eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی👈 آنتی شایعه ( رفع شبهه)👌
653 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
16.2هزار ویدیو
72 فایل
بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـتن لینـڪـ ڪـانـال ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـید این کانال شهید،کاملا مردمی است و به ارگانی وابسته نیست،نشر مطالب آزاد خادم کانال ↙️ Ante_hsaye
مشاهده در ایتا
دانلود
❖ـــــ﷽ــــ❖ ◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ ⚫️ حضرت امام حسین علیه السلام 📌 ✍ جناب علی اکبر مهدی پور در کتاب «جرعه ای از کرامات امام حسین» می نویسد : یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389 هجری شمسی برفراز منبر گفت : دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد . گفت: من جوانی شرّ بودم... جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم. شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند ، من بدنبال کثافت کاری خود بودم ، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود ، او را به زور به محلّی بردم و خواستم به او تعدّی کنم ، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت : شب عاشوراست ، اعتنا نکردم . گفت : من علویّه هستم ، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن ، اعتنا نکردم. گفت : بیا امشب با امام حسین معامله کن ، امام حسین دست عطوفتش را بر سر تو بکشد. نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت ، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم. به خانه برگشتم ، تلویزیون را روشن کردم ، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان می داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد ، مدتی نشستم و گریه کردم. مادرم آمد ، تا وارد خانه شد ، پرسید : رضا چه شده؟ گفتم :هیچ ، گفت: نه ، از همه جای اتاق ، بوی امام حسین می آید. فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم ، چون سر تا پا شرّ هستم. رئیس هیأت گفت : آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا. گفتم: پول ندارم ، گفت : با هزینۀ خودم می برم. به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا ، همه رفتند حرم ، من خجالت می کشیدم. بالاخره من هم رفتم. چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم ، مادرم گفت : رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم. رفتند خواستگاری ، روز بعد من رفتم ، دختر برایم چایی آورد ، تا چشمش به من افتاد ، فریاد زد : یا زهرا! و بیهوش شد. وقتی به هوش آمد ، گفت : دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم ، مبادا رد کنی. یک جوان شرّ ، با شنیدن نام امام حسین علیه السّلام دگرگون می شود ، حسینی می شود ، کربلایی می شود ، حاجی می شود ، مورد عنایت حضرت زهرا علیها السّلام قرار می گیرد ، از راه حلال به خواسته اش می رسد و زندگی اش سر و سامان می گیرد. الحق که یاد امام حسین ، اشک بر امام حسین کیمیاست ، کجای عالم چنین کیمیایی سراغ دارید؟! مس وجود انسان ها را از طلا هم بالاتر می برد. 📚 منبع : جرعه ای از کرامات امام حسین (ع) علی اکبر مهدی پور ص ۲۱ ▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش 🌹اَللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلی‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌ فرجهمَ🌹 "روابط عمومی مجمع فرهنگی اسلامی رشد اندیشه حسن آباد" اللّٰھـُم عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری سلام الله علیها 🤲😭😭😭😭 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a