صفحه۵۴۳ مصحف شریف
سوره مبارکه مجادله
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
4_5895412281042273911.mp3
1.94M
🔸ترتیل صفحه 543 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده مقام بیات
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
قرآن ترجمه المیزان
سوره 58
سوره مبارکه المجادلة
صفحه 543
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۖ مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَىٰ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ۖ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (7)
آيا ندانسته اى که خداوند آنچه را در آسمان ها و آنچه را که در زمين است مى داند؟ هيچ نجواى سه نفرى نيست مگر اين که او چهارمين آنان است، و نه هيچ پنج نفرى مگر اين که او ششمين آنان است، و نه کمتر از اين و نه بيشتر مگر اين که هر جا باشند او با آنها است; سپس روز قيامت از آنچه انجام داده اند باخبرشان خواهد ساخت; به يقين خداوند به همه چيز دانا است. (7)
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَىٰ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ ۚ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا ۖ فَبِئْسَ الْمَصِيرُ (8)
آيا به کسانى که از نجوا نهى شده اند توجّه نکرده اى که باز هم به آنچه از آن نهى شده اند برمى گردند و درباره گناه و تجاوز و مخالفت با پيامبر نجوا مى کنند، و چون نزدت مى آيند با چيزى به تو تحيّت مى گويند که خدا با آن به تو تحيّت نگفته است، و با خودشان مى گويند: چرا خدا ما را به کيفر آنچه مى گوييم عذاب نمى کند؟ جهنّم براى آنان کافى است که به آن خواهند سوخت، و چه بد سرانجامى است! (8)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (9)
اى کسانى که ايمان آورده ايد! هنگامى که نجوا مى کنيد، درباره گناه و تجاوز و مخالفت با پيامبر نجوا نکنيد و درباره نيکوکارى و تقوا نجوا کنيد، و از خدايى که به سوى او محشور خواهيد شد پروا داشته باشيد. (9)
إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (10)
جز اين نيست که اين نجوا[ى منافقان ]از شيطان است، تا مؤمنان را اندوهگين کند، در حالى که جز به اذن خداوند هيچ زيانى به آنان نمى رساند، و مؤمنان بايد فقط بر خدا توکّل کنند. (10)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ ۖ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (11)
اى کسانى که ايمان آورده ايد! هنگامى که به شما گفته شود: در مجالس جا گشاده کنيد; گشاده کنيد تا خدا به شما گشايش دهد، و هنگامى که گفته شود: برخيزيد; برخيزيد، تا خداوند کسانى از شما را که ايمان آورده، و کسانى را که از دانش برخوردار شده اند به درجاتى بالا ببرد و خدا به آنچه مى کنيد آگاه است. (11)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
🌷 نکته تفسیری صفحه ۵۴۳🌷
اسلام و سخنان درِگوشی:
در تاریخ آمده است که در زمان پیامبر، برخی از یهودیان و منافقان با یکدیگر سخنان درگوشی می گفتند و گاهی هم با چشم هایشان به افراد باایمان اشاره می کردند. مؤمنان با دیدن این منظره ناراحت می شدند و فکر می کردند نجواکنندگان، خبر ناراحت کننده ای از بستگان و عزیزانشان دارند که به جهاد رفته اند، و در این باره با هم نجوا می کنند. هنگامی که این وضعیّت ادامه پیدا کرد، مؤمنان به پیامبر شکایت کردند. پیامبر نیز دستور داد که هیچ کس حق گفتن سخنان درگوشی در برابر مسلمانان را ندارد؛ امّا نجواکنندگان گوش نکردند و کار زشتشان را ادامه دادند. در این هنگام، این آیات نازل شد و آنان را تهدید کرد. در این آیات، دو نکته ی مهم در مورد نجوا و سخنان درگوشی وجود دارد:
نخست این که هیچ نجوایی هر قدر هم مخفیانه باشد، از خدای دانا مخفی نیست. خداوند در هر جلسه ی خصوصی و نجوای پنهانی حضور دارد، و هر کس در هر جایی باشد، خدا نیز همراهش است(هُوَ مَعَهُم اَینَ ما کانوا). آری، برای او، کوچک یا پنهان بودن یک چیز، با بزرگ و آشکار بودنش تفاوتی ندارد، و همه چیز در پیشگاه او یکسان است.
از امام صادق(ع) نقل شده است:
«اینکه خداوند سمیع (بسیار شنوا) نامیده شده، بدین سبب است که سه نفر با هم نجوا نمی کنند مگر این که او چهارمین آن هاست؛ صدای راه رفتن مورچه بر سنگ سخت و صدای برخورد بال های پرندگان در هوا را می شنود؛ چیزی از او پنهان نیست و آنچه گوش ها و چشم ها درک می کنند و آنچه را که درک نمی کنند، از کوچک و بزرگ، همه نزد او ظاهر و آشکار است.» نکته ی دوّم، «انواع نجوا و سخنان درگوشی»، و نظر اسلام در این باره است. به طور کلّی این عمل با توجّه به احوال گوناگون، احکام متفاوتی دارد: اگر درگوشی صحبت کردنِ دو یا چند نفر، باعث اذیت و ناراحتی و بی احترامی به یک مسلمان شود، «حرام» است، و به فرموده ی این آیات، از اعمال شیطانی محسوب می شود. همچنین نجواهایی که موضوع آن، گناه و معصیت خدا و پیامبر باشد، «ممنوع» است. در مقابل، گاهی نجوا «واجب» است؛ این در صورتی است که مسأله ی سرّی و مهمی در میان باشد که فاش شدن آن خطرناک است، و نگفتن آن به افراد مورد اعتماد، حق مسلمانی را ضایع می کند، یا برای اسلام و مسلمانان، خطری به وجود می آورد. برخی اوقات نیز نجوا «مستحب» است. این در جایی است که انسان برای انجام کارهای خوب و پسندیده، با دیگران نجوا می کند، و در این کار، هیچ نوع بی احترامی و آزاری به دیگران نمی رسد. به طور کلّی تا زمانی که هدف مهم¬تری در کار نباشد، نجوا کردن، کار پسندیده ای نیست و برخلاف آداب معاشرت است؛ زیرا نوعی بی اعتنایی یا بی اعتمادی نسبت به دیگران محسوب می شود. در حدیثی از پیامبر می خوانیم:
«هنگامی که سه نفر [یا بیشتر] هستید، دو نفر از شما، جدای از شخص سوّم نجوا نکنند؛ زیرا این کار، نفر سوّم را ناراحت می کند.»
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
مداحی_آنلاین_دعا_و_طلب_حاجت_فقط.mp3
2.45M
♨️دعا و طلب حاجت فقط از خدا
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #مومنی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@quranekarim1398
●➼┅═❧═┅┅───┄
4_5796200185772116465.pdf
20.85M
📎📍
#گاهنامه_ترنم_وحی
#نشریه جامعه #مؤمن و #قرآنی نیروی #هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
..........
طراح : مهدی فلاح
سردبیر : سرگرد سیدمحسن مصطفوی زاده
مدیر مسئول : حجت الاسلام و المسلمین سید احمد قاضی
صاحب امتیاز : اداره عقیدتی سیاسی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ( قرآن ، عترت و نماز )
...........
شماره پنجم
هفته اول بهمن ماه سال ۹۹
...........
عناوین مهمی که در شماره #پنجم نشریه ترنم وحی می خوانید:
۱- اطلاع نگاشت ( قرآن نقشه زندگی )
۲- سبک زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) به روایت رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی)
۳- مرد میدان مقاومت
۴- معرفی کتاب (مسیح در شب قدر)
۵- نظام با مبارزه به وجود آمد ، با مبارزه هم باقی ماند
..........
┄━•●❥ #پلاک_سوخته ❥●•━┄
#پارت_سی_و_هشتم
امشب دیدمش..!
زیر شرشر باران...
یک لحظه نگاهم لغزید..!
صدای تپش قلبم هر آن ممکن بود پایان زندگی ام را اعلام کند! نمی دانم در آن سیاهی شب زیر قطرات تند باران چه بر سر دلم آمد! همان دختر نجیب..! همان که در کنفراس استاد شاپوری نجابت و سکناتش ضربان قلبم را یک آن دچار اختلال کرد. همان که در کلاس با گفتن برادر لاکچری مرا به خود آورد. تکرار مجدد این تپش ها چه مفهومی را می خواست به من برساند! خدایا مبادا چشمانم گرفتار شده باشند!؟ مبادا این تپش ها هوسی بیش نباشد! اعوذبالله من الشیطان الرجیم... پناه می برم به خدا از شر شیطان رانده شده... از شر نفسم... از شر چشمانم... از شر زبانم...
.
.
فکر و خیال همکلاسی از ذهنم بیرون نمی رود، حتی دست و دلم به خواندن کتاب های ردیف شده روی میز هم نمی رود، مغزم error داده و راه چاره ای نمی یابم! موهای پریشان شده و حال زارم صدای بی بی را درآورد. با غذایم بازی بازی می کردم که پرو پاپیچم شد و گفت: «یه چیزیت شده ها، محمدم هر موقع پریشون حال بود کم حرف می شد و تو لاک خودش فرو می رفت.» محمد! باز هم محمد! کم کم احساس می کنم برادر تنی محمدم! مگر ممکن است اینهمه شباهت ظاهری و اخلاقی! در فکر غوطه ور بودم که بی بی گل نساء گفت: «عاشق اولدین بالام جان؟» تقریبا متوجه مفهوم جمله اش شدم اما خودم را به آن راه زدم: «چی گفتی بی بی جونم؟» گفت: «عاشق شدی پسر جون؟» سر به زیر انداختم و کلامی به زبان نیاوردم. بی بی خنده کنان ادامه داد: «لپ های گل انداخته ات خبر می دهد از سر درون!» کمی مکث کردم و سر به زیر افکندم.
یک آن بی بی به هول و ولا افتاد، شام را خورده و نخورده راه اتاق محمد را در پیش گرفت. امشب بارها اسمش را آورده بود، دلتنگ و بی تابش شده و راهی جز رفتن به اتاقش نمی یابد. نیروی خاصی من را هم به اتاق محمد می کشاند، پاهایم روی فرش اتاقش ترمز می کنند. محمد زمین تا آسمان با من فرق داشت، دلم می خواست مثل او باشم! اما شبیه محمد و ابراهیم شدن ها در حرف آسان بود و در عمل اراده ای می خواست قوی! نشستم کنار بی بی و بوسه ای به چادر گلدارش که بوی عطر محمدی می داد زدم. دستش را روی سرم کشید و گفت: فرزام جان.
_جونم بی بی!
+جونت بی بلا... دوسش داری؟
با تته پته جواب دادم: «کی رو بی بی؟!» گفت: «مش رمضون بقالی محل رو!» هر دو زدیم زیر خنده! بی بی از ته دل می خندید و دندان های مصنوعی اش دیده می شد. با تسبیح روی دستم زد: «خب حالا مثل یه پسر خوب جواب بده، می خوای به مادرت زنگ بزنم؟»
_مامانم واسه چی؟
اینبار محکم تر از قبل روی دستم زد، گفتم: «بی بی منم مثل پسر توام ها!» گفت: «فرقی نداره... به قول بچه ها امروزی منو نپیچون! مثل بچه آدم راحت حرف بزن.» آهی کشیدم و گفتم: «نمی دونم آخه! چی بگم...» کمی سکوت کردم و در آخر درد و دل را شروع کردم «راستش فک کنم از یکی از همکلاسی هام خوشم اومده اما نمیدونم تا چه حد این حس درسته، بی بی می ترسم اسمش عشق نباشه. هوس باشه و گذرا... می ترسم مثل قبلا ها..» نقطه سرخط گذاشت و نگذاشت جمله ام کامل شود، گفت: «آدما جایز الخطا نیستن اما ممکن الخطان! پیر و جوونم نداره، اگه خبطی کردی واسه گذشته بوده نه الان... تو الان زلال تر از آبی برای من... تو عین محمدی...» اسم محمد که آمد دلم آرام گرفت، بی بی دم گوشم گفت: «هر چی خدا بخواد همون میشه، بسپر به خودش... فقط یادت باشه باید عزمت رو جزم کنی، اگه مردی بسم الله...»
.
.
بی بی مادری را در حقم تمام کرد، خودش با حاج حیدر و مادر صحبت ها را کرد و حال مانده بود پیشقدم شدن من برای اجازه خواستن! امروز بالاخره با کلی خجالت دل به دریا زدم تا شماره تلفنی برای امر خیر بگیرم، اما... اما چشمانم چیزی را دیدند که دنیا را روی سرم خراب کرد و خانه رویاهایم را ویران! پسری خوش قد و بالا با هیکلی چهارشانه، ته ریش و کت اسپرت، با یک شاخه گل رز صورتی و یک جعبه کادوی شیک روبرویش فاطمه خانم ایستاده و او هم ذوق کرده بود، برق چشمانش از ده فرسخی مشخص بود! دست دادن و گل گرفتنش را که دیدم، چشم به زمین دوختم و سلانه سلانه رو به مقصدی نامشخص راه افتادم. ساعت ها خیابان های بی در و پیکر تهران را بی هدف قدم زدم، هر کسی که تماس می گرفت رد تماس می دادم. حالم گرفته بود، حس و حال هیچ چیزی را نداشتم. فکر نمی کردم انقدر دوستش داشته باشم! مغزم منفجر شد از اینهمه فکر و فکر و فکر... ┄━•●❥ ادامه دارد...
#فاطمه_قاف
#حق_الناس_پیگرد_الهی_دارد
#کپی_تنها_با_نام_نویسنده_جایز_است.
🌸🍃 @quranekarim1398
9.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این حرف ها اتفاقی و عادی نیست.
این حرف ها را بایستی مرتب شنید.
🌅اندکی صبر سحر نزدیک است ....
•┈••✾•#مصباح_بصیرت•✾••┈•
#گام_دوم_انقلاب👇👇
@quranekarim1398
#احادیث معصومین
امام على عليه السلام:
گوش خود را به شنيدن خوبى ها عادت بده و به آنچه كه به صلاح و درستى تونمى افزايد گوش مسپار، زيرا اين كار، دل ها را زنگار مى زند و موجب سرزنش مى شود...
غررالحكم، حدیث 6234
#حفظ_قرآن
#ما_می_توانیم
🍃🌸🍃🌸خواهر و برادر نابینایی که حافظ قرآن شدند
🌹🌿🌹🌿علیاصغر و سمیه کاویانی دو خواهر و برادر معلول استان فارس از روستای پیرسبز بخش قائمیه شهرستان کازرون هستند که با توجه به مشکلات معلولیت جسمی و حرکتی، نابینایی مطلق و همچنین بیسوادی موفق به حفظ قرآن کریم شدهاند.
🌺✨🌺✨علی اصغر می گوید :حفظ قرآن سخت بود اما با کمکی که نور قرآن و معنویت آن کرد موفق به حفظ قرآن شدم
سمیه می گوید :از زمانی که حفظ قرآن را آغاز کردم روحیه مضاعف گرفته و در زندگی نیز موفقتر بودهام
🌼🌼تو هم می توانی 🌼🌼
🌷🌸🌷🌷فقط
اراده 🌷همت 🌷تلاش 🌷برنامه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
@quranekarim1398
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹