eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
7.9هزار ویدیو
87 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علی آل یاسین💚❄️ صبحت بخیر پناه مستضعفین💚❄️😔✋ در کعبه‌ی دل شمس و قمر پیدا نیست از هـــــجر شما این دل ما شیدا نیست عــمری‌ست که از دوری‌تان می‌خوانیم بی مـهـدی فـــاطـمـه جهان زیبا نیست با یه ترک گناه دل آقا امام زمانت را شاد کن 🤲 تعجیل درظهور وسلامتی وآرامش قلب نازنین مولایمان آقا امام زمان عليه‌السلام دلتو نورانی کن با۱۴صلوات❄️ اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❄️ اللهم عجل لولیک الفرج🤲 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @rafiq_shahidam ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
2_1152921504614610113.mp3
3.29M
🤲 مناجات با خدا: با سنگ هر گناه پرم را شکسته‌ام... 🎙 حاج مهدی رسولی ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @rafiq_shahidam ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢راه انداختن کار مردم... ✅امام حسين(ع) و ابن عباس در حال طواف خانه خدا بودند که یک نفر نزد امام حسین آمد و گفت: يا ابن رسول الله! من به فلانى قرضى دارم؛ اگر مى توانی قرض من را ادا کن. امام حسین(ع) فرمودند: به خداى اين خانه قسم، هيچ چيزى ندارم. آن مرد گفت: پس از من مهلت بخواه زيرا مرا به حبس تهديد كرده است. امام حسین(ع) خود را قطع كردند و با بدهکار روانه شدند. ابن عباس گفت: يا ابن رسول الله! آيا فراموش كردى كه هستى؟! امام حسین(ع) فرمودند: خير! فراموش نکردم ولى از حضرت محمد(ص)شنيدم كه مى فرمود: هر كس مؤمنى را برآورده سازد، همانند كسى است كه نه هزار سال همه روز، روزه دار باشد و هر شب براى عبادت قيام كند. 📚عده الداعی و نجاح الساعی، صفحه ۲۳۲ ••••✾•🌿🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🌿•✾••• ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @rafiq_shahidam ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
❤️ متن سخنرانی آخرين وداع سیّدالشّهداء عليه السلام با خواهرش واقعاً عجیب است. یک قسمت هایی در باب روز عاشورا هست که انسان وقتی فکر می کند، تعجب می کند. مثلاً فرض کنید وقتی امام حسین(علیه السلام) خودش آمد که به میدان برود، آمد برای خداحافظی و آن صحنه آن چنانی به وجود آمد. بعد می دانید چه گفت؟ رو کرد به خواهرش و گفت: «إیتِینِی بِثَوْبٍ عَتِیقٍ» خواهرم، برو یک پیراهن کهنه برای من بیاور. چرا؟ دلیلش را دیگر می دانید. چون حضرت می دانست که این درنده ها چیزی به تن او باقی نمی گذارند؛ نعوذبالله؛ می فرماید«إیتِینِی بِثَوْبٍ عَتِیق»؛ این واقعاً عجیب است. حسین(علیه السلام) حرکت کرد و رفت به سمت میدان؛ اینطور که نقل کرده اند وقتی داشت می رفت،یک وقت دیدیک صدای آشنایی هم دارد می آید که می گوید: «مَهْلاً مَهْلاً یَابْنَ الزَّهْرَاءِ»؛ این صدای کیست؟ من که با همه خداحافظی کردم؛ پس این چه کسی است که می گوید آهسته تر آهسته تر؟ رو را که برگرداند، دید خواهرش زینب(سلام الله علیها) است که دارد می آید. فرمود چه شده خواهرم؟ خواهر گفت سرت را بالا کن؛ می خواهم زیر گلویت را ببوسم؛ چرا؟ مادرم به من وصیت کرد هر وقت حسین خواست به میدان برود، زیر گلوی حسین را ببوس... آیت الله آقا مجتبی تهرانی (ع) •••✾•🌿🌺🌿•✾••• ••••✾•🌿🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🌿•✾••• @rafiq_shahidam ••••✾•🌿🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🌿•✾•••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴زمانی که دنیا متحیر فرهیختگی زنان ایرانی شده است پیشرفت چشم‌گیر علمی بانوان ایرانی بعد از انقلاب اسلامی مسأله غیر قابل چشم‌پوشی در جهان است. و در این بین پیشرفت زنان نویسنده در ایران حتی بسیار بیشتر از پیشرفت علمی دنیا را متحیر کرده است. ✍ اکرم عشقی (دانش‌پژوه دکتری مدیریت برنامه ریزی) ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 | صوتی از سردار سرلشکر شهید دکتر مجید بقایی، فرمانده قرارگاه کربلا. 🔸انتشار به مناسبت ۹ بهمن ماه سالگرد شهادت شهید مجید بقایی 📿 شادی روح امام و شهدا صلوات ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ کانال 👇 🕊 @farmandemajid ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
⭕️آیت‌الله نمازی درگذشت 🔹آیت‌الله عبدالنبی نمازی، عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درگذشت. ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
❣شما همتون برید یا همه تون بمونید هیچ فرقی به حال اسلام نمی کند ما مکلف به انجام وظیفه ایم» 🔸 سالروز شهادت شهید حسن باقری گرامی باد ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 مصاحبه مردمی با موضوع نوع پوشش و ناهنجاری‌های اجتماعی در بحث بلوغ عقلی و جسمی ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
ناباورها بخوانند... 🔻خاطره خواهرزاده شهید علم الهدی جناب آقای شریعت زاده 📍وقتی بود که به حکمت خداوند ، فرزند دوم ما، افتخار حضور نمی داد و مدتی این مثنویِ فرزندآوری تاخیر شد. انواع و اقسام توسلات و نذر و نیاز، به همراه انواع و اقسام امور پزشکی سنتی و مدرن به کار گرفته شد که شرحش بماند؛ اما نشد که نشد. گذشت و گذشت... یک روز مابین دو نماز، در مسجد شهرک شهپریان، یک خاطره روی پرده نمایش (ویدئوپروژکتور) گذاشته شده بود: بنده خدایی به دوستش که بعدها شهید مدافع حرم شد می گوید: فلانی! داره وقت بچه دار شدنت دیر میشه ها! بجنب دیگه! اون شهید جواب داد: خدا، ه... فکر کردی براش کاری داره این تاخیر ناخواسته رو جبران کنه...!؟ زیر این خاطره، عکسی از شهید گذاشته بودند: عکسی که دوقلویش را روی دو پایش نشانده بود... از آن روز سعی کردم بیشتر به نام خدا توجه کنم و حضرتش را به این نام بخوانم. و ، از فضلش به ما عطا کرد و ۱۶ دی ۱۴۰۲ چشممان به نورشان منور شد: آقا سید قاسم، به عشق حاج قاسم سلیمانی💙 و اسما سادات،به عشق خادم حضرت زهرا❤️ . یادآوری: خداوند در همه امور جابر است. نه فقط در فرزندآوری. پس او را به این نام بخوانید تا برایتان جبران کند گذشته را... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارگردان نماز شب خوان 😍 🎙حجت الاسلام سلحشور پدر مرحومم بعد از آن تحول اساسی، به اندازه انگشتان دست نماز شبش قضا نشد 👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌 که به فرموده امام صادق(علیه السلام) شما را به گنج مال یا علم می رساند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 صحبت های مهم درمورد شرکت با تمام قوا در انتخابات ، تصفیه ی انقلاب و حمایت از ولایت فقیه 🤲اللهم عجل لولیک الفرج
🌺 طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و زندگی سخت طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند . پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان تاجر را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن تاجر را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !! وقتى به در خانه آن تاجر مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً تاجر پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود . فردا می بیند محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، تاجر به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاهی رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ تاجر گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ تاجر گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . تاجر سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظری لطف بوتراب کند. به آسمان رود و کار آفتاب کند. الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایت امیرالمومنین علیه السلام والائمه المعصومین شکر خدا که مولایمان علی است 🌹🌹
جوان کافری عاشق دختر عمویش شد،عمویش یکی از رؤسای قبایل عرب بود. جوان کافر رفت پیش عمو و گفت: عموجان من عاشق دخترت شده‌ام آمدم برای خواستگاری.... عموگفت:حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است...! جوان کافر گفت:عموجان هرچه باشد من می‌پذیرم. عموگفت:در شهر بدی‌ها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو...!! جوان کافر گفت:عمو جان این دشمن تو اسمش چیست...؟! عمو گفت :اسم زیاد دارد؛ ولی بیشتر او را به نام علی‌بن ابیطالب می شناسند... جوان کافر فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی‌ها (مدینه) شد... به بالای تپّه‌ی شهر که رسید دید در نخلستان جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان عرب رفت. گفت:ای مرد عرب تو علی را می‌شناسی ...؟! جوان عرب گفت: تو را با علی چه‌کار است...؟! جوان کافر گفت :آمده‌ام سرش را برای عمویم که رئیس و بزرگ قبیله‌مان است ببرم چون مهر دخترش کرده است...! جوان عرب گفت: تو حریف علی نمی‌شوی ...!! جوان کافر گفت :مگر علی را می‌شناسی ...؟! جوان عرب گفت :بله من هر روز با او هستم و هر روز او را می‌بینم..! جوان کافر گفت : مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او رااز تن جدا کنم...؟! جوان عرب گفت:قدی دارد به اندازه‌ی قد من هیکلی هم‌هیکل من...! جوان کافر گفت:خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست...!! مرد عرب گفت:اول باید بتوانی من را شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم...!! خب حالا چی برای شکست علی داری...؟! جوان کافر گفت:شمشیر و تیر و کمان و سنان...!! جوان عرب گفت:پس آماده باش.. جوان کافر خنده‌ای بلند کرد و گفت: تو با این بیل می‌خواهی مرا شکست دهی ...؟! پس آماده باش..شمشیر را از نیام کشید. جوان کافر گفت: اسمت چیست...؟! مرد جوان عرب جواب داد عبدالله...!! (بنده‌ی خدا) و پرسید نام تو چیست...؟! گفت:فتاح ،و با شمشیر به عبدالله حمله کرد... عبدالله در یک چشم به‌هم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد وبا خنجر خود جوان کافر خواست تا او را بکشد که دید اشک از چشم‌های جوان کافر جاری شد... جوان عرب گفت: چرا گریه می‌کنی...؟! جوان کافر گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم به‌ دست تو کشته می‌شوم... مرد عرب جوان کافر را بلند کرد و گفت: بیا با این شمشیر سر مرا ببُر و برای عمویت ببَر...!! جوان کافر گفت :مگر تو کی هستی ...؟! جوان عرب گفت منم (( اسدالله الغالب علی‌بن ابیطالب )) که اگر بتوانم دل بنده‌ای از بندگان خدا را شاد کنم؛ حاضرم سر من مِهر دخترعمویت شود..!!! جوان کافر بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت :من می‌خواهم از امروز غلام تو شوم یاعلی پس👈فتاح شد 👈قنبر غلام علی‌بن ابیطالب... ▫️یاعلی! تو که برای رسیدن جوانی کافر به آرزویش سر هدیه کردی ... ▫️یا علی! ما دوستداران تو مدتی‌است گرفتار انواع بلاها و بیماری‌ها و ...شده‌ایم تورا به حق همان غلامت قنبر دست‌های ما را هم بگیر...
قرائت دعای فرج ب نیابت از شهید ابراهیم هادی........ التماس دعای فرج ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾ ب کانال شهید ابراهیم هادی بپیوندید👆