eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.4هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
88 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 ۲۰شهریور، سالروز شهادت آیت الله مدنی، دومین شهید محراب گرامی باد ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
🏞 تنها عبادتی که حد ندارد! 📨 با نشر این پست شما هم در ثواب آگاه سازی دیگران شریک باشید. ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
فوت کن❗️ اکنون شرایط رژیم صهیونیستی به هفتاد سال قبل تغییر کرده و سران صهیونیستی حق دارند نگران ندیدن هشتاد سالگی این رژیم باشند❗️ ((مقام معظم رهبری ))
!بانوان بشنوند.mp3
1.51M
  💥 بانوان بشنوند! • لباس‌‌های مارک دار • لوازم آرایش گران‌قیمت • جراحی‌‌های زیبائی چه شد که زنان مسلمان به این زرق و برق‌ها گرایش پیدا کردند؟
بسم الله الرحمن الرحیم سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد .
بسم الله الرحمن الرحیم خرداد ۸۸ موقع برگشت از تجمع میدان امام حسین علیه السلام، نزدیک میدان آزادی، فقط به جرم پوشیدن شلوار پلنگی و بدون همراه داشتن هیچ وسیله دفاعی ، اغتشاشگرها می‌ریزند سرش . پنج ضربه چاقو به پای چپش و یک ضربه قمه به بازوی چپش می‌زنند و آنقدر به سرش می کوبند(که خودش میگفت یک نفر از اغتشاش گر ها وقتی حال من را می‌دید دائم فریاد می‌زد بسه دیگه مُرد) اما آنها به لفظ مُردن اکتفا نمی‌کردند واقعا باید باید تکه تکه میشد تا رضایت می‌دادند، تا دوستش می آید و نجاتش می دهد بعد هم اجازه نمی دهند، او و مجروحان دیگر را به بیمارستان برسانند. از ساعت ۵ تا ۱۲ شب داخل اتوبوس های سیار هلال احمر می مانند و بعد از ۱۲ شب به بیمارستان منتقل می شدند . خونریزی و شدت ضربات وارده به سرش باعث شده بود که تا چند روز، سرگیجه داشت و موقع راه رفتن دستش را به دیوار می‌گرفت. ۲۷ خرداد ، صبح که بیدار شدم دیدم آقا مصطفی آماده شده و دست به دیوار به سمت در می رود ، گفتم کجا با این حال؟! گفت می روم تهران. گفتم با سرگیجه و ضعف ؟! گفت توی سایت ها زدن امروز اغتشاشگرها می‌خواهند بروند سمت بیت رهبری ، من باید مرده باشم که آنها این تهدید را به زبان بیاورند، چه رسد به اینکه بخواهند نزدیک بیت شوند. با همان حال و روز رفت برای مقابله با فتنه گران . دوستانم می‌گفتند اگر همسران ماو می روند، برای این است که شغلشان این است ، شوهر تو که بسیجی ست، او چرا می رود؟ از جانش نمی ترسد ؟ قصد خود کشی دارد؟یا از زندگی سیر شده؟
تصویر ارسالی از کربلا... لطف یکی از خواهران رزمایش بزرگ 🤲التماس دعای فروان فرج از تمام زائران باسعادت اربعین
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ این چند مدت هر کسی از من می پرسه اگر آقا مصطفی رو ببینید چی بهشون میگید؟ جواب میدم از اتفاقاتی که در این چند ساله وسختی ها و ناملایمات هیچ چیزی رو به خودش نمیگم من فقط سختی ها و اتفاقات را به امیرالمومنین علیه السلام میگم ؛ میشینم پایین پای امیرالمومنین علیه السلام و زار میزنم و تمام درد دلم رو به ایشون میگم. من از همون اول عاشق امیرالمونین علیه السلام بودم بعد از شهادت آقا مصطفی این عشق هزار برابر شده پدری مهربان که خودش درد فراق یار عزیز اش را دیده باشه . هر بار که حرم میرفتم میگفتم آقا جان مصطفای من کجا و خانم حضرت زهرا سلام علیها کجا شما میدونید درد فراق چه میکنه ‌. امسال کاروان ، برنامه اربعین رو اینطور اعلام کردند ۱۰ شهریور رفت ۱۸شهریور برگشت شب آخر هم سامرا میهمان امامین عسکریین علیهم السلام هستیم . یک شب مانده به حرکت به سمت سامرا اعلام کردند امکان اسکان شب در سامرا نیست و شب آخر نجف خدمت امیرالمومنین هستیم برگشت هم روز ۱۹ شهریور . ۱۹ شهریوری که هم تولد آقا مصطفی است و هم سالگرد ازدواجمون شب ۱۹ شهریور وقتی وارد حرم میشدم گفتم آقا جان شما میدونستید من امشب خیلی اذیت میشم و فقط شمایید که میتونم باهاتون درد و دل کنم ممنونم از شما . این بهترین هدیه و نشانی لطف پدرانه امیرالمومنین علیه السلام بود.
‌﷽ 🔴 و 🔹ما هم اول فکر کردیم، کاردستی فاطمه هست اما..... 🔹از میان وسایل هایش به صورت اتفاقی به وسیله ای که بیش تر شبیه کاردستی دوران مدرسه مان بود، برخوردیم. 🔹همسرشان در پاسخ به کنجکاوی ما گفتند: آقا مصطفی( ) زمان هایی که در خط مقدم حضور داشتند، برای دیدن دشمن با مشکل روبرو میشدند، که در سوریه با همان وسایل محدود این وسیله رو درست می کنند. 🔹اما نکته جالب توجه، طراحی بسیار جالب و با دقت این وسیله هست. با وجود سادگی این وسیله، چینش آینه ها در دوطرف لوله ها با ظرافت خاصی صورت گرفته 🔹همچنین با در نظر گرفتن یک دستگیره، در بدنه لوله اصلی، امکان بزرگنمایی هم برای این وسیله به وجود آورده
💦در رسای شهید مصطفی صدرزاده 🔸خواب دیدم... دیشب اندر خواب دیدم من شهیدی از دمشق یک شهید راه بی بی،مرشد و استاد عشق.... خواب دیدم بیقرارم،بیقرار مصطفی من پر از اشک و عزا و داغدار مصطفی... خواب دیدم خیره بر مهدی شدم با چشم تر... او در آغوشم گرفت و من شدم بیتاب تر.. خم شدم، در هم شکستم،زیر بار این فراق... او مرا محکم گرفت و گفتمش اینگونه باز... تو بگو، اکنون خبر از سید ابراهیم من از برادر، همسفر،هم کیش و هم آیین من گفت جایش خوب و عالی و دعاگوی شماست... حال، سید عزت وشفیع و الگوی شماست... تقدیم به شیر بیشه دمشق..