بسم الله
در کارزار سرآمدی و کارآمدی
-خاطرم هست سالها پیش که دانشجوی دکترا بودم با استاد راهنمایم برای بازدید به یکی از شرکت ها رفته بودیم. صاحب شرکت، روزگاری دانشجوی کارشناسی ارشد استاد بود و بعدها شرکتی و کارخانه ای راه انداخته بود و چند صد فارغ التحصیل دانشگاهی را استخدام کرده بود. در میانه بازدید بحثی میان استاد و دانشجوی صاحب شرکت صورت گرفت. استاد که پیرمردی دانشگاهی بود به ایده و اندیشه اصالت می داد و می گفت مهم داشتن ایده است و دانشجوی صاحب شرکتش اصالت را به اجرا می داد و می گفت ایده ای که جامه عمل نپوشد و اجرایی نشود به درد نمی خورد. این دوگانه صاحب ایده بودن برتری دارد یا آبدیده بودن و توانمندی اجرای ایده ها یک دوگانه چالش برانگیز بود.
- پس از دانشگاه جمعی شدیم و سعی کردیم چراغی روشن کنیم. مشابه بسیاری دانش پیشه گان فارغ التحصیل که مملو از ایده هایی هستند که تصور می کنند همه آنها به سهولت قابل اجرا و ارائه هستند ما هم چنین بودیم. اما چند سالی گذشت و می دیدیم ایده های تلنبار شده مان را که نیمه کاره مانده اند و ره به جایی نبرده اند و چراغ سوسوزنمان رو به خاموشی می رفت، و توان و انگیزه مان هم همینطور. اما چندی بعد متوجه شدیم وجود آدم های اجرایی قوی در راس کار است که می تواند به ایده ها و کارهای زمین مانده جامه عمل بپوشاند، گره ها را باز کند، نگاه ها را واقعی تر سازد و مسیر نیل به هدف ها را آسانتر سازد. وقتی چنین کردیم دیدیم که شد آنچه را دوست داشتیم تا بشود و تازه یاد آن بحث آقای دانشجو و آقای استاد و آن نظر جناب دانشجو افتادم.
- در ساحت ملی هم چنین است. من اگر جای شورای نگهبان بودم از کاندیداهای ریاست جمهوری امتحان می گرفتم، شبیه خبرگان. و در آن امتحان یک سوال کلیدی می پرسیدم. پروژه های کلیدی زندگی کاری تان را بنویسید. من فکر می کنم اداره مملکت آدم های بزرگ می طلبد، و امکان ندارد فردی بدون انجام کارهای بزرگ، بزرگ شود، آنقدر بزرگ که بتواند در راس نظام اجرایی مملکت قرار گیرد و جامه رییس الوزرایی به تن کند. آخر مگر می شود کسی تجربه اجرای یک پروژه موفق نداشته باشد، چند صد یا چند هزار میلیارد تومن در اختیار نگرفته باشد چند صد نفر یا چند هزار نفر را در آن پروژه بکار نگرفته باشد، با چالش های کار درگیر نشده باشد و بخواهد در راس نظام اجرایی کشور قرار گیرد و برای پروژه هایی به پهنای کشور تصمیم گیری کند.؟
-در مملکت آدم هایی داریم که سرآمدند، اهل ایده و اندیشه و تحلیل اند و دیگرانی که کارآمدند، گروه اول را به ایده و برنامه شان می شناسند و گروه دوم را به کارنامه و کارآمدی شان. اما من اگر بخواهم نماینده مجلس انتخاب کنم در گروه اول جستجو می کنم و اگر بخواهم رییس جمهور انتخاب کنم در گروه دوم دنبال گزینه می گردم.
- من به فرمانده ای رای می دهم که مدیر بود. هر جایی که رفت یک خط بزرگ در زمان کشید و آن را به پیش از خود و پس از خود تقسیم کرد. املاهای بی غلط ننوشت اما شجاعت فتح قله هایی فتح ناپذیر را در نظام اجرایی کشور داشت. مدیری بود که بخشی از زندگی ایرانیان بخصوص پایتخت نشینان به یادگاری های مدیریتی او گره خورده است. او با همه نقص هایش، یکی از موفق ترین مدیران پس از انقلاب است، اگر نگوییم بی نظیر کم نظیر است. و من به او رای می دهم.