#راوی _همسر شهید _سید مجتبی علمدار:
– همیشه «یا زهرا» میگفت. و البته عنایاتی هم نصیب ما میشد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول میشدیم؛ چون پسر بزرگ خانواده بود، همه از او انتظار داشتند، به همین خاطر به نزدیکانش هم کمک میکرد. از طرفی هم خودمان مستأجر بودیم و من هم دانشجو بودم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار گریهام گرفته بود. میخواستم دانشگاه بروم، اما کرایه نداشتم. مانده بودم ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اطاق دیگر رفتم، دیدم اسکناس های هزاری زیر طاقچهمان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم، این هزاری ها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان است. تا من زنده هستم به کسی نگو.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
@rafigheshahidm
زیارت عاشورای امروز به نیت 🌹شهید سید مجتبی علمدار🌹 هدیه به علی ابن موسی الرضا (ع) 💚
#روزششم_چله
@rafigheshahidm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دعای شب قدری که اجابت شد...
🔹فیلمی از دعای شب قدر آیت الله سلیمانی و تصویری پس از شهادت ایشان
#شهید_سلیمانی
#شهید_عباسعلی_سلیمانی
@rafigheshahidm
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر🕊
دلی میخواد به وسعت خود آسمون💙
مردان آسمونی بال پرواز نداشت🌹
تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن🥀
#دلنوشته
@rafigheshahidm
🌱میهمان دوستی امام رضا علیه السلام🌱
راوی: یکی از نزدیکان امام رضا علیه السلام
مرد گفت: «سفر سختی بود. یک ماه طول کشید». امام رضا علیه السلام فرمودند: «خوش آمدی!» «ببخشید که دیروقت رسیدم. بی پناه بودن مرا مجبورکرد که دراین وقت شب، مزاحم شما شوم»؛ امام لبخندی زدند و فرمودند: «با ما تعارف نکن! ما خانواده ای میهمان دوست هستیم».
در این هنگام روغن چراغ گردسوز فرونشست و شعله اش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد. مرد گفت: «شرمنده ام! کاش این قدر شما را به زحمت نمی انداختم».امام در حالی که با تکه پارچه ای، روغن را از دستش پاک می کرد، فرمودند: «ما خانواده ای نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم»
امام خوبی ها، مهمان نمیخواهی ؟ 😭
35# روز تا میلاد امام رضا ( ع)💚
@rafigheshahidm