#قصص_قرآنی
#ابراهیمعلیهالسلام
#قربانی_اسماعیل
«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْی قالَ یا بُنَی إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ.» ۱۰۲/صافات
⚜در خواب به #ابراهیم ندا دادند که ای خلیل دعوی محبت ما میکنی و مهر فرزند در دل راه میدهی، اگر تشنه وصال مایی برخیز و به دشنه تیز فرزند عزیز خود را خون بریز و در راه ما قربانی کن.
⚜ابراهیم علیهالسلام از هیبت این خواب بیدار شد و هاجر را فرمود: برخیز و خلعت فاخر بر اسماعیل بپوشان و کاردی و رسنی بیاور که او را به مهمانی برم.
⚜پس ابراهیم و اسماعیل از خانه بیرون آمدند ،
ابلیس لعین پیش هاجر آمد و گفت: ای غافل! هیچ میدانی که خلیل، #اسماعیل را میبرد تا بزخم خنجر آبدار گلناری سازد!
هاجر گفت: چون فرمان الهی بر این قرار گرفته هزار جان هاجر و فرزندش فدای خلیل باد.
⚜ابلیس از هاجر نومید شده نزدیک خلیل آمد،
گفت ای ابراهیم! این کار را تأملی باید, چگونه دلت یاری میدهد که به دست خود چنین فرزندی را بکشی؟!
#ابراهیم گفت: بجلال ذوالجلال که اگر مرا از مشرق تا مغرب فرزند باشد و فرمان الهی را رسد که همه را بدست خود بکش،
فرمان بجا آرم و هیچ باک ندارم که جز رضای دوست چیز دیگر نمیخواهم .
📒 تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم و زندگانی چهارده معصوم (ع)،سیّدالمحدثین السیّد محمدمهدی بن السیّد محمدجعفر الموسوی
💠💠💠
کانال رسمی دارالقرآن مسجد مقدس جمکران
@quran_jamkaran
#قصص_قرآنی
#اسماعیل_علیهالسلام
🔸ساره، همسر #ابراهیم نازا بود و او را فرزند نمیشد، چون میدید شوهر مهربانش در آرزوی فرزند است، متاثرشد بدین جهت کنیز خود هاجر را به ابراهیم واگذار کرد.
🔸هاجر حامله شد و فرزندی آورد که او را #اسماعیل نامیدند, این نوزاد قلب ابراهیم را سرشار از شادی نمود اما در دل ساره غم و اندوه قرار گرفت.
🔸 ابراهیم به دستور خداوند،هاجر و اسماعیل را به سرزمین مکه برد و نزد ساره بازگشت.
🔸یک زن بینوا با یک فرزند شیرخوار در یک بیابان بیآب و علف و دور از آبادانی تنها ماندند، ولی هاجر زنی بود که درس توکل از ابراهیم فرا گرفته بود، لذا صبر را پیشه کرد و از آب و غذایی که همراه داشت مصرف کرد تا توشهاش تمام شد و شیرش خشک شد.
🔸هاجر در اطراف آن بیابان بارها به جستجو پرداخت شاید آبی پیدا کند و نزد اسماعیلی برمیگشت.
🔸 دیگر بار به کوشش و جستجو پرداخت تا از یافتن آب ناامید شد با چشم گریان نزد فرزندش آمد.
🔸 این بار حال طفل را خطرناک دید و با غمی جانسوز به او مینگریست که ناگاه چشمه آب زلالی از زیر پای #اسماعیل بجوشد و دل هاجر را غرق شادی نمود.
🔸 رفته رفته بواسطه چشمه آب، قبیله جرهم نیز به آنجا آمد و سکونت کرد.
هاجر با آنها انس گرفت و وحشت تنهایی از او زائل شد.
🔸و اینچنین دعای ابراهیم علیهالسلام برای آنها به اجابت رسید.
📒 قصههای قرآنی، صحفی
#قرآن
💠💠💠
کانال رسمی دارالقرآن مسجد مقدس جمکران
@quran_jamkaran