#گزیده_نکات_تفسیری
#صفحه_112
❇️در قبول يا عدم قبول #اعمال، #انگيزهها و #خصلتها مؤثّرند
💠وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ
🌱داستان راستين دو فرزند آدم را بر آنان بخوان آنگاه كه قربانياي [در راه خدا، براي مردم] هديه كردند؛ اما [به دليل تفاوت نيّتها و نحوة قرباني] از يكيشان پذيرفته و از ديگري پذيرفته نشد. [آن كه قربانياش مؤثر واقع نشده بود از روي حسادت به ديگري] گفت: حتماً تو را خواهم كُشت! [برادر او] گفت: [من تقصيري ندارم،] خدا تنها از پرهيزكاران ميپذيرد.
معناي «نباء» خبر است، اما نه هر خبر عادي، بلکه خبر مهم، مفيد و صادق. پيامبران را از آن جهت «نبي» ميگويند که حامل خبر مهم، مفيد و صادقي از جانب خدا بودهاند.
حق در برابر باطل و بازيچه است، منظور اين است كه اين داستان ساختة خيال نيست، بلكه واقعيت دارد و «تحقّق» يافته است.
خواندن آيات قرآن را نيز به اين دليل تلاوت شمردهاند که قرائت کننده در پي معاني و منظور آيات ميرود و به قرائت ظاهري اکتفا نميکند. بعضي نيز تلاوت را به اعتبار تبعيت حروف از يکديگر دانستهاند. در هر حال منظور نوعي «پي آمد» و پيروي بعدي است.
«قُرب» نزديكي است؛ زماني، مكاني، خويشاوندي، مقام و منزلتي و شايستگي. قربان، مصدر يا اسم نزديك شدن، سه بار در قرآن تكرار شده است [احقاف 28 (46:28) ، مائده 27 (5:27) ، آلعمران 183 (3:183) ]. منظور از قرباني، كار خيري است كه بنده براي نزديك شدن به خدا به عنوان عملي عبادي انجام ميدهد. اين كه اين دو برادر چه قرباني و نذري عرضه كرده بودند، چندان مهم نيست، آنچه مهم است، ساز و كار عمل و نيّت و نحوة آن است. نزديك شدن به هر هدفي [از علم و هنر و سياست گرفته تا ورزش و وزن كم كردن] راه و روشي دارد. به خدا نزديك شدن نيز راهي جز از «خودخواهي» دور شدن ندارد. مانع و حجاب ما در برابر خورشيدِ رحمت، خودمانيم. آنچنان كه فرمود: هرگز به نيكي نميرسيد، مگر از آنچه دوست داريد به نيازمندان بدهيد [آلعمران 92 (3:92) ]
«فَتُقُبِّلَ» و «يُتَقَبَّلْ» هر دو فعل مجهول هستند و فاعل آن دو ذكر نشده است؛ اگر گفته ميشد خدا قرباني يكي را پذيرفت و ديگري را رد كرد، عدم پذيرش فقط به عامل بيرون از آن دو نسبت داده ميشد، اما در اين حالت به مجموعة عواملي نسبت داده ميشود كه به فرآيند عمل خودشان برميگردد. مثل آن كه بگوئيم دو نفر درس خواندند، يكي قبول و ديگري رد شد! مسلماً معلم و مدرسه اين تصميم را گرفتهاند، اما بر اساس نحوة درس خواندن آن دو نفر. اقبال به هر چيز [برخلاف ادبار= پشت كردن]، پذيرش آن و روي خوش نشان دادن است.
تقوا، همان تسلط بر نفس و مهار آن در انگيزة نفسانيِ حرص و حسد و بخل و آز و امثالهم است. برادري كه قربانياش مؤثر واقع شده بود، به نيروي تقوا بر مالدوستي خود غلبه كرده و از بهترينهايش بخشيده بود، اما برادر ديگر همچنان در خودخواهي مانده و از آنچه خود نميپسنديد به ديگري داده بود. اقبال الهي، همان رويكرد رحمت به شخص شايسته است، مانند نمرة «قبولي» معلم كه نتيجة تلاش خود شاگرد است.
📚تفسیر بازرگان
༻🍃🌸🍃༺
🆔@quranpuyan