هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زنجان
رئیس قوه قضائیه گفت: دستگاه قضایی در مبارزه با مفسدینی که در شرایط فعلی اقتصادی و معیشتی مردم درصدد ماهیگرفتن از آب گلآلود هستند مصمم میباشد.
رئیس عدلیه اظهار کرد: ما نباید از جنود ابلیس و شیطانصفتان و توطئههای آنها غفلت کنیم؛ آنها با تمام قوا برای قلب واقعیت به میدان آمدهاند؛ لذا همه ما نیز میتوانیم برای تبیین حقایق و نقشآفرینی در جهاد تبیین یک رسانه باشیم.
رئیس دستگاه قضا در ادامه به توطئههای خزنده و پنهان دشمن برای تخریب و تخطئه نهاد مقدس خانواده اشاره کرد و تصریح داشت: باید در برنامهریزیها، تقنین، سیاستگذاریها و امور اجرایی خود، حقوق بانوان جامعه را به نحو تمام و کمال رعایت کنیم.
محسنی اژهای تصریح کرد: چندی پیش معاون زنان و خانواده رئیسجمهور از قوه قضاییه برای سرکشی از زندانها و ندامتگاههای زنان مجوز خواست که این مجوز به او داده شد و وقتی وی برای رفع مسائل و مشکلات زنان زندانی، طلب مساعدت داشت، من ضمن موافقت کامل با این موضوع، خطاب به معاون زنان رئیس جمهور تاکید کردم که باید نسبت به رفع مسائل و مشکلات آحاد بانوان جامعه اهتمام و توجه داشت یعنی با نگاه پیشگیرانه و در بیرون زندان.
رئیس عدلیه با اشاره به اقتدار روزافزون جمهوری اسلامی ایران در عرصههای گوناگون از جمله استقلال سیاسی و فرهنگی و قدرت بازدارندگی گفت: ما باید در عین توجه به داشتهها و اندوختههای خود به ضعفهای مدیریتی در داخل و مشکلات و نواقصی که وجود دارد نیز توجه داشته باشیم و از آنها غافل نشویم و اینگونه نباشد که چون دشمنی دشمنان وجود دارد پس به ضعفها بیاعتنا باشیم؛ ما نیز در دستگاه قضایی در برخی رویهها و روندها ضعف داریم که درصدد میباشیم این نقاط ضعف را مرتفع سازیم.
محسنی اژهای گفت: امروز رفع مسائل و مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، وظیفه همه قوا و دستگاهها میباشد؛ مسائل اقتصادی و معیشتی، یک زخم است که دشمن از آن سوءاستفاده میکند؛ ما برای رفع مسائل اقتصادی مصمم هستیم به دولت کمک کنیم و در این راه به حمایت از سرمایهگذاری صحیح در کشور و بهبود اشتغال و رفع موانع کسب و کار بپردازیم.
رئیس قوه قضائیه بیان داشت: دستگاه قضایی در مبارزه با مفسدینی که در شرایط فعلی اقتصادی و معیشتی مردم درصدد ماهیگرفتن از آب گلآلود هستند مصمم میباشد و دشمن نیز این مهم را میداند، لذا با اقدامات ایذایی خود میخواهد تمرکزها را مختل و معطوف به مقابله با ناامنی و اغتشاشات سازد.
#اغتشاشات
#ناامنی
#خانواده
#مفسدین
#دستگاه_قضا
#اژه ای
#دشمن
#ضد_امنیتی
#جنگ_ترکیبی
#سپاه
#بسیج
هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زنجان
اژه ای: دشمن تصور می کرد می تواند شرایط ضدامنیتی در کشور ایجاد کند
محسنی اژهای طی سخنانی در جمع قضات و کارکنان قضایی استان زنجان گفت: دشمن بر مبنای محاسبات اشتباهی که از مردم ما داشت، یک جنگ ترکیبی همهجانبه و اقدامات تبلیغاتی و روانی بسیار سنگینی را بر کشور ما تحمیل کرد و تصور داشت میتواند یک شرایط ضدامنیتی را ایجاد کند و حتی پس از آشوب و اغتشاش با اعمال یکسری فشارهای بیشتر در برخی استانها مسائلی را به وجود آورد؛ اما به واسطه بصیرت مردم، بخش اعظم توطئههای دشمن خنثی شد.
رییس عدلیه بیان داشت: اما کماکان دشمن در حال تلاش است با عملیات روانی و اجماعسازی در مجامع بینالمللی، علیه مردم و کشور ما اقدامات ایذایی انجام دهد لذا باید همچنان هوشیار و فعال در میدان حضور داشته باشیم.
رییس دستگاه قضا گفت: در کنار توجه و هوشیاری نسبت به توطئههای دشمن باید به رفع ضعفها و نواقص مدیریتی خود نیز اهتمام داشته باشیم و بدانیم که اگر ضعفها روی هم انباشته شود و یک جایی سر باز کند، ممکن است علاجش سخت شود؛ ما باید توجه کنیم که اگر به اعتماد مردم خدشه وارد شده، این امر از کجا نشأت گرفته و در صدد رفع این مشکل برآییم تا اعتماد مردم را افزایش دهیم.
محسنی اژهای با اشاره به تلاشهای دشمنان برای تحت فشار قرار دادن و هجمه علیه نهادهای موثر نظام جمهوری اسلامی از جمله قوه قضاییه، سپاه و بسیج اظهار داشت: امروز، هر نهاد و دستگاهی که در ساختار جمهوری اسلامی موثرتر و نافذتر است، بیشتر از سوی نظام سلطه مورد هجمه و تحریم قرار میگیرد.
#دستگاه_قضا
#اژه ای
#دشمن
#ضد_امنیتی
#جنگ_ترکیبی
#سپاه
#بسیج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولودی زیبای مهدی رسولی
برای سپاه پاسداران
#سپاه
#اقتدار
#امنیت
•┈┈•••••✾•🌿🌺🌿•✾•••••┈┈•
🕌بسیج مساجد و محلات شهرستان خدابنده
https://rubika.ir/masjedmehvarikhodabandeh
https://eitaa.com/masjedmehvarikhodabandeh
هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زنجان
✍️ رمان #سپر_سرخ
#قسمت_چهارم
💠 پس از #نماز صبح دوباره در چادر درمانی مستقر شدیم و دست خودم نبود که با معاینه هر بیمار #ایرانی، کاسه دلم از غم ترک میخورد و تلاش میکردم با خوشزبانی و مهربانی، لکه گناه نکرده را از دامنم بشویم مبادا گمان کنند به نیت شومی به #ایران آمدهایم.
هر چه آفتاب بلندتر میشد، هوای زیر چادر بیشتر میگرفت و باز کارمان راحتتر از مردانی بود که به #جنگ هجوم آب رفته و با کیسههای شن و گِل و لودر تلاش میکردند مانع پیشروی آب شوند.
💠 نورالهدی به هر بهانهای شده، مرتب به دیدن ابوزینب میرفت و هر بار با شور و هیجان گزارش میداد که جوانان #حشد_الشعبی در کنار جوانان #سپاهی، مردانه مقابل آب ایستاده و راه سیل را سد کردهاند.
نزدیک #اذان ظهر شده بود، دیگر آفتاب درست در مغز چادر میخورد و نفسم را گرفته بود که صدای مردی از پشت چادر بلند شد.
💠 نورالهدی برای گرفتن #وضو از چادر بیرون رفته و باید خودم پاسخ میدادم که روسریام را مرتب کردم، دکمه پایین روپوش سفیدم را که باز شده بود، بستم و از چادر بیرون رفتم.
مرد جوانی از نیروهای #سپاه ایران کودکی دو ساله را در آغوشش گرفته و تا چشمش به من افتاد، سراسیمه خواهش کرد :«میشه یه نگاه به این بچه بکنید؟ تب داره! مادرش مریضه، نتونست بیاد، من اوردمش!»
💠 به نظرم از عربهای خوزستان بود که به خوبی #عربی حرف میزد و دلواپس حال کودک مدام سوال پیچم میکرد :«مادرش میترسه عفونت کرده باشه، عفونت کرده؟ شما ببینید تب داره؟ میتونید معاینهاش کنید؟»
صورت گندمگونش زیر تیغ آفتاب #خوزستان خط افتاده بود، پیشانیاش خیس عرق شده و بهقدری نگران بود که امان نمیداد حرفی بزنم.
💠 دست به پیشانی کودک گرفتم تا دمای بدنش را بسنجم، صورت کوچکش از تب سرخ شده بود و بین دستان جوان سپاهی با بیتابی گریه میکرد. باید هر چه سریعتر سِرم میزدم که چادر را بالا گرفتم و گفتم :«بیاید تو!»
پشت سرم وارد چادر شد، کودک را روی تخت قرار داد و مقابلم کمر راست کرد که مستقیم نگاهش کردم و پرسیدم :«آب آلوده خورده؟» و پیش از آنکه پاسخم را بدهد، حسی در نگاهم شکست.
💠 بیاراده محو چشمانش شده و او پریشانی چشمانم را نمیدید که فکری کرد و مردد پاسخ نمیداد :«نمیدونم، الان از جلو چادرشون رد میشدم، مادرش گفت بیارمش اینجا.»
دستانم به سوزن سِرم میلرزید و او برابر دیدگانم بیخبر از حال خرابم با همین لحن کلامش #دلبری میکرد :«حالا شما هر کاری صلاح میدونید انجام بدید، من میرم از مادرش میپرسم.»
💠 و نمیدانست سه سال رؤیای دیدارش را حتی به خواب هم نمیدیدم که دیگر منتظر پاسخم نماند و به سرعت از چادر بیرون رفت.
گریه کودک همه جا را گرفته و من توانی برای پرستاریاش نداشتم که بالای سرش زانو زده بودم و دیگر نه فقط دستانم که همه بدنم میلرزید.
💠 دو روز پیش در بیمارستان #فلوجه دلتنگ دیدارش شدم، دیروز به پاس محبت بیمنتش راهی #ایران شدم و امروز پس از سه سال دوباره در آینه چشمانم جان گرفته و حالا نمیدانستم کجا رفته که میان چادر نفسم بند آمده بود.
با بیقراری به سر و صورت کودک دست میکشیدم تا آرامَش کنم و میترسیدم با این انگشتان لرزان به دستش سوزن بزنم که مثل چشمان بیمار او به گریه افتادم.
💠 دیدن نگاه آرام و صورت مهربانش، همه حجم ترس و #وحشت آن شب را به دلم کشانده و تنها کار خودش بود تا آرامم کند، مثل همان شب!
در خلوت این چادر و در گرمایی که بیش از آتشبازی آفتاب از آتش #احساس او به دلم افتاده بود، همه اضطراب آن روزها به خاطرم آمده و فقط حس حضور و حمایتش را میخواستم که دوباره برگشت...
#ادامه_دارد
#سپر_سرخ
#رادان
#حجاب_بالندگی
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زنجان
برگزاری نشست خبری دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه استان با حضور خبرنگار و مدیر روابط عمومی انتظامی استان زنجان به مناسبت گرامیداشت هفته عقیدتی سیاسی
به گزارش پایگاه خبری ساعس/استان زنجان / حجتالاسلام حسن بیگدلی ظهر چهارشنبه در نشست خبری در سپاه انصارالمهدی (عج) زنجان با بیان اینکه ۲۰۰ برنامه مختلف فرهنگی، بصیرتی و عقیدتی در هفته عقیدتی - سیاسی توسط سپاه انصارالمهدی (عج) برگزار خواهد شد، گفت: هفته معلم (عقیدتی - سیاسی) از روز ۹ اردیبهشتماه آغاز شده و تا ۱۴ این ماه ادامه دارد.
بیگدلی ضمن تشکر از اقدامات به موقع و برخورد با بی حجابی فراجا گفت : ورود سپاه در مساله حجاب و عفاف سلبی نیست بلکه به صورت ایجابی و صرفاً تذکر لسانی خواهد بود و سپاه یک مجموعه انقلابی است و از جمله نهادهایی است که برای ماندگاری انقلاب نقش به سزایی داشته و دارد.
مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه درسپاه انصارالمهدی (عج) استان زنجان با تاکید بر اینکه آگاهی بخشی، دشمنشناسی، دوست شناسی و جریان شناسی از وظایف سپاه است، گفت: سپاه مجموعه صرفاً نظامی نیست بلکه یک مجموعه انقلابی است و رهبری در راستای احکام ارائه شده به سپاه سه محور اساسی ارتقای بصیرت دینی، تقویت روحیه جهادی و انقلابی و بهره گیری از حوزههای علمیه را مطالبه کردهاند.
#نشست_خبری
#عقیدتی_سیاسی
#سپاه
#رادان
#حجاب_بالندگی
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زنجان
✍️ رمان #سپر_سرخ
#قسمت_آخر
💠 #نورالهدی که به سمت در رفت و در را باز کرد ، یکدفعه با خوشحالی فریاد زد خدایا ببین چه کسی اینجاست .
وقتی صدا و لحن صحبت کردن نورالهدی را شنیدم و از این همه خوشحالی که در او رخ داده بود کنجکاو شدم و به سمت در رفتم ، و دیدم ! مردی مسن در حال صحبت کردن با نورالهدی هستش . در همین حین نورالهدی وقتی که من را دید در حال تماشای آن دو هستم با خوشحالی رو به من کرد و گفت : ببین چه کسی اینجاست ! همان که الان صحبتش را می کردیم «#حاج قاسم» .
💠 وقتی من این صحنه را دیدم و چهره نورانی #فرمانده سپاه قدس یعنی #حاج قاسم را دیدم از درون دل حس عجیبی پیدا کردم و با تمام وجودم ایمانم و اعتمادم به این مرد بیشتر شد و در درون قلبم یقین پیدا کردم که #نورالهدی دروغ نمیگفته:این مرد #مرد میدان است .
در این میان #حاج قاسم که به تعدادی از همراهان خود در منزل نورالهدی آمده بود درباره عملیات #فلوجه صحبت کرد و این که این #عملیات را مهمترین عملیات عنوان کرد و گفت با این عملیات دیگر کار داعش ساخته است .
💠 بالاخره زمان شروع #عملیات رسید و با حضور فرمانده #سپاه قدس ایران #حاج قاسم داعش به سزای عملش رسید .
#پایان
#سپر_سرخ
#رادان
#حجاب_بالندگی
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زنجان
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_سوم
💠 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با #اشکهایم به مصطفی التماس میکردم :«تورو خدا پیداش کنید!»
بیقراریهایم #صبرش را تمام کرده و تماسهایش به جایی نمیرسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟»
💠 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» #مادرش مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمیخواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد.
دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال میزد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟»
💠 از صدایم تنهایی میبارید و خبر #زینبیه رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من #سُنیام، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمیتونم اینجا بشینم تا #حرم بیفته دست اون کافرا!»
در را گشود و دلش پیش اشکهایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر #شیعه را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعهاس یا #ایرانیه!» و میترسید این اشکها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد.
💠 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من میترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
تلوزیون #سوریه فقط از نبرد حمص و حلب میگفت، ولی از #دمشق و زینبیه حرفی نمیزد و از همین سکوت مطلق حس میکردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم.
💠 اگر پای #تروریستها به داریا میرسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه میکردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهاییمان اضافه شد.
باورمان نمیشد به این سرعت به #داریا رسیده باشند و مادرش میدانست این خانه با تمام خانههای شهر تفاوت دارد که در و پنجرهها را از داخل قفل کرد.
💠 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم #آیت_الکرسی میخواند و یک نفس نجوا میکرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمیدانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد.
حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریستهای #ارتش_آزاد جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهمالسلام) چنگ میزدم تا معجزهای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد.
💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود.
خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه #وحشت کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بیپاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟»
همچنان صدای تیراندازی شنیده میشد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاریام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.»
💠 این بیخبری دیگر داشت جانم را میگرفت و #امانت ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی میافتاد نمیتونستم جواب برادرتون رو بدم!»
مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمیرفت جلوتر بیاید و دلش پیش #زینبیه مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!»
💠 و حکایت به همینجا ختم نمیشد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه #شیعههای اطراف دمشق رو آتیش میزنن تا مجبور شن فرار کنن!»
سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمیذارم کسی بفهمه من شیعهام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی میکرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال #سلیمانی رو میشناسید؟»
💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و میدانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق #شهید شده!»
قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. میدانستم از فرماندهان #سپاه است و میترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفسنفس افتادم :«بقیه ایرانیها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد...
#ادامه_دارد
#دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_ودوم
#تولیدی_عس_زنجان
🇮🇷 ما را در پیام رسان های زیر دنبال کنید ... 🇮🇷
کانال روابط عمومی فا. زنجان
https://eitaa.com/ravabetomomizanjan
Splus.ir/ravabetomomi.zanjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ"
🔸ماشاءالله لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم.
▫️قابی تاریخی و #تماشایی از پرواز موشکهای #سپاه جمهوری اسلامی ایران بر فراز #مسجد_الاقصی
هدایت شده از روابط عمومی انتظامی زنجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻موشن گرافی من از اولش هم اشتباهی بودم ...
🔻جناب قاضی من اشتباه کردم ...
🔻من ساده بودم ، من همه چیز رو باور میکردم
#صهیونیسم_اشتباهی
#اقتدار #ایران #سپاه #پدافند #هوایی #ایران
#تولیدی_عس_زنجان
#palestineisnotalone
#gazaliveson
کانال روابط عمومی فا. زنجان
eitaa.com/ravabetomomizanjan