eitaa logo
دارالقرآن مسجد مقدس جمکران
2.2هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
742 ویدیو
5 فایل
کانال رسمی دارالقرآن مسجد مقدس جمکران پخش زنده محافل قرآنی: https://tekye.net/live/2646 aparat.com/jamkaran_ir/live ارتباط با ادمین: @darolquranjamkaran
مشاهده در ایتا
دانلود
«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْی قالَ یا بُنَی إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏ قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ.» ۱۰۲/صافات ⚜در خواب به ندا دادند که ای خلیل دعوی محبت ما می‌کنی و مهر فرزند در دل راه می‌دهی، اگر تشنه وصال مایی برخیز و به دشنه تیز فرزند عزیز خود را خون بریز و در راه ما قربانی کن. ⚜ابراهیم علیه‌السلام از هیبت این خواب بیدار شد و هاجر را فرمود: برخیز و خلعت فاخر بر اسماعیل بپوشان و کاردی و رسنی بیاور که او را به مهمانی برم. ⚜پس ابراهیم و اسماعیل از خانه بیرون آمدند ، ابلیس لعین پیش هاجر آمد و گفت: ای غافل! هیچ میدانی که خلیل، را می‌برد تا بزخم خنجر آبدار گلناری سازد! هاجر گفت: چون فرمان الهی بر این قرار گرفته هزار جان هاجر و فرزندش فدای خلیل باد. ⚜ابلیس از هاجر نومید شده نزدیک خلیل آمد، گفت ای ابراهیم! این کار را تأملی باید, چگونه دلت یاری می‌دهد که به دست خود چنین فرزندی را بکشی؟! گفت: بجلال ذوالجلال که اگر مرا از مشرق تا مغرب فرزند باشد و فرمان الهی را رسد که همه را بدست خود بکش، فرمان بجا آرم و هیچ باک ندارم که جز رضای دوست چیز دیگر نمی‌خواهم . 📒 تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم و زندگانی چهارده معصوم (ع)،سیّدالمحدثین السیّد محمدمهدی‌ بن‌ السیّد محمدجعفر الموسوی 💠💠💠‌ کانال رسمی دارالقرآن مسجد مقدس جمکران @quran_jamkaran
🔸ساره، همسر نازا بود و او را فرزند نمی‌شد، چون می‌دید شوهر مهربانش در آرزوی فرزند است، متاثرشد بدین جهت کنیز خود هاجر را به ابراهیم واگذار کرد. 🔸هاجر حامله شد و فرزندی آورد که او را نامیدند, این نوزاد قلب ابراهیم را سرشار از شادی نمود اما در دل ساره غم و اندوه قرار گرفت. 🔸 ابراهیم به دستور خداوند،هاجر و اسماعیل را به سرزمین مکه برد و نزد ساره بازگشت. 🔸یک زن بینوا با یک فرزند شیرخوار در یک بیابان بی‌آب و علف و دور از آبادانی تنها ماندند، ولی هاجر زنی بود که درس توکل از ابراهیم فرا گرفته بود، لذا صبر را پیشه کرد و از آب و غذایی که همراه داشت مصرف کرد تا توشه‌اش تمام شد و شیرش خشک شد. 🔸هاجر در اطراف آن بیابان بارها به جستجو پرداخت شاید آبی پیدا کند و نزد اسماعیلی برمی‌گشت. 🔸 دیگر بار به کوشش و جستجو پرداخت تا از یافتن آب ناامید شد با چشم گریان نزد فرزندش آمد. 🔸 این بار حال طفل را خطرناک دید و با غمی جانسوز به او می‌نگریست که ناگاه چشمه آب زلالی از زیر پای بجوشد و دل هاجر را غرق شادی نمود. 🔸 رفته رفته بواسطه چشمه آب، قبیله جرهم نیز به آنجا آمد و سکونت کرد. هاجر با آنها انس گرفت و وحشت تنهایی از او زائل شد. 🔸و اینچنین دعای ابراهیم علیه‌السلام برای آنها به اجابت رسید. 📒 قصه‌های قرآنی، صحفی 💠💠💠‌ کانال رسمی دارالقرآن مسجد مقدس جمکران @quran_jamkaran