💠#تلاوت_روزانـہ یــڪ صفحـہ قرآטּ بـہ همراـہ ترجمـہ
📖#سوره_مبارڪه_قصص آیات 20 تا 35
📄#صفحه_389
༻🍃🌸🍃༺
🆔@quranpuyan
#گزیده_نڪات_تفسیرے
#صفحه_389
❇️#آیه29قصص
💠فَلَمَّا قَضی مُوسَی الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (۲۹/قصص)
🌱پس چون موسی، مدّت (قرارداد خود با شعيب) را به پايان رساند و با خانوادهاش رهسپار گرديد، از سوی (كوه) طور آتشی را ديد. به خانوادهاش گفت: (همين جا) بمانيد، همانا من آتشی ديدهام، (میروم تا) شايد از آن خبری بيابم يا مقداری آتش برايتان بياورم تا (با آن) گرم شويد.
🔹مؤمن، به شرط و قرارداد خود، وفادار است. «قَضی مُوسَی الْأَجَلَ»
🔹زن و فرزند نبايد مانع حركت، هجرت و انجام مسئوليّتها شوند، چنانكه مرد هم نبايد آنها را رها كند، بلكه بايد در كنار وهمراه يكديگر باشند. «سارَ بِأَهْلِهِ»
🔹در جايیكه اطمينان خاطر نداريم، خانواده خود را نبريم. «امْكُثُوا» ديدن آتش، به قرينه جملهی «إِنِّي آنَسْتُ ناراً»، مخصوص حضرت موسی بوده و برای آن حضرت مبهم بوده است، لذا از خانوادهاش خواست كه در همانجا منتظر بمانند تا خود تنها به نزد آتش رود و برگردد.
🔹هر كجا كه به تحقّق قول خود مطمئن نيستيم، وعدهی قطعی ندهيم. «لَعَلِّي آتِيكُمْ- لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ» (كلمهی «لعل» به معنای شايد است، يعنی شايد خبری بياورم يا شايد قطعه آتشی برای گرم شدن بياورم.)
🔹مرد، مسئول رفع نيازمندیهای همسر وخانواده خود است. «لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ»
🔹برای رسيدن به مقامات عالی عرفان، لازم نيست با زن وفرزند متاركه كنيم، بلكه میتوان بطور عادّی وطبيعی و ساده زندگی كرد و به بالاترين درجات عرفان نيز رسيد. سارَ بِأَهْلِهِ ... قالَ لِأَهْلِهِ ... لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ
📚تفسیر نور
༻🍃🌸🍃༺
🆔@quranpuyan
#گزیده_نڪات_تفسیرے
#صفحه_389
❇️#آیه30قصص
💠فلما اتیها نودی من شاطی ء الواد الایمن فی البقعه المبارکه من الشجره ان یا موسی انی انا الله رب العالمین 30/قصص
🌱پس زمانی که نزدیک آتش رسید،صدایی از کرانه وادی از طرف راست ، از درختی که در قطعه زمینی مبارک واقع بود،برخاست که ای موسی به درستی که من خدای پروردگار جهانیانم .
🔷(شاطی ء وادی ) یعنی کنار وادی یا سیلاب و (بقعه ) یعنی زمین مخصوصی که به شکل زمینهای اطرافش نیست و مبارک بودن آن زمین به جهت وقوع تکلم الهی با موسی درآن مکان است که بواسطه آن تشرف و تقرب یافته است .
و درخت مزبور به وجهی مبدأ آن ندا و گفتگو بوده است ، اما سخن ، قائم به خداوندبوده نه قائم به درخت ، همانطور که کلام ما قائم به خود متکلم است یعنی درخت حجابی بود که خدای متعال از ورای آن با موسی سخن گفت ، و این احتجاب به گونه ای بوده که لایق ساحت تقدس الهی باشد و با احاطه خدا بر هر چیز منافات نداشته باشد.
🔷و کلامی که موسی می شنود ندایی است که به طور اجمال به معارف سه گانه توحید،نبوت و معاد اشاره دارد و به موسی خبر می دهد که آن ذاتی که با تو سخن می گوید الله است که در الوهیت و ربوبیت یگانه است و تنها اوست که لیاقت پرستش دارد و همه عوالم مربوب او هستند. و لذا شایسته نیست که غیر او پرستیده شود.
📚تفسیر المیزان
༻🍃🌸🍃༺
🆔@quranpuyan
♻️♻️♻️ #قرآنفهمیبرایهمه : تدبر در سوره های قرآن به ترتيب نزول
1⃣5⃣ تدبر در سوره #کهف
🔹نکات فراز آیات ۸۲-۶۰
▪️تکرار سه باره شاء الله در سوره
▪️عدم استطاعت انسان بر صبر نسبت به اموریکه از تاویل و حکمت انها خبر ندارد حتی انسانهای والایی چون حضرت موسی
▪️تکرار فعل نسی در این فراز ابتدا همراه موسی فراموش میکند که به اب افتادن عجیب ماهی را به موسی بگوید و موسی هم در مواجهه با خضر سه بار قول خود را فراموش کرد و نتوانست بر سکوت،صبر کند.
▪️تکرار ۵ باره کلمات صبر و یکبار کلمه صابر
▪️داستان موسی و خضر نشان میدهد لزومی نیست که حتی انبیای اولوالعزم اگاه به همه علوم و تاویل افعال هستی باشند. ممکن است برخی افرد خاص در برخی زمینه ها علم خدادادی (لدنی) بیشتری نسبت به انها داشته باشند. این داستان همچنین نشان میدهد که ظاهر حوادث دنیا برای انسانها و حتی انبیا حجیت داشته و لزومی به اجتناب از واکنش تا حصول علم به باطن حوادث نیست.
🖌آقای سید کاظم فرهنگ
✅ پيام داستان موسی و خضر چيست؟
پس ، گويا يادآورى داستان موسى و عالم براى اشاره به اين است كه اين حوادث و وقايعى هم كه بر وفق مراد اهل دنيا جريان مى يابد، تاويلى دارد كه به زودى بر ايشان روشن خواهد شد، و آن وقتى است كه مقدر الهى به نهايت اجل خود برسد و خداى اذن دهد تا از خواب غفلت چندين ساله بيدار شوند، و براى يك نشاة ديگرى غير نشاة دنيا مبعوث گردند. در آن روز تاويل حوادث امروز روشن مى شود، آن وقت همانهايى كه گفتار انبياء را هيچ ميانگاشتند مى گويند: عجب ! رسولان پروردگار، سخن حق مى گفتند و ما قبول نمى كرديم .
تفسیر المیزان
https://b2n.ir/g94617
کانالِ قرآنپویان
تدبر در قرآن ،تفقه در دين
┏━━🌹💠🌹━━┓
🆔@quranpuyan
┗━━🌹💠🌹━━┛
مروري بر مواضع و رفتار متقابل امام #علي ع و عثمان در زمان #اعتراضات
🛑قسمت هشتم :
💢خطبه 240 و تصميمات مكرر #عثمان در خروج امام از شهر
🔶و من كلام له (عليه السلام) قاله لعبد الله بن العباس و قد جاءه برسالة من عثمان و هو محصور يسأله فيها الخروج إلى ماله بِيَنبُع، ليقلّ هتف الناس باسمه للخلافة، بعد أن كان سأله مثل ذلك من قبل، فقال (عليه السلام):
يَا ابْنَ عَبَّاسٍ، مَا يُرِيدُ عُثْمَانُ إِلَّا أَنْ يَجْعَلَنِي جَمَلًا نَاضِحاً بِالْغَرْبِ أَقْبِلْ وَ أَدْبِرْ، بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ ثُمَّ بَعَثَ إِلَيَّ أَنْ أَقْدُمَ، ثُمَّ هُوَ الْآنَ يَبْعَثُ إِلَيَّ أَنْ أَخْرُجَ؛ وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ أَكُونَ آثِماً.
👈از سخنان آن حضرت است عبد اللّه بن عباس در زمانى كه عثمان در محاصره بود نامه اى از جانب او به محضر امام آورد كه امام از مدينه خارج شود و به زمين خود در ينبع برود تا هياهوى مردم براى پيشنهاد خلافت به حضرت آرام گردد، اين دومين بار بود كه از آن جناب چنين درخواستى داشت، امام در جواب وى فرمود:
عثمان خواسته اى جز اين ندارد كه مرا به مانند شتر آبكش با دلو قرار دهد، بيايم و بروم، پيش از اين فرستاد كه از مدينه بيرون روم، دوباره فرستاد كه باز گردم، الان هم فرستاده كه خارج شوم. به خدا قسم به اندازه اى از او دفاع كردم كه ترسيدم آلوده به گناه شده باشم.
🖋ترجمه انصاریان
💢🔻خطبه در يك نگاه:
محتواى اين خطبه روشن است؛ در سال 35 هجرى هنگامى كه مردم عثمان را در خانه اش محاصره كرده بودند و تقاضاى عزل او را از خلافت داشتند، جمعيّت شعار مى دادند كه خلافت حق على بن ابى طالب است. عثمان براى اينكه جلوى اين شعار را بگيرد مصلحت در اين دانست كه على عليه السلام از چشم مردم مدينه دور شود، لذا چنين پيشنهادى به آن حضرت كرد. و اين درحالى بود كه قبلا همين پيشنهاد را كرده بود و امام به آن عمل كرد. سپس نامه ديگرى نوشت كه امام به مدينه برگردد و از او دفاع كند. امام برگشت باز عثمان پيشنهاد رفتن به ينبع را به آن حضرت داد كه امام در اين كلام مى فرمايد: عثمان مى خواهد من همچون شتر آب كش باشم، هر زمان مصلحتش در آمدن من باشد بيايم و هر زمان در رفتن من باشد بروم.
💢🔻👈سپس افزود: «يکبار عثمان کسى را نزد من فرستاد که از مدينه خارج شوم باز شخصى را نزد من فرستاد که برگردم و هم اکنون فرستاده است که بيرون روم»;
اين امر نشان مى دهد که فشار مردم به قدرى شديد بود که عثمان کاملاً دستپاچه شده بود و هر ساعت تصميم تازه اى مى گرفت. غافل از اينکه کار از کار گذشته و دوران حکومتش پايان يافته و مردم هيچ عذرى را از او نمى پذيرند و در اين ميان با شخصيتى همچون على(عليه السلام) که مقام والايش در پيشگاه خالق و خلق بر کسى پوشيده نيست معامله يک مأمور حلقه به گوش و بى اختيار مى کرد.
جالب اينکه #عثمان درباره کس ديگرى چنين دستورهاى ضد و نقيضى را صادر نکرد، زيرا ديگران چنان نقشى را در جامعه اسلامى نداشتند که حضورو غيابشان تأثيرگذار باشد.
🌴👈سرانجام امام(عليه السلام) در پايانِ اين سخن به نکته مهمى اشاره مى کند و آن اينکه نهايت کوشش را براى دفاع از عثمان به خرج داده است. کارى که هيچ کس جز آن حضرت انجام نداد و نمى توانست انجام دهد، مى فرمايد: «به خدا سوگند من آن قدر از #عثمان دفاع کردم که ترسيدم گنهکار باشم»;
🔻اين تعبير ممکن است اشاره به اين باشد که دفاع بيش از حد از کسى که مرتکب آن کارهاى خلاف شده نوعى حمايت از #ظلم و خطاست و اين کار جايز نيست.
اين بهترين تفسيرى است که براى عبارت فوق مى توان گفت، هرچند ابن ابى الحديد و ابن ميثم در شرح نهج البلاغه خود دو احتمال ديگر نيز ذکر کرده اند:
نخست اينکه امام مى گويد: به اندازه اى از عثمان دفاع کردم که بر جان خود بيمناکم، زيرا ايستادن در مقابل اين همه جمعيّت که بر ضد او قيام کرده اند اين گمان را به وجود مى آورد که آنان به من حمله کنند و آسيبى به من برسانند و اين خود گناهى است.
🔻ديگر اينکه مى ترسم زياده روى در دفاع از وى باعث ايجاد اختلاف و کشمکش شود و من ناچار از شدت عمل گردم و کسانى از دست من آزرده شوند و اين خود نيز گناه است; ولى روشن است که هيچ يک از اين دو احتمال متناسب با تعبير بالا نيست.
🖋شرح آیت الله مکارم شیرازی
@quranpuyan