🎙
– هیچوقت دلتون نگرفت از حرف مردم؟
– چرا... خیلی.
خیلی خسته میشدم از بعضی شماتت ها. توی مسیری که تو میری همه همراه نیستند. همه خدا قوت نمیگن. خیلی حرفا، خیلی حدیثها ،خیلی اعمال نظرات سلیقهای هست. شایدم من باب میل و روش اونا نیستم. اما خیلی حرفا آدم رو آزرده میکنه. خسته میکنه. بعد میگفتم که چرا من باید برم اصلاً؟من دیگه نمیرم شب میخوابیدم خواب رهبر رو میدیدم. صبح پامیشدم دیگه تمام.
یه بارم تو همین کارای محله که پیگیری میکردیم مسجد ساخته بشه من خیلی سنگین حرف شنیدم، خیلی اذیت شدم. اومدم گفتم دیگه اینکارارو نمیکنم. اومدم شب خوابیدم خوابم ندیدم. صبح پاشدم یکی در خونمونو زد گفت: خانم باقری این چادر رواز طرف رهبر به من دادن،اما من هرچی فکر میکنم. میبینم هیشکی اندازه تو برای اینکه این چادر روبپوشه و برای رهبرش بدوعه مناسب نیست.(میخندد) گفتم خدا امواتتو بیامرزه همین امروز میبایست اینو بیاری؟
(ادامه داره)
#قصه_شب
#رادیو_بانور
#خانم_باقری
#جهاد_با_طعم_چای_و_چادر
@radio_banoor
🎙
_ و اینا باعث میشد ادامه بدید؟
آره...بعضی چیزا باوره بعضی چیزا نشانه است و خدا با هر اعتقادی که داشته باشی، یهودی باشی، میخوای مسیحی باشی، هرچی باشی، از در نشانه هاش وارد میشه. من اینو نشانه میدونم.شاید خیلیا خرافات بدونن. خیلیا رویاگری بدونن. اما این چادر رو نماد میدیدم. اینکه باید حافظش باشم. توی همین چادر نقش آفرینی کنم. توی همین چادر امید بدم. با همین چادر بدوم و واقعاً به زنای مثل خودم به همه خانمهایی که تو کشور هستند بگم، با این چادر میشه موفق بود. میشه حس خوب داشت میشه به وطنت خدمت کرد. میشه همه دوست داشته باشن و خیلیها به ارزش این چادر پی ببرن .واقعاً هم از وقتی این چادر پوشیدم تا به حالا کار من بگم ۱۰۰ برابر شد بعد اون داستان دروغ نگفتم.
(ادامه داره)
#قصه_شب
#رادیو_بانور
#خانم_باقری
#جهاد_با_طعم_چای_و_چادر
@radio_banoor
🎙
– الان چی فکر میکنین درباره خستگیها؟
– افت و خیز هست، خستگی هست، نیش و کنایه هم هست...
ولی ما هم هستیم.
هیچجا نمیریم.
الحمدلله.
#قصه_شب
#رادیو_بانور
#خانم_باقری
@radio_banoor
🌿خب…
اگه تا اینجا مصاحبه خانم باقری رو خوندی،
حتماً چند جا بوده که ته دلت یه چیزی لرزیده…
مثلاً اونجا که گفت:
"دیگه نمیکشم… میخوام فقط یه مادر باشم، فقط یه زنِ خونه…"
ولی باز بلند شد،
باز ایستاد،
باز یه کاری کرد که دل یکی دیگه گرم بشه.
📸 عکسهایی هم که دیدی، فقط چند تا تصویر ساده نبودن...
هرکدومشون یه تیکه از یه قصهست.
قصههایی که از دیشب، حال دلمو خوب کردن.
ساکتن، اما اگه با دل ببینی، صداشونو میشنوی...
و حالا وقتشه که بری سراغ اصل ماجرا...
🎙 امشب، ساعت ۹
قصهی کامل خانم باقری رو بشنو از رادیو بانور:
🍲 "یک کاسه سوپ گرم"
@radio_banoor
و از اون مهمتر...
✨ شاید قصه بعدی، مال تو باشه.
بیا به @revayat_banoor
و قصه خودت رو تعریف کن.
ما منتظریم. همیشه.
#قصه_بانوریها
#روایت_موازی
#خانم_باقری
#رادیو_بانور
#تو_هم_روایت_شو
@radio_banoor
28.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙رادیو بانور
قسمت ویژه: «یک کاسه سوپ گرم»
روایت اصلی از لیلا باقری
«پنجره رو باز میکنم و هوای سنگین قرنطینه میخوره به صورتم ... نمیتوانم بیشتر از این سکوت محله رو تحمل کنم. تو گروه مجازی همسایهها مینویسم: اون مامانایی که سالمن، یه کاسه سوپ اضافه درست کنن...»
داستان واقعی زنی که با یک پیام ساده، محلهای را از ناامیدی نجات داد. قصهای که از یک کاسه سوپ شروع شد و به هزاران دل گرم رسید. از نگهبانی کوچک محله که تبدیل شد به خانه امید..."
لینک روایتهای موازی از قصه یک کاسه سوپ گرم:
روایت موازی این سوپ قیمت نداره!
روایت موازی تو مریض بشی محله چی؟
#یک_کاسه_سوپ_گرم
#قصه_واقعی
#رادیو_بانور
🔶 @radio_banoor
هدایت شده از رادیو بانور 🎙️
🔸 مسجد، خانهی دیگرم
🔻 «روایتی از یک بانوی مسجدی که با روایتگریاش، پلی ساخت میان دلها؛ داستان مقاومت و صبر!»
⏳تا دقایقی دیگر منتظر انتشار پادکست «مسجد، خانهی دیگرم» باشید.
#جهاد_رسانهای
#قصه_شب
🎙️#رادیو_بانور | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی
🔸@radio_banoor
هدایت شده از رادیو بانور 🎙️
@Radio_banoorرادیو بانور - مسجد خانه دیگرم.mp3
زمان:
حجم:
5.73M
🔸 مسجد، خانهی دیگرم
✉️ برداشتی آزاد از روایت سرکار خانم آمنه نیلویی از استان مازندران
«آهی کشیدم و چشمانم را بهم فشردم. اولین بارم نبود پس قطعا آخرین بار هم نمیشد.
آن شب، تا دیروقت بیدار ماندم. به حرفهای آقای فلاح فکر میکردم و به نگاههای پر از شک دیگران. نمیدانستم، این میزان از تلاشم برای نشان دادن مسجد در فضای مجازی واقعاً درست بود یا نه. ولی وقتی چشمم به فعالیتهای بچهها و تصاویر شادشان میافتاد، دلم قرص میشد.»
#جهاد_رسانهای
#قصه_شب
🎙️#رادیو_بانور | روایتگر بانوان کنشگر مسجدی
🔸@radio_banoor
شنیدید روایت موازی اول رو؟
خانم کلهجاهی داستانهای زیادی داره که خیلیهاش از دل همین صندوق آرزوها بیرون اومده.
جایی که بچهها رویاهاشون رو مینویسن و یه نفر میخونه و کمک میکنه به تحقق این رویاها.
امشب ساعت ۹ روایت موازی دوم و فردا ساعت ۹ قصه اصلی که از دل همین صندوق در اومده رو بشنویم 📻
#رادیو_بانور #گلبهار #صندوق_آرزو
@radio_banoor
اما خانم کلهجاهی فعالیتهاش محدود به همین مدرسه و صندوق نیست...
اون یه بانوی کنشگر مسجدیه که خونه اصلیش مسجده. دخترای خیلی فعالش تو مسجدن و فرش سبز مسجد پر از خاطرات کنشگری ایشونه.
شاید داستان زوج جوونی که اختلاف طبقاتی شدیدی داشتن و هیچ راهی جز طلاق تو مسیرشون نبود و تو دل این مسجد و آموزههاش و راهنماییهای خانم کلهجاهی تونستن مسئله رو حل کنن، بتونه یکی از سوژههای آینده پادکستهای رادیوبانور باشه.
دوست دارید بشنوید؟ 🎧
#رادیو_بانور #مسجد_زین_العابدین #گلبهار
@radio_banoor
صحبتهای ما با خانم کلهجاهی اونقدر طول کشید که خوردیم به اذان مغرب...
رو فرشهای خوشرنگ مسجد زینالعابدین نماز شکسته مسافر رو خوندیم و گلبهار رو به مقصد مشهد ترک کردیم و بعدش سفر طولانی به تهران.
اما خاطرات یک بانوی دغدغهمند که زندگیش دخترای نوجونن، تو دل مسجد براشون خونه میسازه، و میفهمه باید تو صحنه باشه قطعاً شنیدنیه.
ادامه داره... ✨
#رادیو_بانور #خاطرات_مسجد
@radio_banoor
📍 «دو شب همراه شدیم با روایتهای موازی؛ از زبان آقای احمدی و مادر ریحانه، از دل صندوق آرزوها و از دل یک مسجد پرخاطره.
اما اصل قصه هنوز مونده…
قصهای که قراره امشب ساعت ۹ منتشر بشه. قصهای که شروعش با یک دختربچه و عروسکهاشه، اما ادامهش میره تا دل غزه.
منتظر شنیدن قصه اصلی باشید ✨
📻 رادیو بانور
#قصه_به_مقصد_غزه #رادیو_بانور
@radio_banoor»
📍 قصه «به مقصد غزه» فقط دربارهی یک مدرسه و یک دختربچه با عروسکهاش نیست.
پشت این قصه، یک بانوی دغدغهمند ایستاده که فعالیتهاش خیلی فراتر از کلاس درس و صندوق آرزوهاست.
خانم مریم کلهجاهی سالهاست کنار دختران نوجوان مسجدیاش، در مسیر کنشگری اجتماعی قدم برداشته؛ از تربیت و فرهنگسازی گرفته تا همراهی در پویشهای مهم، مثل تحریم کالاهای صهیونیستی.
اینهمه جدیت و دغدغه، قصهی امشب رو شنیدنیتر میکنه… ✨
📻 رادیو بانور
#به_مقصد_غزه #رادیو_بانور
@radio_banoor