eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
19.5هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
حرف دل همه مون هست این روزها یا نه؟... شهــــــدا عنایتی به این دل خسته کنید... دلگیــــرم !! هر چه می دَوَم ، به گــَرد ِ پایتان هم نمیرسم.. مسئلـــه یک  سربند و یک لباسِ خاکی نیست .. هوای دلم از حدِ هشدار گـــذشته
جاسوسی و نقض حریم خصوصی افراد، جنگ‌های غیر قانونی، ترور، لابی های پشت پرده سیاسی و نقض آزادی بیان، حمایت از فعالیت سازمان‌های غیردولتی و آزادی بیان با تقویت خدمات اینترنتی به بهانه ارتقا حقوق بشر مدنظر خود و ... از جلمه اقدامات امریکا در نقض حقوق بشر است.
[ هفته ی حقوق به‌شَرّ آمریکایی ] 🚨جنایات سازمان مجاهدین خلق در حق مردم ایران با حمایت مستقیم آمریکا برای ترور شمار زیادی از سرمایه های نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران !
یکی از اهداف مقام معظم رهبری نسبت به نامگذاری یک هفته(۷الی۱۲تیرماه) در طول سال تحت عنوان هفته «حقوق بشر آمریکایی» یادآوری جنایات ضد بشری دولت آمریکا در ایران و جهان است.
حقوق بشر برای آمریکا ابزاری علیه کشورهای مستقل، جهت تحت ‌فشار قرار دادن آنان است تا به اهداف سلطه‌گرایانه خود دست یابد. جمهوری اسلامی ایران نیز پس از پیروزی انقلاب به عنوان یک کشور قدرتمند آماج حملات ضدبشری آمریکا قرار گرفت؛ اقداماتی همچون حمله ناوگان آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران، بمباران شیمیایی سردشت، ترور شخصیت‌های برجسته سیاسی و انقلابی کشور، ترور ۱۷ هزار انسان بی‌گناه و... از جمله جنایاتی است که توسط آمریکا علیه ملت ایران اعمال شده است.
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
بـه قـول شـهید بِلباسی ↓ اونقدر خودمونُ درگیرِ القاب و عناوین کردیم ؛ که یادمون رفته همه باهم برادریم:) و باید کنارِ هم ، باری از رویِ دوشِ مردم برداریم ... حواسمون کجـاست؟ ❤❤❤❤ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
اسلحھ‌ بدست ؛ مانتو خاڪۍ ؛ چـادر سـیــاه؛ روسرۍ‌ گرھ خردھ ؛ جلو‌ دشمن ؛ تا‌ انقـلآب😎 -اینـ رسم دختـران سید علیـه..!🕶💛 ❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
•|♥|• 🕊•○|♥️ ټا زمانے ڪھ همݩشیݩ گݩاھ باشیم همݩشیݩ (عج)‌ نخۅاهیم بۅد ټا زمانے ڪھ گࢪفټاࢪ ݩفس باشیم...! هم ݩفس (عج)‌‌ ݩخۅاهیم بۅد🌱 🍃 ❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🦋- برکت‌از چه‌خانه‌ایی‌میرود⁉️ *🌱* حضرت امیرالمومنین،علی.. {علیه‌الصلاة‌والسلام} فرمودنـــد : ملائکه ‌به‌خانه‌ایی‌که‌در آن : شراب ، آلات‌قمار و ساز باشد داخل‌نمی‌شوند و دعای‌اهل‌آن‌خانه‌مستجاب‌نمیشود ؛ برکت از آنها برداشتــه می شود. [ قابل توجه بزرگوارانی که آهنگ‌ ، گوش میدن😐🥀 ] 💡•تلخیص‌از گناهان‌کبیره،ج۱/۲۵۹ ❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 #رمان_یادت_باشد... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت5 سعی کردم
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 ... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃 قسمت 6 پنجم شهریورسال نودویک،روزهای گرم وشیرین تابستان،ساعت چهاربعدازظهر،کم کم خنکای عصرهوای دم کرده راپس میزد.ازپنجره هم که به حیاط نگاه میکردی میدیدی همه گلهاوبوته های داخل باغچه دنبال سایه ای برای استراحت هستند. درحالی که هنوزخستگی یک سال درس خواندن برای کنکوردروجودم مانده بود،گاهی وقت هاچشم هایم رامی بستم وازشهریوربه مهرماه میرفتم،به پاییز،به روزهایی که سرکلاس دانشگاه بنشینم ودوران دانشگاه راباهمه بالاوبلندی هایش تجربه کنم،دوباره چشم هایم رابازمیکردم وخودم رادرباغچه بین گلهاودرختهای وسط حیاط کوچکمان پیدامیکردم. علاقه من به گل وگیاه برمیگشت به همان دوران کودکی که اکثراباباماموریت می رفت وخانه نبود،برای اینکه این تنهایی هااذیتم نکندهمیشه سروکارم باگل وباغچه ودرخت بود. باصدای برادرم علی که گفت:"آبجی سبدروبده"به خودم آمدم،باکمک هم ازدرخت حیاطمان یک سبدازانجیرهای رسیده وخوش رنگ راچیدیم،چندتایی ازانجیرهاراشستم،داخل بشقاب گذاشتم وبرای پدرم بردم.باباچندروزی مرخصی گرفته بود،وسط ورزش کاراته پایش دررفته بود،برای همین باعصاراه میرفت ونمیتوانست سرکاربرود،ننه هم چندروزی بودکه پیش ماآمده بود. مشغول خوردن انجیرهابودیم که زنگ خانه به صدادرآمد،مادرم بعدازبازکردن در،چادرش رابرداشت وگفت:"آبجی آمنه باپسراش اومدن عیادت". سریع داخل اتاق رفتم،تمام سالی که برای کنکوردرس میخواندم هرمهمانی می آمدمیدانست که من درس دارم وازاتاق بیرون نمیروم،ولی حالاکنکورم راداده بودم وبهانه ای نداشتم! مانتوی بلندوگشادقهوه ای رنگم راپوشیدم،روسری گل دارقواره ای کرم رنگم رالبنانی سرکردم وبه آشپزخانه رفتم،ازصدای احوال پرسی هامتوجه شدم که عمه،حمید،حسن آقاوخانمش به منزل ماآمدند،شوهرعمه همراهشان نبود،برای سرکشی باغشان به روستای"سنبل آبادالموت"رفته بود. روبه روشدن باعمه وحمیددراین شرایط برایم سخت بودچه برسدبه این که بخواهم برایشان چایی هم ببرم.چایی راکه ریختم فاطمه راصداکردم وگفتم:"بی زحمت توچای روببرتعارف کن".سینی چای راکه برداشت من هم دنبال آبجی بین مهمان هارفتم وبعدازاحوال پرسی کنارخانم حسن آقانشستم،متوجه نگاههای خاص عمه ولبخندهای مادرم شده بودم،چنددقیقه ای بیشترنتوانستم این فضاراتحمل کنم برای همین خیلی زودبه اتاقم رفتم. کم وبیش صدای صحبت مهمان هارامی شنیدم،چنددقیقه که گذشت فاطمه داخل اتاق آمد،میدانستم این پاورچین پاورچین آمدنش بی علت نیست،مراکه دیدزدزیرخنده،جلوی دهانش راگرفته بودکه صدای خنده اش بیرون نرود.باتعجب نگاهش کردم،وقتی نگاه جدی من رادیدبه زورجلوی خنده اش راگرفت وگفت:"فکرکنم این بارقضیه شوخی شوخی جدی شده،داری عروس میشی!". اخم کردم وگفتم:"یعنی چی؟درست بگوببینم چی شده؟من که چیزی نشنیدم"،گفت:"خودم دیدم عمه به مامان باچشماش اشاره کردویواشکی باایماواشاره به هم یه چیزایی گفتن!".پرسیدم:"خب که چی؟"،بامکث گفت:"نمیدونم،اونطورکه من ازحرفاشون فهمیدم فکرکنم حمیدآقاروبفرستن که باتوحرف بزنه". &ادامه دارد... رفیق شهیدم ابراهیم هادی http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c