فرازی از #وصیتنامه #شهید_محمدتقی_سالخورده
پدر و مادر عزیزم قبل از اینکه بخوانید می خواهم ناراحتی و غم از چهره خود بیرون کنید؛ خواندن این مطالب باید با چهره ای خندان باشد؛ می دانید که کسی در این دنیا نمی ماند؛ یکی از دیگری زودتر، پس گریه نکنید باید خوشحال باشید هرچه قدر برای شما عزیز باشم، از علی اکبر امام حسین (ع) که عزیزتر نیستم.
به همان عزیز امام حسین (ع) که در صحرای کربلا جان خود را فدا کرد خوتان را ناراحت نکنید و مرا ببخشید؛ بگوئید این جوان را در راه امام حسین(ع) فدا کردم و مثل حضرت زینب(س) با بینش کامل به این موضوع نگاه کنید، خدا به شما قوت دهد امیدوارم مرا حلال کنید.
مولا علی(ع) فرمودند: بگذارید و بگذرید، ببینید و دل مبندید، چشم بیاندازید و دل مبازید که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت.
ما سالهاست که در راه خدا برای مظلومیت امام حسین (ع) و یاران و اهل بیت بر سر و سینه زدیم و عزاداری کردیم؛ آیا ما فقط در حد عزاداری و سینه زنی شیعه اهل بیت هستیم؟ اگر مرحله آزمایش ما سخت تر شد، قبول می شویم؟ یا از صراط مستقیم خارج می شویم؟ آیا به مرحله عمل رسیدی، عمل می کنی یا جا زمی زنی؟ بین حرف و عمل خیلی فاصله هست، باید عمل کرد.
#رفیق_شهیدم
@rafigheshahidm
او و برادرش که دو برادر دو قلو بودند، در
خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده بودند، پدرشان می خواست که آن ها را در زمان جنگ به سوئد
بفرستد ولی آن ها از دست پدر خود فرار کردند و به جبهه آمدند. یکی از آنها در یکی از
عملیات ها زخمی شد و محمودرضا در دسته یک گردان حمزه لشکر 27 محمد رسول الله
بود که شهید شد.
این بچه 16 ساله در #وصیتنامه خود نوشته بود:
«خدایا شیطون با آدم نقد معامله میکنه
میگه تو گناه کن و من همین الان مزدش رو بهت میچشونم ولی تو نسیه معامله می
کنی. میگی الان گناه نکن و پاداشش رو بعداً بهت میدم. خدایا بیا و این دفعه با من نقد
معامله کن.»
که البته این اتفاق هم افتاد و در عملیات بعدی شـهیـد شد.
#شهید_محمودرضا_استادنظری
#رزق_شهدایی
@rafigheshahidm