eitaa logo
مرکز امور قرآنی آستان قدس رضوی
4.7هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
230 فایل
کانال رسمی مرکز امور قرآنی آستان قدس رضوی 👈 اخبار، گزارشات، اطلاعیه ها و برنامه های قرآنی آستان قدس رضوی را در این کانال دنبال کنید 🔹ارتباط با ما @adminquranrazavi
مشاهده در ایتا
دانلود
مرکز امور قرآنی آستان قدس رضوی
#سرگذشت_قرآن #قسمت_نهم نزول ۳ 🔅پرسشی جدّی سراغم اومد. اونم اینکه حكمت نزول تدريجى قرآن‏ واقعا چی ب
نزول ۴ ✨وقت نزول قرآن فرا رسید. اما دروغ چرا؟! امروزه از پس قرن‌ها هرچی در کتاب‌ها پَرسه می‌زنی تا بلکه نخستین آیهٔ نازل‌شده به پیغمبر رو پیدا کنی متاسفانه راه به جایی نمی‌بری. بس‌که گزارش‌ها جورواجورن. هر بزرگواری یه‌چیز نوشته. اما بیشتر مفسرین در نوشته‌هاشون فرمودن که پنج آیهٔ ابتدایی سوره عَلَق، نخستين وحى خدا به پیامبر بوده. اینطور که نقل می‌کنن پیامبر اکرم چهل‏‌ساله بوده که خداوند به قلب مبارک و نورانی ایشون نگاه می‌کنه. بله! قلبی سرشار از خشوع و فرمانبری و آمادهٔ دریافت پیام الهی. ✨ این می‌شه که به درهاى آسمون دستور می‌ده تا باز بشن. حضرت محمد در همون جایی که بودند ناخودآگاه سر بلند می‌کنن به طرف بالا و محو نقطه‌ای می‌شن. خداوند به فرشته‌ها دستور می‌ده تا هبوط کنن، یعنی پایین بِیان. محمد بندهٔ خوب خدا همینطور مجذوب نگاه به ملکوت آسمان‌ها بود. رحمت الهی از پاى عرش تا سرِ محمّد رو در بر می‌گیره. چشم محمد به جبرئیل میوفته که در هاله‌ای از نور به طرفش حرکت می‌کرد. محمد حال عجیبی داشت. نمی‌دونم چه حالی! شاید بی‌خویشتن، بی‌خود، حیران، شگفت‌زده، سرگشته، مبهوت و متحیر. نفس در سینه حبس بود. از جای خودش تکون نمی‌خورد. جبرئیل به محمد رسید. دست دراز کرد و بازوی حضرت رو گرفت. مانند کسی که می‌خواد طرف رو به خود بیاره حرکتی به محمد داد و عرض کرد: محمّد! بخوان. محمّد با حالتی عجیب، گویی که به خود اومده باشه فرمود: چی بخونم؟! جبرئیل ادامه داد: محمّد! بخوان به نام پروردگارِت كه آفرید... ✨این ماجرای نزول نخستین وحی، جزئیاتی هم داره که من ناچارم صرف‌نظر کرده و عبور کنم.در ادامه به نظر دیگه‌ای هم دست پیدا کردم که می‌گه اولین وحی خدا سورۀ مدثّر بوده. البته برخی هم سورهٔ حمد رو نخستین سورهٔ نازل‌شده می‌دونن. دلیلشون هم اینه که پیامبر در روز بعثت، همراه حضرت على و چند نفر دیگه نماز خوندند و کیه ندونه که نماز در اسلام بدون قرائت سوره حمد امکان نداره. پس باید سورهٔ حمد نازل شده باشه که این‌ها باهاش نماز خوندند. ✨ اما در رابطه با آخرین آیهٔ نازل‌شده باید بگم ده‌تا ديدگاه وجود داره. پس خیلی نباید به نتیجه‌گیری امیدوار بود. ماجرا وقتی بغرنج‌تر می‌شه که اعتراف کنم هیچکدوم از این نظرات، متكى به دليل محکم و قابل دفاعى نيستند. التبيان فى تفسير القرآن: ج ۱۰ ص ۳۷۸، تفسير القرطبى: ج ۲۰ ص ۱۱۷، الميزان فى تفسير القرآن: ج ۲۰ ص ۳۲۲. ادامه دارد... 💠 مرکز امور قرآنی آستان قدس رضوی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🆔 @quran_aqr 🌐https://markazquran.razavi.ir
مرکز امور قرآنی آستان قدس رضوی
#سرگذشت_قرآن #قسمت_دهم نزول ۴ ✨وقت نزول قرآن فرا رسید. اما دروغ چرا؟! امروزه از پس قرن‌ها هرچی در
حالت پيامبر هنگام نزول وحى‏ اصلا فکر نمی‌کردم دریافت وحی برای رسول خدا انقده رنج‌آور باشه. جدّاً دلم برای پیامبر سوخت. من از فشارهای روحی و جسمی که هنگام نزول قرآن به رسول‌الله وارد می‌شده بی‌خبر بودم. تازه‌تازه فهمیدم که قرآن به این راحتی‌ها نازل نشده. پیامبر در حال نزول وحى، حالات عجیب و بعضا سختی رو تجربه می‌کرده. وحشت‌زده می‌شده. تن‌لرزۀ شدیدی می‌گرفته. 🔹 به‌گونه‌ای که به خانواده می‌گفته: چیزی روی من بندارید. اهل خونه هم با رَدایی، رسول‌الله رو می‌پوشوندند. گاهی چُرت می‌زده و به خلسه فرو می‌رفته. کمی که می‌گذشت سر بلند می‌كرد و لبخند می‌زد. در پاسخ به اطرافیان که می‌پرسیدند چرا می‌خندید جواب می‌داد که سوره‌ای نازل شد. حتی سرِ سفرۀ شام، استخوانى كه بيشترِ گوشتش خورده شده بود، در دست داشت خداوند، وحى می‌فرستاد. البته همیشه به این راحتی‌ها نبود. زیاد دیده می‌شد که از پیشونی مبارک، عرق جاری بود. معمولا نزول قرآن با صدای عجیبی همراه می‌شد. صداى زنگ، یا جیرینگ جیرینگی که از به هم‌خوردن زنجير به گوش میاد. یا صداىِ بال‌زدن زنبور عسل وقتی نزدیک صورت شنيده می‌شه. نزول قرآن در حال سوار بر شتر هم گزارش شده. 🔹 از سنگينى وحى، شتر زانو می‌زد. حیوون بی‌چاره نعره می‌کشید و دست‏‌هاش رو به هم می‌پیچوند. طوریکه آدم فکر می‌کرد الانه که دست‌های زبون‌بسته بشکنه!نوشتن این چیزها برام راحت نیست. اما ناچارم بگم که وقت نزول آیه‌های قرآن گاهی سر مبارک رسول‌الله تير می‌كشيد. رنگ چهره تغيير می‌كرد. درد شديدى در مفاصل احساس می‌کرد. احساس سنگينى می‌كرد. گاهی حنا به سر می‌گذاشت تا بلکه درد کاهش پیدا کنه. هیچ‌وقت از این چیزها گله نمی‌کرد. گاهی که اهل خونه، سین‌جیم می‌کردند می‌فرمود احساس می‌کنم جونم داره کنده می‌شه. عینهو کسی که از سرما به خود می‌لرزه ‏دندون‌های سفیدش به‌هم می‌خورد و تِق‌تِق صدا می‌داد. عرق مانند دونه‌های مروارید از پیشونی به صورت می‌غلطید. سرش رو پايين می‌انداخت. دوروبری‌ها شرم می‌کردند مستقیم نگاه کنن. دزدکی دید می‌زدند. دریافت وحى که تمام می‌شد به حال عادی برمی‌گشت و شروع به صحبت می‌کرد. 🔹 با مراعات عجیبی تلاش می‌کرد واو به واو چیزهایی که از جبرئیل گرفته به مردم برسونه. مانند گنجشک که غذا به نوک می‌گیره و با حوصله به جوجه‌ها می‌رسونه آیه‌های قرآن رو به لب می‌گرفت و شمرده شمرده برای مردم بازگو می‌كرد. از اين بابت، به سختى و رنج میوفتاد. 🔹اين گزارش‏‌ها اگرچه در کتاب‌های قدیم اومده و حکایت رنج‌های پیغمبره اما ناچارم اعتراف کنم که هیچکدوم از اهلبيت نقل نشده! سندهاشون هم اونجور که باید و شاید از اعتبار لازم برخوردار نيستند. تنها چیزی که می‌شه قسم‌ حضرت عباس خورد اینه که حالات پيامبر هنگام نزول وحى، دگرگون می‌شده، به طوریكه هر كس ايشون رو می‌ديد، متوجّه غير عادى بودن حالشون می‌شد. امّا من نمی‌تونم با اطمینان، شرح قطعى و دقيق از حال ظاهریشون ارائه کنم، تا چه برسه به حال درونی رسول‌الله. صحيح البخاري: ج ۱ ص ۴ ح ۲، صحيح مسلم: ج ۴ ص ۱۷۰۹ ح ۱۷، السنن الكبرى: ج ۷ ص ۱۴۲ ح ۱۳۵۰۷، الطبقات الكبرى: ج ۸ ص ۳۷۹، بحارالأنوار: ج ۱۸ ص ۲۶۳ ح ۲۰، المعجم الأوسط: ج ۶ ص ۵ ح ۵۶۲۹، سنن الترمذي: ج ۵ ص ۳۲۶ ح ۳۱۷۳. ادامه دارد... 💠 مرکز امور قرآنی آستان قدس رضوی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🆔 @quran_aqr 🌐https://markazquran.razavi.ir