eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.5هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
10.9هزار ویدیو
136 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
『📚| سیدمهدی شجاعی در این اثر داستانی نقاط عطف زندگی بانوی دوعالم، حضرت زهرا (س) را مرور کرده و مصائب زندگی ایشان را از زبان خود این بانو و اطرافیانشان نقل کرده است. این کتاب درواقع مرثیه‌ای به نثر از زبان و دل صاحبان عزای فاطمه (س)، دختر پیامبر (ص) است. ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
کتاب بابا رجب نوشته نسرین رجب‌پور است. این کتاب روایت زندگی طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده (بابارجب) جانباز دفاع مقدس است. - برشی‌از‌کتاب🌱 همیشه از جلسۀ خواستگاری متنفر بودم. باید بی‌خبر از همه جا در آشپزخانه می‌نشستم و منتظر می‌ماندم تا بزرگترها با هم حرف‌هایشان را بزنند. اگر به قول خودشان حرف‌هایشان نمی‌گرفت که همه چیز تمام می‌شد، ولی اگر قسمت می‌شد، باید یک عمر پای همۀ حرف‌های گفته و نگفتۀ بزرگترها می‌نشستم و به خانۀ بخت می‌رفتم. تابستان ۱۳۵۷ بود. در آشپزخانه نشسته بودم که دخترِ خواهرم با سینی خالی وارد شد و گفت: خاله طوبی، مادربزرگ می‌گه برای داماد چایی ببر. - مگه تو برای همه نبردی؟ - بابام دو تا برداشت و گفت: داماد فقط باید از دست عروس‌خانم چایی قبول کنه.  چقدر دلم می‌خواست آن لحظه جای او باشم. حرفش را که زد، نشست و بی‌خیال از همه چیز شروع به خواندن کتاب داستانش کرد. نمی‌دانم چرا این بار بیشتر از همیشه دل‌شوره داشتم. سعی کردم خودم را بی‌تفاوت بگیرم. قوری را که از روی سماور برمی‌داشتم، پرسیدم: غیر از مامان و بابات، دیگه کیا هستن؟ - داییِ بابام و عمه سکینۀ خودم. نترس مادرشوهرت نیومده، فکر کنم توی روستا کار داشتن. می‌دونی که تابستونه؛ اونا سرشون شلوغه. راستی حالا که شما داری با عموی من عروسی می‌کنی، من و خواهرام باید بهت بگیم خاله یا زن عمو؟ قوری را توی استکان کج کردم و گفتم: فرقی نمی‌کنه، ولی خیلی خوشحالی که قراره من و عمو رجبت با هم ازدواج کنیم نه؟ آدامس بادکنکی‌ای را که توی دهانش بود، ترکاند و گفت: نه اصلاً.
「📚|」 💭|رفیق‌،مثل‌رسول کتاب رفیق مثل رسول، که نوشته‌ی نویسنده‌ی حوزه‌ی مقاومت شهلا پناهی است، نگاهی به زندگی و خاطرات مدافع حرم شهید محمدحسن (رسول) خلیلی دارد از دوران کودکی تا روز شهادتش دارد که نشر شهید کاظمی آن را منتشر کرده است. - چقدر این رفاقت بر جان می نشست، وقتی از مرام، معرفت، همراهی، بی آزاری، مهربانی و در یک کلام از خون گرمی رسول تعریف می کردند. از شمالی ترین تا جنوبی ترین نقطهٔ این شهر خاکستری که آدم ها یا به دنبال نام هستند یا به دنبال نان، رسول دوستانی را در دایرهٔ محبت خود داشت که همه زلال و یک رنگ بودنش را دوست داشتند. فرمانده ای از لبنان «حبیبی» و دوستی شتی» خطابش می کردند. خلق خوش، ظاهری آراسته، معطر و َاز شهر ری «م به قول امروزی ها به روز بودنش، برتر از حجب، حیا، تقوا و صداقتش نبود؛ سکوت، صبر، بخشش و راز داری اش کم رنگ تر از شیطنت ها، مهارت و تبحرش در کار نبود و برای من درک این گسترهٔ روح سخت بود. به قول برادرش؛ «رسول روحش بزر گ تر از کالبد جسمش شد و همین دلیل شهادتش بود.» -شهید‌رسول‌خلیلی- ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
-مسافر‌ملکوت- بعضی آدم ها هستند که وقتی زندگی شان را می‌بینیم و می‌خوانیم، احساس می کنیم حقّشان چیزی جز شهادت نیست. یکی از این دست آدم‌ها،جوان روستازاده و عارف‌مسلکی است به نام شیخ محمد زمان ولی پور که پای امضاهایش، خودش را «ملکوتی» می‌نامید. اگر امثال شیخ محمد زمان، شهید نشوند‌باید به سلیقه خوب خدا شک کنی!‌این‌کتاب،دریچه‌ای کوچک به حیات طیبه محمد زمان ولی پور، تربیت شده مکتب ناب حضرت روح الله است؛ شهیدی که نشان داد رسم مسلمانی، در پیچ و خم زمان‌و فراز ونشیب های روزگار،رنگ‌کهنگی نخواهد گرفت؛ شهیدی که زرق و برق پررنگ و لعاب دنیا را به سخره گرفت و حریم دلش را حرم امن الهی قرار داد، آن گونه که بر صفحه یادگار نوشته هایش به نگاره آورد:‌«القلب‌حرم الله و لاتسکن فی حرم الله غیرالله.» -شهید‌محمد‌زمان‌ولی‌پور- ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
کتاب به مجنون گفتم زنده‌بمان‌،شهید مهدی باکری، روایاتی‌از‌زندگی‌ورشادت‌ های این شهید بزرگ دفاع مقدس است. 💭| بریده کی‌فکرش‌را‌میکرد‌یک‌دختر‌ساده‌ی‌مذهبی که‌تا‌ان‌روز‌تا‌دوم‌راهنمایی‌بیشتر‌درس‌ نخوانده‌یک‌روزی‌به‌این‌فکر‌کند‌که‌به‌شوهر‌ آینده‌اش‌به‌مهدی‌بگوید‌دلش‌می‌خواهد‌‌ مهریه‌اش‌فقط‌یک‌کلت‌باشد؟ برادرم‌هردویمان‌را‌خوب‌می‌شناخت.‌امد‌به‌ من‌گفت:زندگی‌کردن‌با‌مهدی‌خیلی‌سخت‌ است‌صفیه! گفتم‌خودم‌میدانم. گفت‌مطمئنی‌پشیمان‌نمیشوی؟! -به‌مجنون‌گفتم‌زنده‌بمان- ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
کتاب تو که آن بالا نشستی؛ شهید مهدی زین‌الدین، روایاتی از زندگی و رشادت‌های این شهید بزرگ دفاع مقدس است. - همیشه نمره هایش خوب بود رتبه هایش عالی بود نه اینکه همه ی وقتش را درس بخواند نه، بازی هم می‌کرد.‌توی‌کارخانه کمک هم می‌کرد. هوای برادر و خواهرش را داشت.کمی هم که بزرگ تر شد رفت توی مغازه‌کنار دست پدرش.صبح ها مدرسه بود و بعد از ظهرها مغازه ،پدرش‌گاهی می‌گفت به اومدنش عادت کردم اگه‌نیاد مغازه،کارها لنگ میمونه! -توکه‌ان‌بالا‌نشستی- ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
کتاب رد خون روی برف؛ شهید محمود کاوه، روایاتی از زندگی و رشادت‌های این شهید بزرگ دفاع مقدس است . گوش به زنگ بودم زنگ بزند بهش بگویم چی شده بخندانمش، نزد.خیلی وقت بود ازش خبری نداشتم . مادرش آمد خانه ی مادری ام گفت : نمی‌داند هنوز محمود؟ سر سفره بودیم داشتیم ناهار میخوردیم که همسایه مان آمد گفت تلفن با شما کار دارد. ما خودمان تلفن نداشتیم .همه مان بلند شدیم رفتیم منزل همسایه گوشی را اول من برداشتم سلام را هم اول من کردم .با این نقشه که سریع بگویم چیشده و... نتوانستم .خجالت کشیدم...! -به‌نقل‌از‌همسر‌شهید ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
کتاب من، زندگی، موسیقی توسط حجت الاسلام محمد داستانپور با هدف رونمایی از پشت پرده‌های جادوی موسیقی تنظیم شده است. به طور کلی موسیقی هنری است شنیداری، اگر شما برای خودتان، احساساتتان، شخصیتتان، روح و روانتان و زمانی که برای گوش دادن به موسیقی می‌گذارید ارزش قائل باشید؛ برای شنیدن نیازمند اصولی خواهید بود و قطعا به نتیجه می‌رسید که هر چیزی که آهنگین باشد ارزش شنیدن را ندارد. -من،زندگی،موسیقی- ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
سکوت، آرامم نمی‌کند! نیم‌نگاهی به زندگی و اوج بندگی شهید محسن فرج‌الهی به قلم نسرین یحیی بیگی است. - درست یادم نیست که چند ماه از ورودش به سپاه می‌گذشت. یه روز اومد کنارم نشست و گفت: آجی! می‌دونی قبل از این‌که وارد سپاه بشم، استخاره انداختم؟ -استخاره؟ - آره! -خوب؟! -جواب استخاره این بود که اگه وارد سپاه بشم آخرش ختم به کربلا می‌شه! -چه‌طور کربلا؟! -خواهر من؛ یعنی تو سپاه به شهادت می‌رسم! وقتی از شهادت دم می‌زد مث یه بچه کوچولو ذوق می‌کرد و التماس‌کنان می‌گفت: «آجی! واسه شهادت برادرت دعا کن!» تنها آرزوش همین بود :) -سکوت‌ارامم‌نمیکند- ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
این کتاب به روایت خاطرات کونیکویامامورا می ​پردازد. وی تنها مادر شهید است که اصالتی ژاپنی دارد و فرزند شهیدش جوان نوزده ساله‌​ای بود که هم در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت‌های زیادی داشت و هم در زمان جنگ تحمیلی با وجود سن کم، راهی جبهه​‌ها شد تا از اسلام و ایران دفاع کند که در عملیات والفجر یک، در منطقه فکه به شهادت رسید. .•.•.• همین که پا به اتاق گذاشتم، برادرم، هیداکی، با توپ پُر به سراغم آمد و، درحالی‌که پدر و مادرم می‌‌شنیدند، سرم داد زد و با صدای بلند گفت: «تو هیچ می‌‌فهمی زندگی با یک مسلمان چه سختی‌‌هایی دارد؟! آن‌ها هر گوشتی نمی‌‌خورند! شراب نمی‌‌خورند! اصلاً تو می‌دانی ایران کجای دنیاست که می‌خواهی خاک آبا و اجدادی‌ات را به ‌خاطرش ترک کنی؟!» هیداکی رگ غیرت برادری‌‌اش می‌‌جوشید و صورتش مثل کوره سرخ شده بود. بغض کردم و رفتم توی اتاقم؛ همان‌جا که اتسوکو نشسته بود و با غیظ و غضب نگاهم می‌‌کرد. ناامیدی و دلتنگی بر سرم آوار شد. دوست داشتم از خانه بیرون می‌‌زدم و صاف می‌‌رفتم مقابل شرکت مرد ایرانی و از او خواهش می‌‌کردم درِ خانه ما را نزند و مرا فراموش کند. -مهاجر‌سرزمین‌افتاب- ╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل @rafiq_shahidam @rafiq_shahidam 🕊️🕊️🕊️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9 ╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝