❖ـــــ﷽ــــ❖
◾️اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
⚫️ #کرامت_سوم
حضرت امام حسین علیه السلام
📌 #هدایت_یک_جوان_با
#نام_امام_حسین_علیه_السّلام
✍ جناب علی اکبر مهدی پور در کتاب «جرعه ای از کرامات امام حسین» می نویسد :
یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه اصفهان در ایام نیمه شعبان سال 1389 هجری شمسی برفراز منبر گفت :
دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد . گفت: من جوانی شرّ بودم... جز نماز و روزه هرکاری انجام می دادم.
شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند ، من بدنبال کثافت کاری خود بودم ، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود ، او را به زور به محلّی بردم و خواستم به او تعدّی کنم ، هرچه گریه و تضرّع کرد و گفت :
شب عاشوراست ، اعتنا نکردم .
گفت : من علویّه هستم ، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن ، اعتنا نکردم.
گفت : بیا امشب با امام حسین معامله کن ، امام حسین دست عطوفتش را بر سر تو بکشد.
نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت ، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم.
به خانه برگشتم ، تلویزیون را روشن کردم ، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحۀ تلویزیون تعزیه را نشان می داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند. بی اختیار اشکم جاری شد ، مدتی نشستم و گریه کردم.
مادرم آمد ، تا وارد خانه شد ، پرسید : رضا چه شده؟
گفتم :هیچ ، گفت: نه ، از همه جای اتاق ، بوی امام حسین می آید.
فردا بی اختیار به حسینیه رفتم. همۀ بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم ، چون سر تا پا شرّ هستم.
رئیس هیأت گفت : آقا رضا!
تو هم حسینی شدی؟
گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا.
گفتم: پول ندارم ، گفت : با هزینۀ خودم می برم.
به فاصلۀ چند روز رفتم کربلا ، همه رفتند حرم ، من خجالت می کشیدم.
بالاخره من هم رفتم.
چند ماه بعد هم مرا به مکه برد. از مکه برگشتم ، مادرم گفت : رضا! دختری برایت درنظر گرفتیم.
رفتند خواستگاری ، روز بعد من رفتم ، دختر برایم چایی آورد ، تا چشمش به من افتاد ، فریاد زد : یا زهرا! و بیهوش شد.
وقتی به هوش آمد ، گفت : دیشب حضرت زهرا علیها السّلام را در عالم رؤیا دیدم، عکس این جوان را به من نشان داد و فرمود: فردا من برای تو خواستگار می فرستم ، مبادا رد کنی.
یک جوان شرّ ، با شنیدن نام امام حسین علیه السّلام دگرگون می شود ، حسینی می شود ، کربلایی می شود ، حاجی می شود ، مورد عنایت حضرت زهرا علیها السّلام قرار می گیرد ، از راه حلال به خواسته اش می رسد و زندگی اش سر و سامان می گیرد.
الحق که یاد امام حسین ، اشک بر امام حسین کیمیاست ، کجای عالم چنین کیمیایی سراغ دارید؟! مس وجود انسان ها را از طلا هم بالاتر می برد.
📚 منبع :
جرعه ای از کرامات امام حسین (ع) علی اکبر مهدی پور ص ۲۱
▪️شادی روح منور و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین (ع)
و یاران با وفایش #صلوات
🌹اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فرجهمَ🌹
"روابط عمومی مجمع فرهنگی اسلامی رشد اندیشه حسن آباد"
اللّٰھـُم عجل لولیک الفرج به حق زینب کبری سلام الله علیها 🤲😭😭😭😭
https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a