از #دکترا میگریختند
از دکترها نیز هم
طبیب بودند
نفسهایشان طبابت میکرد
من برایت چه بگویم!
...
تو البته بیعرضهای
که به هوای جبهه تن ندادی
روحت پشت خاکریز ترمها و تزها کُپ کرد
و آخر، موانع الکتریکی دنیا تو را گرفت
تا این که دکترا گرفتی
نه! دکترا تو را گرفت
اما به دکترایت قسم
-که بیش از خدا دنبالش دویدهای-
#حاج_همت جنون نداشت
روانشناس بود
#حاج_احمد البته جنون داشت
که نان و پنیرش را هم بعد از همه نیروهایش میخورد
آنها البته جنون داشتند
که نماندند کرسی ریاست بگیرند
این چیزها #عقل_معاش میخواست
و آنها #قلب_معاد بودند
آنها در حقیقت حق ذوب بودند
تو گرفتار نمره و #پایان_نامه
آنها از شهیدنشدن وحشت داشتند
تو از مشروطشدن
آنها میترسیدند خدا قبولشان نکند
تو دلهره داشتنی واحدهایت را پاس نکنی
...
#جواد_چناری
#شب_جمعه
#کرونا
#دکترا
@qoqnoos2
🤲 قرائت حدیث شریف کساء
برای صحت و عافیت کامل
همه بیماران کرونایی
خصوصا برادر عزیزمان
حجت الاسلام ابراهیم نصیری
جهادگر عرصههای فرهنگی و خدمترسانی
امشب ساعت ۲۳
پخش زنده از حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها
instagram.com/rqoqnoos?igshid=1pn5lhgpoqf2l
آقای مدیر...
بعضیها عصارهاند، فشردهاند، غلیظاند، پرمایهاند، جرم حجمی یا همان چگالی بالایی دارند... اینها ظرفیت آن را دارند که در جماعت عظیمی حل شوند و به آنان رنگ و طعم و مزه دهند...
بودن یکنفر از اینها برای جماعتی کافی است، نورشان پهنهای را روشن میکند... و نبودشان برای جمع کثیری خسران است و تاریکی...
حاج #محمدابراهیم_فائزی از این دسته جماعت بود، همین یک مرد، برای کل آموزش و پرورش کافی بود...
غیرت او، دغدغهاش، انگیزهاش، پایمردی و ایستادگیاش بر سر اصول، برای تمام آموزش و پرورش استان کافی بود، این عصاره آنقدر غلظت داشت که بهخصوص آموزش و پرورش سیاستزده آن روزگار قزوین را که از هر چه غیرت و شجاعت تهی شده بود، رنگ و مزهای دهد و آبرویی ببخشد...
.
یادم نمیرود اولین اردوی #بازدید_از_مناطق_جنگی مدرسه را، به گمانم سال ۷۵ بود، هنوز عنوان #راهیان_نور اینقدر شیوع پیدا نکرده بود، اصلا بازدید از مناطق جنگی، امر شایعی نبود... مردانگی این مرد مهمترین عامل شکلگیری آن سفر شیرین و رویایی بود، یک مینیبوس از پسران و یک اتوبوس دختران مدرسه #فرزانگان را با مسؤولیت خودت برداری راهی مناطق جنگی جنوب کنی، آن هم در روزگاری که بسیاری از امکانات امروز، در مناطق موجود نبود...
.
ادامه در نویسه بعدی...