eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
8هزار ویدیو
87 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏➖همیشه به یاد معاد 🛑يَا بُنَيَّ أَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ وَ ذِكْرِ مَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ وَ تُفْضِي بَعْدَ الْمَوْتِ إِلَيْهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ وَ قَدْ أَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَكَ وَ شَدَدْتَ لَهُ أَزْرَكَ وَ لَا يَأْتِيَكَ بَغْتَةً فَيَبْهَرَكَ. 🔰 امیرالمومنین علیه السلام‏: ای فرزندم، بسی به یاد مرگ باش و به یاد ناگهان تاختن آن و به یاد آنچه پس از مرگ به آن در می‌رسی تا چون بر تو درآید با همه نیرو آماده باشی، آماده و کمر بسته، نه که ناگهان فرا رسد و بر تو چیره گردد. 📚: نهج البلاغه، نامه ۳۱ ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
🥀 بسم رب الفاطمه علیه السلام🥀 🌺 امروز روز جمعه است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا. 🎁هدیه به امام ره و شهدا تعجیل در ظهور امام زمان عج و سلامتی رهبر عزیزمون و هدیه به تمامی شهدا و شهدای گمنام حاجت روایی عزیزان و هدیه به تمامی اموات عالم و پدران و مادران شهدا و اموات گروه و هدیه به روح پدر بزرگوارم و به نیت ازدواج جوانان و فرزند دار شدن پدر و مادر ها و سالگرد شهادت شهیدانی که در این ماه به شهادت رسیدند. سالروز تخریب قبور ائمه بقیع شهید علیرضا شهرکی و همسرشون شهید مدافع حرم امیررضا علیزاده 🕊شهید مدافع حرم علی کنعانی شهید علیرضا شمسی پور شهید حمید رضا الداغی ختم قرآن برگزار می‌شود. 🌺🌺🌺🌺🌺 مهلت قرائت تا جمعه هفته آینده. 🌺🌺🌺🌺🌺 جزء ۱.✅ جزء ۲✅ جزء ۳.✅ جزء ۴.✅ جزء ۵.✅ جزء ۶.✅ جزء ۷.✅ جزء ۸.✅ جزء ۹✅ جزء ۱۰✅ جزء 11✅ جزء ۱۲.✅ جزء ۱3.✅ جزء ۱۴✅ جزء ۱۵.✅ جزء ۱۶✅ جزء ۱۷.✅ جزء ۱8✅ جزء ۱۹.✅ جزء ۲۰.✅ جزء ۲۱.✅ جزء ۲۲✅ جزء ۲۳✅ جزء 24✅ جزء ۲۵.✅ جزء 26✅ جزء ۲۷✅ جزء 28 ✅ جزء ۲۹.✅ جز ۳۰.✅ لطفا جزء مورد نظر را اعلام بفرمایید. @rogaye_khaton315 اجر همه شما بزرگواران با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام
روایت شاگرد اولی که شهید اقتدار شد شهیداقتدارموشکی شهرستان شهریار 🌹سیدمحمد حسینی فردوئی 🎞 مستندآبروی کوچه ها 🕕 امشب حوالی ساعت ۲۲:۲۰ 🖥 ازشبکه ۵ سیما برنامه آبروی کوچه ها این هفته جمعه داستان زندگی سید محمد حسینی فردویی«شهید اقتدار» را تصویر می کند. به گزارش روابط عمومی شبکه پنج سیما شهید فردویی جوانترین شهید اقتدار کشور است. وی به برگزاری سمینارهای علمی که در نوجوانی برای هم سن و سالهایش برگزار کرد مشهور بود. شهید فردویی همچنین توجه ویژه ای به کودکان اوتیسمی داشت. گفتنی است این قسمت از آبروی کوچه ها قصه شهادت شهید فردویی را نیز در کنار شهید حسن طهرانی مقدم روایت خواهد کرد. این مستند کاری از گروه معارف شبکه پنج سیما است که جمعه شب ها روی آنتن می رود.
رفتم همونجایی که بعدازظهر میخواستم برم... بام... تو یکی از پیچ‌ها که از همه خلوت تر بود نگه داشتم.... قطره های اشکم با هم مسابقه گذاشته بودن!! هنوز صورتم درد میکرد. چقدر اینجا بوی سعیدو میداد!! سعید😢 همونی که باعث و بانی تمام این حال بد بود... اما نه...! چه ربطی به سعید داشت؟؟ باعث و بانی این زندگی خودم بودم! اما نه...! منم تقصیری نداشتم...! پس کی...؟؟ چرا؟ اصلا چرا من به اینجا رسیدم...؟؟ فکرم رفت تو گذشته ها... از همون اول تا همین جا که الان ایستادم...! گوشی داشت زنگ میخورد حتما مامان یا باباست! مامانی که تموم دنیاش مدارک و مطب و سفرهای اروپاییشه! و بابایی که دنیاش خلاصه میشه تو حسابای بانکی و ماشین های جور واجور و سلفی گرفتن تو مطب و.... و من یک وسیله ام برای ارضای غرورشون! دخترم دانشجوی پزشکیه... دخترم به چهار زبان مسلطه... دخترم تو آلمان به دنیا اومده... دخترم... دخترم.... دخترم..... و حالا دختری که برای افتخار خودشون ساخته بودن، فرو ریخته بود! شکسته بود... حتی اگر تا اینجاشم تحمل میکردن این نشونی که عرشیا تو صورتم کاشت رو مطمئنا تحمل نمیکردن...! پس من دیگه جایی تو اون خونه نداشتم! فکرم میچرخید بین آدما تا ببینم کیو دارم، رسیدم به مرجان! مرجانی که لذت یه شب پارتی رو به آروم کردن دوست ده سالش نداد!! شاید واقعا من ارزشی برای وقت گذاشتن نداشتم که همه اینجوری تنهام گذاشتن...! آخ سرم درد میکرد حالم بد بود تپش قلبم شدید شده بود...! رفتم تو ماشین آیینه هنوز سمت صندلی من بود😣 صورتم... صورتم.... صورتم.....😭😭 داشبوردو باز کردم قرصامو آوردم بیرون... خوبه! همشون هستن! مرسی که حداقل شما تنهام نذاشتید! آرومم کنید‌! یه قرص تپش قلب خوردم یه مسکن یه آرامبخش، یه قرص قلب یه مسکن یه ارامبخش یه قرص قلب یه مسکن یه ارامبخش ارامبخش ارامبخش ارامبخش....... دوباره از ماشین پیاده شدم! حالم بهتر بود! چند قدم که رفتم،احساس کردم دارم تلو تلو میخورم...!جلومو نگاه کردم... وحشت برم داشت! یه چیز سیاه جلوم بود!! پشتمو نگاه کردم... سنگا باهام حرف میزدن... درختا دهن داشتن! ماشینم...شروع به صحبت کرده بود!! چرا همه چی اینجوری بود؟! به اون موجود سیاه نگاه کردم... خیلی دقیق داشت نگام میکرد!! قدم به قدم باهام میومد.... سرم داشت گیج میرفت... آدما با ترس نگام میکردن! گوشیم هنوز داشت زنگ میخورد.... بسه لعنتی!!بسه!! دیگه همه چی تموم شد....!! اون موجود سیاه هرلحظه نزدیک تر میشد... عرق سرد رو بدنم نشسته بود!! همه چی ترسناک بود...همه جا تاریک بود... پشیمون شده بودمهیچ چیز از اون سیاهی ترسناک تر نبود!تا بحال ندیده بودمش! حتی تو فیلمای ترسناک...من پشیمونم... من نمیخوام با این موجود برم...افتاد دنبالم... دیر شده بود...😭خیلی دیر...!! نفسم...سرم...بدنم....خداحافظ دنیا.. محدثه افشاری ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان او_را ...💗 قسمت بیست و دوم دستمو بردم سمت زخمم، بخیه شده بود😢 ترجیح دادم دیگه حرفی نزنم و چشمامو ببندم... دکتر یکم معاینم کرد و مامان و بابا رو نگاه کرد... -جسارت نباشه دکتر! شما خودتون استاد مایید! حتما حالشو بهتر از من میدونید، اما با اجازتون بنظرمن باید فعلا اینجا بمونه. بابا یکم مکث کرد و با صدای آروم گفت -ایرادی نداره بمونه! بعدم به همراه دکتر از اتاق خارج شدن. لعنت به این زندگی...! نگاهمو تو اتاق چرخوندم، خبری از کیف و گوشیم نبود! تازه یادم افتاد که همشون تو ماشین بودن! وای ماشینم!! درش باز بود😣 یعنی اون احمق وظیفه شناس،حواسش به ماشینمم بوده یا فقط منو آورده تا بیشتر گند بزنه به زندگیم؟😒 ساعتو نگاه کردم، عقربه ی کوچیک روی شماره ی نُه بود! یعنی صبح شده؟؟😳 یعنی دوازده ساعت گذشت؟؟ اگر اون احمق منو نمیرسوند الان دوازده ساعت بود که همه چی تموم شده بود!! چشمامو بستم و یه قطره ی گرم از گوشه ی چشمم سر خورد و رفت تو موهام... هنوز سرم درد میکرد... این بار باید کاری کنم که هیچکس نتونه برم گردونه! هیچ فضولی نتونه تو این زندگی مسخرم دخالت کنه! اما اگر پام به خونه برسه، نمیدونم چه اتفاقی بیفته! باید قبل از اون یه کاری کنم! چشمامو باز کردم و به در نگاه کردم! فکر نکنم فرار از اینجا خیلی سخت باشه! اما باید صبر کنم تا مامان و بابا خوب دور بشن! تو همین فکر بودم که یه پرستار اومد تو اتاق، یه آمپول به سرمم زد و رفت بیرون! چشمام سنگین شد... و پلکام مثل اهن ربا چسبید به هم...😴 ساعت سه چشمامو باز کردم. گشنم بود... اما معدم بعد از شست و شو اونقدر میسوخت که حتی فکر غذا خوردنو از کلم میپروند! دیگه سِرم تو دستم نبود. سر و صدایی از بیرون نمیومد! معلوم بود خلوته! الان! همین الان وقتش بود! آروم از جام بلند شدم. سرم به شدت گیج میرفت... درو باز کردم و داخل راهرو رو نگاه کردم. خبری از دکتر و پرستار نبود... سریع رفتم بیرون و با سرعت تا انتهای راهرو رفتم. سرگیجه امونمو بریده بود😣 داخل سالن شلوغ بود، قاطی آدما شدم و تا حیاط بیمارستان خودمو رسوندم. احساس پیروزی بهم دست داده بود! داشتم میرفتم سمت خروجی بیمارستان که یهو وایسادم!! لباسام!!😣 با این لباسا نمیذاشتن خارج بشم!! لعنتی😭 چجوری باید برمیگشتم داخل و لباسامو میاوردم؟! بازم چشمام شروع به باریدن کردن... چشمام سیاهی رفت و یدفعه نشستم رو زمین! -خانوم😳 چیشد؟؟ سرمو گرفتم بالا... نور آفتاب نمیذاشت درست ببینم! چشمامو بستم -تورو خدا کمکم کن😭😭
نشست رو زانوش، -حالتون خوبه؟؟ میخواید پرستار خبر کنم؟ -نه... نمیخوام😭 -اتفاقی افتاده؟😳 چرا گریه میکنید؟ اگر کمکی از دست من برمیاد،حتما بگید تو چشماش نگاه کردم -واقعا میخوای کمکم کنی؟؟😢 سرشو انداخت پایین! -بله... اگر بتونم حتما! -من باید از اینجا برم...! -برید؟؟😳 یعنی فرار کنید؟؟ -آره بااااید برم -چرا؟ نکنه بخاطر.... اممممم مشکلتون هزینه ی درمانه؟؟ -نه😡 من با پولم کل این بیمارستانو میتونم بخرم😠 منم برم بابام پولشو میده😒 -عذر میخوام... ببخشید خب گفتم شاید بخاطر این مسئله میخواید برید! -نخیر😒 -خب پس چی؟ -آقا مگه مفتشی؟؟؟😏 اصلا به تو چه؟ میتونی کمک کن،نمیتونی برو بذار یه خاک دیگه تو سرم بریزم😠 -نه نه قصد جسارت ندارم من فقط میخوام کمکتون کنم! اگر از اینجا برید بیرون و حالتون بد شه چی؟؟ همین الانشم مشخصه حالتون خوب نیست! -من خودم دانشجوی پزشکیم! میفهمم حالم خوب هست یا نه! کمکم میکنی؟؟ -آخه... -آقا خواهش میکنم!! حالم خوب نیست لطفافقط منو از در این بیمارستان رد کن!همین!! یکم مِن و مِن کرد و اطرافو نگاه کرد... میدونستم دو دله، قبل اینکه حرفی بزنه دوباره گفتم -خواهش میکنم...😭 اشکامو که دید سریع دست و پاشو گم کرد! -باشه!باشه! گریه نکنید! الان باید چیکار کنم؟؟ -منو از در ببرید بیرون! با این لباسا نمیذارن خارج شم! -برم لباساتونو بیارم؟؟ -نه آقا... وقت نیست! تا نفهمیدن باید برم!! -خب چجوری؟؟ -ماشین داری؟؟ -آره! -خب خوبه! من میخوابم رو صندلی عقب، یه پارچه ای ،پتویی،چیزی بکش روم، زود بریم! -ها😳 باشه... صبر کنید برم ماشینو بیارم نزدیک! -ممنونم😢 رفت و بعد دو سه دقیقه با یه پراید برگشت!!😕 چنان راجع به پول بیمارستان پرسید گفتم چی سوار میشه حالا😒 سریع درو باز کردم و نشستم تو ماشین، یه پتو داد گرفتم و کشیدم روم و خوابیدم رو صندلی! حرکت کرد و از بیمارستان خارج شد و یکم دور شد، فهمیدم که پیچید تو یه خیابون دیگه! -خانوم؟؟ بلند شدم و اطرافمو نگاه کردم و یه نفس راحت کشیدم!! -ممنونم آقا😍 -خواهش میکنم،همین یه کارمون مونده بود که اونم انجام دادیم😅 -ببخشید ... ولی واقعا لطف بزرگی در حقم کردی🙏 -خواهش میکنم. خب؟ الان میخواید کجا برید؟ موندم چه جوابی بدم!! -نمیدونم... یه کاریش میکنم! بازم ممنون... خداحافظ! 🍁"‌محدثه افشاری"🍁 ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
‧⊰🔗‧🌤⊱‧ ــــ ـ بـھ وقـت قـرار..! تلاوت دعاے فرج به نیابت از برادر شہیدمون ، ابراهیم هادی به نیت سلامتے و تعجیل در فرج آخرین خورشید ولایت ، فرزند خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیہا 🌱 . . هر شب، ساعتِ21:00 ⏰✨ + یک دقیقه بیشتر وقتت رو نمیگیره رفیق😉 ! ‹ اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج › @rafiq_shahidam
🌹سلام ورحمت خدمت شما بزرگواران🌹 با خبر شدیم نوه ی شهید یزدان پناه در بستر بیماری هستند از شما عزیزان التماس دعا داریم و عزیزانی که قادر هستند سوره حمد برا بهبودی حالشون بخونند و بزرگواران هم که قادر هستند هر تعداد صلوات برا نوه ی شهید حتما تعداد صلوات ها برا خادم کانال ارسال گردد 👇👇👇 @rogaye_khaton315 دوستان برای بهبودی خواهر و خواهر زاده خادم کانال هم التماس دعا داریم واز شما عزیزان برای سلامتی شان و بهبودی حالشان سوره حمد و صلوات قرائت کنید وبرای سلامتی امام زمان ارواحنافداه و رهبر عزیزمان وبه نیابت از شهدا از صدر اسلام تا حلا و برای حاجت روای دل خودتان، برایتان مقدور هست قرائت سوره حمد و صلوات داشته باشید 🌹 از همگی شما عزیزان التماس دعااا فراوان داریم دوستان یه پسر بچه پنج سال تو کما هست خواهش میکنم براش خیلی دعا کنید به حق خون پاک شهدا از کما بیرون بیاد و هر چه سریعتر بهبودی کامل به دست آورد الهی آمین 🤲 تعداد صلوات ها و سوره و قرائت سوره حمد هر چقدر برایتان مقدور هست به ایدی خادم کانال ارسال کنید انشاءالله شفای همه بیماران 🤲
دلم محزون داغی از قدیم است عزای حمزه و عبدالعظیم است کشد پر مرغ دلهامان ز سینه گهی سوی ری و گاهی مدینه 🥀 🥀 🏴🥀 @rafiq_shahidam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 🌼 🌼این عشقِ آتشین، زِ دلم پـاک نمی شود 💚 🌼مجنون به غیـر خـانه‌ی لیلا نمی شود 💚 🌼بالای تختِ یوسفِ كنعان نوشته ‌اند 💚 🌼هر یوسفی كه یوسفِ زهرا نمی شود💚 🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌼 🌼 ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
امام على عليه ‏السلام: إنَّ لِلقُلوبِ إقبالاً و إدبارا، فإذا أقبَلَت فَاحمِلُوها علَى النَّوافِلِ، و إذا أدبَرَتْ فَاقتَصِرُوا بها علَى الفَرائضِ همانا دلها را روى آوردنى است و روى گرداندنى. پس هر گاه روى آورند، آنها را به انجام مستحبّات وا داريد و هر گاه پشت كردند، به انجام واجبات بسنده كنيد نهج البلاغه حکمت312 ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
...بارها شنیده ایم که برخی جوان ها، دوستی با جنس مخالف را بهانه ای قرار می دهند برای عدم وجود شرایط ازدواج آیا این رفاقت ها صحیح است؟ بسیاری از این دوستی ها باعث از بین رفتن آبرو و زندگی طرفین می شود. اما ابراهیم... آنقدر در این مسئله دقت می کرد تا خدای نکرده در دام شیطان قرار نگیرد. یکبار وقتی فهمید به خاطر تیپ و هیکل او ، در مسیر باشگاه ، به دنبال او هستند. از آن به بعد لباس گشاد پوشید و موهایش را زد تا جذابیتی برای جنس مخالف نداشته باشد! او هیچگاه در مقابل نامحرم سرش را بالا نمی گرفت تا خدای نکرده دچار وسوسه شیطان نشود. خدای خوب ابراهیم در این زمینه می گوید : وَلْیسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یجِدُونَ نِکاحًا حَتّیٰ یغْنِیهُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ و کسانی که امکانی ( و شرایطی ) برای ازدواج نمی یابند ، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند. ( / ۳۲ ) 📚 ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
🔴 «حبیب اسیود» سرکرده گروهک تروریستی حرکة النضال به دار مجازات آویخته شد ♦️حکم اعدام حبیب فرج‌الله‌چعب، ملقب به «حبیب اسیود»، سرکرده گروهک تروریستی حرکة‌النضال و طراح اصلی حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح در سال ۱۳۹۷ که منجر به شهادت و زخمی‌شدن تعداد زیادی از شهروندان شد، صبح امروز -شنبه ۱۶ اردیبهشت- به اجرا درآمد. ♦️«حبیب فرج‌الله‌چعب» ملقب به «حبیب اسیود»، سرکرده گروهک تروریستی و تجزیه‌طلب «حرکةالنضال»، چندین عملیات تروریستی را در ایران اجرا و طراحی و از این طریق تعدادی از افراد بی‌گناه از جمله زنان و کودکان ایرانی را قربانی کرده بود. ♦️اسیود از سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵ میلادی) سرکردگی گروهک تروریستی حرکةالنضال را تحت حمایت چندین سرویس‌ جاسوسی از جمله موساد و ساپو( سرویس جاسوسی کشور سوئد) و بعضی کشورهای منطقه برعهده گرفت. ♦️در نتیجه اقدامات تروریستی و خون‌بار این گروهک به سرکردگی حبیب اسیود، بیش از ۴۵۰ نفر از شهروندان ایرانی شهید یا مجروح شده‌اند. ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالروز شهادت حمزه سیدالشهدا و حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) تسلیت باد. ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
دختری که همسر ۲ شهید است 🥺💔 ✨دختر مقاومت✨ متولد فرودین ۱۳۸۰در لبنان است،او دختری ۲۲ ساله است که از او به عنوان همسر دوشهید یاد میشود🌸 دختری لبنانی این روزها به سبب داغ سنگینی که در دل دارد بین مردم شناخته می‌شود. او در کمتر از سه سال هر دو نامزدش را قبل از برگزاری جشن ازدواجشان، در سوریه تقدیم حضرت زهرا(س) کرد💍💔 ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
🌹🇮🇷﷽ پروردگارا ما را برای ظهور و سربازی مولایمان اروحنا فدا موثر بفرما 🤲 🦋موثر که باشی؛ نشانه‌ای می‌شوی برای اهلش، و چراغی می‌شوی برای گمشدگان... "عبدالعظیم" علیه‌السلام ... "سندِ روایتی‌ست از شُدَن ". از بلوغی‌ باشکوه، که خود بطنی می‌شود برای به بلوغ رساندنِ جانِ دیگران! 💫 می‌شود بقدر سیدالشهداء وسیع شد؛ و مسیر زمین را به سمتِ سبزینگیِ یک تمدن، تغییر داد! تمدنی به وسعتِ حاکمیتِ الله در زمین! این بود حکایتِ ما و عبدالعظیم، تا لحظه‌ی حکومتِ امام بر زمین! 🥀 وفات سید الکریم🖤 حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء علیه‌السلام تسلیت 🏴 اَلّلهُمـّ‌عجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَتِه اللّهُمـّ‌‌بارِک‌ْلِمولاناصٰاحِب‌َالزَّمٰانْ☫ ┏━━━━━•••♡🍃🌺🍃━┓ مابَچِه‌هایِ‌مادَرِپَهلوشِکَسته‌ایم👇 ┗━━🍃🌺🍃♡•••━━━━┛ •┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۴۱ سال انتظار برای برآورده شدن وصیت یک شهید 🔹شهید هدایت‌الله طیب متولد روستای موگر از توابع شهرستان لنده یکی از شهدای شاخص استان کهگیلویه و بویراحمد از دانشجویان پیرو خط امام بود که درس و تحصیل در فلوریدای آمریکا را رها و با لبیک به فرمان رهبر انقلاب رهسپار جبهه و جنگ شد. در بخشی از وصیت این شهید آمده است: 🔹در زمان حیات خود نتوانستم خدمتی برای مردم انجام دهم، مرا در زادگاهم دفن کنید تا به علت حضور آرامگاهم در این مکان،مسئولین خدمتی به مردم این روستا ارائه دهند. 🔹دکتر «منصوری» معاون اجرایی رئیس‌جمهور از روستای موگر بازدید کرد و قرار است تا پایان سال ۱۴۰۲ عملیات ساخت جاده و پل در این منطقه به اتمام برسد. ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9