eitaa logo
ربط عاشقی 🇵🇸
3.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
105 فایل
ربط دل من و تو ربط عاشقی‌ست/اینجا سخن ز کهتر و مهتر نمی‌رود رهبرحکیم انقلاب ۹۲/۲/۲ بانوان ستاد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان اصفهان ارتباط با ادمین: @jebhe97
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻خودم را می‌گذارم جای تو. در ذهنم مبهمی؛ نه می‌دانم چه‌کاره‌ای، نه می‌دانم از کدام کشوری. فقط یک اشتراک میان ماست: زن بودن. خودم را می‌گذارم جای تو؛ یک زن که می‌تواند یک نویسنده، خبرنگار، دانشمند، فعال حقوق زنان، ورزشکار، سیاست‌مدار یا حتی همسر یک رئیس‌جمهور باشد. یک زن، شاید با پوست تیره و لب‌های درشت، یا شاید با چشمان بادامی و سیاه، یا با پوست سبزه و موی سیاه و بلند، و یا با موهای بلوند و چشمان آبی. یک زن، از یکی از هفت قاره جهان. شاید از ناشناخته‌ترین نقطه دنیا یا صنعتی‌ترین کشور دنیا. چه فرقی می‌کند؟ خودم را می‌گذارم جای تو. الان نزدیک شش ماه است که هر وقت در فضای مجازی می‌گردی یا پنل اخبار ویندوزت را چک می‌کنی، با اخبار ایران مواجه می‌شوی. اعتراضات سراسری زنان ایران؛ برای آزادی. 🗓 شش ماه است که سلبریتی‌های ایرانی و غیرایرانی و رسانه‌های بین‌المللی، تمرکزشان را از مهم‌ترین اتفاقات کشورشان برداشته‌اند تا جنبش زنان ایرانی را پوشش بدهند، تا به تویی که مخاطب‌شان هستی، ثابت کنند که جمهوری اسلامی زن‌ستیز است و زنان مسلمان بدبخت‌اند. ادامه👇👇👇👇 @rabteasheghi
ربط عاشقی 🇵🇸
🔻خودم را می‌گذارم جای تو. در ذهنم مبهمی؛ نه می‌دانم چه‌کاره‌ای، نه می‌دانم از کدام کشوری. فقط یک اش
❗️نمی‌دانم؛ شاید تو هم مسلمان باشی و طعم بی‌عدالتی علیه زنان را در کشورهای اسلامی چشیده باشی. این که اختیار ازدواج و کار و تحصیلت دست خودت نباشد، کسی برای حرفت ارزش قائل نشود، و بعضی کارها برای تو گناه باشد و برای مردان نه. شاید هم ساکن یک کشور توسعه‌یافته باشی و خشمگین از رسوایی جنسیِ افسران پلیس و سیاستمداران کشورت، غم‌ناک از آمار بالای دختران و زنانی که به دست شریک‌شان کشته می‌شوند، نگران حقوقت که با همکار مردت برابر نیست؛ و یا نگران همکاران مردت در محل کار و نگاه‌ها و رفتارهای معنادارشان. 💢 حتما وقتی اخبار اعتراضات زنان ایران را می‌خوانی، با خودت می‌گویی: آفرین. زن‌های ایرانی شجاعند. بالاخره جرات مبارزه پیدا کردند... شاید آن‌ها بتوانند؛ هرچند ما نتوانستیم. و آن‌وقت، نگاه ما به زنان ایرانی خواهد بود... و بعد، دوباره دورنمای اخبار جهانی را از نظر گذرانده‌ای؛ خبری از اوکراین نیست، از اعتصابات انگلیس و فرانسه نیست، زمستان سخت اروپا در حاشیه است، حتی بحران کرونا در امریکا به حاشیه رفته و تنها چیزی که پررنگ است، یک جمهوری اسلامیِ زن‌ستیز است! ⁉️ حتما شک کرده‌ای. جا خورده‌ای. در کشور خودت هم زن‌ستیزی هست؛ ولی کسی حرفی از آن نمی‌زند. دنیا گیر داده است به یک حاکمیت، به یک کشور. به جمهوری اسلامی. و آن وقت است که دوباره ایمیلت را باز می‌کنی و دعوتنامه همایش را می‌خوانی. دقیقا به همان کشوری دعوت شده‌ای که نوک پیکان همه اتهامات به سمت اوست: جمهوری اسلامی ایران. به شک می‌افتی. نیمه جنگنده وجودت – همان نیمه‌ای که در وجود ما زن‌ها بسیار قوی ست و از آن غافلیم – می‌گوید باید به ایران بروی و از نزدیک ببینی. و نیمه ترسو و محطاط وجودت، تو را از سفر به یک کشورِ آشوب‌زده و پر از تروریست می‌ترساند. 💪 نیمه جنگنده وجودت پیروز می‌شود؛ حتی مقابل اطرافیانی که وقتی از تصمیمت باخبر می‌شوند، تمام تلاششان را به کار می‌بندند تا منصرفت کنند. اما به قول ما ایرانی‌ها، تو پایت را در یک کفش کرده‌ای که بروی. بروی و ببینی مگر یک حکومت چقدر باید ظالم باشد که تمام رسانه‌های دنیا علیه‌اش بسیج شوند و بکوبندش؟ بروی ببینی مگر زنان ایرانی به چه وضعی دچارند که از همه زنان دنیا بدتر است؟ می‌روی؛ با دلهره و ترس. نکند حکومت ایران به سرکوب زنانش راضی نشده و حالا به فکر سربه‌نیست کردن زنان تاثیرگذار جهان است؟ وارد حریم هوایی ایران که می‌شوی، مثل بقیه زنان داخل هواپیما، یک روسری می‌کشی روی موهایت؛ کاری که به آن عادت نداری و ته دلت می‌گویی: هرچند کمی سخت است... ولی روسری برای یک مبارزه خونین، بهانه کوچکی ست. حتما مشکل بزرگ‌تر از این‌هاست. قدم به خیابان‌های امن و مدرن تهران می‌گذاری و چنان غرق حیرت می‌شوی که یک بار دیگر، نقشه گوگل را باز می‌کنی و مطمئن می‌شوی که در تهرانی. خبری از خیابان‌های پر از دود و آتش و زنان معترض نیست. به چشمانت شک می‌کنی؛ یا به لنز دوربین‌ها. زن‌های معترض کجا هستند؟ و نیروهای سرکوب؟ پس... آن مبارزه خونین کجاست؟ انگار به هشتمین شگفتی از عجایب هفتگانه رسیده‌ای! برایت سوال می‌شود که مگر مهسا امینی را به‌خاطر حجابش نکشتند؟ پس چرا این زنان بدحجاب را نمی‌کشند؟ این را سعی می‌کنی به انگلیسی دست و پا شکسته بپرسی و با لبخند پاسخ می‌گیری. خودم را می‌گذارم جای تو. اینجا به واقعیت‌هایی رسیده‌ای بکرتر از عمیق‌ترین جنگل‌های استوایی. وقتش است عینک بخارگرفته و رنگیِ رسانه‌ها را از چشم برداری و از نزدیک، واقعیت را با سرانگشتان خودت لمس کنی. 💫 زنان را در قامت دانشمند، خبرنگار، نویسنده، ورزشکار، کارآفرین و... می‌بینی؛ زنانی که به اعتقاد رهبران جمهوری اسلامی، سعادت یا شقاوت کشور به وجودشان وابسته است و هیچ‌کس نمی‌تواند جایشان را بگیرد. زنان ایرانی مثل زنان هیچ‌کجای دنیا نیستند. نه برای پیدا کردن هویت‌شان، مردانه شده‌اند و نه مردستیزند. خودشانند؛ خود خودشان. و انگار در وجود هرکدام، یک خورشید روشن است که قبلا آن را ندیده‌ای. خورشیدی که نمی‌شود زیر چادر و روسری پنهانش کرد. خودم را می‌گذارم جای تو. حیرانی و به وجد آمده‌ای. هم دوست داری در ایران بمانی و هم بی‌تابی برای بازگشت و بازگو کردن آنچه دیده‌ای. شاید به محض بازگشتت، مقاله‌ای بنویسی یا دوستانت را به عصرانه دعوت کنی؛ و سخنت را اینطور آغاز کنی که: ما حقی داریم که از آن بی‌خبریم. ترجمه‌اش سخت است... ایرانی‌ها به آن می‌گویند «کرامت الهی»... زنان ایرانی بیش از هرچیز، خواهان این حق‌اند... من مطمئنم آن‌ها می‌توانند... بله می‌توانند، و آن وقت، نگاه ما به زنان ایرانی خواهد بود... ✍ ش . شیردشت‌زاده @rabteasheghi