eitaa logo
🌱 راه ؛ رشدآگاهانه_هوشمندانه🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
162 فایل
🪐 راه مسیری که با تیم متخصص در حوزه خانواده و سبک زندگی 💪 و با راهبری دکتر حانیـه مازارچی میتونی آگاهانه رشد کنی 🌱 و هوشمندانه از زندگی لذت ببری با ما هـــــــم راه شو 🦋 ♥️ راه ارتباطی @Nasibeh24 🏡 رویشکده مادر و کودک راه @raah_mom_kids
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستانم از خواب بیدارم کردند که بریم حرم و یکی دو رکعت نماز بخونیم و ان‌شاء الله راهی مشایه بشیم. توی مسیر و بعد از رسیدن به نجف کلا خواب بودم. یکم با خودم صحبت کردم که ببین سیما‌جون! وضو بگیر برو دو رکعت نماز بخون و برای کسانی که بهت التماس دعا گفتن، دعا کن. یک جای نسبتا خلوت پیدا کردم و شروع کردم به نماز خوندن که یهو احساس کردم یه تف افتاد توی صورتم. به خودم گفتم: «سیماجون! ادامه بده، تف نبوده احتمالا یکی آب دستش بوده ریخته!» خلاصه ادامه دادم و دیدم که میزان تف ریختن، بیشتر شد. دوباره به خودم نهیب زدم: «سیماجون! تف هم باشه، تف زائرای امام حسین (ع) تبرکه. نمازت رو بخون.» رفتم سجده که یهو یکی از اون‌ور چنان شوتی به کله‌ام زد که برق از سرم پرید. گفتم: «سیماجون! شوت زائرای امام حسین (ع) هم تبرکه ادامه بده.» بلند شدم و ادامه نمازم رو خوندم که دیدم میزان تف‌های زائران در هر لحظه بیشتر میشه! گفتم یحتمل یکی از زائرا وایساده و صورتم رو نشون گرفته و داره هی تف می‌پاشه! بابا تبرک هم یکبار! تف هم دوبار! نه این همه! نمازم رو یک‌جوری خوندم و بلند شدم که ببینم منبع تف کیه؟ که دیدم داره بارون می‌باره! خلاصه تصمیم گرفتم من معنویت نگیرم. اگه خواست خودش بیاد من رو بگیره! کلا فانتزی‌هام درباره بارون حرم و زیر ایوان نجف بهم ریخت. 🔸سیما شرفی🔸 🌱| @zeitoon_clinic