#داستان
پیرمردی بود، که پس از پایان هر روزش از درد و از سختیهایش مینالید..
دوستی، از او پرسید: علت این همه درد چیست که از آن رنجوری..
پیرمرد گفت: دو بازشکاری دارم، که باید آنها را رام کنم،دوتا خرگوش هم دارم که باید مواظب باشم، به هر سویی نروند.
دوتا عقاب هم دارم که باید آنها را هدایت و تربیت کنم، ماری هم دارم که آن را حبس کرده ام.
شیری، نیز دارم که همیشه، باید آنرا در قفسی آهنین، زندانی کنم، بیماری نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم..
مرد گفت: چه میگویی، آیا با من شوخی میکنی؟ مگر میشود انسانی اینهمه حیوان را باهم دریکجا جمع کند و مراقبت کند..
پیرمرد گفت: شوخی نمیکنم، اما حقیقت تلخ و دردناکیست.
آن دو باز شکاری🦉، چشمان منند، که باید با تلاش و کوشش از آنها مراقبت کنم.
آن دو خرگوش🐇 پاهای منند، که باید مراقب باشم بسوی گناه کشیده نشوند
آن دو عقاب🦅 نیز، دستان منند، که باید آنها را به کارکردن، آموزش دهم تا خرج خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم.
آن مار🐍، زبان من است، که مدام باید آنرا دربند کنم تا مبادا کلام ناشایستی از او، سر بزند..
شیر🦁، قلب من است که با وی همیشه درنبردم که مبادا کارهای شروری از وی سرزند و آن بیمار، جسم و جان من است، که محتاج هوشیاری، مراقبت و آگاهی من دارد.
این کار روزانه من است که اینچنین مرا رنجور کرده، و امانم را بریده.
#ايمني
#کمیته_فرهنگی_قرارگاه_ارتقاء_ایمنی_وکنترل_حوادث_وسوانح
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
❤️ اهمیت نماز صبح
از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند:که چرا کسانی که در آخر زمان زندگی می کنند رزق و روزیشان تنگ است؟ فرمودند : به این دلیل که غالبا نمازهایشان قضا است.
مردی به خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد و عرضه داشت : من مرتکب گناهی شده ام.
امام فرمود :خدا می بخشد.
آن شخص عرضه داشت :گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگ است.
امام فرمود: اگر به اندازه ی کوه باشد خدا می بخشد.
آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگتر است.
امام فرمود : مگر چه گناهی مرتکب شده ای؟
وآن شخص به شرح ماجرا پرداخت.
پس از اتمام سخن امام رو به آن مرد کرد و فرمود: خدا می بخشد، من ترسیدم که نمازصبح را قضا کرده باشی!
همچنین مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) در وصیت خود به فرزندش می گوید:
اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد ولی یک بار نمازصبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش (نابود) خواهد شد...
📒وسایل شیعه/ج۳/ص۱۵۶
📗بحار/ج۸/ص۷۳
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
زنى به خدمت حضرت زهرا (س) رسيد و عرض كرد مادر پير و ناتوانى دارم كه در نماز بسيار اشتباه میكند مرا فرستاده تا از شما بپرسم كه چگونه نماز بخواند آن حضرت فرمود هر چه میخواهى بپرس آن زن سؤالات خود را مطرح كرد تا به ده سؤال رسيد و حضرت زهرا (س) با روى گشاده جواب میداد.
آن زن از زيادى پرسشها شرمنده شد و گفت: شما را بيش از اين زحمت نمیدهم حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود:باز هم بپرس سپس حضرت براى تقويت روحيه آن زن چنين فرمود اگر به كسى كارى را واگذار كنند مثلاً از او بخواهند كه بار سنگينى را به ارتفاع بلندى حمل كند و در برابر اين كار صد هزار دينار به او جايزه بدهند،آيا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى مى كند؟
زن جواب داد:نه.حضرت فرمود:من در مقابل هر پرسشى كه جواب مى گويم،از خدا پاداشى به مراتب بيشتر دريافت میكنم و هرگز ملول و خسته نمیشوم.
از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم كه روز قيامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى شوند و به اندازه علم و تلاش و كوششى كه در راه آموزش و هدايت مردم داشته اند از خداى خود پاداش مى گيرند.
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
میگفت: ازدواج نمی کنم
گفتن: چرا؟
گفت: از ترس خرج و مخارج.. چطوری شکم خودمو زنمو سیر کنم؟
گفتن: خدایی که خرج تو رو داده، خدایی که تا حالا روزی تو رو داده، روزی زنت رو هم میده.. بهش اعتماد کن!
پ ن: این روزا درسته شرایط خیلی سخته اما چاره اش ازدواج نکردن و تنهایی و بعد به صدتا گناه دیگه افتادن نیست
نباید حتما دنبال بهترین شرایط باشیم برای ازدواج… اینکه وقتی به مردی میگی ازدواج! میگه هر وقت خونه و ماشین خریدم!! یا به خانمی میگی ازدواج؛ میگه هر وقت پول جهیزیه ای کامل و عالی داشتم… اینها با این تفکرات وقتی سن ازدواج شون هست که دیگه لابد چهل سالشونه.. یا حتی بیشتر!
خیلی ها با یه شرایط متوسط یا حتی پایین… رفتن سر زندگی و خوشبخت شدن و خیلی ها هم با بهترین شرایط مالی رفتن و بدبخت شدن…
خداوند مهربان همه ی این روزها و سختی ها رو در همه ی دوران ها می دونسته اما با این وجود، امر به ازدواج کرده
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
مردی نزد عالمی از پدرش شکایت کرد. گفت: پدرم مرا بسیار آزار میدهد. پیر شده است و از من میخواهد یک روز در مزرعه گندم بکارم روز دیگر میگوید پنبه بکار و خودش هم نمیداند دنبال چیست؟ مرا با این بهانهگیریهایش خسته کرده است… بگو چه کنم؟
عالم گفت: با او بساز.
گفت: نمیتوانم!
عالم پرسید: آیا فرزند کوچکی در خانه داری؟
گفت: بلی.
گفت: اگر روزی این فرزند دیوار خانه را خراب کند آیا او را میزنی؟
گفت: نه، چون اقتضای سن اوست.
آیا او را نصیحت میکنی؟
گفت: نه چون مغزش نمیرود و…
گفت: میدانی چرا با فرزندت چنین برخورد میکنی؟!
گفت: نه.
گفت: چون تو دوران کودکی را طی کردهای و میدانی کودکی چیست، اما چون به سن پیری نرسیدهای و تجربهاش نکردهای، هرگز نمیتوانی اقتضای یک پیر را بفهمی!! “در پیری انسان زود رنج میشود، گوشهگیر میشود، عصبی میشود، احساس ناتوانی میکند و… “پس ای فرزند برو و با پدرت مدارا کن اقتضای سن پیری جز این نیست.”
🍃
🌺🍃
💠دو روش از روشهای تربیت دینی کودکان:
🔹یکی از روش های تربیت دینی فرزندان استفاده از داستان های مربوط به پیشوایان مذهب است که ذکر آن سطح فکر و معرفت کودکان را بالا می برد و 🔹دلبستگی در کودکان ایجاد می کند و باعث می شود که آنها تلاش کنند که همانند آنها باشند.
همچنین به همراه #داستان و شرح حال و زندگی اولیای مذهب می توانید معارف و مباحثی را به کودک القاء کنید.
🔹یکی دیگر از روشهای تربیت دینی فرزندان، قرار دادن کودک در جمع مذهبی است.
⬅️ قرار دادن کودک در جو مذهبی مثل #مساجد و محافل، جلسات مذهبی، اجتماعات سالم دینی در #رشد و پرورش دینی آنها بسیار مؤثر است.
کودک از همراهی با #پدر برای رفتن به #مسجد خوشحال می شود و به مسائل مذهبی با علاقه گوش می کند. از حدود هشت سالگی دوست دارد عضو سازمان مذهبی شود و به خاطر آن احساس غرور می کند.
┅═✿๑🍀🌺🌼🌸๑✿═┅
#داستان
آیا شما هم درگیر قاعده ۹۹ هستید؟🤔
پادشاهی از وزیرش میپرسد: چرا همیشه خدمتکارم از من خوشحالتر است، در حالی که او هیچ چیزی ندارد! و منِ پادشاه که همه چیز دارم، حال و روزِ خوبی ندارم!؟
وزیر گفت: سرورم! شما باید قاعده ۹۹ را امتحان کنید! بعد ببینید آن خدمتکار خوشحال است یا نه.
پادشاه گفت: قاعده ۹۹ چیست؟!!
وزیر گفت: ۹۹سکه طلا در کیسهای بگذار و شب آن را پشت درب اتاق خدمتکار بگذار و بنویس این۱۰۰ دینار هدیهای است برای تو و سپس در را ببند و نگاه کن چه اتفاقی رخ میدهد!
پادشاه، نقشه وزیر را انجام داد.
خدمتکار پادشاه، آن کیسه را برداشت و موقعی که به خانه رسید، سکهها را شمرد، متوجه شد یکی کم دارد! پیش خود فکر کرد که آن را در مسیر راه گم کرده است!
همراه با خانوادهاش کل شب را دنبال آن یک سکه طلا گشتند، هیچی پیدا نکردند! خدمتکار ناراحت شد از اینکه یک سکه را گم کرده است!
پریشانی به سراغش آمد، با آنکه آن همه سکههای دیگر را در اختیار داشت! روز دوم خدمتکار پریشان حال بود چرا؟! چون شب نخوابیده بود. وقتی که پیش پادشاه رسید، چهرهای درهم و ناراحت حال، مثل روزهای قبل شاد و خوشحال نبود!
پادشاه آن موقع فهمید که معنی قاعده ۹۹ چیست!
آری، قاعده ۹۹ آن است که داشتههای خود را نمیبینیم و تمرکز ما بر روی نداشتههاست.
و در تمام ادوار زندگیمان، دنبال آن یک گمشده میگردیم و خودمان را به خاطر آن ناراحت میکنیم و فراموش کردهایم که شاید داشتههای ما بسیار بیشتر از نداشتههایمان است.
قسمت پر لیوان را ببینیم و قدرشان را بدانیم.