eitaa logo
قرآن ودعا
330 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
9.9هزار ویدیو
151 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 بسیار زیبا 🕊لحظات سخت جان دادن و از زبان مرحوم کافی ‼️وقتی میخواهد جان عزرائیل را بگیرد عزارئیل به خدا میگوید خدایا به عزت و جلالت سوگند اگر میدانستم اینقدر لحظه جان دادن سخت است به بنده هایت در آن لحظه بیشتر کمک میکردم ......... ⚰ ┏━✨🌹✨🌸✨━┓ 🌸 ✅قرآن ودعا
🌼 توبه علی گندابی ✍️علی نامی که در محله فعلی که مصلای همدان نام دارد و در گذشته به آن گنداب می‌گفتند زندگی می‌کرد! به همین دلیل او را علی گندابی صدا می‌کردند. علی گندابی چهره‌ای زیبا به همراه چشم‌های زاغ و موهای بور داشت که یک کلاه پشمی خیلی زیبایی هم سرش می‌کرد. لات بود اما یک جور مرام و معرفت ته دلش بود، برای مثال یک روز که تو قهوه‌خانه نشسته بود و یک تازه عروس به او نگاه می‌کرد، به خودش گفت علی پس غیرت کجا رفته که زن مردم به تو نگاه می‌کنه؟ بعد کلاهش را درآورد و بعد از ژولیده کردن موهاش از قهوه‌خونه بیرون رفت. یک روز آقای شیخ حسنی که از روضه‌خوان‌های همدان بود، برای خوانی به یک روستا رفته بود. او تعریف کرده که: رفتم روضه را خواندم آمدم بیام که دیر وقت بود و دروازه‌های شهر رو بسته بودند و هنگامی که خواستم به روستا برگردم، یادم افتاد که فردا در نماز جمعه سخنرانی دارم و گفتم اگر بمونم از دست حیوان‌های درنده در امان نخواهم ماند. زمانی که خواستم در بزنم، دیدم علی گندابی با رفقاش عرق خورده و داره اربده‌کشی میکنه. دیگه گفتم خدایا به تو و در زدم که دیدم علی گندابی درو باز کرد، اربده می‌کشید و قمه دست داشت. گوشه عبای منو گرفت و کشون کشون برد و گفت: آق شیخ حسن این موقع اینجا چیکار می‌کنی؟ گفتم: رفته بودم یه چند شبی یه جایی روضه بخونم که گفت: بابا شما هم نوبرشو آوردید، هر 12 ماه سال هی روضه هی روضه. گفتم: علی فرق می‌کنه و امشب، شب اول محرمه اما تا این رو بهش گفتم علی عرق خورده قمه به دست جا خورد، به طوری که سرش را به دروازه می‌زد با خودش می‌گفت: علی این همه گناه توی ماه محرمم گناه. به شیخ حسن گفت شیخ به خدا تیکه تیکت می‌کنم اگه برام همینجا روضه نخونی که شیخ می‌گه: آخه حسن روضه منبر می‌خواد. روضه چایی می‌خواد، مستمع می‌خواد. گفت: من این حرفا حالیم نیست منبر می‌خوای باشه من خودم می‌شم منبرت. چهار دست و پا نشست تو خاک‌ها بشین رو شونه من روضه بخون، اومدم نشستم رو شونه‌های علی شروع کردم به روضه خوندن که علی گفت: آهای شیخ این تجهیزات رو بزار زمین منو معطل نکن صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس و بهش بگو آقا علیت اومده. من هم روضه رو شروع کردم: "ای اهل حرم پیر علمدار نیامد/ سقای حسین نیامد" دیدم یک دفعه دارم بالا و پایین میرم و دیدم علی گندابی از شدت گریه یک گوشه صورتش را گذاشته رو زمین و اشک می‌ریزه. روضه که تموم شد، علی گندابی گفت: شیخ ازت ممنونم میشم یک کار دیگه هم برام انجام بدی؟ رویت رو بکنی به سمت نجف امیرالمومنین به آقا بگی علی قول میده دیگه عرق نخوره. گفتم باشه و رفتیم خونه. فردا که در مسجد بالای منبر رفتم، گفتم: آهای مردم به گوش باشید که علی گندابی توبه کرده. روضه که تموم شد مستقیم به در خونه علی گندابی رفتیم، در که زدیم زنش در رو باز کرد، گفتیم با علی گندابی کار داریم که زنش گفت علی گندابی رفت، دیشب که اومد خونه حال عجیبی داشت گفت باید برم، جایی جز کربلا ندارم یا علی آدم میشه بر می‌گرده یا دیگه بر نمی‌گرده. علی گندابی رفت مدتی مقیم کربلا شد و کم کم که دیگه خالی شده بود رفت نجف اشرف. میرزای شیرازی که به مسجد میومد تا علی رو نمی‌دید نماز نمی‌خوند، تا علی هم خودش رو برسونه. یک روز که با هم تو مسجد نشسته بودن و علی داشته نماز می‌خونده به میرزای شیرازی خبر می‌دن که فلان عالم در نجف به رحمت خدا رفته، گفت: باشه همینجا یه قبری بکنید نمازشو می‌خونم بعد خاکش می‌کنیم. خبر اومد که قبر حاضره اما مرده زنده شد و قلبش به کار افتاده که میرزا گفت: قبر رو نپوشونید که حتما حکمتی در کاره. دوم شروع کردن تموم که شد گفتن میرزا هر کاری می‌کنیم علی از سجده بلند نمی‌شه، اومدن دیدن علی رفته، علی تموم کرده بود. میرزا گفت: می‌دونید علی تو سجده چی گفته؟ رو به حق علی قسم داد و گفت: یک قبر زیر قدم زائرای امام علی(ع) خالیه می‌زاری برم اونجا؟ ابالفضل العباس ادرکنی ‌‌‌‌
‌ 🌹آيت الله (ره): تا خودمان را اصلاح نكنيم و با ارتباط نداشته باشيم، با نماينده‌هاي خدا (ع) ارتباط نداشته باشيم، كارمان درست نمي‌شود؛ تا رابطه ما با ولي‌امر، صلوات‌الله‌عليه قوي نشود، آيا كار ما درست مي‌شود؟! 🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
19.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تسلای داغدیدگان 🔹🔸استاد حسینی قمی ✍️ حدیث مورد اشاره استاد در این ویدیو: شیخ‌ طوسی با سلسله‌ اسناد خود از مروان‌ بن‌ مسلم‌ روایت‌ کرده‌ که‌ به‌ محضر امام‌ صادق(ع) عرضه‌ داشت: برادرم‌ در بغداد زندگی‌ می‌کند، می‌ترسم‌ که‌ اجلش‌ در آن جا فرا رسد. امام(ع) فرمود: ما تُبالی حَیثُما ماتَ، اَما اِنهُ لا یَبقی‌ مُؤ‌مِنٌ فی شَرقِ الاَرضِ وَغَربِها اِلاّ حَشَرَ اللّهُ روُحَهُ اِلی‌ وادِی‌ السلام . چرا در اندیشه‌ هستی‌ که‌ کجا بمیرد، بدون‌ تردید هیچ‌ مؤ‌منی‌ در مشرق‌ و یا مغرب‌ نمی‌میرد، جز این‌ که‌ خداوند روحش‌ را به‌ وادی‌ السلام‌ می‌فرستد. راوی‌ پرسید: وادی‌ السلام‌ کجاست؟ فرمود: ظَهرُ الکُوفَه`ِ، اَما اِنّی کََأنّی‌ بِهِم حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ یَتَحَدثُونَ. وادی‌ السلام‌ پشت‌ کوفه‌ است، گویی‌ من‌ با چشم‌ خود می‌بینم‌ که‌ حلقه‌ حلقه‌ نشسته‌ با یکدیگر سخن‌ می‌گویند 📚منبع: کافی، ج‌ 3، ص‌ 243؛   . ✅ با منبرهای عالی همیشه پای درس علما باشید @quranvdoaa
درگیری خانم با حاج اقا😎 تو را دست از سر این بردارید!!😡 خانمی که میگفت من پیش شما نمیکنم!!😳😳 قضیه از آنجایی شروع شد که بنده به همراه چند تن از کنار ساحل مشغول بودیم که ناگهان چشمم به افتاد که را بر شانه هایش انداخته بود و بود. جلو رفتم و با و با او کردم و او با سردی و به سختی جواب سلام و احوالپرسی ام را داد: – خوبید شما؟ – خوبم مرسی – میتونم بپرسم از کجا تشریف آوردید؟ – از – خیلی خوش آمدید. در همین لحظه که سالها در ذهنش می گذشت را پرسید و به سرعت و پشت سرهم گفت: حاج آقا شما اینجا چی کار می کنید؟😱 نمیخواهید بگذارید راحت باشند؟😡 من دلم برای مردم ایران میسوزه که نمی توانند هیچ جا بدون شما بکشند😭 باورکنید که من هم وقتی شما را میبینم احساس امنیت ندارم !! من همچنان 😅 و با آرامش گفتم: بنده و دوستانمون آمدیم به مسافرین خوش آمد بگوییم و تا جایی که توانش را داشتیم اگر مشکلی داشتند و یا نیاز به مشاوره ای خدمتی کنیم و… اما سوال دوم شما✍ باور کنید ما اینجاییم تا به مردم بگوییم آفرین به شما که دست خانواده تان را گرفتید و آمده اید . و سوال سوم شما✍ فرمودید که دلتان برای مردم می سوزد و فرمودید کنار ما احساس امنیت نمی کنید درسته؟ او جواب داد: بله😉 اصلا نمیکنم و از این و شما متنفرم – اگر امکان داره علتش را بگید؟ – چون خودتون به که هستید عمل نمیکنید! – ماعمل نمیکنیم؟😳 به کجای قرآن عمل نکردیم؟😉 – مگر در قرآن ما نیست ؟ پس چرا آنقدر سخت میگیرید به این مردم؟ – کجا سخت گرفتیم مگر چه گفتیم؟ – پس برای چی آمدید به سمت من و دو تا پسرای من؟ مگر غیر ازاین هست که الان میخوای بگی شال خودتون را بزارید روی سرتان؟ – برای همین آمدم اما نه با اون تفکر شما!! خیلی خوب شد که این آیه را مطرح کردید اما یه قول میخوام اگر قانع شدید باید اول خودتون حجابتون را درست کنید و بعد برای چند تا از دوستان وبستگانتان این آیه را توضیح دهید قبول میکنید؟ آقایی که کنار ایشان بود گفت حاج آقا قبول ولی اگر قانع نکردی دیگه به ما گیر نده !!😉 گفتم باشه. عرض کردم اما توضیح این آیه ( لا اکراه فی الدین) این آیه میفرماید ( لا اکراه فی انتخاب الدین، لا اکراه فی اصل الدین) یعنی اینکه اگر شما میخواهید دینی را انتخاب کنید ما به شما زور نمیگوییم ولی اگر دینی را انتخاب کردید باید به باشید اینجا بود که برای تبیین این آیه از مثالی استفاده کردم : اگر شما دنبال باشید هیچ اداره و ارگانی نمی تواند به زور شما را کند بلکه اختیار انتخاب هر شغلی با شما هست مثلا شما با انتخاب خودتان می توانید شوید اما بحث اینجاست که حالا شما با انتخاب خودتان کارمند بانک شدید آیا میتوانید بگویید که میخواهم با تیپ اسپرت سرکار بیایم؟💪 یا میخواهم از ساعت ده صبح بیایم تا ده شب؟ خیر نمی توانید!! چون خودش را دارد یعنی حتی رنگ کت و شلواری که باید بپوشی را برایت مشخص می کند چه برسد به ساعت کاری!! حالا اگر کسی نخواست به این قوانین پایبند باشد مشکل از بانک هست یا آن شخصی به یقین از آن شخص هست چون کسی به زور او را کارمند بانک نکرد. واین قضیه در هم صادق هست یعنی میتوانستید بروید شوید ، شوید ، شوید. البته این را هم بگویم که در همان ادیان هم قوانینی وجود دارد که باید به آن ها پایبند باشید.😉 گفت اگر بخوام دینم را تغییر بدم نداره از نظر ؟😉 گفتم،پسرتون اگه بخواد از بده جریمه نداره ؟☺️ اینجا بود که آن خانم آرام گفت: حاج آقا حالا کی به من پنجاه ساله نگاه میکنه😌 گفتم: بله شاید کسی دیگه به شما نگاه نکنه ولی خیلی از دخترهای جوان وقتی شما را درساحل به این شکل می بینند الگو میگیرند و مثل شما رفتار میکنند آن وقت هست که دو پسر جوان شما و امثال آنها دچار مشکل می شوند.😌 در جواب گفت: خب جلوی چشمانشان را بگیرند😇 گفتم: مادر من اگر بنده عطر بزنم میتوانم به شما بگویم خواهشا بو نکنید!!😏 یعنی اصلا امکان دارد که بوی عطر به مشام شما نرسد؟ حتما بوی عطر به مشام شما میرسد پس بهتره یه مقدار از خودگذشتگی داشته باشیم وقتی حرفهایم را شنید و احساس کرد که دیگر پاسخی برایشان ندارد گفت: عجب 😋😅 و در نهایت با لبی خندان حجابش را درست کرد و گفت: تا الان فکرش را نمیکردم که بتوانم با یک به این راحتی درد دلم را بگویم و او هم گوش دهد. ۲۵ سال مقیم آمریکابود.
💠 پنج نفر که شیطان را بیچاره می‌کنند؟! 🌷امام صادق علیه السلام فرمودند: شیطان گفته است؛ پنج نفر مرا بیچاره ساخته اند و سایر مردم در قدرت و اختیار من هستند: ➊کسی که از روی نیت صادق و درست به خدا پناه ببرد و در تمام کارها توکل به او کند. ➋کسی که در شبانه روز بسیار تسبیح خدا گوید. ➌ کسی که هرچه برای خویشتن می‌پسندد برای برادر مؤمن خود نیز بپسندد. ➍کسی که به هنگام رسیدن مصیبت به او، ناله و فریاد نزند. ➎و کسی که به آنچه قسمت او کرده راضی باشد و برای رزق و روزیش غم و غصه نخورد. 📚جامع احادیث شیعه، ج14 بحارالانوار، ج63
🔴 بی‌تعارف بگویم ... همه چیز برای سقوط کشور فراهم بود، فقط خدا نخواست! بیست و نه حتما و حتما بخوانید! (برای دیگران هم ارسال کنید) دژپسند، وزیر اقتصاد دولت روحانی به اظهارات روحانی واکنش نشان داده و این بخشی از مصاحبه او با روزنامه اعتماد است: 👈 همان عصری که آقای روحانی نهاد ریاست جمهوری را تحویل رئیسی می‌داد، خوب می‌دانست چه خبره.   عکسی که از او با آقای رییسی گرفته شده  در چهره‌اش یک تبسم ساختگی هست. روزهای قبل در هیئت دولت همه‌ی وزرا واضح شاهد بودند که در بساط دولت هیچ نیست، سه ماه فقط حقوق‌ها را با قرض و کلاه به کلاه کردن داده بودند. معوقات و فوق‌العاده و مثل این‌ها که بماند، روی هم انباشته به ماه‌های بعد حواله شده بود. 👈 سال‌های قبل یعنی ۹۷ و ۹۸ و ۹۹ و ۱۴۰۰ را همه در جریان هستند. آقای همتی در آن جلسه با اساتید بازش کردند، ۲۰۰ هزار میلیارد تولید پول بی‌پشتوانه برای دادن حقوق کارمندان دولت. 👈 وقتی سال ۱۴۰۰ حقوق‌ها را دولت تدبیر و امید اضاف کرد، در آن جلسه هیئت دولت با خواندن درصد اضاف شدن‌ها برای تصویب همه می‌خندیدند یعنی مسخره بود، آخه با کدام پول؟! 👈 این اضافه حقوقِ بی‌رویه با پولِ بی‌پشتوانه، کندن یک خندق جلو دولت بعد و پیشرفت کشور بود. ارزش پول را نابود کرد. روحانی روز تحویل دولت یقین داشت این سیدِ ساده‌دل (رئیسی) نه به‌زودی؛ بلکه، بلافاصله که دولت را تحویل گرفت از همان ساعت به بن بست می‌خورد. 👈 از طرفی هم‌چون چیزی باقی نگذاشته بود و برای فرار از ساختمان ریاست جمهوری عجله داشت، از صحنه جرم بگریزد و رفت در خانه قایم شد. ترس داشت فردا بیایند با دست‌بند و پابند او را برای محاکمه ببرند. 👈 وقتی رئیسی اولین جلسه خود را با همان وزرای کابینه دوازدهم بدون روحانی برگزار کرد، آقای جهانگیری بی‌خجالت و با خاطر جمعی از اینکه رئیسی قاطع و جواب حاضر نیست و هم با این جسارت که او پشتوانه رای بالایی ندارد و زمینه‌ی بلوا و فتنه وجود دارد، در آن جلسه چشم‌درچشم  با خیال راحت صراحتاً گفت ما حتی پول نداریم حقوق این برج کارمندان را بدهیم! 👈 آقای رئیسی فقط یه جمله تعرضی با مزاح گفت: پس اون تدبیر و امید کجاست؟ بعدش گفت: ملتی که را دارد به چه‌کنم، چه‌کنم، مبتلا نمیشه. بن‌بست نداریم. 👈 من نمی‌دانم اسم جنگ اکراین و روسیه را چه بگذارم! به قول امام الطاف الهی بود؟ همین که رئیسی جای روحانی انتخاب شد [عدو شود سبب خیر]، رسانه‌های غربی خودشان شوک وارد کردند، نوشتند یک تندروی بنیادگرا به نام رئیسی جایگزین مذاکره و تعامل با غرب سرکار آمد، پس از انتخاب رئیسی، چند روزه قیمت نفت ۲۰ دلار افزایش یافت و توی شهریور ماه سیل پول وارد خزانه شد. بعدش هم در وین دیگه برجام احیاشدنی نبود، دوباره نفت بالا رفت و شعله جنگ اکراین قیمت نفت را کَند و به ۱۰۰ دلار و بیشتر رساند. بی‌تعارف بگویم ... همه چیز برای سقوط کشور فراهم بود، فقط خدا نخواست. حمید_کثیری کانال رسمی محسن ریاضی 👇 @mohsenriazi_ir
پروردگارا؛ من به هر خیری که برایم بفرستی، سخت نیازمندم. 🌱 (سوره قصص، آیه ۲۴)
پــــــــــرﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ؛ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭم ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ صورت ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎییﻫﺎﻳﺖ ﺑﺎﺯﻛﺮﺩی، ﭼﺸﻢ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻨﺪﮔﻴﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭی. آﻣﻴﻦ 🙏 🌸 https://eitaa.com/quranvdoaa/32698