سلام رفیق یه خاطره بگم واست روزی از روزای دفاع مقدس ایت الله جوادی آملی رفتن منطقه به بچه ها سر بزنن ، بخوام منطقه رو توصیف کنم واست یه منطقه ای بود از سطح زمین ارتفاع داشت عراق خیلی به اون منطقه خمپاره میزد ،خلاصه زیر گلوله گرفته بود بچه هارو بچه ها زیر اتیش بودن .. یههو دیدن یه پسربچه چهارده ، پونزده ساله تهرانی داره میره سمت پایین دره که یه چشمه بود فرماندها بهش میگفتن که فلانی نرو خطرناکه همینجا تیمم کن ولی گوشش بدهکار این حرفا نبود .. آخرسر مجبور شدن دست به دامن ایت الله جوادی آملی بشن که منصرف کنه اون پسر بچه رو .. ایشون جلو رفتن گفتن که عزیز جان خطرناکه حالا وضو نگرفتی ام اشکالی نداره چون فرماندهانت اعلام کردن از گروه جدا نشین و تکلیف از رو شونه شما برداشته شده میتونی همینجا تیمم کنی پسرم .. اون رزمنده برگشت یه نگاه به چشمای اقای جوادی کرد یه لبخند قشنگی زد جواب داد: حاجی... «بزار این نماز اخرمونو با #عشق بخونیم...» همینطور راهشو گرفت و رفت نشست لب چشمه پوتین و لباسشو در اورد یکم اب بازی کرد وضو گرفت همونجا نمازشو خوند و برگشت .. گروهان جلو رفت به دو گروه تقسیم شدن خلاصه بعد از یه صبح تا غروب درگیریا به پایان رسید داشتن جنازه های شهدا و زخمیا رو برمیگردوندن یکی اومد ایت الله آملی رو صدا زد گفتش حاجی بیا اینجا این پتورو کنار بزن ،، دیدن پیکر همون پسر بچه پونزده ساله س با همون لبخند خوشگله گوشه‌ی لبش پَر کشید و رفت ...🙂 جلو چشمای تمام عقلا ایت الله آملی عمامه از سر برداشت هی خاک میریخت به سر همه ش میزد روی پاش و میگفت جوادی فلسفه بخون جوادی عرفان بخون جوادی ... امام به اینا چی یاد داد که به ما یاد نداد که من بهش بگم همینجا نمازتو بخون ، بگه حاجی بزار نماز آخریو با عشق بخونیم ... تو از کجا میدونستی این نماز اخرته.. . واسه همه تون #شهادت ،به بهترین شکل ممکن رو میخوام... (بعضی بزرگان به این باور داشتن که بعضی از علوم تو سینه ی جوادی آملی موند و با خودش رفت..) #یاحسین#شهدا#شهید#آیت_الله_جوادی_آملی#امام#امام_خمینی #دفاع_مقدس @haniyeh128

ما از حسین قول #شفاعـٺ گرفتہ‌ایم با #یاحسیـن از همہ سبقٺ گرفتہ‌ایم روز اَلَسٺ هر ڪه بہ چیزے رسید و ما عشـق #حسین را بہ امانٺ گرفتہ‌ایم #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله🥀 🆔️➺ @qurani_ir