🍂🦋
#داستان_قرآنی
#اصحاب_کهف (۲)
پایان ماجرای اصحاب کهف
به زودی داستان هجرت این گروه از مردان با شخصیت در آن محیط، در همه جا پیچید، و شاه جبّار سخت برآشفت، لذا دستور داد مأموران مخصوص همه جا را به جستجوی آنها بپردازند، و اگرردّ پایی یافتند آنان را تا دستگیریشان تعقیب کنند، و به مجازات برسانند اما هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند.
اکنون به سراغ مأمور خرید غذا برویم و ببینیم بر سر او چه آمد، او وارد شهر شد ولی دهانش از تعجب باز ماند، شکل ساختمانها بکلی دگرگون شده، قیافهها همه ناشناس، لباسها طرز جدیدی پیدا کرده، و حتّی طرز سخن گفتن و آداب و رسوم مردم عوض شده است، ویرانههای دیروز تبدیل به قصرها و قصرهای دیروز به ویرانهها مبدل گردیده! او هنوز فکر میکند خوابشان در غار یک روز یا یک نیمه روز بوده است پس این همه دگرگونی چرا! تعجب او هنگامی به نهایت رسید که دست در جیب کرد تا بهای غذایی را که خریده بود بپردازد، فروشنده چشمش به سکهای افتاد که به 300 سال قبل و بیشتر تعلق داشت، و شاید نام «دقیانوس» شاه جبار آن زمان بر آن نقش بسته بود، هنگامی که توضیح خواست، او در جواب گفت تازگی این سکه را به دست آوردهام! و خود او نیز متوجه شد که او و یارانش در چه خواب عمیق و طولانی فرو رفته بودند
این مسأله مثل بمب در شهر صدا کرد، و زبان به زبان در همه جا پیچید.
مأمور خرید غذا به سرعت به غار باز گشت و دوستان خود را از ماجرا آگاه ساخت، همگی در تعجب عمیق فرو رفتند، تحمل این زندگی برای آنها سخت و ناگوار بود، از خدا خواستند که چشم از این جهان بپوشند و به جوار رحمت حق منتقل شوند و چنین شد.
آنها چشم از جهان پوشیدند و جسدهای آنها در غار مانده بود که مردم به سراغشان آمدند
𖥨🍊🍁𖥨 @qurani_ir 𖥨🍊🍁𖥨
🍂🌸🍂🌸🍂
👌 #داستان_قرآنی 👌
قضاوت سخت داود وقضاوت آسان سلیمان
خداوند داوری کدام را پسندید⁉️
گوسفندانى شبانه وارد تاكستان شخصى مىشوند و آن را ضايع و خراب مىكنند، صاحب درختان انگور، شكايت به نزد داود عليه السلام مىبرد، و حضرت براى جبران خسارت، حكم به تحويل تمام آن گوسفندان به صاحب باغ مىكند، امّا فرزند ايشان، سليمان، راه حلّ ديگرى به پدر پيشنهاد مىدهد و آن اينكه گوسفندان در اختيار شاكى قرار گيرد تا او از منافع آنها استفاده كند و باغ به صاحب گوسفندان تحويل گردد تا او به ترميم آن بپردازد و بعد از جبران خسارت، هر يك مال اصلى خود را باز پس گيرند.
بديهى است كه هر دو پيامبر بدنبال راهى براى جبران خسارت بودند، ليكن پدر (داود عليه السلام)
آن را در تحويل گوسفندان مىدانست ولى فرزند (سليمان عليه السلام) مىخواست به وسيله منافع گوسفندان آن را تدارك كند.
خداوند مىفرمايد: اگر چه ما به هر دو، علم و حكمت عطا كرديم، ولى در اين مورد داورى سليمان بهتر بود.
#چنین_خدایی_داریم_ما
✅ @qurani_ir 👈
.
بلایی که دامنگیر #ایوب شد چه بود⁉️
داستان زیبای صبر وشکیبایی ایوب
#داستان_قرآنی
بلایی که بر ایوب وارد شد، به خاطر این نبود که کفران نعمتی کرده باشد؛ بلکه به عکس به خاطر #شکر #نعمت بود که ابلیس بر او #حسد برد
شیطان به خدا عرض کرد:
#ایوب به این خاطر این همه شکر نعمت تو را به جا می آورد که زندگی وسیع و مرفهی به او داده ای اگر مواهب مادی دنیا را از او بگیری هرگز شکر تو را به جا نخواهد آورد. مرا بر دنیای او مسلط کن تا معلوم شود که مطلب همین است
خداوند برای این که این ماجرا سندی برای همه رهروان راه حق باشد. به شیطان این اجازه را داد او آمد و اموال و فرزندان ایوب را یکی پس از دیگری از میان برداشت؛ ولی این حوادث دردناک نه تنها از شکر ایوب ،نکاست بلکه بر شکر او افزود 💪
شیطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود این اجازه نیز به او داده شد و او تمامی آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بین برد. باز هم بر حمد و شکر ایوب افزون شد💪
سرانجام شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب مسلط گردد و سبب بیماری شدید او شود این چنین شد؛ به طوری که از شدت بیماری و جراحت قادر به حرکت نبود؛ بی آن که کمترین خللی در عقل و درک او پیدا شود
خلاصه نعمتها یکی پس از دیگری از ایوب گرفته میشد؛ ولی به موازات آن مقام شکر او بالا میرفت
تا این که جمعی از رهبانها به دیدن او آمدند و گفتند: بگو ببینیم تـو چـه گناه بزرگی کرده ای که چنین گرفتار شده ای؟ به این ترتیب شماتت این و آن آغاز شد و این امر بر ایوب سخت گران آمد
ایوب گفت: به عزت پروردگارم سوگند که من هیچ لقمه غذایی نخوردم مگر این که یتیم و ضعیفی بــر سر سفره با من نشسته بود و هیچ طاعت الهی پیش نیامد مگر این که سخت ترین برنامه آن را انتخاب کردم.
در این هنگام که ایوب از عهده تمامی امتحانات در مقام شکیبایی و شکرگزاری بر آمده بود، زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشکلات خود را با تعبیری بسیار مؤدبانه و خالی از هرگونه شکایت از خدا خواست
در این هنگام درهای رحمت الهی گشوده شد مشکلات به سرعت برطرف گشت و نعمتهای الهی، افزون تر از آنچه بود، به او رو آورد. خداوند فرزندان او را زنده کرد و علاوه بر آن، فرزندان دیگری نیز به او داد
✅ @qurani_ir 👈
#داستان_قرآنی
گروهی از بادیه نشینان خدمت پیامبر(ص) می آمدند اگر حال جسمانی آنها خوب بود، اسب آنهـا کره خوبی آورده زن آنها پسر زاییده و اموال و چهارپایانشان فزونی یافته بود خشنود می شدند و به اسلام و پیامبر(ص) عقیده پیدا می کردند؛ اما اگر بیمار ،بودند همسرشان دختر آورده و اموالشان رو به تقصان گذاشته بود، وسوسه های شیطانی قلبشان را فرا می گرفت و به آنها می گفت که تمام این بدبختی ها به خاطر این آیینی است که پذیرفته اید و آنها نیز روی گردان می شدند
این گونه افراد دین را تنها از دریچه منافع مادی خود می نگریستند و معیار و محک حقانیت آن را روی آوردن دنیا می پنداشتند
این گروه که در عصر و زمان ما نیز شمارشان کم نیست و در هر جامعه ای نیز وجود دارند ایمانی آلوده به شرک و بت پرستی دارند؛ منتها بت آنها همسر، فرزند، مال و ثروت آنهاست. بدیهی است چنین ایمان و اعتقادی سست تر از تار عنکبوت است
#نتیجه
انسان در معرض هجوم حوادث تلخ و شيرين است ،فقر و ناملايمات وسائل آزمايشند وباید مراقب باشد تاایمانش آسیب نبیند
وانسان بداند که خداوند عادل است و قهر يا مهر او نتيجهى عملكرد ماست. «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ»
🔅🌀 @qurani_ir 🌀🔅
#داستان_قرآنی
#شأن_نزول
«اخنس بن شریق» مردی زیبا و خوش زبان بود و تظاهر به دوستی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله میکرد و خود را مسلمان جلوه میداد، و سوگند میخورد که آن حضرت را دوست دارد و به خدا ایمان آورده، پیامبر هم که مأمور به ظاهر بود با او گرم میگرفت، ولی او در باطن مرد منافقی بود، در یک ماجرا زراعت بعضی از مسلمانان را آتش زد و چهارپایان آنان را کشت.
سه آیه ی ۲۰۴، ۲۰۵و ۲۰۶ نازل شد و به این ترتیب پرده از روی کار او برداشته شد.
🔅🌀 @qurani_ir 🌀🔅
🍂🦋🍂🦋🍂
#داستانک
هنگامی که مهاجران به مدینه آمدند بعضی از آنها به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، در حالی که بعضی شربت شهادت نوشیدند، در این هنگام گروهی تمام فضیلت را برای شهیدان قائل شدند، آیه ۵۸ سوره حج نازل شد و هر دو دسته را مشمول بهترین نعمتهای الهی معرفی کرد
لذا بعضی از مفسران از این تعبیر چنین نتیجه گرفتند که مهم جان دادن در راه خداست چه از طریق شهادت باشد و چه از طریق مرگ طبیعی، هر کس برای خدا و در راه خدا بمیرد مشمول ثواب شهیدان است
وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ
در راه خدا ناكامى نيست، اگر بندگان شايستهى خداوند از لذّتهاى دنيا محروم شوند به نعمتهاى بزرگ آخرت مىرسند. «لَيَرْزُقَنَّهُمُ»
لَیُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا یَرْضَوْنَهُ
اگر در این جهان از منزل و مأوای خود به ناراحتی تبعید و اخراج شدند خداوند در جهان دیگر آنها را در منزل و مأوایی جای میدهد که از هر نظر مورد رضایت آنهاست
#نتیجه
مرگ افراد مهاجر همسنگ شهادت است
مرگ يا شهادت مهم نيست، مهم در راه خدا بودن است
#داستان_قرآنی
#آثارتقوا
#شأن_نزول
🔅🌀 @qurani_ir 🌀🔅
#داستان_قرآنی #داستانک
مشركانِ مكّه، قرار گذاشتند از هر قبيلهاى يك نفر را براى كشتن پيامبر صلى الله عليه و آله انتخاب كنند و آن حضرت را دسته جمعى از بين ببرند تا بنىهاشم به خونخواهى او قيام نكنند و با اين عمل از دعوت پيامبر راحت شوند. پيامبر صلى الله عليه و آله از نقشهى آنان با خبر شد و على عليه السلام براى اينكه پيامبر به سلامت از مكّه خارج شود، در بستر ايشان خوابيد و اين آيه در شأن آنحضرت نازل گرديد :وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ/۲۰۷بقره
#داستان_قرآنی
پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در جنگ «بنى مصطلق» همسرش را باخود برد. وقتى كه نبرد پايان يافت و مردم به مدينه بازمىگشتند، همسر پیامبر براى تطهير و يا يافتن دانههاى گردنبند گمشدهاش از قافله عقب ماند. يكى از اصحاب كه او نيز از قافله دور مانده بود، همسر پیامبر را به لشكر رساند. بعضى افراد به همسر پیامبر و آن صحابى، تهمت ناروا زدند. اين اتهام به گوش مردم رسيد، پيامبر ناراحت شد و همسرپیامبر به خانه پدر رفت، تا آن كه اين آيه ۱۱ سوره نور نازل شد
در ماجراى افك چندين گناه نهفته است: دروغ، سوءظن به مؤمن، ايذاى مؤمن، تهمت، اهانت، آزردن پيامبر صلى الله عليه و آله، تضعيف خاندان رسالت و شايعهپردازى
كلمهى «افك» در لغت، به معناى گرايش از حقّ به باطل است. تهمت زدن نيز نوعى پوشاندن حقّ و جلوه دادن باطل است
🔅🌀 @qurani_ir 🌀🔅
.
#داستان_قرآنی
عاقبت انکار و نافرمانی
سایهای که به آتش تبدیل شد
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ ۚ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ/شعراء ۱۸۹
عذاب روز سایبان :
«ظلة» به معنای قطعه ابری است که سایه می افکند. هفت روز گرمایی سوزان، سرزمین قوم شعیب را فرا گرفت و هیچ نسیمی نمی وزید. ناگاه قطعه ابری در آسمان ظاهر شد و نسیمی وزیدن گرفت آنها از خانه های خود بیرون ریختند و از شدت ناراحتی به سایه ابر پناه بردند. در این هنگام صاعقه ای مرگبار از ابر برخاست؛ صاعقه ای با صدای گوش خراش به دنبال آن آتش بر سر آنها فرو ریخت و زلزله ای در زمین رخ داد و همگی هلاک و نابود شدند. می دانیم صاعقه کـه نتيجة مبادله الکتریسیته نیرومند در میان ابر و زمین است هم صدای وحشتناکی دارد و هم جرقه ای آتشبار و بزرگ که گاهی با لرزه شدیدی نیز در محل وقوع همراه است
🔅🌀 @qurani_ir 🌀🔅
هامان وزیر معروف فرعون بود در دستگاه او نفوذ داشت او مردی زیرک و مکار بوده و در بسیاری از جنایات فرعون همکاری داشته و حتی در برخی از موارد فرعون را نیز راهنمایی می کرده است.
برای مثال حضرت موسی(ع) فرعون را به سوی خدا دعوت کرد ووعده داد که در صورت ایمان به خدا در دنیا زندگی مرفهی خواهد داشت و پس از مرگ به بهشت وارد میشود فرعون کمی تحت تأثیر دعوت موسی (ع) قرار گرفت؛ اما هامان با حیله گری و نیرنگ از ایمان آوردن فرعون جلوگیری کرد.
همچنین با شکست ساحران فرعون در برابر موسی(ع) و ایمان آوردن آنها به خداوند بسیاری از مردم بنی اسرائیل به موسی(ع) ایمان آوردند در این هنگام هامان به فرعون پیشنهاد کرد که تمام کسانی را که به دین موسی (ع) گرویده اند زندانی کند و فرعون نیز همین کار را کرد
در آن هنگام همان طور که در آیه ۱۳۳ سوره اعراف میخوانیم خداوند بلاهای ،طوفان ملخ آفت گیاهان قورباغه و خون را پشت سر هم بر آنها نازل کرد.
به همین جهت در روایات میخوانیم که همان طور که او در دنیا در کنار فرعون به فساد در زمین مشغول بود، در آخرت همراه او در آتش جهنم خواهد سوخت
در روایتی از امام صادق (ع) از قول جد بزرگوارش امام سجاد(ع) میخوانیم آتش دوزخ هفت در دارد؛ یک درب آن برای فرعون و هامان و قارون است...»
#قصص آیه ۶
#داستان_قرآنی
🔅🌀 @qurani_ir 🌀🔅
#داستان_قرآنی
حیا وعفت دختران شعیب
یکی از درسهای مهمی که این آیه ۲۵ سوره قصص به ما می آموزد، «حیا» است.
دختران شعیب گوسفندان خود را به این دلیل آب نمی دادند که در آنجا گروهی از مردان چهارپایان خود را سیراب می.کردند به همین جهت آن دو دختر صبر میکردند تا همه چوپانها خارج شوند و بعد از آنها گوسفندانشان را سیراب کنند.
حضرت موسی که این صحنه را دید به آنان کمک کرد و گوسفندان راسیراب کرد وظرف های آنان را پر آب کرد
آن دو دختر که با نهایت حیا گام بر میداشت و پیدا بود از سخن گفتن با یک جوان بیگانه شرم دارد به سراغ موسی آمد و تنها یک جمله گفت:
«پدرم از تو دعوت میکند تا مزد سیراب کردن گوسفندان ما را به تو بپردازد.»
از طرف دیگر حیای موسی(ع) نیز سزاوار توجه است؛ چرا که در روایات میخوانیم هنگامی که موسی(ع) با دختر شعیب به سمت منزل او حرکت کرد به او فرمود:
پشت سر من حرکت کن و راه را به من نشان بده زیرا ما از گروهی هستیم که حتی پشت سر زنان را هم نگاه نمیکنیم
#پیام
✍رفت وآمد زن در بيرون خانه بايد براساس حيا و عفّت باشد
✍حريم ميان زن و مرد يك ارزش است كه دختران شعيب آن را مراعات مىكردند
✍ در موقع ضرورت در حرف زدن با نامحرم، خلاصه سخن بگوييم
🔅🌀 @qurani_ir 🌀🔅
#داستان_قرآنی:
ماجرای صندوق عهدچیست⁉️
براى اينكه يهود به فرماندهى طالوت اطمينان و يقين پيدا كنند، پيامبرشان به آنها گفت:
صندوق مقدّس بنىاسرائيل به آنها بازگردانده مىشود، تا نشانهاى براى انتخاب طالوت از سوى خداوند باشد. مراد از تابوت همان صندوق چوبى بود كه مادر موسى، نوزاد خود را در آن گذاشت و به فرمان خدا در آب نيل انداخت و مأموران فرعون صندوق را گرفته و نوزاد را با آن به نزد فرعون بردند. آن صندوق همچنان در دربار فرعون بود.
وقتى موسى عليه السلام به پيامبرى رسيد، الواح تورات را در آن قرار داد و به هنگام رحلت نيز زره و ساير يادگارهاى خود را در آن گذاشت و به وصىّ خود «يوشعبننون» سپرد. اين صندوق، به صورت صندوقى مقدّس كه صندوق عهد نام گرفته بود، در ميان بنىاسرائيل بود و آن را در جنگها پيشاپيش سپاه حمل مىكردند، ولى كمكم قداست آن شكسته و مفقود شد. اين صندوق ربوده شده را در زمان رياست طالوت، خداوند از طريق ملائك به آنان بازگرداند تا موجب آرامش و اطمينان خاطر آنان باشد
🌱🤲 @qurani_ir🌱🤲