلِ هم
صَبَّحَکم اللّه بالخیر: صبحتان به خیر
لا تُعَدُّ و لاَ تُحْصی: از حدّ و حساب بیرون است
به نَصِّ قرآن: قرآن به روشنی فرموده است
روایات مأثوره: روایتهای رسیده از امامان
به عبارت اُخْرا: به بیان دیگر
جمع بین این و آن: هر دو را به جا آوردن
اگر اَمر دائر شود بین این و آن: اگر قرار شود یکی انجام گیرد
لطائفالحِیل: با تدبیرهای نیکو
ذَویالحُقوق: صاحبانِ حق
وَ قِس عَلی ذلک: مثل همان
مُعْتَنابه: شایسته توجّه
فَلِذا: بنا بر این
بناءً علی هذا: بنابراین
لا یخْفی: پوشیده نیست
بِلا شُبهه: بی تردید
واجدِ شرایط: دارای شرطها
اِلی یومِنا هذا: تا امروز
بِالملازمه میفهمیم: از آن، این را هم میفهمیم
عقاید حَقّه: عقیدههای درست
برگرفته از کتاب «بر بال قلم»
۱۴۰۳/۰۷/۲۴
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢بايستههای مخاطبمداری
رضا بابایی
اكثر پژوهشهای علمی، افزون بر جنبۀ تحلیلی و گزارشی، ارزشداوری هم میكنند. بنابراین با گرایشهای درونی خوانندگانشان درگیر میشوند. بدین رو علاوه بر مغزها، با قلبها نیز سروكار دارند. قلبها، قواعد خود را دارند و برخلاف مغزها چندان پیشبینیپذیر و قابل یكسانسازی نیستند. آنها كمتر تن به بخشنامههای دستوری یا حتی منطقی میدهند. هر مغزی را با چند استدلال میتوان تسلیم كرد؛ اما لشكر براهین را به قلعۀ قلبها راهی نیست.
فرق است میان معتقد شدن و متقاعد گشتن. اولی، نصیب قلب است و دومی، بهرۀ عقل. به سخن دیگر، مغز را باید متقاعد كرد و قلب را معتقد. اقتضای مغز، غیر از تقاضای قلب است. قلب، كانون عواطف و مركز گرایشهای ناخودآگاه است؛ اما مغز، قرارگاه اندیشهها و كنشهای خودآگاه. بنابراین بر آفرینندگان آثار فرهنگی است كه مخاطب خود را معجونی از گرایشهای قلبی و كنشهای مغزی بدانند، و یكی را فدای دیگری نكنند. پارهای از نوشتهها و خطابهها و برنامههای سمعی- بصری، یكی از این دو را میبینند و دیگری را نه. گاه چنان احساسگرایی میكنند كه گویی مخاطب آنان سراپا قلب است و تهی از مغز و اندیشه؛ گاه نیز چندان بر طبل استدلالهای ریز و درشت میكوبند كه گویا عقل محض را خطاب میكنند!
در كتابها و مقالات علمی، نباید عاطفۀ خواننده را تحریك كرد؛ همچنانكه در بیانات احساسی و شاعرانه، نباید میدان را به براهین عقلی و استدلالهای خشك داد. در عین حال نباید از یاد برد كه خردورزی و نگارش علمی، ابایی از چاشنیهای قلبپسند ندارد؛ چنانكه در حین گفتوگو با قلبها نیز نباید از یاد برد كه مغز و عقل مخاطب نیز حاضر است و نظارت میكند.
«باید در وجود یك نویسنده در آنِ واحد، یك متفكر، یك هنرمند و یك ناقد با هم مشغول كار باشند. وجود یكی از این مفروضات كافی نیست. متفكر، فعال و دلیر است؛ پاسخ چراها را میداند، هدفهای نهایی را میبیند و نشانههای راهنما را مشخص میكند. هنرمند، احساساتی است و عواطف لطیف دارد. از هر طرف محاط در این سؤال است كه "چگونه" كار را باید انجام داد؛ به دنبال چراغ راهنما میرود، به فارغ شدن نیاز دارد؛ وگرنه پخشوپلا میشود، و تجزیه میگردد.»
برگرفته از کتاب «آیین قلم»
۱۴۰۳/۰۷/۳۰
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢بهترين آموزشگاه نویسندگی(۱)
رضا بابایی
بخوان و بنویس! هیچ راه دیگری برای بهتر نوشتن نیست. مطمئن باشید! بهترین کلاسهای آموزش نویسندگی، میان سطرهای یک نوشتۀ خوب برگزار میشود و مؤثرترین گام را آنگاه برمیداری که قلم به دست میگیری و مینویسی. در جهان، راههایی هست که باید با سر پیمود:
در ره چو قلم گر به سرم باید رفت
با دلِ زخمکش و دیدۀ گریان بروم
راههایی را هم که باید با پا پیمایش کنیم، میشناسیم: راه خانه، راه مدرسه، راه بازار... . نوشتن، راهی است که در آن از پا و سر کاری ساخته نیست. در این راه با دست باید گام زد تا به مقصد رسید. پس بخوان و بنویس و بدان که جز این راهی نیست.
اما درسوارههایی هم هست که دانستن آنها خالی از سود نیست. دانستن این آموزهها اگرچه معجزه نمیکند، در برداشتن گامهای نخست، کمککار نوقلمان است. بهویژه اگر این دانستنیها مقدمهای برای کارورزی و تمرین باشد، سودی دوچندان دارند. در مجموعۀ گفتارهای حاضر میکوشیم برخی از آنچه به کار قلمزنان و نویسندگان مبتدی میآید، همراه شرح و تمرین بازگوییم. باشد که به کار آید و زحمت نیفزاید.
سخن نخست را به «آنچه نویسندگان باید بدانند» اختصاص میدهم. بر این گمانم که هر نویسندهای باید سه نوع آگاهی داشته باشد:
۱. آگاهیهای تخصصی
این نوع آگاهی، نویسنده را از ورطۀ تکرار و تقیلد میرهاند و قویترین انگیزهها را برای نوشتن فراهم میآورد. شک نکنید که اگر کسی سخنی بکر و تازه داشته باشد، نمیتواند قلمش را بیعار و بیکار در گوشهای رها کند. صاحب قلم، پیشتر و بیشتر باید صاحبنظر باشد. آنکه سخنی برای گفتن ندارد، انگیزۀ چندانی هم برای نوشتن ندارد و این بیانگیزگی، همۀ راهها را به سوی نویسندگی برتر میبندد. بازگویی گفتهها و نوشتههای دیگران هم دردی را دوا نمیکند. دست کم باید ثلثی از هر نوشته، حاوی نکتهها یا نظریههای بکر باشد تا قلم در دست بیتابی کند و برای رقصیدن بر روی کاغذ لحظهها را بشمارد. اگر در نوشتن کاهلیم و شب و روزمان با کاغذ و قلم نمیگذرد، شاید از آن رو است که معرفتی نو از درون، ما را به جلوهگری نهیب نمیزند. از پیش گفتهاند که «پریرو تاب مستوری ندارد.» پریرویانِ معرفت، سینۀ صاحب خود را میشکافند و از ریسمان قلم بر صفحۀ کاغذ مینشینند. رغبت و قوت در نوشتن، همچون شیر مادران است که تا فرزند نو نزایند، در سینه نمیجوشد.
ادامه دارد....
۱۴۰۳/۰۸/۰۱
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢بهترين آموزشگاه نویسندگی(۲)
رضا بابایی
۲. آگاهیهای عمومی
نویسندگان علاوه بر تخصص و صاحبنظری در یکی از رشتههای علمی، باید به سایر شاخههای علوم همگن هم سرک کشیده یا سری زده باشند. بیخبری محض از دیگر حوزههای علمی و ناآشنایی با علوم روز، قلم را خشک، و خالی از هیجان میکند. نگارنده بر این عقیده است که هر نویسندهای باید _علاوه بر آگاهیهای تخصصی و موضوعی_ کمابیش از موضوع و مسائل علوم دیگر، مانند تاریخ معاصر و فلسفههای جدید و علوم ارتباطات و هر دانشی که چالشگاه اندیشههای دینی است، باخبر باشد. پذیرفته نیست که نویسندهای برای فارسیزبانان، کتاب یا مقاله یا وبلاگ بنویسد، اما نداند که چالشهای ذهنی آنان چیست و چه تاریخ پر فراز و نشیبی را پشت سر دارند.
مطالعات و آگاهیهای عمومی، فواید دیگری نیز برای هر نویسندهای دارد. غنای واژگانی و مهارت در ساختن جملههای متنوع و با حال و هوای متفاوت و مانند آنها، از دیگر عایدات پرخوانی و آگاهیهای گسترده است. بیگمان، آنان که فقط در یکرشته مطالعه میکنند و کمترین اطلاعی از سایر علوم و فنون ندارند، دچار مشکلات لاینحلی در نویسندگی حرفهایاند؛ بگذریم از اینکه در توفیق علمی آنان نیز میتوان تردیدهای جدی کرد.
۳. آگاهیهای زبانشناختی
نسبت میان قلم و زبان، از نوع نسبت کالبد و جان است. آنچه به چشم میآید و حضورش را حس میکنیم، جسم است؛ اما بهواقع جسم از خود هنری ندارد و از برکت روح است که میجنبد و اینسو و آنسو میرود. جسمِ بیجان، لاشۀ بیقدر و مقداری بیش نیست. چنین تناسب و تعاملی میان زبان و قلم نیز در کار است. هر قدر زبان را بیشتر بشناسیم و امکانات آن را بیشتر بدانیم و با ظرافتهای آن آشناتر باشیم و از گشتوگذار در باغستانهای خرم آن لذت بیشتری برده باشیم، در بهکارگیری قلم تواناتریم و چابکتر. قلمزنانی که زبان را نمیشناسند و هرازگاه در کوچهباغهای زبان و ادب قدم نزدهاند، هرگز توفیق آن را نخواهند یافت که توسن قلم را به زیر فرمان خود آورند و بر سپاه کلمات حکم رانند. قلم، کارخانۀ تولید کلمه و جمله است. کسی دست به قلم میبرد باید بداند که این کارخانۀ عظیم و کهن، چگونه دستگاهی است و فرایند تولید را از چه مسیرهای طی میکند.
۱۴۰۳/۰۸/۰۲
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|
💢نویسندۀ واقعی
رضابابایی
نویسنده اساسا یک موجود ادبی است؛ حتی اگر ادبی ننویسد و حتی اگر آنچه درباره آن مینویسند و میاندیشد از ادبیات بسیار دور باشد باز هم لحظهای که قلم به دست میگیرد فرایند یک فعالیت سخت ادبی در ذهنش آغاز میشود.
یک اشتباهی در ذهن بسیاری از علاقهمندان هست که گمان میکنیم نویسندگی یعنی درستنویسی و بیخطا نوشتن در حالی که کسی که طعم ادبیات را نچشیده و کسی که نمیداند باید فضای ذهنی روشن، فعال و جامع داشته باشد، نویسنده نیست.
اکثر کسانی که کتاب در حوزه آئین نگارش مینویسند خودشان اهل نگارش نیستند، این نشان میدهد آن چیزی که بیرون از وجود ما هست یعنی دانستنیهای مربوط به قواعد درستنویسی چندان به کار ما نمیآید. پیش از آن باید تواناییها و سرمایههایی در وجود ما به وجود بیاید.
نویسندگی، درستنویسی زیبانویسی و حتی سادهنویسی نیست و ما اشتباه کردیم که در کلاسهای نویسندگی وقت علاقهمندان را با مسائل دستور زبان فارسی درگیر کردهایم.
ادبیات دو تعهد بزرگ بر گردن صاحبش میگذارد: یکی از این تعهدات جمعگرایی و دیگر فردگرایی است و اگر کسی بتواند میان این دو متناقض تعادل برقرار کند، نویسنده واقعی است؛ قلم او روان و سخن او دلنشین خواهد شد و دیگر نیازی به آرایهها و صنایع ادبی ندارد.
برگرفته از سخنان ایشان در نشست«ادبیات و راههای نپیموده»
۱۴۰۳/۰۸/۱۵
#نویسندگی
#کانون_نویسندگان_قم
تلگرام | ایتا | سایت|