سالگرد رحلت حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی
🔰 جرم تو این است که فرزند منی!
🔻«ایشان [حاج احمد آقا خمینی] واقعاً در کنار امام عنصری لازم و بیبدیل بودند. هیچکسِ دیگر در کنار امام نمیتوانست این نقش را ایفا کند...در موارد متعدّدی به امام مشورت میدادند. امام هم آدمی نبودند که تحت تأثیر عواطف قرار گیرند و مسئله پدر و فرزندی تأثیر ناروایی در ایشان داشته باشد. از مشورت حاج احمد آقا استفاده بهینه را میکردند.»
🔸این جملات بخشی از فرمایشات مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای است که در ۱۱ خرداد ۱۳۷۴ در گفتوگویی درباره مرحوم حجتالاسلام سید احمد خمینی اظهار داشتند و تاکیدی بود بر وظیفه سنگینی که مرحوم سید احمد خمینی در طول سالهای اوجگیری نهضت و ایام حضور امام در پاریس و سپس پیروزی انقلاب و به خصوص ده سال رهبری امام بر نظام نوپای جمهوری اسلامی برعهده داشت.
🔸با جستوجو در زندگی پرفراز و نشیب سید احمد خمینی متوجه میشویم که وی چگونه در دوران تبعید امام، با عشق و ایمان نسبت به پدر بزرگوارش و اعتقاد به نهضت ایشان، همه زندگی خود را در این راه نهاد و سراپا جهاد و فداکاری به دنبال قائد عظیمالشأن ملت، حرکت کرد.
🔸نهضت امام پس از شهادت حاج سید مصطفی خمینی، همچون آتشی در زیر خاکستر شعلهور شد و سراسر ایران را به تدریج دربرگرفت. در این میان سید احمد خمینی رازدار امین امام و حامل پیامهای پیدرپی رهبر و نقطه اتصال شبکه گسترده ارتباطات بود. گزارش دیگر ساواک حکایت از نقش اصلی او در این مبارزات دارد:
🔻«در حال حاضر قم مرکز اصلی فعالیتهای ضددولتی و تحریک مردم به آشوب و اخلالگری است. هسته مرکزی این فعالیتها را گروهی طلاب طرفدار خمینی تشکیل میدهند که مستقیماً با نجف در تماساند و زیر نظر سیداحمد خمینی فعالیت میکنند.»
🔸رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه تهران به تاریخ ۲۶ اسفندماه ۱۳۷۹ به موضعگیریهای حضرت امام خمینی (رحمهالله علیه) درباره مرحوم سید احمد پرداختند که چگونه برخلاف روال معمول خویش، چنین اظهارنظر صریح و روشنی درباره یکی از نزدیکان خود داشتهاند. ایشان فرمودند:
🔻«حداقل دو مرتبه بنده خودم از امام شنیدم که فرمودند: احمد عزیزترین افراد برای من است. امام از آن آدمهایی نبودند که به عنوان یک کار احساساتی و شخصی، بخواهند به نزدیکان خود اظهار علاقه کنند؛ آن جمله را فرمودند که ما هم بگوییم؛ نفرمودند که فقط خود ما بدانیم. در موارد متعددی امام نسبت به حاج احمد آقا اظهار اعتماد کردند. من فراموش نمیکنم جلسه بسیار پُرهیجانی را که امام رضواناللهعلیه بهطور صریح جلوی من و چند نفر دیگر اظهار کردند که به حاج احمد آقا اعتماد کامل دارند. پس به خاطر امام، خوب است که ما همیشه از یادگار فقید امام تجلیل کنیم.»
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001I4D
@Kayhan_online
سالگرد درگذشت همسر مکرمه حضرت امام خمینی(ره)
🔰 پا به پای خورشید انقلاب در سختترین روزگار
🔻«...خانم را من یک زنی دیدم با یک شخصیت مستحکم و قوی. خیلی برای من این مهم بود. البته شنیده بودم قبلا... میگفتند خانم خیلی زن مستحکمی است... دیدم این را در قضایای مختلف، نجف رفتند، سالها بودند، امام را آنگونه دستگیر کردند، مرحوم آقا مصطفی در نجف از دنیا رفتند، بعد هم حاج احمدآقا؛ این خانم قرص و محکم. خیلی شخصیت محکمی داشت...»
🔸این جملات بخشی از تعبیر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای درباره شخصیت بانو خدیجه ثقفی، همسر مکرمه حضرت امام خمینی رحمه الله علیه است.
🔸ایشان در خانواده نسبتا مرفه در تهران متولد و بزرگ شده بود، اگرچه پدرش از روحانیون معروف و از دوستان سید روح الله خمینی جوان بود اما چندان رضایتی به ازدواج با یک طلبه آن هم از قم را نداشت و از همین روی آقا روح الله، ۴ بار از او خواستگاری کرد تا اینکه در رؤیایی صادقه حضرت رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله)، حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام و حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام را رویت کرد که از وی ناراضی هستند و مادربزرگش همین نارضایتی را دلیلی بر لزوم ازدواج با سید روحالله خمینی دانست.
🔸امام از همان دوران طلبگی به لحاظ اقتصادی زندگی سختی داشتند و از همین جهت خانم ثقفی که در خانه پدری زندگی نسبتا مرفهی را تجربه کرده بود، بایستی خود را با آن زندگی طلبگی وفق میداد. مرحومه ثقفی در این مورد گفته است:
🔻«... این طور نبود كه بگویم زندگی مرا با رفاه اداره میكردند. طلبه بودند و نمیخواستند دست، پیش این و آن دراز كنند، همچنان كه پدرم نمیخواست. دلشان میخواست با همان بودجه كمی كه داشتند، زندگی كنند، ولی احترام مرا نگه میداشتند و حتی حاضر نبودند كه من در خانه كار بكنم. همیشه به من میگفتند: جارو نكن. اگر میخواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، میآمدند و میگفتند: بلند شو، تو نباید بشویی. من پشت سر ایشان اتاق را جارو میكردم و وقتی منزل نبودند، لباس بچهها را میشستم...»
🔸با بردن امام به ترکیه، دوران تبعید ۱۳ ساله ایشان شروع شد و با انتقال امام به عراق، همسر ایشان، مرحومه خدیجه ثقفی نیز راهی نجف شدند تا دور جدیدی از زندگی خود را شروع کنند، دورهای که شاید بتوان گفت سختترین دوران زندگی ایشان بود؛ بدی آب و هوا، دوری از وطن، جدا شدن از بستگان و آشنایان، دوری از خانواده پدری و مهمتر از همه درگذشت حاج آقا مصطفی که علاقه بسیاری به ایشان داشتند، از مواردی بود که گذران دور غربت را تلختر کرد.
🔸در سالهای بعد از انقلاب نیز این رنجها و سختیها به شکلی دیگر ادامه یافت و با بیماری قلبی امام که چند بار به بیمارستان کشیده شده و سپس رحلت دردناک ایشان و پس از آن درگذشت ناگهانی سید احمد به اوج خود رسید.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001I5e
@Kayhan_online
سالگرد شهادت سردار سرلشکر محمد بروجردی
🔰 در چهره این «میرزا» تبسم عجیبی دیدم
🔸ساعت ۹ و ۲۷ دقیقه و ۳۰ ثانیه صبح پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، امام خمینی رهبر نهضت اسلامی مردم ایران، پس از ۱۴ سال و ۳ ماه، پای بر خاک میهن گذاشتند. خبرنگاران مطبوعات آن روز گزارش دادند:
🔻«... گروههای انتظامات در سرتاسر دو طرف خیابانهای مسیر، دست به دست هم داده و زنجیروار سراسر طرفین مسیر را تا میدان آزادی (شهیاد) به این کیفیت تحت کنترل دارند. در پیادهروهای طرفین خیابان، پشت سر گروه انتظامات، انبوه جمعیت ایستاده و انتظامات اجازه نمیدهد که جمعیت به سطح خیابان بیاید. در مقابل در ورودی دانشگاه تهران یک گروه بزرگ از افراد انتظامی دایرهای بسیار بزرگ تشکیل دادهاند و به صورت زنجیروار ایستادهاند تا محوطهای مشخص برای سخنرانی حضرت آیتاللهالعظمی خمینی ایجاد کنند.»
🔸محمد بروجردی و گروهش از همان ابتدا با روحانیت مبارز و افرادی همچون شهید حجتالاسلام مهدی شاهآبادی در تماس بودند و بروجردی از همین طریق راهی سوریه و لبنان شد و در آنجا بهوسیله شهید دکتر چمران، دورههای آموزش نظامی را طی کرد.
🔸دلدادگی و عشق محمد بروجردی به امام و مقتدایش باعث شد تا در اولین ماههای پیروزی انقلاب و با به وجود آمدن غائله ضدانقلاب در کردستان، بلافاصله پس از فرمان ایشان، به مقابله با مزدوران دیگر آمریکا و اسرائیل که اینبار با نقاب دفاع از خلق به میدان آمده بودند، بشتابد. بازهم پای آمریکا و مزدورانش در میان بود و جوانانی همچون بروجردی باز هم به پیروی از امام و مراد خویش، دشمن اصلی و عواملش را به درستی تشخیص دادند.
🔸حضور محمد بروجردی در کردستان، ابعادی چندگانه داشت؛ او که از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، از یک سوی به مقابله بیامان با ضدانقلاب افسارگسیخته پرداخت و با تشکیل گردانهای جندالله شامل نیروهای سازماندهی شده سپاه، آنها را تارومار کرد و شهرهایی مانند پاوه و سنندج و... را یک به یک از چنگ آنها آزاد نمود.
🔸با شروع جنگ تحمیلی به جبهههای غرب رفت و در طی یکی دو ماه، دوبار مجروح شد. پس از منطقهای شدن سپاه، با برعهده گرفتن فرماندهی سپاه غرب، نقش مهمی در مقابله با ارتش صدام ایفا کرد و در عملیات متعدد این منطقه طی سالهای 1360 و 1361 از جمله عملیات مطلعالفجر و فتحالمبین شرکت داشت. در یکی از همین صحنهها بود که براثر سقوط بالگرد، پایش شکست اما حاضر نشد برای استراحت یا مرخصی جبهه را ترک کند و با همان حال به فرماندهی سپاه غرب ادامه داد.
🔸رهبر معظم انقلاب درباره شهید بروجردی فرمودهاند:
«... مرحوم شهید بروجردی بسیار فعال بود. یک بار در سال 1359 یا اوایل 1360 رفتم منطقه غرب. ایشان آنوقت در باختران بود و من از نزدیک شاهد کار او بودم. اما چیزی که از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به وجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر میکند، مسئولیت و وظیفه است...»
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001IzK
@Kayhan_online
به بهانه آغاز جنگ مسلحانه گروهک منافقین علیه مردم
🔰 اگر سازمان منافقین در تاریخ ایران نبود
🔸 عنوان «What If» عنوان یک نوع تئوری برای بررسی و تحلیل تاریخ علیالخصوص جهت دریافت ضمنی برخی گوشهها و زوایای پنهان آن به کار میرود که اگر فلان پدیدهها یا شخصیتها و یا نیروها در تاریخ وجود نداشتند، چه اتفاقی میافتد. این تئوری بعضاً به تاریخ جایگزین هم منتهی میگردد.
🔸وقتی به بررسی تاریخ مینشینیم، تاثیر مثبت و منفی برخی پدیدهها را بسیار زیاد ارزیابی میکنیم و موقعی این تاثیر بیشتر میشود که نتوان برای آن پدیدهها حداقل در مقاطع زمانی و مکانی نزدیک، مشابه یا هم عرضی یافت.
🔸اگرچه در گروه مجاهدین خلق علیرغم همه ادعای اسلامی بودن اما از همان ابتدا التقاط شدیدی حاکم بود و کتب مارکسیستی سر لوحه مطالعات و تئوریهایشان قرار داشت (و از همین طریق همان جوانانی که به دلیل نفوذ منافقین در مساجد و مجالس و محافل روحانیون مبارز جذب این گروه شده بودند، را به انحراف کشاندند.) اما پس از اعلام رسمی تحول مارکسیستی به طور علنی و ظاهراً طی گذر از یک تجربه جعلی، مبارزه از طریق اسلام را «بنبست» نمایاندند!
🔸اما اگر این گروهک در تاریخ ایران به خصوص دهههای 1340 و 1350 نبود، امثال تشکیلات گسترده و باسابقهای مانند حزب توده یا جبهه ملی که نابود شده و یا در دم و دستگاه رژیم شاه حل شده بودند یا دیگر گروههای چپ مانند فداییان خلق که در محدوده بسیار کمی، برد داشتند و نهضت آزادی و مانند آن هم به هیچوجه قدرت جذب این نیروهای مذهبی جوان و انحراف آنها را نداشتند.
🔸اسناد و اعترافات و مکتوبات خود این گروهک تروریستی از جمله حرفهای صریح مسعود رجوی به ژنرال حبوش (رئیس سازمان امنیت صدام) نشان میدهد که حداقل در دو انفجار بزرگ دفتر حزب جمهوری اسلامی و ساختمان نخستوزیری، آمریکا و فرانسه دست داشتهاند.
🔸اسناد و مدارک نشان میدهد در سالهای قبل از انقلاب، نیروهای این گروهک در جریان برخی ترورهایشان، از جمله ترور 3 کارشناس آمریکایی به اطلاعاتی نیاز داشتند که تنها از محافل خارج کشور و بیگانه تامین گردید.
🔸اسناد و مدارک نشان میدهد تقی شهرام و مسعود رجوی که در دو مقطع مهم در فروپاشی نیروهای مذهبی گروه نقش اصلی داشتند، با نقشه و حمایت دستگاههای امنیتی شاه حفظ شدند.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001JOl
@Kayhan_online
سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران
🔰 در لبنان و کردستان و خوزستان با اسرائیل جنگید
🔸وقتی در مردادماه 1358، دستهجات وسیع گروههای ضدانقلاب در کردستان برخی شهرها را محاصره و اشغال و غارت و حتی قتلعام کرده بودند، دکتر مصطفی چمران که قبلاً از سوی دولت موقت انقلاب، مأمور به مذاکره و حلوفصل غائله شده و بر این باور بود که مسائل با مذاکره قابل حل است و حتی روزها با سران کرد مذاکره کرد و حتی به توافقاتی هم دست یافت، متوجه شد که سرنخ آشوبها و شورشها در دست گروهکهایی است که حاصل کار دهساله صهیونیستها و نفوذ سیاسی و نظامیشان در آن منطقه بهشمار میآیند.
🔸بنابر اسناد ساواک، سرویس جاسوسی اسرائیل(موساد) براساس پیمانهای خود با شاه تحت عناوین «کریستال» و «نیزه سهسر»، طی سالهای دهه 1340 و اوایل دهه 1350، پایگاههای متعددی را در کردستان ایران و عراق برپا ساخت، نقشههای دور و درازی برای این منطقه مهم داشت و قرار نبود با مسالمت و مذاکره از میدان به در رود.
🔸دکتر چمران رژیم صهیونیستی را به خوبی میشناخت و سالها مبارزه با اسرائیل را با همه وجودش تجربه کرده بود. او در مصر دوران جمال عبدالناصر، اولین پایگاههای آموزش مبارزه مسلحانه علیه اسرائیل را ایجاد کرد و ضمن آموزش به جوانان مسلمان، خود نیز سختترین دورههای چریکی را همراه خبرهترین کماندوها و چریکهای عرب گذراند.
🔸دکتر مصطفی چمران در کردستان نیز از همان تجربیات مبارزهاش با اسرائیل در لبنان بهره گرفت، چراکه در اینجا نیز با نیروهایی دیگر از اسرائیل مواجه بود. او علیرغم اینکه میتوانست در تهران عملیات را هدایت کند اما خود و تعداد اندکی از یارانش به قلب آتش زدند و وارد حلقه محاصره شدند. این در شرایطی بود که ضدانقلابیون به اصطلاح دموکرات و کومله و... به بیمارستانها هم رحم نکرده و بیماران و مجروحین و مصدومین را از روی تختهای بیمارستان بیرون کشیده و حتی با موزاییک سر بریدند.
🔸میتوان گفت در واقع همه تحولات و تغییرات روحی و فکری شهید چمران در طول حدود 30 سال؛ از مرداد 1332 و فعالیت در نهضت مقاومت ملی و بعد از آن، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و سپس دوران زندگی در آمریکا و ناسا و شرکت بِل و سپس مهاجرت به لبنان و حضور در بنیانگذاری جنبش امل در کنار امام موسیصدر و بعد از آن پیروزی انقلاب اسلامی، حضور در ایران و دولت بازرگان و... و گذر از همه آن مراحل، او را در این لحظه به اوج بصیرت و درک حقیقت رساند و از اینجا بود که او چمرانِ امام خمینی شد.
🔸شهید چمران در طی این 30 سال، همواره انسانی بیقرار و در حال تغییر و تحول و یا بهتر بگوییم در حال شدن بود تا آن زمان که در پاوه به چشم خود دید و با تمام پوست و گوشت خود، تأثیر شگرف فرمان ولایت را حس کرد که چگونه همه کید و مکر دشمنان را با خیل ساز و برگ نظامیشان و انبوه افرادشان، همچون موم در برابر نور خورشید آب کرد.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001JSa
@Kayhan_Online
سالگرد شهادت محمد کچویی
🔰 جوان مبارزی که برای زندانیان اوین مانند پدر بود
🔻«... روز هشتم تیر (1360) جلسهای با حضور 24 تن از حکام شرع، آقای لاجوردی، آیتالله قدوسی، آیتالله گیلانی و چندین نفر دیگر از جمله خودم در دادسرا تشکیل شد. کاظم افجهای که متوجه قضیه شده بود با هماهنگی سعادتی با سلاح کلاشینکف که آن را روی رگبار گذاشته بود، پشت در جلسه قرار گرفت... آقای میرآبی و آقای غفارپور معاون قضائی، او را از آنجا بیرون کرده و با تندی به آقای کچویی گفتند این آدم خطرناکی است. منتها آقای کچویی به خاطر اینکه ایشان توبه کرده و بسیار انسان دلرحم و دلسوزی بود نمیپذیرفت... بعد از اتمام جلسه، حکّام شرع در ضلع شرقی اوین زیر درختان نشسته بودند و پاسخگوی توضیحات و مسائل شرعی زندانیان بودند؛ در همین حال، افجهای به آنها نزدیک شد و اسلحه را به سمت آنها کشید... آقای کچویی (خود را در میان افجهای و هیئت قضائی قرار داد) و اسلحه خود را بیرون آورد اما قبل از آن افجهای تیری به سر او زد».
🔸این خاطره حاج احمد قدیریان از افراد حاضر در محل حادثه ترور محمد کچویی (رئیس وقت زندان اوین) از چگونگی آن عملیات ترور و شهادت کچویی است. روز 8 تیرماه 1360 و تنها یک روز پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت برخی شخصیتهای برجسته انقلاب از جمله شهید بهشتی و یارانش، طبق قرار قبلی میان کاظم افجهای (از به ظاهر توابین منافقین که توبه تاکتیکی کرده و جزو نگهبانان شده بود) و برخی دیگر از رابطین منافقین به سرکردگی محمدرضا سعادتی (عضو مرکزیت منافقین) در زندان، قرار بود اعضای یک هیئت قضائی متشکل از ۲۴ نفر از جمله آیتالله قدوسی، آیتالله محمدی گیلانی، سید اسدالله لاجوردی به عنوان حاکم شرع و دادستان انقلاب تهران و... هنگام بازدید از زندان، ترور شوند. اما فداکاری شهید کچویی موجب شد تا این قصد شوم به اجرا درنیامده و خود کچویی به آرزوی همیشگیاش یعنی شهادت برسد.
🔸محمد کچویی شکنجهشده و زخمخورده دوران مبارزه علیه رژیم شاه بود. خودش وقتی اواخر آذرماه 1358، دادگاه فرجالله سیفی کمانگر معروف به «کمالی» از شکنجهگران ساواک در حال برگزاری بود، به عنوان یکی از قربانیان شکنجههای کمالی، برای شهادت در محضر دادگاه، پشت میکروفون قرار گرفت و از وحشیگریهای او سخن گفت:
🔻«... در رابطه با کمالی شکایت دارم. شکنجههایی که او روی خود من انجام داد و یکی هم گزارشهای داخل زندانش است. سه چهار بار که مرا شکنجه داد همیشه مست بود... کمالی نمیدانست که اراده خدا پشتیبان این انقلاب است و تا زمانی که خدا بخواهد این انقلاب ماندگار است...»
🔸شهید کچویی در تیر سال 1358 به ریاست زندان اوین منصوب شد و بیش از ۲ سال اداره این زندان را برعهده داشت. در آن سالها اوین محل نگهداری زندانیان عضو گروهکهایی همانند فرقان و عاملین کودتای نوژه بود. شهید کچویی در طول دوران مدیریت زندان اوین به دلیل داشتن اخلاق نیکو و رأفت اسلامی و نقش ویژه در آگاهی و توبه عوامل گروهکهایی همانند فرقان و مجاهدین خلق به نام «پدر توابین» مشهور شد. بنا بر اظهارات شهید لاجوردی، رفتار کچویی با زندانیان به گونهای دارای منش مردانه و بزرگوارانه بود که وقتی به شهادت رسید اکثر زندانیان میگفتند که پدرمان را از دست دادیم.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001JY4
@Kayhan_Online
سالگرد شهادت محمد کچویی
🔰 جوان مبارزی که برای زندانیان اوین مانند پدر بود
🔻«... روز هشتم تیر (1360) جلسهای با حضور 24 تن از حکام شرع، آقای لاجوردی، آیتالله قدوسی، آیتالله گیلانی و چندین نفر دیگر از جمله خودم در دادسرا تشکیل شد. کاظم افجهای که متوجه قضیه شده بود با هماهنگی سعادتی با سلاح کلاشینکف که آن را روی رگبار گذاشته بود، پشت در جلسه قرار گرفت... آقای میرآبی و آقای غفارپور معاون قضائی، او را از آنجا بیرون کرده و با تندی به آقای کچویی گفتند این آدم خطرناکی است. منتها آقای کچویی به خاطر اینکه ایشان توبه کرده و بسیار انسان دلرحم و دلسوزی بود نمیپذیرفت... بعد از اتمام جلسه، حکّام شرع در ضلع شرقی اوین زیر درختان نشسته بودند و پاسخگوی توضیحات و مسائل شرعی زندانیان بودند؛ در همین حال، افجهای به آنها نزدیک شد و اسلحه را به سمت آنها کشید... آقای کچویی (خود را در میان افجهای و هیئت قضائی قرار داد) و اسلحه خود را بیرون آورد اما قبل از آن افجهای تیری به سر او زد».
🔸این خاطره حاج احمد قدیریان از افراد حاضر در محل حادثه ترور محمد کچویی (رئیس وقت زندان اوین) از چگونگی آن عملیات ترور و شهادت کچویی است. روز 8 تیرماه 1360 و تنها یک روز پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت برخی شخصیتهای برجسته انقلاب از جمله شهید بهشتی و یارانش، طبق قرار قبلی میان کاظم افجهای (از به ظاهر توابین منافقین که توبه تاکتیکی کرده و جزو نگهبانان شده بود) و برخی دیگر از رابطین منافقین به سرکردگی محمدرضا سعادتی (عضو مرکزیت منافقین) در زندان، قرار بود اعضای یک هیئت قضائی متشکل از ۲۴ نفر از جمله آیتالله قدوسی، آیتالله محمدی گیلانی، سید اسدالله لاجوردی به عنوان حاکم شرع و دادستان انقلاب تهران و... هنگام بازدید از زندان، ترور شوند. اما فداکاری شهید کچویی موجب شد تا این قصد شوم به اجرا درنیامده و خود کچویی به آرزوی همیشگیاش یعنی شهادت برسد.
🔸محمد کچویی شکنجهشده و زخمخورده دوران مبارزه علیه رژیم شاه بود. خودش وقتی اواخر آذرماه 1358، دادگاه فرجالله سیفی کمانگر معروف به «کمالی» از شکنجهگران ساواک در حال برگزاری بود، به عنوان یکی از قربانیان شکنجههای کمالی، برای شهادت در محضر دادگاه، پشت میکروفون قرار گرفت و از وحشیگریهای او سخن گفت:
🔻«... در رابطه با کمالی شکایت دارم. شکنجههایی که او روی خود من انجام داد و یکی هم گزارشهای داخل زندانش است. سه چهار بار که مرا شکنجه داد همیشه مست بود... کمالی نمیدانست که اراده خدا پشتیبان این انقلاب است و تا زمانی که خدا بخواهد این انقلاب ماندگار است...»
🔸شهید کچویی در تیر سال 1358 به ریاست زندان اوین منصوب شد و بیش از ۲ سال اداره این زندان را برعهده داشت. در آن سالها اوین محل نگهداری زندانیان عضو گروهکهایی همانند فرقان و عاملین کودتای نوژه بود. شهید کچویی در طول دوران مدیریت زندان اوین به دلیل داشتن اخلاق نیکو و رأفت اسلامی و نقش ویژه در آگاهی و توبه عوامل گروهکهایی همانند فرقان و مجاهدین خلق به نام «پدر توابین» مشهور شد. بنا بر اظهارات شهید لاجوردی، رفتار کچویی با زندانیان به گونهای دارای منش مردانه و بزرگوارانه بود که وقتی به شهادت رسید اکثر زندانیان میگفتند که پدرمان را از دست دادیم.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001JY4
@Kayhan_Online
سالمرگ محمدرضا پهلوی
🔰 جایی جز زبالهدان تاریخ نداشتند!
🔻«... آیا اعلیحضرت میل دارند برای ارسال دعوتنامهای از ایالات متحده برایشان اقدام کنم؟...»
🔸این پیشنهاد ویلیام سولیوان (آخرین سفیر آمریکا در ایران) به شاه بود وقتی در اوایل دی ماه 1357 به اتفاق ژنرال رابرت هویزر (معاون فرماندهی نیروهای ناتو و فرستاده آمریکا برای انجام کودتا در ایران) در کاخ نیاوران با محمدرضا ملاقات کردند. پیشنهادی که به دنبال دستور واشنگتن به سولیوان مبنی بر خروج شاه از ایران و درخواست ملتمسانه شاه انجام گرفت.
🔸ویلیام سولیوان در کتاب ماموریت در تهران که خاطراتش از دوران سفارت در ایران را نقل کرده، درباره آن روز و آن ملاقات نوشته است:
🔻«... در همین ایام (اوایل دیماه 1357) پیامی از واشنگتن دریافت داشتم مبنی بر اینکه در اولین فرصت، شاه را ملاقات کنم و به او بگویم که هرچه زودتر ایران را ترک گوید... ابلاغ چنین پیامی از طرف سفیر یک کشور به رئیس مملکتی که در آن ماموریت دارد، کار سادهای نیست...»
🔸سولیوان در همان کتاب نقل کرده است که محمدرضا پس از دریافت پیام واشنگتن مبنی بر ترک ایران، در خود فرو رفت و مدتی فکر کرد، سپس ملتمسانه و با حالت درماندگی و استیصال پرسید:.».. خب! حالا کجا باید برم؟»!
🔸اما علیرغم موافقت اولیه و برخلاف آنچه ویلیام سولیوان به شاه وعده داده بود، آمریکا نوکر حلقه به گوش خود را راه نداد. محمدرضا برای خروج از ایران، تنها موفق به دریافت ویزا از دولت مصر شد، نخست به مدت شش روز در مصر اقامت کرد و پس از آن به دعوت ملکحسن مراکشی به این کشور رفت.
🔸او در سوم اسفند 1357، در پیامی به سفیر آمریکا در مراکش، اعلام کرد قصد دارد هفته دیگر به آمریکا سفر کند. آمریکا پس از تشکیل جلسه کمیته هماهنگی شورای امنیت ملی در کاخ سفید، از طریق نمایندگانش، او را قانع کرد که در شرایط فعلی، دعوت پیشین آمریکا را نادیده بگیرد، زیرا در صورت ورود به آمریکا با مشکلاتی روبهرو خواهد بود.
🔸طرفه آنکه محمدرضا برای اینکه به سلطنت برسد هم با همین خفت و خواری مواجه شد. ارتشبد سابق حسین فردوست، رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه و دوست و رفیق قدیمی محمدرضا در این باره ماجرائی مفصل از تردید انگلیس و آمریکا برای ادامه حکومت پهلوی و پادشاهی محمدرضا نقل کرده است:
🔻«... بعدازظهر یكی از روزهای نهم یا دهم شهریور(1320) ولیعهد (محمدرضا) به من گفت: همین امروز به سفارت انگلیس مراجعه كن. در آنجا فردی است به نام «ترات» كه رئیس اطلاعات انگلیس در ایران و نفر دوم سفارت است. او در جریان است و درباره وضع من با او صحبت كند... نمیدانم نام «ترات» و تماس با او را چه كسی به محمدرضا توصیه كرده بود، شاید فروغی، شاید قوام شیرازی و شاید كس دیگر؟! من به سفارت انگلیس تلفن كردم و گفتم با مستر ترات كار دارم... از این موضوع استقبال كرد و گفت: همین امشب دقیقا راس ساعت 8 به قلهك بیا در آنجا در مقابل در سفارت، جنگل كوچكی است در آنجا منتظر من باش...»
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001K1t
@Kayhan_Online
سالگرد شهادت دکتر حسن آیت
🔰 ۶۰ گلوله فقط برای یک نفر
🔸سه روز بیماری همراه با تب را پشتسر گذاشته و هنوز بهبودی پیدا نکرده بود. اما آن روز علیرغم ضعف شدید و تداوم تب و بیماری، برخاست و همه کاغذها و اسنادش را جمعآوری کرد، لای پوشهای جای داد و گفت که باید به مجلس برود...
🔸قرار بود مجددا نامزدی میرحسین موسوی برای پست وزارت امور خارجه در دولت جدید، مطرح شده و در مجلس، جلسه رای اعتماد به وی برگزار گردد، باز هم شهید آیت میرفت تا مخالفت جدی خود را اعلام کند. این بار گویا مدارک مهمی آماده کرده بود، مدارک و اسنادی که بسیاری از پشتپردهها را برملا میساخت.
🔸صبح روز 14 مرداد 1360 در خیابان سیمتری نارمک، یک گروه تروریست، به دکتر سید حسن آیت (نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی) در حالی که سوار اتومبیل پیکان خود شده بود، حمله کرده و با سلاحهای اتوماتیک ژ-3 و یوزی، بیش از 60 تیر به سمت او شلیک کردند، در حالی که بنابه اظهارنظر کارشناسان، او با همان دو گلوله اول که به سینه و سرش اصابت کرد، به شهادت رسید.
🔸این سنگینترین ترور فردی در میان مجموعه ترورهایی بود که در طی آن سالها انجام گرفت. شلیک بیش از 60 گلوله و بعد از آن، به سرقت بردن پوشه حاوی اسنادی که آن روز قرار بود شهید آیت در مجلس درباره آنها صحبت کند (و دیگر هیچگاه اثری از آن به دست نیامد)، در هیچ یک از عملیات تروریستی آن روزها سابقه نداشت.
🔸سید حسن آیت در حالی اینچنین به شهادت رسید که به جز نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، هیچ سمت و مقام دیگری برعهده نداشت و از این جهت هم ترور وی در میان سایر عملیات مشابه بیسابقه بود.
🔸او را دارای کلکسیونی از مدارک عالی تحصیلی دانشگاهی و حوزوی به شمار میآوردند. شهید آیت با دانشسرای عالی و رشته ادبیات فارسی شروع کرد، پس از اخذ مدرک لیسانس، دوره فوق لیسانس جامعهشناسی را در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گذراند. سپس به دانشکده حقوق همان دانشگاه رفت و از آنجا هم فارغالتحصیل شد.
🔸برخی از دوستان و همچنین یاران شهید آیت این ترور را کار منافقین ندانستهاند، چون با سبک و سیاق ترورهای آنها نمیخواند. مجاهدین خلق (منافقین) مسئولیت ترور دکتر آیت را برعهده نگرفتند، همین نکته عجیبی بود در حالی که آنها حتی عملیات تروریستی دیگران را هم به نام خود سند میزدند و برای ترور بقال و دستفروش و معلم و کارگر و... اعلامیههای پرطمطراق صادر میکردند، اما این بار هیچ اعلامیهای صادر نکرده و یا حتی جملهای در بیانیههای خود مبنی بر پذیرفتن مسئولیت ترور شهید آیت نیاوردند!
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001K9o
@Kayhan_Online
🔰 گزارش خواندنی کیهان از داعشیهای دهه ۶۰
🔸«با نهایت تأسف، از شهادت دوستان ایرانی خود، پاسداران جوان خلیلی، طاهری، طهماسبی، اطلاع حاصل نمودیم، در اوت 1982 عده زیادی به دست عناصری که خود را مجاهدین خلق مینامند کشته شدند. به دست همانهایی که در مملکت ما نیز آنها را گروه مخالف دولت ایران مینامند و طرفدارانی هم در آلمان دارند. قاتلین این سه پاسدار میگویند: ما آنها را هر روز شکنجه کردیم، ما ناخنهای آنها را کشیدیم، اتوی داغ روی سر، گردن و دستهای آنها گذاشتیم، دستهای آنها را در آب جوش فرو بردیم، با چاقوی موکتبری پوست آنها را کندیم، چشمهای آنها را از حدقه در آوردیم، دو نفر از آنها را که هنوز زنده بودند در باغ فیض دفن نمودیم...
🔸با ابلاغ خط شکنجه و کلید خوردن عملیات مهندسی، واحدهای مختلف بخش ویژه گروهک تروریستی مجاهدین خلق درصدد تهیه مقدمات عملیات و شناسایی سوژههای مشکوک برآمدند. از جمله اولین اقدامات تهیه خانه تیمی مناسب بود. بخش ویژه نظامی از این خانههای تیمی برای انتقال افراد مشکوک به آنجا و کسب اطلاعات برای یافتن علت ضربهها به بدنه سازمان استفاده میکرد.
🔸مرداد 1361 دو پاسدار کمیته انقلاب اسلامی به اسامی طالب طاهری (16 ساله) و محسن میرجلیلی (25 ساله)، در حال گشتزنی در خیابان کارون تهران و در نزدیکی خانه تیمی مرکزیت منافقین توسط یک تیم ویژه نظامی این گروهک تروریستی شامل طاهر (جواد محمدی از اعضای تیم ویژه عملیات مهندسی)، رضا هاشملو و نبی ضیایینژاد، ربوده شدند. آنان با ادعای ماموریت کمیته و با نشان دادن کارت جعلی، به سرعت طاهری و میرجلیلی را خلع سلاح نموده، دستانشان را بسته و به زور داخل ماشین پیکانی نموده و به خانه امن خود در خیابان بهار بردند.
🔸با انتشار اسناد «عملیات مهندسی»، مجاهدین خلق در خارج کشور، آن را تکذیب کرده و حتی عضویت افرادی مانند مهران اصدقی و خسرو زندی در سازمان را منکر شدند.
خود مهران اصدقی در این باره گفته است:
🔻«... پس از کشف اجساد، سازمان اعلام میکند که خسرو زندی اصلا هوادار ما نیست. در حالی که من در اینجا به عنوان فردی که مستقیما در این عمل شرکت داشتم و از عاملین این جریان بودم، به عنوان فرمانده اول نظامی منافقین در تهران میگویم، خسرو زندی یکی از اعضای واحد عملیاتی بخش ما بود و در این جریان شرکت داشت و اگر سازمان تا به حال خسرو زندی را انکار میکرد، مرا دیگر نمیتواند انکار و تکذیب کند و بگوید کار ما نبوده و یا اشتباه کردیم...»
🔸طرفه آنکه اینک پس از سالها، وب سایت رسمی این گروهک تروریستی با اختصاص صفحات جداگانهای، هر دو نفر یعنی هم مهران اصدقی و هم خسرو زندی را با عنوان «مجاهد شهید» ثبت کرده است!
🔸اما سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر آن نهتنها این جنایت بیسابقه را محکوم نکرد بلکه در گزارشی به تاریخ 13 نوامبر 1985 از وضعیت حقوق بشر در ایران، خسرو زندی را یکی از افرادی معرفی نمود که «خودسرانه یا بدون محاکمه در جمهوری اسلامی اعدام شده» و آن را مصداق نقض حقوق بشر در ایران دانستند!!
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001KHn
@Kayhan_Online
سالگرد تبعید گسترده مدرسین انقلابی حوزه علمیه قم
🔰 تبعیدهایی که آوای انقلاب را کران تا کران ایران برد
🔸سالها بود که روحانیون و مدرسین انقلابی حوزه علمیه قم تحت نظر ماموران و مزدوران ساواک قرار داشتند، اما رژیم شاه علیرغم اقدامات جداگانه درباره هریک از علمای مبارز حوزه، هیچگاه نتوانسته بود به طور دستهجمعی با آنها برخورد کند.
🔸چه در فروردین 1345 و پس از دستگیری برخی از این مدرسین به دلیل ارتباط با طلاب پخشکننده اعلامیههای ضد رژیم شاه در صحن حضرت فاطمه معصومه (سلام علیها) که ساواک به وجود تشکیلاتی مخفی در میان مدرسین انقلابی حوزه پی برد اما به دلیل هوشمندی و هوشیاری برخی از آن مدرسین مانند آیتالله مصباح یزدی، نتوانست به عمق آن جریان دست یافته و آنها را گرفتار نماید. چه در مقابل صدور اعلامیههای مختلفی که از سوی حوزه علمیه قم بر علیه رژیم ستمشاهی انتشار مییافت و یا نشریات انقلابی مانند «بعثت» و «انتقام» که از درون حوزه بیرون میآمد و مهمتر از همه انتشار اعلامیه معروف و تعیینکننده 12 نفر از همین مدرسین انقلابی در اعلام مرجعیت و اعلمیت حضرت امام خمینی در خرداد 1349 که موجب تثبیت رهبری و اوجگیری نهضت امام شد.
🔸اما این بار گویی رژیم شاه همه آن کینهها و عداوتها را جمع کرده بود که به بهانهای واهی، مدرسین مبارز و پیرو امام را به طور دستهجمعی بازداشت نموده و بدون برگزاری حتی یک دادگاه فرمایشی و تظاهر به صدور رای و بدون قائل شدن حق داشتن وکیل یا ابراز کوچکترین دفاع، آنها را به تبعید بفرستد.
🔸طرفه آنکه تبعید دستهجمعی مدرسین انقلابی حوزه قم نه تنها باعث خاموش شدن نهضت امام حتی در قم نشد، بلکه موجب گسترده شدن دامنه آن به اقصی نقاط ایران گردید. در واقع مدرسین مبارز حوزه، از این فرصت گرانبهایی که به خواست خدا برای آنها و نهضت مردم مسلمان ایران فراهم آمده بود، نهایت بهرهبرداری را نموده و به این ترتیب نهضت امام خمینی را سالها به جلو بردند.
آیتالله مکارم شیرازی که بعد از آن، خود نیز به تبعید محکوم شد، در این باره گفته است:
🔻«... یکی از اشتباهات بزرگ دستگاه طاغوت، تبعیدها و مخصوصا تبعید شخصیتها به مناطق دوردست بود. این تبعیدها سبب شد که صدای اسلام و انقلاب به همه مناطق کشور برسد... چرا که این شخصیتها در مناطق تبعیدی بیکار نمینشستند و به هر عنوان و بهانهای بود، برنامهها را شروع میکردند... و مردم را به مسائل انقلاب و مظالم شاه و دار و دسته او آشنا میکردند...»
🔸و این جنبش علمای تبعیدی، آن گاه پرشورتر و وسیعتر شد که ساواک از فعالیتهای انقلابی آنها در محل تبعید خود، آگاه گردید. در اینجا بود که مدرسین به اصطلاح اخلالگر را از آن شهر دورافتاده به شهر دورافتاده دیگری فرستادند تا ادامه تبعید را در آن شهر بگذرانند.
🔸اما وقتی در تابستان سال 1355، اغلب علما و مدرسین یاد شده از تبعیدگاهها بازگشتند، حدود 60 شهر دور افتاده ایران تحت تاثیر سخنرانیها و جلسات درس و آموزش آنها با نهضت امام خمینی آشنا شده و بعضا آمادگی هرگونه قیام و انقلاب را در راه این نهضت پیدا کرده بودند. چنانکه وقتی سال بعد پس از شهادت آیتالله حاج مصطفی خمینی، جرقههای اوجگیری نهضت امام زده شد، شهرهای یاد شده، هرکدام به فاصله اندکی به امواج خروشان انقلاب پیوستند.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001KJa
@Kayhan_Online
سالگرد کودتای آمریکایی انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
🔰 پاک کردن ردپای جاسوسی که در سایه بود
🔻«... من در مقام کسی که در این دوران آشفته رئیس عملیات و افسر عملیاتی سرویسم در ایران بودم،...گویا تنها «عملیات چکمه» بود که قدرت را از چنگ مصدق و همپالگیهای کمونیست او خارج نمود. آنچه ما کردیم تنها فشردن ماشه احساسات مردم به پادشاهشان بود که به آن پیروزی همهجانبه انجامید. این اقدام بر بنیاد هیچ احساس دگرخواهانه دیگر شدنی نبود. در آن صورت، چنانکه میدانیم و برای آیندهای قابل پیشبینی، فقدان ایرانی مستقل برای غرب فاجعهآفرین بود. همچنین باید متذکر شوم که آشفتهبازار ایران دستپخت خود ما بود؛ اشراف نفتی لندن از دیدن تحولات زمانه کور بودند و برخی آقایان محترم در وزارت امور خارجه [آمریکا] سبکسرانه راه بازی با «ناسیونالیستها» و جبهه آنها را برگزیده بودند! کاردار بریتانیا [در تهران]، که «محبوب» مصدق بود، نظرات لاقیدانه خود را در زمینه گرایشهای دموکراسی و لیبرالیسم در ایران داشت! این دخالتهای بیجا، ناخواسته و تحریککننده راه اصلاحات واقعی را مسدود ساخته و راه آنارشیستها، عوامفریبان و «روشنفکران کافهنشین» را هموار نموده بود...»
🔸جملات فوق از سِر شاپور ریپورتر، سرجاسوس فراملیتی و وابسته به امپراتوری صهیونی روچیلد است که در صفحه دوم سند سری بیوگرافیک و در ادامه معرفی او آمده است. سندی با طبقهبندی «به کلی سرّی» (Top Secret) درباره شاپور ریپورتر که به نقش او در کودتای ۲۸ مرداد مربوط است. فردی که همواره نامش از اسناد و نوشتههای درباره آن کودتا حذف و سانسور گردیده و سعی شده در سایه و تاریکی باقی بماند.
🔸براساس اسناد معتبر تاریخی، سِرشاپور ریپورتر مانند پدرش اردشیر ریپورتر که وابسته به امپراتوری روچیلد بود، او نیز روابط نزدیکی با ویکتور روچیلد داشت. ویکتور روچیلد، سومین بارون خاندان روچیلد در انگلستان بود که هدایت این امپراتوری عظیم را در دروان معاصر برعهده گرفت. او در طی همین دوران در پایهگذاری و عملکرد سرویسهای مؤثر غرب امروز از جمله MI6 و CIA نقش اساسی داشت.
🔸در خاطرات کریستوفر مونتاگ وودهاوس اشارهای کوتاه به نقش شاپور ریپورتر در کودتای
۲۸ مرداد شده است. وودهاوس، مسئول عملیات چکمه (عملیات تکمیلی کودتای 28 مرداد در کنار عملیات آمریکایی آژاکس) در MI6 که در سالهای 1951/ 1952 در تهران بود، در خاطراتش نوشته است:
🔻«... رابین زینر (مامور MI6 در ایران) همچنین یک پارسی اهل بمبئی را که همشاگردی شاه بود، به من معرفی کرد، اگرچه در آن موقع او آدم مهمی نبود ولی بعدها به واسطه خدماتی که برای ما انجام داد، به لقب سِر شاپور ریپورتر مفتخر شد...» (خدمات شاپور ریپورتر همان حضور مؤثر و تعیینکننده وی در کودتای ۲۸ مرداد است)
🔸به هر حال کودتای 28 مرداد 1332 توسط شبکه روچیلد/ ریپورتر طراحی شد و به وسیله عوامل مختلفش از جمله CIA و MI6 و شبکههای بدامن و رشیدیان به اجرا درآمد. ارتشبد سابق حسین فردوست، رئیس اداره اطلاعات ویژه و دوست نزدیک شاه درباره بازگشت او پس از کودتای 28 مرداد 1332 در خاطراتش اظهار داشته است:
🔻«... بعدها رئیس MI6 ایران به من گفت که در آغاز این مذاکرات (مذاکرات برای بازگشت شاه به ایران)، محمدرضا مراجعت به تهران را نمیپذیرفت و به آمریکاییها پیشنهاد میکرد که یک فرد نظامی را برای این کار در نظر بگیرند. آمریکاییها نیز کار را تمام شده میدیدند و اصراری در مراجعت محمدرضا نداشتند، ولی انگلیسیها به بازگشت محمدرضا اصرار کردند...
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
https://kayhan.ir/001KO7
@Kayhan_Online