eitaa logo
رفع دلتنگی🖤
65.3هزار دنبال‌کننده
574 عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
﷽ دلتنگ کربلا … خرج تو می کنم دلتنگی هایم را... به امید دیدار کربلای تو … تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/3841065622Cd7e4318d12
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌امام زمانم♥️ *السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ...* _سلام بر تو ای چشم بینای پروردگار که همه عالم در نظر توست و نظر همه عالم به سوی تو....🌱🦋_ ** ‌@rafedeltangi_m
♦️توئیت سلبریتی تراز 🔹 داریوش ارجمند خطاب به رهبر معظم انقلاب با دیالوگی از نقش مالک اشتر: *"ای کاش قادر بودم، علی را به روزگاری ببرم که مردمش قدر همچون او را می دانستند."* ‌@rafedeltangi_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای رفع گرفتاری ها با دقت تسبیحات حضرت زهرا بگویید.. _شهید‌ابراهیم‌هادی_ @rafedeltangi_m
رفع دلتنگی🖤
عزیزان فردا مهلت تخفیفاتمون تموم میشه ۲۰ درصد تخفیف کتب تا فردا شب هستش 👇 Anwartohid.ir/store
به دلیل استقبال زیاد عزیزان و درخواست هایی که بود ۴۸ ساعت دگ تخفیف ۲۰ درصدی فروش کتاب انوار توحید تمدید شد دگ بعد از این زمان به هیچ عنوان تمدید نخواهد شد تا یکشنبه ۴ آذر تهیه آثار اینجا 👇 http://Anwartohid.ir/store
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید خدا هر گره‌ای که در کار ما میندازه مثل گره‌های قالی باشه که نهایتا قصد داره با اونا برامون نقشی قشنگ بسازه🫀♥️🔗 🔆‏« يا الله؛ أحلامنا بين يديك فحققها. »🔆 @rafedeltangi_m
29.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اخلاق نیک مانند عسله... 🌱الهی_قمشه_ای @rafedeltangi_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ درختی به خاطر پناه دادن به کبوترها بی‌بار و برگ نشده است؛ تکیه گاه باشیم! مهربانی سخت نیست ... @rafedeltangi_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین اشک چشام جاریه به‌خدا وقت دلداریه‌... -امام‌رضای‌دلم @rafedeltangi_m
🔆‏‌پیرمردی هر روز توی محله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد. روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش. پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟ پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان. پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم. "دوست خدا بودن سخت نيست..." @rafedeltangi_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حديث_روز اما صادق(ع) فرمودند : بهترین نعمت در بهشت تماشای روی حسین(ع) است. @rafedeltangi_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع) 🤚سلام بده به اون که بهترین رفیق زندگیته... @rafedeltangi_m
| آیه 249 🔹كمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ 🔸چه بسا گروه اندکی که به خواست خدا بر گروهی بسیار پیروز شدند. @rafedeltangi_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 | دلم امشب هوای کربلا دارد 🖋️اگه دلم‌تنگ میشه، اگه هوای کربلا کردم بخاطر محبتی هست که خودت خواستی و از شما توی وجودمه بطلب تا زائرت باشم آقا جان یا اباعبدالله... ببخش اگر نشد که جان دهم، شوم فدای تو در این زمانه دل شود اسیر کربلای تو @rafedeltangi_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─┅━━•۞⊱✿⊰۞•━━┅─ هر صبح هدیه ای زیبا از جانب پروردگار است☘️ مهم نیست کجا باشیم یا به چه کاری مشغول … خداوند همیشه با ماست. ✨روزتون سرشار از نگاه خداوند @rafedeltangi_m
✍در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که می‌ماند لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه‌ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی‌ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه‌اش داد تا بخورد. همسایه دوم سم را سرکشید و به خانه‌اش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده‌اش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید. صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایه‌اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری. او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید! همسایه اول هر روز می‌شنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را می‌کوبد. با هر ضربه و هر صدا که می‌شنید نگرانی و ترسش بیشتر می‌شد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه می‌کردند فکر می‌کرد! کم کم نگرانی و ترس همه‌ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شب‌ها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه‌ی همسایه می‌شنید دلهره‌اش بیشتر می‌شد و تشویش سراسر وجودش را می‌گرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده می‌شد برای او ضربه‌ای بود که در نظرش سم را مهلک‌تر می‌کرد. روز سوم خبر رسید که او مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!! این داستان حکایت این روزهای برخی از ماست. هر شرایط و بیماریی مادامیکه روحیه‌ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی‌ها مغلوب استرس و نگرانی می‌شوند تا خود بیماری… @rafedeltangi_m