eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.6هزار دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
14.6هزار ویدیو
182 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
*🌷حجاب در وصیت نامه شهدا :* *⚠️خواهرم، نگذار به اسم آزادی پوشش را از تو بگیرند‼️* ✨انس با قرآن، توسل به ائمه اطهار (ع)، حفظ بیت‌المال، دنباله‌ روی از نهضت عاشورا، ولایت‌مداری، حفظ انقلاب، امر به معروف و نهی از منکر، تولّی و تبری و نیز حفظ حجاب و عفاف، از جمله مواردی است که اکثر شهدا در وصایا و دست‌ نوشته‌­های خود به آن اشاره داشته‌­اند. *⚘شهید «علی‌رضا ملازاده» :* شهید وقتی که غرق در خون می‌شود فریاد برمی‌آورد «خواهرانم حجاب شما از خون من رنگین‌تر است»، من اکنون نیز فریاد برمی‌آورم «خواهرم حجابت را، حجابت را حفظ کن، تن پوش و لباست را حفظ کن، خواهرم نگذار پوشش را از تو بگیرند، نگذار به اسم آزادی زن، با تو و دیگر خواهرانم همانند شیئ رفتار کنند. این فریاد از اعماق قلبم است» *⚘شهید «جواد مهرافشان» :* سوره‌­های نساء و نور را سرمشق زندگی خود قرار دهید، محرم و نامحرم را مقید باشید، زینب‌وار عمل کنید که حجاب و پاکدامنی شما کوبنده‌­تر از خون شهیدان است. *⚘شهید «محمد نیرآبادی» :* ای خواهرم! بیش از هر چیز که پشت ابرقدرت­‌ها را به لرزه درآورد و ضربه مهلکی است که بر سر آنان فرود می‌آورد، حجاب و عفاف توست که تأثیرش بیش از ریختن خون هر شهید است. *⚘شهید «محمدسعید یزدانیان» :* خواهرانم! اولین توصیه­‌ من حجاب توست، برای این‌که خون من و امثال من باعث شده که شما آزادانه در خیابان­‌ها قدم بزنید، بدون این‌که کسی مزاحم­تان شوند، خواهرم! توصیه من تنها به شما نیست، بلکه به تمام زنان و دختران وطنم است، اصل مطلب این است که حداقل سعی کنید خون­‌های ما که به خاطر شما ریخته شده، پایمال نشود. *🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷* ..................................... در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شوی.. ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
✅عزرائیل رفیقت می شود! ✍️خدا رحمت کند استاد اخلاق آیت الله حق شناس رحمه الله علیه را، می فرمودند:«تو نمازت را اول وقت بخوان، اگر حاجتت روا نشد آب دهان بیانداز در صورت من!» برنامه ی زندگی ات را طوری تنظیم کن که مهمترین اولویت کارهایت نمازت باشد که در روایات آمده است سخت نخواهد گرفت قابض الارواح هنگامه ی قبضِ روح از کسی که نمازش را در اول وقت بجا می آورد و خودش ذکرِ شهادتین را به او تلقین خواهد کرد. 💥نمازت را به نماز عاشقانه ی امام زمانت گره بزن. ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
شهید همیشه میگفت : 🍃هرچی میخواید از شهدا بخواهید براتون دعا کنن. من خودم خیلی چیزا از شهدا گرفتم.
یا ابا عبداللـہ (ع)🌷 سر رسیده انتظار اما شروع ماتم است هرچه بارانی شوی در ماه این دریا ، کم است خوب و بد فرقی ندارد بهر شاه کربلا چون خرید این کریم بن الکریمان در هم است 7 روز تا محرم صلی الله علیک یا اباعبدالله
تو بچگی یک تصادف شدید میکنه و تا مرزِ مرگ میره. مادرش نذر میکنه اگه خوب‌بشه، سربازِ حضرت‌عباس(ع) بشه.. تو سوریه فرمانده و موسس لشگر فاطمیون بود. یک‌روز قبل از عملیات میگه: ان‌شاءالله تاسوعا پیش عباسم صبح تاسوعا شد و رفت پیش عباس..:)
یه چیزی که نمیذاره دلمون با روحانی صاف شه نبودن شماست حاج قاسم...♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ اکثر کسانی که به دوزخ می‌روند، به خاطر نفهمیدن این حقیقت است! 👈🏻 این رو به فرزندتون یاد بدید. ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹233🌹: -فوایدنـمازاول‌وقت🌿' باعث‌طولانۍشدن‌عمرمی‌شود باعث‌نورانی‌شدن‌چهره‌ی انسان‌می‌شود باعث‌ثروتمندشدن‌انسان‌هامۍشود باعث‌برآورده‌شدن‌دعامۍشود باعث‌مۍشودکه‌انسان‌تشنه‌ازدنیا نرود باعث‌آسان‌جان‌دادن‌مۍشود باعث‌آسان‌شدن‌سؤال‌نکیرومنکر انسان‌رابهشتۍمۍڪند باعث‌شفاعٺ‌پیامبرص‌براۍوى مۍشود -🌿 بحارالانوار"ج۸۲ ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[خواستگاری‌حاج‌مهدی‌آقای‌رسولی] بجای‌‌الگوقراردادنِ ‌بازیگرای‌سریالی‌‌مثل‌‌گاندو‌‌یا ... این‌افراد‌رو الگوقراربدیم‌که‌حداقل‌به‌یه‌دردی‌بخوره👌🏻 ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
١١مرداد سالروز شهادت آیت الله العظمی شیخ فضل الله نوری 🌹🍃
😢💔 ________________ " شرط‌شهید‌شدن،شهیدبودن‌است. اگر‌امروز‌بوی‌شهید‌از‌رفتار‌واخلاق‌کسی استشمام‌شد، شهادت‌نصیبش‌می‌شود. " ________________ 🌿 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱یــاران امــام زمــانـی... 👌ڪلیپـی فـوق العـاده و قـابل تأمـل 🎤 استاد ╔━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ♥️ღ๑━━━━╝
AUD-20210629-WA0104.
8.45M
👤حجت الاسلام امینی خواه ✏️آن سوی مرگ👆👆👆 (قسمت سی و سوم) 🌼➖➖➖➖➖➖🌼
یچیزی که نمیذاره دلمون با روحانی و دولتش صاف شه نبود شماست حاجی 💔 ... ولی ‏بابت هرچی حلالش کنیم بابت فرودگاه بغداد ‎حلالش نمیکنیم (:
الهی ... بین‌ ما و گناہ سیم‌ خاردار بکش" و این فاصله‌ را مین‌ گذاری‌ کن و ما را از ترکشِ‌ خمپاره‌های‌ گناه‌ حفظ‌ کن.... 🍃🕊 :)🌹
🌷شهید مطهری🌷 🏵آنان ڪه زیبایی اندیشه دارند، زیبایی تن را به نمایش نمیگذارند. 🌱🥀حجاب یعنی: دختر سیبی است🍎 ڪه باید از درخت سربلندی چیده شود، نه در پای علفهای هرز ... 🌱🥀حجاب یعنی: هنر پوشاندن، نه پوشیدنی ڪه از نپوشیدن بدتر است! 🌱🥀حجاب یعنی: دارای حریمی هستم ڪه هر ڪسی به آن راه ندارد. 🌱🥀حجاب یعنی: زاده ی عصر جاهلیت نیستم (وَلَا تَبَرَّجُنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّة...۳۳ سوره احزاب) 🌱🥀حجاب یعنی: لایڪ ارزشمند خدا، نه لایڪ بی ارزش بعضیا. 🌱🥀حجاب یعنی: حاضر نیستم برای پر رنگ شدن، هزار رنگ شوم. 🌱🥀حجاب_یعنی: هر ڪسی لایق دیدن زیبایی های من نیست. 🌱🥀حجاب یعنی: آزاد بودن از زندانی به نام: نظر دیگران!! 🌱🥀حجاب یعنی: پوشاندن و نمایان نکردن تمام بدن، نه فقط سر! 🌱🥀حجاب یعنی: بی نیازم از هر نگاهی جز نگاه خدا. 🌱🥀حجاب یعنی: من انتخاب میڪنم ڪه تو چه ببینی. 🌱🥀حجاب یعنی: زرهی در برابر چشمهای مریض. 🌱🥀حجاب یعنی: یک پیله تا پروانه شدن. 🌱🥀حجاب یعنی: احترام به حرمت های الهی. 🌱🥀حجاب یعنی: طعمه هوسرانی کسی نیستم. 🌱🥀حجاب یعنی: به جای شخص، شخصیت را دیدن. 🌱🥀حجاب یعنی: من یک انسانم نه یک وسیله. 🌱🥀حجاب یعنی:خون بهای شهیدان. 🌱🥀حجاب یعنی: حفاظت از زیبایی. 🌱🥀حجاب یعنی: حفاظت از امانت خدا. 🌱🥀حجاب یعنی: نماد هویت انسانی. 🌱🥀حجاب یعنی: صدفی بر گوهر وجود. 🌱🥀حجاب یعنی: محتاج جلب توجه نیستم. 🌱🥀حجاب یعنی: زن والاست نه کالا. 🌱🥀حجاب یعنی: اثبات تقدس زن. 🌱🥀حجاب یعنی: مراقبت از تقوا. 🌱🥀 حجاب یعنی: اعتماد به نفس. ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
توڪل‌بہ‌خدا✓ توسل‌بہ‌اهل‌بیت✓ توجہ‌بہ‌دو‌لب‌سیدعلۍ✓ والسلام✌️🏻 هیچ‌خبر‌دیگہ‌اے‌تو‌عالم‌نیست همہ‌دنیا‌رو‌گشتیم . . . خبرے‌نیست!•
هردم بہ گوشم مےرسد آوای زنگ قافلہ 🔔 ایڹ قافلہ ٺا دیگر ندارد فاصلہ 😞 ، یڪ زڹ میاڹ محملے اندر غم و ٺاب و ٺب است 😥 ، ایڹ زڹ صدایش آشناسٺ😍 🎼 ، ای وای بر مڹ است..!😱😭 ⌛️ ؟! 💔 🔹 حداکثری.🌸
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
🌈 #قسمت_ششم 🌈 #هرچی_تو_بخوای پوزخندی زد و گفت: _راحت باش... (به خودش اشاره کرد) _بگو من لیاقت تو
🌈 🌈 وقتی داشت میرفت لبخندی زد و گفت: _مراقب دلت باش.😊 همه ش به فکر 💭سهیل و نگاهها👀 و حرفهاش بودم... تناقض عجیبی داشت.🙄😑 خانواده سهیل مذهبی بودن ولی اینکه خودش اونطور رفتار میکرد،..🤔🙁 شاید بخاطر این باشه که از دچار تعارض شده. شاید اگه جواب سوالهاشو بگیره،رفتارش اصلاح بشه، ولی اگه بهم علاقه مند بشه،چی؟❣😐 مطمئن بودم نمیخوام باهاش ازدواج کنم.نمیخوام کنم.😕😣 تا بعدازظهر تو همین فکرها 💭😕🤔بودم و به هیچ نتیجه ای نمیرسیدم... رفتم خونه ی محمد.جمعه بود و محمد خونه بود. تا چشمم بهش افتاد،گفت: _سلام! اینقدر بهش فکر نکن.😁 -سلام.یعنی چی؟😟 -چند دقیقه ست ایستادی فقط نگاه میکنی،نه سلامی،نه حرفی،نه میای تو.😁 رفتم تو خونه و بالبخند گفتم: _هوش و حواس ندارم داداش،فکر کنم از دست رفتم.😃🙈 محمد باعصبانیت گفت: _حواست باشه ها،بگی میخوای باهاش ازدواج کنی...😠 پریدم وسط حرفش و گفتم: _از ارث محرومم میکنی یاشیر تو حلالم نمیکنی؟😜😂 من و مریم بلند خندیدیم.😂😂 محمد هم لبخند زد😁 و اومد دنبالم که از دستش فرار کردم😱🏃🏃♀ و رفتم پشت مریم قایم شدم، گفتم: _قربون داداش مهربونم که اینقدر نگران منه.😍☺️ از پشت مریم اومدم بیرون و روی مبل نشستم. محمد همونطوری که روی مبل می نشست گفت: _چرا گفتی درموردش فکر میکنی؟😕 مریم برامون چایی آورد.گفتم: _همون اول که دیدمش فهمیدم چرا گفتی آدمی نیست که من بخوام.گفت میخواد بعد ازدواج برگرده خارج منم گفتم به درد هم نمیخوریم.بعد عوض شد ولی نه... گفت همونجوری میشه که من بخوام. بالبخند تلخی گفتم:گفته ریش میذاره و دکمه یقه شو میبنده.😕😒 محمد گفت: _تو باور میکنی؟😟😐 -نمیتونم بهش اعتماد کنم.😕 -پس میخوای جواب منفی بدی دیگه؟😊 -جوابم منفیه ولی...🙁 -دیگه ولی نداره.😊☝️ -ولی شاید برای جواب منفی دادن زود باشه.😕 مریم گفت: _منظورت چیه؟وقتی جوابت منفیه میخوای پسر مردمو سرکار بذاری؟😑 -نه،من بهش گفتم جوابم منفیه ولی ازم خواست بیشتر باهم آشنا بشیم.😟🙁به نظرم بیشتر حس داره،احتمالا میخواد بدونه دختری مثل من چطوری به زندگی نگاه میکنه. محمد گفت: _اگه بهت علاقه مند بشه چی؟😐 -همه نگرانی منم همینه.اومدم پیش شما که بهم بگین چکار کنم.😒😕 محمد سرشو انداخت پایین و فکر میکرد. مریم نگاهی به من انداخت و بعد به لیوان چایی ش نگاه کرد. بعد مدتی مریم گفت: _محمد!چطوره اول تو باهاش صحبت کنی؟شاید بفهمی چی تو سرشه،شاید تو بتونی به جای زهرا کمکش کنی.😊 من و محمد اول به مریم نگاه کردیم و بعد به هم و باهم گفتیم: _این بهتره. سه تامون خندیدیم.😁😃😄 از خنده ی ما ضحی بیدار شد و اومد بغلم.👧🏻🤗وای خدا چقدر این دختر نازه.به اصرار ضحی شام خونه ی محمد بودم. شب محمد و مریم منو رسوندن خونه. وقتی احوالپرسی محمد با مامان و بابا تموم شد،مامان به من گفت: _خانم صادقی تماس گرفت،گفت یادشون رفت بپرسن کی زنگ بزنن برای گرفتن جواب.چقدر زمان میخوای تا جواب بدی؟ نگاهی به محمد انداختم وگفتم: _سه روز دیگه. یه کم بعد محمد و مریم خداحافظی کردن و رفتن. قبل ازخواب محمد پیام داد: 📲_شماره سهیل رو داری؟ براش نوشتم: 📲_نه. نوشت: 📲_یه جوری پیداش میکنم. فردا باید میرفتم دانشگاه.... شنبه ها با استادشمس کلاس نداشتم.مثل شنبه های دیگه کلاس رفتم و بعد ازکلاسهام تو بسیج بودم. وقتی از دفتر بسیج اومدم بیرون آقایی گفت: _ببخشید! خانم مهدی نژاد داخل دفتر بسیج هستن؟ نگاهش نمیکردم. گفتم: ... ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌈 🌈 نگاهش نمیکردم. گفتم: _بله. -میشه لطف کنید صداشون کنید؟ -الان صداشون میکنم. رفتم تو دفتر بسیج و به حانیه گفتم یکی بیرون کارت داره. حانیه دوستم بود.😊 گفته بود داداش مجرد نداره.🙈دوباره با بقیه خداحافظی کردم و پشت سر حانیه رفتم بیرون. چند قدم رفتم که حانیه صدام کرد.برگشتم سمتش.گفت: _خونه میری؟😊 -آره😊 -صبرکن با امیـــ🌷ـــن میرسونیمت.😍 -نه،ممنون.خودم میرم،خداحافظ.😊 -نگفتم میخوای برسونیمت یا نه.گفتم میرسونیمت.😁👎 از لحنش خنده م گرفت.😃 بهش نزدیکتر شدم.نزدیک گوشش گفتم: _میخوای با نامزدت دور بزنی چرا منو بهونه میکنی؟😆😜 لبخندی زد و گفت: _بیا و خوبی کن.😁 بعد رو به پسری که کنارش بود گفت: _ابوطیاره تو کجا پارک کردی؟🚙😁 پسر گفت: _تا شما بیاین من میام جلوی در. بعد رفت.به حانیه گفتم: _نگفته بودی؟خبریه؟☺️ -آره،خبرای خوب.به وقتش بهت میگم.😉 سوار ماشین شدیم.... حانیه که خونه ما رو بلد بود به پسر جوان آدرس میداد. مدتی باهم درمورد کلاسها صحبت کردن بعد حانیه برگشت سمت من و بی مقدمه گفت: _ایشون هم 🌷امین رضاپور🌷 داداشمونه. خنده م گرفت،اما خنده مو جمع کردم🙊 و یه نگاهی به حانیه کردم که یعنی آره جون خودت. حانیه گفت: _راست میگم به جون خودش.😁امین پسرخاله مه و برادر رضاعی من.😍 گیج شده بودم.😳😧 سوالی به حانیه نگاه کردم.لبخند میزد.معنی لبخند حانیه رو خوب میدونستم. تو دلم گفتم ✨خدایا قبلنا میذاشتی تکلیف یکی رو معلوم کنم بعد یکی دیگه میفرستادی.😜😅 تو فکر بودم که حانیه گفت: _زهرا خانوم رسیدیم منزلتون،پیاده نمیشید؟! میخوای یه کم دیگه دور بزنیم؟!😁 بعد خندید. من یه نگاهی به اطرافم کردم.جلوی در خونه بودیم.😱🙈 من اصلا من اصلا متوجه نشده بودم.خجالت کشیدم.😓 حانیه گفت: _برو پایین دیگه دختر.زیاد بهش فکر نکن.خیره ان شاءالله.😉😍 سؤالی نگاهش کردم. لبخند طولانی ای زد.بالاخره خداحافظی کردم و پیاده شدم. حانیه شیشه پایین داد و باخنده گفت: _لازم به تشکر نیست،وظیفه شه.😁😝 اینقدر گیج بودم که یادم رفت تشکر کنم.... قلبم تند میزد.💓 تشکر مختصری کردم و سریع رفتم توی حیاط. پشت در... ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌈 🌈 سریع رفتم توی حیاط.پشت در ایستادم.... تاصدای حرکت کردن ماشین اومد 💨🚙نفس راحتی کشیدم. اولین باری که تو این موقعیت قرار میگرفتم.. ولی نمیدونم چرا ایندفعه اینقدر گیج بازی درآوردم.😬😓 یه کم صبرکردم تاحالم بیاد سرجاش.بعد رفتم توی خونه. آخرشب محمد بهم زنگ زد.بعد احوالپرسی گفت: _امروز رفتم پیش سهیل.😐 -خب؟😕 -خیلی حرف زدیم.زبونش یه چیز میگفت نگاهش یه چیز دیگه.مختصر و مفید بگم قصدش برای ازدواج جدی نیست.😠یعنی اگه تو بخوای از خداشه ولی حالا که تو نمیخوای بیشتر به قول خودت کنجکاوی از سبک زندگیته و جواب سؤالایی که داره.😑😠 -چه سؤالایی؟😟🙁 -اونجوری که خودش میگفت بادیدن تو و سؤالای زیادی براش به وجود اومده.😐 -شما جواب سؤالاشو دادی؟🙁 -بعضی هاشو آره.بعضی هاشم میخواد از خودت بپرسه.😐 -شما بهش چی گفتی؟😕 -با بابا صحبت میکنم اجازه بده تو یه جای عمومی سهیل حرفهاشو بهت بگه. منکه از تعجب شاخ درآورده بودم،پرسیدم: _واقعا محمدی؟😳 خنده ای کرد و گفت: _ آزاردهنده ست،😁یه کم هم پرروئه،😁یه کم که نه،خیلی پرروئه.ولی آدم صادقیه. میشه کمکش کرد.😊 -اگه بهم علاقه مند شد چی؟😒😕 -خبه،خبه..حالا فکر کردی تا دو کلمه با هر پسری حرف بزنی عاشقت میشن.😌😁 خجالت کشیدم.گفتم: _ولی داداش تجربه چیز دیگه ای میگه.😅 -من و مریم هم باهاتون میایم که حواسمون بهتون باشه.😊✌️ بالبخند گفتم: _شما هوس گردش کردین چرا ما رو بهونه میکنین؟😃حالا برای کی قرار گذاشتین؟ -خجالت بکش،قبلنا یه حیایی،یه شرمی...😁با بابا صحبت میکنم اگه اجازه داد فردا بعد ازظهر خوبه؟ -تاعصر کلاس دارم.😌 -حالا ببینم بابا چی میگه.خبرت میکنم.خداحافظ -خداحافظ صبح رفتم دانشگاه.... اولین کلاس با استادشمس.خدا بخیر کنه.😑😤همه کلاسام با استادشمس اول صبح بود.رفتم سرکلاس. هنوز استاد نیومده بود.خبری از ریحانه نبود. چند دقیقه بعد از من،🌷امین رضاپور 🌷اومد کلاس. تعجب کردم.😟نمیدونستم همکلاسی هستیم. اونم از دیدن من تعجب کرده بود.😳اومد جلوی من و گفت: _خانم رسولی باشما صحبت نکردن؟ -در مورد چی؟ -در مورد این کلاس!که دیگه نیاین این کلاس!.. تازه یاد حرفهای خانم رسولی افتادم. قرار بود من دیگه به این کلاس نیام.تا وسایلمو برداشتم که برم،استادشمس رسید. نگاهی به رضا پورانداختم، خیلی ناراحت 😞و عصبی😠 شده بود.رفت جلو و ردیف اول نشست. منم سرجام نشستم.استادشمس نگاه معناداری به من کرد،بعد نگاهی به رضاپور کرد و پوزخند زد 😏و رفت روی صندلی نشست. نگاهم به رضاپورافتاد که ازعصبانیت😡 دستشو زیرمیزش مشت کرده بود. پس کسیکه قرار بود جای من جواب استادشمس رو بده امین رضاپور بود.😥😧 استاد شمس شروع کرد به... ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
بعضے وقتا دلت میگیࢪه؟ 💔 دوست دارے با یکے درد و دل کنے ولی میترسی ڪہ بره حرفات رو بہ کسی بگہ؟! ☹️ یک شخصے بهت معرفی میکنم که هر چقد باھاش حࢪف بزنے درد و دل کنی به کسی نمیگہ😌🌱 تازه مشکلت رو هم حل میکنہ↻💌 مهدےفاطمہ‌🙃♥️ اللّھمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج⛅️ ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c