eitaa logo
روابط عمومی پلیس درمیان(خراسان‌جنوبی)
1.3هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
13.8هزار ویدیو
68 فایل
کانال اطلاع رسانی، فرهنگی، اجتماعی و ....
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷صد پسر در خون بغلتد، گم نگردد دختری شهید علی خلیلی دیگری حلول کرد 🚩 داغیست به دل، رفتن خوش غیرت‌ها 🌷شهید حمیدرضا الداغی 🌷شهادت: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ 🌷سبزوار. هنگام دفاع از دختر ایرانی 🔹دختری با پوشش نامناسب در خیابان حاضر می شود 🔹گرگ های انسان نما به او طمع می کنند و می خواهند او را بربایند 🔹جوانمردی سر می رسد و با اهدای جان خود، آن دختر را نجات می دهد. 🔺آیا اگر آن دختر درستی می داشت، این جوان به شهادت می رسید؟ https://eitaa.com/r_fe_darmyan
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ جدید و فوق زیبای شهید غیرت 🌷تقدیم به آنانکه با خونشان معنای غیرت را سرودند. 🎙با صدای 🌾 را مهمان فاتحه ای بکنیم🍃 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷 https://eitaa.com/r_fe_darmyan
🔻در یک جمله فضای مجازی را تعریف کنید پاسخ: مکانی که همه از سطل_ماست باخبر می‌شوند اما صدای_گلوله به گوش‌شان نمی‌رسد مکانی که فوت طبیعی یک دختر جهانی می‌شود، اما تجاوز ۵سرباز آمریکایی به دختر ۱۴ساله‌ای به نام عبیر_قاسم و کشتن او و خانواده‌اش هیچگاه رسانه‌ای نمیشود 🗣سید محمدحسین راجی قرارگاه جهاد تبیین فرماندهی انتظامی شهرستان درمیان https://eitaa.com/r_fe_darmyan
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پشت پرده عجیب بی حجابی‌های اخیر 🔹نقشه‌ای شوم برای ترویج فرهنگ بی حیایی و بی عفتی و حمله به ایران به کانال روابط‌عمومی ف.انتظامی شهرستان درمیان بپیوندید 👎👎 👉https://eitaa.com/r_fe_darmyan ┄┅═✧❀🔴❀✧═┅┄
✍️ 💠 اشکم تمام نمی‌شد و با نفس‌هایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«سعد شش ماه تو خونه زندانیم کرده بود! امشب گفت می‌خواد بره ، هرچی التماسش کردم بذاره برگردم ، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه!» حرفم به آخر نرسیده، انگار دوباره سعد در قلبش نشست که بی‌اختیار فریاد کشید :«شما رو داد دست این مرتیکه؟» و سد شکسته بود که پاسخ اشک‌هایم را با داد و بیداد می‌داد :«این با چندتا قاچاقچی اسلحه از مرز وارد شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و رو کرده انبار باروت!» 💠 نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت می‌کشیدم به این مرد بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، می‌بارید و مصطفی ندیده از اشک‌هایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیده‌ام که گلویش را با تیغ بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید ؟» با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم و تنها با نگاهم التماسش می‌کردم که تمنای دلم را شنید و امانم داد :«دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!» 💠 کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود و حالا باورم نمی‌شد او هم اهل داریا باشد تا لحظه‌ای که در منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم. دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل می‌شد. هنوز طراوت آب به تن گلدان‌ها مانده و عطر شب‌بوها در هوا می‌رقصید که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند :«مامان مهمون داریم!» 💠 تمام سطح حیاط و ایوان با لامپ‌های مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا می‌آمد و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و می‌خواست صحنه‌سازی کند که با خنده سوال کرد :«هنوز شام نخوردی مامان؟» زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند که چشمم به زیر افتاد و اشکم بی‌صدا چکید. با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس می‌کرد که با آرامش شروع کرد :«مامان این خانم هستن، امشب به حرم (علیهاالسلام) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده‌شون!» 💠 جرأت نمی‌کردم سرم را بلند کنم، می‌ترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود و دوباره آواره این شهر شوم که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده و دیگر نمی‌توانستم سر پا بایستم که دستی چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. مصطفی کمی عقب‌تر پای ایوان ایستاده و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم کند که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بی‌منت پرسید :«اهل کجایی دخترم؟» 💠 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی می‌شد مادرم را ندیده بودم که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت :«ایشون از اومده!» نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بی‌غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید :«همسرشون اهل سوریه‌اس، ولی فعلاً پیش ما می‌مونن!» 💠 به‌قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند و تنها یک آغوش کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانه‌هایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت. او بی‌دریغ نوازشم می‌کرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه می‌لرزیدم که چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال می‌کردم به آخر دنیا رسیده و حالا در آرامش این مست محبت این زن شده بودم. 💠 به پشت شانه‌هایم دست می‌کشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد :«اسمت چیه دخترم؟» و دیگر دست خودم نبود که نذر در دلم شکست و زبانم پیش‌دستی کرد :«زینب!» از اعجاز امشب پس از سال‌ها نذر مادرم باورم شده و نیتی با (سلام‌الله‌علیها) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم و همینجا باید به وفا می‌کردم که در برابر چشمان مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم...
🔎حیثیت گمشده و تصویرسازی منفی از سه مولفه‌ فرهنگی_تمدنی 🔸تردیدی نیست که یکی از اضلاع حکمرانی در عصر اطلاعات و ارتباطات و جامعه شبکه ای به تعبیر کاستلز، مدیریت تصویر و انگاره سازی است. انگاره ها و تصویرها در کنار کارآمدی و مشروعیت، در نظم و امنیت و مدیریت اجتماعی نقش بسزایی دارند. ▫️از این پرسپکتیو که دلالت های فرهنگی_هویتی و مولفه‌های معرفتی_تمدنی را در بازنمایی مورد توجه قرار می‌دهد و نه از حیث کارگردانی و فضاسازی یا از جهت پیرنگ داستانی و شخصیت پردازی، مینی‌سریال ، سه تصویر منفی و خطرناک برای مخاطب القا می کند که در ادامه می‌آید. ▫️لازم به ذکر است که این اثر، تابستان امسال و در ۹ قسمت به کارگردانی سجاد پهلوان زاده(کارگردان سریال سقوط) و بازی مهدی حسینی نیا، بهاره افشار و الناز حبیبی و... از شبکه خانگی پخش گردید به جهت رعایت اسپویل، فقط نکات تحلیلی بدون اشاره به خط روایت سریال تقدیم می‌شود. 1⃣ تصویری تحقیرشده از زن: مخرج مشترک از سه نقش اصلی زن در سریال را در این سه عبارت می توان خلاصه کرد: نگاه ابزاری و کالاشدگی/ القای حقارت و ضعف و ترحم/ تروما و حس انتقام. هیچ نقش مثبتی در شاهد نبودیم و همه زنان نیز مبتلا به ضعف های عمیق و تباهی بودند. 2⃣ تصویری گسیخته از خانواده: پدرانی که یا معتادند و یا قمارباز که با چاشنی خشونت و بددهنی، دختر شوهر می‌دهند و نسبت به تادیب و حقوق و آینده فرزندان، اعمال اقتدار یکطرفه می کنند و یک فروپاشی عینی و ذهنی را برای رقم می‌زنند. همسران و شوهران داستان هم یا جاه طلب و عیاشند یا جاهل و بی‌اعتبار. 3⃣ تصویری جهل‌اندود از غیرت: در واقع این سریال با بی توجهی مرد به همسرش شروع می شود، با جهل و خشونت و قتل تحت عنوان و حیثیت و ، پیش می رود و با سوءتفاهم و حس درماندگی پایان می پذیرد. جهل و تعصب نامیدن و سوءتفاهم خواندن مفاهیمی همچون غیرت و ناموس در سریال، ضربه عمیقی بر پیکر مولفه‌های راهبردی فرهنگ است. ▫️ که آلترناتیو سریال های ماهواره‌ای تلقی می‌شد، حال تبدیل به ماشین انگاره سازی شده و با ایده عبور از کلیشه‌ها در حال تصویرسازی منفی و سیاه از مولفه های فرهنگی_تمدنی جامعه است. تردیدی نیست که در ساحت تصویر طبق ، اگر باد بکاریم چند صباحی دیگر با انباشت ذهنیت ها و تصاویرسیاه، در ساحت رفتار اجتماعی طوفان درو می‌کنیم. 🔻در واقع گسست و پارگی های اجتماعی گاها نتیجه ذهنیت هایی است که از پس مصرف های متفاوت رسانه ای بدون دروازه‌بانی (Gatekeeping) و نظارت حاصل می‌شوند و دال بر این هستند که به تعبیر اروینگ گافمن را باید در مدیریت اجتماعی جدی‌تر تلقی کرد. ✍علیرضامحمدلو
دست خانمت رو سفت گرفتی اما غافل از اینکه......🤨 بقیه بدنش رو با لذت نگاه میکنن😖 چی تو وجودت مُرده،که ناموستون برای عموم آزاد شده⁉️ به کانال روابط‌عمومی ف.انتظامی شهرستان درمیان بپیوندید 👇👇 🆔https://eitaa.com/r_fe_darmyan
5.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🩸دیروز ۸ اردیبهشت سالروز شهادت شهید غیرت، شهید حمیدرضا الداغی، قهرمان مردم و نماد و شرف ایرانی‌ بود. 🌐 به کانال روابط‌عمومی ف.انتظامی شهرستان درمیان بپیوندید 👇👇 🆔https://eitaa.com/r_fe_darmyan