eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی👈 آنتی شایعه ( رفع شبهه)👌
642 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
16هزار ویدیو
72 فایل
بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـتن لینـڪـ ڪـانـال ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـید این کانال شهید،کاملا مردمی است و به ارگانی وابسته نیست،نشر مطالب آزاد خادم کانال ↙️ Ante_hsaye
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید عالیقدر ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ⚜امروز زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . مقام معظم رهبری (مد ظله العالی ) 🌹 نام اصلی: سید احمد پلارک تولد: 1344 محل تولد: تبریزی محل شهادت: کربلای 8 در شلمچه تاریخ شهادت:۱۳۶۶ وضعیت تاهل:مجرد 🌹 احمد می گفت: از این که تمام وقت خود را صرف رسیدگی به کارهای دسته و نیروها کرده ام و وقتی برای و خودم ندارم، خیلی ناراحتم. تصمیم گرفتم به گردان دیگری بروم که کسی مرا نشناسد و در آنجا بتوانم کمی به خودم برسم. او این کار را انجام داد. او رفت و یکی از دسته ها در گردان دیگری شد. او .پی.جی‌ زن‌ های گردان عمار در لشگر ۲۷ (صلّی اللّه و علیه و آله و سلّم) بود. امّا به‌ عنوان یک در یکی از پایگاه‌های زمان جنگ، کار می‌ کرد. او همیشه مشغول نظافت بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می‌ گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آن‌ جا برخورد می‌ کند و او و در زیر آوار مدفون می‌ شود. ✍ :خواهر شهید 🌷 🌷 ✳ کپی با ذکر صلوات 💖اللَّهُمَّ صَلِّ عِلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
شهید عالیقدر ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ⚜امروز زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست . مقام معظم رهبری (مد ظله العالی ) 🌹 تولد: مردادماه 1339 ـ طالقان ـ ورود به داشگاه پزشکی اصفهان: 1357 ـ ازدواج با خانم فخرالسادات میرسعید قاضی: 1361 ـ شهادت: 26 بهمن ماه 1364 همراه با تیم پزشکی در حال مداوای مجروحان در اورژانس خط مقدم ✍می‌خواست نماز بخواند که متوجه می‌شود دکتر کرباسچی ، دوست شهید حمید ‏زخمی شده است ، حمید مشغول بستن جراحات و مداوای وی می‌شود، ناگهان به همراه جمعی از همرزمانش ‏که در اورژانس خط مقدم بودند به فیض شهادت نایل می‌شوند. 🌹 ❤️ یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس‌ها و ظرف‌ها. همین طور که داشتم لباس می.شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده. گفتم: «اینجا چیکار می‌کنی. مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دست‌های یخ زده‌ام رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می‌کشم. من نتونستم اون زندگی‌ای که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباسشویی لباس می‌شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه..». حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می‌کنم. همین قدر که می‌کنی و می‌فهمی و قدرشناس هستی برام کافیه». شهید ✳ کپی با ذکر صلوات 💖اللَّهُمَّ صَلِّ عِلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──